سه شنبه ۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۴
۱۹:۳۸ - ۰۴ فروردین ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۱۰۰۳۱۵
فیلم و سینمای ایران

بازگشت قهرمان های محبوب به سینمای ایران

فیلم لاتاری,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران
فيلم تازه محمدحسين مهدويان شاخصه‌ای دارد كه مدت‌ها در سينمای ايران به فراموشی سپرده شده بود؛ شاخصه‌ای به نام قهرمان.

به گزارش باشگاه خبرنگاران، آخرین ساخته محمد حسین مهدویان از ابتدا برای مخاطب جذاب است؛ از همان ابتدا که با اسمش روبرو می شود.

 

فیلم نامش لاتاری است؛ عنوانی که برای جذب و کشاندن مخاطب با توجه به شناختی که از سابقه فیلمسازی مهدویان (ایستاده در غبار و ماجرای نیمروز) دارد، بسیار ترغیب کننده است.

 

تا همین جا مهدویان نیمی از راه را برای کنجکاو کردن مخاطب رفته است؛ اما نقطه جذاب دیگر برای مخاطب این است که فیلمسازی با فیلم هایی چون ایستاده در غبار (اثری درباره زندگی احمد متوسلیان) و ماجرای نیمروز (درباره گروهک ترورسیتی مجاهدین)، حالا به فیلمی در مورد لاتاری و معضلات قاچاق انسان و مهاجرت رسیده است. فیلمی اجتماعی که نمونه اش در تاریخ سینمای ایران دیده نمی شود.

 

لاتاری را اما می توان در وزنه فیلمنامه به دو بخش تقسیم کرد؛ نیمه اول فیلم با معرفی درست شخصیت ها، انگیزه هایشان و گرهی که در فیلم است، شروع می شود. در فضایی که می خواهد واقعیت اجتماعی که شخصیت ها در آن زندگی می کنند، معرفی کند.

 

لاتاری روایت قصه امیرعلی (ساعد سهیلی) و نوشین (زیبا کرمعلی) است؛ زوجی که قرار است با هم ازدواج کنند، اما خانواده نوشین که دچار یک ورشکستگی سنگین شده اند، مخالف ازدواج آنها هستند. از طرفی فردی به نام سامی، نوشین را برای کار در یک شرکت حسابداری (بعدا می فهمیم مدلینگ) انتخاب می کند و به دبی می فرستد. پدر دختر موافق است چون نیما (جواد عزتی) پسربزرگ در زندان گرفتار شده و ۳۰۰ میلیون بدهی بالا آورده است، چند روز پس از عزیمت نوشین به دبی خبر خودکشی او می رسد و امیرعلی دیوانه وار به دنبال حقیقت می رود. او تنها نیست؛ حاج موسی رزمنده سال های دور و مربی فوتبال امروزش، با او به دبی می رود، تا با هم به حقیقت ماجرای خودکشی برسند .

 

از رفتن امیر علی و حاج موسی به دبی نیمه دوم فیلم آغاز می شود. امیر علی برای رسیدن به حقیقت فیلم را به فضایی قهرمان ساز می برد و این اتفاقی مبارک در لاتاری است. اتفاقی که در طول این سالها در سینمای ایران نادیده گرