جمعه ۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۲:۱۱ - ۰۱ خرداد ۱۳۹۹ کد خبر: ۹۹۰۳۰۰۰۲۵
چهره ها در سینما و تلویزیون

همه چیز درباره کارنامه هنری «عرفان خان»؛ بازیگری که در کشورش قدر نديد!

عرفان خان,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

ورود به باليوود اصلا کار ساده‌اي نيست، گرچه تقريبا تمام کودکان، نوجوانان و جوانان هندي حتي در روستاهاي دورافتاده رؤياي رفتن به مومباي (بمبئي) براي ستاره‌شدن را در سر مي‌پرورانند؛ اما باليوود بيشتر از هر کشور سينمايی دیگری سازوکارش مافيايي است. ستاره‌هاي سال‌هاي اخير هم حاصل تلاش فرزندان بزرگان باليوود است که مي‌خواهند به پدر و مادرشان اثبات کنند که تنها نام آنها را يدک نمي‌کشند! وگرنه تقريبا فرزند هر هنرمندي از ۱۰، ۱۲سالگي مي‌داند باليوود جاي اوست، مگر خودش نخواهد! بازيگران نسل جديد غالبا در اثبات اين مهم موفق عمل کرده‌اند اما اين باز هم صورت مسئله را پاک نمي‌کند! اينکه آيا اينها اگر فرزند هنرمندان نبودند، تهيه‌کنندگان هندي رغبتي به آنها نشان مي‌دادند تا آنها استعدادي را اثبات کنند يا خير!

بیشتر اين ستاره‌هاي سينما تحصيلات آکادميک هم ندارد، نه در زمينه سينما که در هيچ زمينه‌اي! وقتي شرايطي برايت مهياست که بروي کرور کرور پول پارو کني و به يک «ستاره» تبديل شوي چه نيازي است به درس خواندن! همين که خواندن بداني براي خواندن فيلم‌نامه و نوشتن بداني براي فعاليت در فضاي مجازي کافي است. براي همين است که شايد عرفان خان (Irrfan Khan) حتي پيش از ورود به باليوود و نشان‌دادن خودش، هنرمندي متمايز بود. او در کالج ملي تئاتر درس بازيگري خواند و با نقش‌هايي بسيار کوچک خودش را در باليوود جا کرد. بدون اينکه والدينش اين‌کاره باشند يا کسي سفارش‌ او را کند و شايد کمتر کسي تصور مي‌کرد جوانکي که بر و روي ستارگي نداشت، روزي تبديل به بازيگري بين‌المللي شود.

عرفان خان,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

عرفان که حتي بعدتر نام «خان» را هم برداشت فقط به‌دليل اينکه با خان‌هاي ديگر جمع بسته نشود و کسي فکر نکند به‌دليل خان‌بودنش جايگاهي دارد، همه تلاشش را کرد تا در کنار فيلم‌هاي ضعيفي که ناگزير بود براي ماندن در باليوود به آنها تن دهد، بگردد پي فيلم‌نامه‌هاي خاص. همکاري‌اش با ميرا ناير و آصف کاپاديا دو هندي مهاجرت‌کرده، او را به آن سوي آبي‌ها شناساند و نقش‌هاي کوتاهش در هاليوود که در مقايسه با آثارش در سينماي هند اهميت چنداني در کارنامه‌اش نداشت، هندي‌ها را حساس و متوجه او کرد و شايد تازه از آنجا بود که عرفان توانست با فراغ بال فيلم‌نامه بخواند و آنهايي را که دوست دارد انتخاب کند و البته که با وجود اشتياق هاليوودي‌ها به همکاري، او هند را در اولويت قرار داد؛ مثلا وقتي «ميان‌ستاره‌اي» کريستوفر نولان را به‌خاطر «ظرف ناهار» رد کرد که اولين فيلم بلند ريتيش باترا بود و درخشش عرفان در کنار داستان درست و لطيف باترا کار را به جايي رساند که باترا هم با همان فيلم اول کارش بکشد به همکاري با رابرت ردفورد و جين فوندا يا همين اواخر براي ازدست‌ندادن «پيکو» به کارگرداني شوجيت سرکار و هم‌بازي شدن با آميتاب باچان براي دومين‌بار دست رد به سينه ريدلي اسکاتي زد که از «مجموعه دروغ‌ها» دوست داشت با عرفان همکاري کند و گمان مي‌کرد شايد او «مريخي» را به «پيکو» ترجيح دهد! اما او «پيکو» را بازي کرد تا يکي ديگر از بازي‌هاي ديدني‌اش را به سينماي هند تقديم کند و البته مثل هميشه ناديده گرفته شد!

او اما عادت داشت به اين نديده‌‌گرفته‌شدن‌ها، خاصه توسط مردم! در همه عمر بازيگري‌اش تنها يک بار از سوي همگان تحسين شد و حتي نشان ملي هند را گرفت که نقش پان سينگ تومار را ايفا کرد، قهرمان نامدار دووميداني هند که پس از کسب مدال‌هاي گوناگون به‌خاطر فقر و ظلم حُکام راهزني پيش گرفت و در درگيري با پليس کشته شد. او با انتخاب هوشمندانه‌اش جذاب‌ترين و ديدني‌ترين فيلم بيوگرافي سينماي هند را به مخاطبان هديه کرد؛ اما حتي آن سال هم با وجود تحسين منتقدان و گرفتن جايزه‌هاي بسيار، مردم باز هم جايزه‌شان را به ستاره‌هاي محبوبشان دادند و نه به او!

عرفان خان,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

وقتي پس از دو دهه و اندي فعاليت براي «هندي متوسط» بالاخره جايزه بهترين بازيگر مرد از نگاه مردم را گرفت، از معدود دفعاتي بود که در مراسم حضور نداشت، چون فرسنگ‌ها دورتر روي تخت يکي از بيمارستان‌هاي انگلستان با توموري بدخيم و ناشناخته دست‌وپنجه نرم مي‌کرد و کسي نبود تا اولين جايزه مردمي‌اش را بگيرد. در سالي که او سخت مشغول مبارزه با بيماري‌اش بود، فيلم بسيار مهم «باج‌گير» در ژانر کمتر ساخته‌شده کمدي سياه روي پرده رفت و به فاصله کوتاهي و کاملا اتفاقي در همين ژانر «آواي نابينايي» به سينماها آمد و با بازي ستارگان محبوبش تبديل شد به فيلم محبوب و جايزه‌بگير و عرفان براي «باج‌گير» حتي نامزد دريافت جايزه هم نشد!

او بعد از دو سال و لغو پروژه‌هاي مهم سينمايي‌اش، بازگشت و خيلي زود براي قسمت دوم «هندي متوسط» با نام «انگليسي متوسط» جلوي دوربين رفت و براي مردم نام عرفان هم رفت کنار نام ستاره‌اي مثل مانيشا کويرالا که با شکست سرطان باقدرت به سينما بازگشت و اما او که همه عمرش پي جلب توجه و خودنمايي نبود، انگار نمي‌خواست کسي بداند که چيزي تمام نشده و آن تومور بدخيم که مثل خودش نادر بود و از هر صد هزار نفر، پنج نفر به آن مبتلا بودند، سفت و سخت جا خوش کرده و قصد رفتن ندارد و مصمم است به بردن او. «عرفان» نه گفت‌وگويي کرد و نه ويدئويي گذاشت و نه با بيماري‌اش کاسبي و جلب ترحم کرد.

ظاهرا وقتي «انگليسي متوسط» به‌دليل کرونا اکرانش را ناتمام گذاشت و به‌سرعت وارد شبکه نمايش خانگي شد و مردم در حال خوشامد براي بازگشتش بودند، او داشت با درد دست‌وپنجه نرم مي‌‌کرد و چون صدايش درنمي‌آمد، رسانه‌ها بي‌خبر بودند. کرونا که فرصت اکران کامل آخرين فيلمش را گرفت، شرکت در مراسم خاکسپاري مادرش را نيز از او دريغ کرد؛ اما وقتي سه شب بعد با حال خراب راهي بيمارستان شد، گفته بود مادرش آمده او را ببرد و انگار مادرش خيلي عجله داشت براي هم‌نشيني با پسرش.

عرفان خان,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

درحالي‌که مردم براي سلامت عرفان که در آي‌‌سي‌‌يو بستري بود دست به دعا بودند، يک خبر فوري و عکس جنازه‌اي کفن‌پيچ‌شده در غربتي ‌که کرونا مضاعفش کرده بود، ناگهان همه را در شوک فروبرد و هند بار ديگر الماسي چند قيراطي را از دست داد، الماسي که نه «درياي نور» ساکن ايران بود و نه «کوه نور» ساکن انگلستان که خود نور بود و هرگز و به هيچ قيمتي هند را با جايي تاخت نزد، با اينکه بارها فرصتش را داشت و بارها از‌سوي ديگران خواسته شد.

اينترنت پر شد از پيام‌هاي تسليتي که از سراسر جهان برايش نوشته مي‌شد و کاربران بارها سکانس او در «زندگي پي» را دست‌به‌دست کردند. وقتي رو به دوربين از ببري مي‌گفت که همراهي‌اش با او سبب شد زنده بماند و اندوهگين ادامه مي‌داد: «به وقت جدايي حتي به قدر سربرگرداندني من را نگاه نكرد و در دل جنگل گم شد». مي‌گفت: «زندگي يعني همين رفتن و رهاکردن اما هيچ‌چيز آزاردهنده‌تر از اين نيست که آدم فرصتي نداشته باشد براي خداحافظي...». مي‌گفت: «درست است ريچارد پارکر يک ببر بود اما دوست داشتم لحظه آخر بگويم ممنون که جانم را نجات دادي، دوستت دارم و تو هميشه با من مي‌ماني، خدا با تو باشد...».

جملاتي که انگار آن روز از دل هوادارانش بيرون مي‌آمد؛ حسرتي بي‌پايان براي نداشتن فرصت خداحافظي؛ اما انگار او دلش نمي‌خواست به کسي فرصت خداحافظي بدهد. دو سال پيش وقتي خبر داد به توموري بدخيم مبتلا شده؛ نوشته بود که تسليم است و راضي. قصد نداشت بنشيند جلوي دوربين و بگويد که ممکن است هر آن برود و کسي باورش نمي‌شد او که برگشته به سينما و سخت مشغول کار است؛ مي‌خواست هر زمان که موقعش رسيد بي‌سروصدا برود، درست مثل ريچارد پارکر و شايد فکرش را نمي‌کرد که خيلي‌ها در جاي‌جاي دنيا باشند که مانند «پي» حسرت به دل خداحافظي با او اشک بريزند! قطعا فکرش را نمي‌کرد که حتي در کشوري مثل ايران که حتي هرگز فيلم‌هايش اکران نشد تا اين اندازه هوادار داشته باشد! شايد چون او در کشوري زاده شد که هيچ‌گاه او را آن‌طورکه بايد در آغوش مهرش نگرفت و عادت داشت که الماس‌هايش در ويترين موزه‌هاي کشورهاي ديگر بدرخشند.

عرفان خان,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

او در کشوري بازيگر بود که ستارگي فقط به بازيگري نبود و آدم‌ها فقط پي هنرت نبودند. کشوري که ماسالاهاي خوش‌رنگ و لعاب مي‌فروخت و کمتر کسي حواسش را مي‌دوخت به فيلم عجيبي مثل «قصه» و به بازيگري که گرچه رقص بلد نبود اما با بازي بي‌کلام چشم‌هايش مي‌توانست بندبند وجود مخاطبش را برقصاند. در کشوري که آن‌قدر رُمَنس و رقص و نور جلوه‌گري مي‌کرد که کسي حواسش نبود به بازيگري که «ظرف ناهار» بازي مي‌کرد و تشويق جهاني مي‌شد. در کشوري که اخبار زندگي خصوصي سلبريتي‌ها جذاب‌تر از زندگي بي‌حاشيه کسي بود که خيلي‌ها هنوز همسرش را به نام نمي‌شناسند و نمي‌دانند که دو فرزند داشت. عرفان از همان ابتدا يک هندي بود که مال هند نبود و آن کشور با جغرافياي وسيعش براي او بسيار کوچک بود. وقتي بُر مي‌خورد در فيلم‌هاي تجاري کسي حواسش نبود و اهميت نمي‌داد که چقدر خودش به‌تنهايي درخشان است، حتي در فيلمي که سخت مي‌شد تا انتها تماشايش را ادامه داد! مهم نبود نقش اول فيلمي باشد مثل «باج‌گير» يا تنها در يک اپيزود از فيلمي بازي کند مثل «هفت خون در ميان».

او هميشه مي‌گشت پي نقش‌هاي متفاوت، نه عاشقانه‌هايش شبيه عاشقانه‌هاي تجاري هندي‌ها بود و نه انتخاب‌هاي ديگرش؛ طوري که آن نقش‌ها را نمي‌توان بدون او تصور کرد؛ اما هند آن‌قدر او را غريب نگاه داشت که همين حالا سکانس‌هاي محدودش در فيلم‌هاي آمريکايي بيشتر از سکانس‌هاي مهم و ديدني‌اش در فيلم‌هاي هندي هم‌رساني شود! و نام فيلم‌هاي «شمشير»، «تقريبا مجرد»، «خيمه‌شب‌باز» و... را اصلا کسي نشنيده است! آنها هيچ تلاشي نکردند براي عرضه او و در هيچ سالي نماينده‌شان به اسکار فيلمي از او نبود، در‌حالي‌که شايد او مي‌توانست آنها را به آرزوي ديرينه‌شان برساند. او هم که انگار نه خودش مي‌خواست ديده شود و نه عطشي داشت براي در مرکز توجه بودن، کمک کرد به باليوودِ استاد در عبورکردن از آدم‌هاي بي‌زار از حاشيه!

عرفان خان,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

او شايد حالا که از جهاني ديگر نظاره‌گر اين دنياست بداند که اتفاقا در قلب بسياري خانه داشت و براي خيلي‌ها عزيزتر از آن بود که مي‌پنداشت. اگر ستاره‌هاي پرزرق‌وبرق بيشتر از او خواهان و طرفدار داشته‌ و دارند، اما به ياد نمي‌آورم براي هيچ بازيگري پس از مرگش چنين واکنش‌هاي عجيبي ديده باشم!

يکي پيام داده بود که چون مسلمان بود من برايش نماز شب اول قبر خواندم، يکي نوشته بود برايش قرآن خوانده، يکي برايش خيرات داده بود، عده‌اي عکس فرستاده بودند که فلان‌جا به يادش شمع روشن کرده‌اند، مترجم فيلم‌هاي هندي رفته بود پي تنها فيلمش که به هيچ زباني زيرنويس نداشت و آن را زيرنويس فارسي کرده بود تا ايراني‌ها فيلمي از او را از دست ندهند و تقديمش کرده به روح ستاره محبوبش و کسي با هق‌هق مي‌گفت: « چه خوب که هندو نبود و او را نسوزاندند و حالا جايي هست که بدانيم او آنجا آرميده...». 

عرفان خان,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

مرسده مقيمي

sharghdaily.com
  • 136
  • 3
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۸
غیر قابل انتشار: ۱۰
جدیدترین
قدیمی ترین
آخ آخ خدای من روحش شاد ولی موقع وفاتش خیلی ناراحت شدم هنوزم که هنوزه دلم میگیره میبینمش
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش