چهارشنبه ۰۵ شهریور ۱۴۰۴
۱۸:۰۴ - ۰۲ آبان ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۸۰۰۵۶۱
فیلم و سینمای ایران

فیلم زرد؛ اندیشه‌ای تلخ از واقعیت‌های جامعه

فیلم زرد,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

فیلم «زرد» با حضور ستاره های جوان توانست اکران موفقی داشته باشد؛ کارگردان جوان فیلم از نگاهش به جامعه می گوید

 

«زرد» نه شاهکار است و نه یک فیلم ضعیف. به ساختار و محتوایش ایراد وارد است اما در مجموع نتیجه تلاش مصطفی تقی زاده به بار نشسته و با فیلمی «خوب» رو به رو هستیم. شاید داستان تلخ آن شما را اذیت کند ولی نمی توان ارجاعات فیلم را غیرواقعی و «سیاه نمایی» تلقی کرد.

 

 

حتما اگر کارگردان تجربه ای بیشتر داشت، مفهوم «امید» را پررنگ تر می کرد و قدری از گزندگی اش می کاست. با تقی زاده در شرایطی گفت و گو کردیم که سخت درگیر اکران فیلم است و همه تلاشش را برای رونق گیشه آن می کند که تا حالا نتیجه هم گرفته و «زرد» فروش معقولی داشته است. 

 

شما سی و دو ساله هستید. درست است؟

بله، من متولد سال ۱۳۶۴ هستم.

 

جوانی که تجربه زیست در تهران را دارد با خیلی مسائل درگیر بوده و می داند دور و برش چه خبر است. از آن طرف بک گراند سینمایی دارید و سال ها مترصد ساخت اولین فیلمتان بوده اید. نتیجه این پیشینه را می توان در «زرد» دید. نگاهتان به زندگی تلخ است؟

نه، اتفاقا زندگی را دوست دارم و خیلی هم شیرین است اما دوست داشتن زندگی دلیل نمی شود که بی دغدغه باشم و مشکلات اطراف را نبینم. در فیلم های کوتاهم نیز روابط انسانی و موقعیت آدم ها در شرایط مختلف را مورد توجه قرار داده ام. حتی وقتی فیلمنامه نمی نویسم و قرار نیست کارگردانی کنم به آدم ها و شرایطشان خیلی توجه می کنم که ناپایدار و متغیر است.

 

نوع رفتار جون های فیلم ملموس است و امروزی. ما‌به‌ازای بیرونی دارند یا همه زاییده تخیلتان هستند؟

همه داستانک های «زرد» ما‌به‌ازای بیرونی دارند؛ یعنی توی جامعه بگردی شبیه آن ها را پیدا می کنید ولی این که همه آن ها برای خود من اتفاق افتاده باشد و جنبه مستند داشته باشد؛ نه این طور نبوده. بخش اعظم قصه فیلم تخیل بوده است.

 

گفتید زندگی را خیلی دوست دارید؛ پس چرا این همه تلخ اندیشی پشت قصه فیلم است؟

تلخ اندیشی هست ولی واقعیت است.

 

به عنوان نسل تازه فیلمسازان، خیلی خوب است که واقع گرا هستید اما نمی شد قصه را کمی شیرین تر روایت کنید؟

من با این هدف که قصه ای تلخ یا شیرین بنویسم، سراغ «زرد» نرفتم. خود قصه، ما را به سمتی می برد که ممکن است شیرین یا تلخ باشد. اگر ما پتانسیل مان را آزاد کنیم تا بخواهیم فیلمی شیرین بسازیم، نتیجه درستی به دست نمی آید. فقط درباره «زرد» نمی گویم؛ کلا قصه، فیلمنامه نویس را به سمت و سوی خاص می برد.

 

شما چقدر مسیر قصه «زرد» را کنترل کردید؟ اصلا چند سال با آن درگیر بودید؟

سال ۹۲ ایده ای به ذهنم رسید؛ درباره آن فکر کردم و کمی بعد مرحله نوشتن شروع شد. بارها آن را بازنویسی کردم و حتی در مرحله دورخوانی و تمرین با بازیگران چیزهایی را که به ذهنم می رسید و برای فیلمنامه لازم بود؛ لحاظ می کردم.

خود قصه که برگرفته از واقعیت تلخ جامعه است، به اندازه کافی اثرگذاری دارد. چه نیازی بود مثلا صحنه خاکبرداری را نشان دهید و با نشانه گذاری بر شرایط وخیم و آشفتگی شخصیت ها تاکید کنید؟

این المانی بوده که زمینه نکته بعدی فیلم را فراهم کنیم اما کارکرد بیل مکانیکی آشفتگی نبود؛ یعنی زمینه ای برای شروع یک فضای ناامن و غیرساکت بود.

 

حتما نظر مردم را در سایت های سینمایی دیده اید.

بله.

بعضی ها فیلم را دوست دارند و برخی نه. منتها حجم بیشتر نظرها درباره تلخی فیلم است. شما جوان هستید و بانشاط؛ چرا کاری که مثلا حمید نعمت الله در «بی پولی» کرد را انجام ندادید؟ تلخی در اوج است اما شیرینی اش، فیلم را خواستنی می کند.

 

کانسپت فیلم آقای نعمت الله که از فیلم های مورد علاقه من هم هست، چاشنی طنز دارد. حتی در بازی بازیگران هم مشهود است. فیلم «زرد» اما فضایی سنگین می طلبد، یک فرصت سه روزه وجود دارد و آدم ها در این وقت اندک باید بحرانی را رد کنند. اگر خدای ناکرده این اتفاق ها در زندگی واقعی بیفتند، واقعا واکنش هایمان خیلی بدتر است.

 

کاش به جای بچه، آدم بزرگ تری انتخاب می کردید، انگار خواسته اید زهر قصه را بیشتر کنید.

 

این بچه، کودک کار است، وقتی دوربین روی او می رود، زغال و اسپند دودکن را می بینیم.

 

ولی در هر حال بچه است.

ما به کسی احتیاج داشتیم که خیلی توجه راننده را نگیرد. حتی حجم ماشین هم تعمدا بزرگ انتخاب شده بود.

 

نکته مثبت «زرد» قصه روان آن است. گره افکنی و گره گشایی آن به قاعده است و مخاطب خسته نمی شود. خیلی خوب است که فیلم گرفتار بازی فرمی و مبهم گویی نمی شود. انگار علاقه خودتان هم سینمای قصه گو است.

بله، از زمانی که فقط یک فیلم بین بودم، فیلم های قصه گو را دوست داشتم و همچنان مورد علاقه ام است و فکر می کنم این نوع سینما را بلد هستم.

 

موقع تماشای «زرد» یاد موقعیت های آشنا می افتیم. جمع شدن دوستان دور هم، «ضیافت» و «خط ویژه» را به یاد می آورد، رو شدن دست مرد به کما رفته را در سریال «نفس گرم» و زن فداکار را در «سگ کشی» دیده ایم. حد اعلای تکاپو برای قرض کردن پول هم در «تنگنا» روایت شده و... این ها تعمدی است؟

شما از موقعیت های نمایشی صحبت می کنید که ما ۳۶ وضعیت بیشتر نداریم. اتفاقا این که شما موقعیت های مختلف را می شمارید، من را خوشحال می کند و حتی می توانم مثال های دیگری هم بزنم ولی این که شما با چه لحنی قصه را روایت می کنید و چه روایت و قرائتی از تم داستان دارید، مهم است. این ها که شما گفتید فضاسازی است و در خیلی فیلم ها می تواند شبیه هم باشد، این که چه می خواهید بگویید و چطور بیان کنید، مهم است. وگرنه خیلی از فیلم ها هستند که ما را یاد موقعیت های مختلف در فیلم های دیگر می اندازند و اصلا ضعف نیست.

 

از موقعیت نمایشی گریزی نیست، شما مشخصا الگویی داشته اید؟

نه، صادقانه بگویم من یک دغدغه داشتم و از روی دست کسی ننوشتم همه تلاشم این بود قصه را درست بنویسم و فیلم آبرومندی بسازم؛ حالا اینکه قدر موفق بوده ام، بحث دیگری است.

 

نکته بارز دیگر فیلم، ویترین کامل آن است. بازیگرانی مطرح انتخاب کرده اید که هرکدام می توانند برگ برنده یک فیلم باشند. با این حال برای کارگردان اول ریسک هم هست، چون کار کردن با ستاره ها کار آسانی نیست.

ممنون از این نگاهتان. نه به خاطر این که من را تایید می کنید، چون دوست دارم پرسش های تخصصی پرسیده شود. ولو اگر ناظر به ایرادهایم باشد. بله، من راه سختی انتخاب کردم. وقتی در پیش تولید بودم، خیلی از همکاران تماس می گرفتند که مصطفی اشتباه می کنی این همه بازیگر آورده ای؛ فیلم اولت است، نمی گذارند کارت را بکنی و چه و چه. منتها من کار خودم را کردم و از این همکاری لذت بردم.

 

اعضای این گروه سه ماه کنار هم بودند، ما با هم زندگی کردیم. من چیزی جز احترام و اعتماد از عوامل ندیدم. هرچه خواستم اجرا شد (درست و غلط آن پای من است) اما این که برخورد حرفه ای و انسانی با من داشتند، خیلی ارزشمند است. من واقعا کارگردانی می کردم و ذهنم به سمت حواشی نمی رفت. من راه سختی انتخاب کردم اما جواب گرفتم.

 

سه ماه تولید برای یک فیلم سینمایی زیاد نیست؟

تولیدمان سه ماه نشد. حدود ۲۳ جلسه دورخوانی کردیم و هر جلسه شش هفت ساعت طول می کشید. ما دورخوانی را از اواخر اسفند شروع کردیم اما هیچ کدام از بچه ها به مسافرت نرفتند و دور روز بعد از عید دور هم جمع شدیم و تمام ایام نوروز تمرین و دورخوانی داشتیم. سه ،چهار جلسه همراه با فیلمبردار و صدابردار در لوکیشن تمرین کردیم و ۵۳ جلسه هم فیلمبرداری داشتیم.

 

فیلم را به جشنواره فجر دادید؛ درست است؟

بله.

 

عجیب بود که پذیرفته نشد، آن هم وقتی فیلم های ضعیف در جشنواره سال پیش کم نبودند.

در همین حد بگویم اگر قرار بود فیلم دیگری اضافه شود، «زرد» انتخاب نمی شد.

 

پس دلیل فرامتن است.

بله، من البته توجهی به این اتفاق نداشتم. سعی کردم ر اه خودم را بروم و خدا را شکر فیلم در جشنواره معتبر شانگهای جایزه گرفت و ما خیلی زود مزدمان را گرفتیم.

 

در مکالمه ای که قبل از مصاحبه داشتیم، متوجه شدم یکی از فاکتورهای اصلی کارگردانی را دارید؛ اعتماد به نفس. این ویژگی چقدر در هدایت و بازی گرفتن از ستاره ها به کمکتان آمد؟

خیلی. من حتی روزی که برای اولین بار با بازیگران سر یک میز نشستم تا فیلمنامه را بخوانیم، پر از اعتماد به نفس بودم. حتی یکی از بازیگران که بعدا با هم صمیمی شدیم، می گفت روز اول فکر می کردم دیکتاتور هستی و می خواهی حرفت را با زور به کرسی بنشانی.

 

حالا واقعا دیکتاتور بودید؟

نه. ولی اعتماد به نفس را که اشاره کردید، داشتم. کاملا می دانستم چه کار می خواهم بکنم. توی پیش تولید تمام فضای سکانس ها را تشریح می کردم و همان را سر صحنه گرفتیم.

 

شما که اصرار به کارگردانی دارید، چرا بازی کردید؟

من؟ نه برادرم بود؛ به خاطر شباهت همه فکر می کنند خودم هستم. دغدغه بازیگری ندارم و اصلا بلد نیستم.

 

به زودی فیلم دوم را می سازید؟

خدا را شکر فیلمنامه بعدی ام تمام شده و سر فرصت آن را شروع می کنم.

 

 

 

 

 

javan.hmg.ir
  • 10
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش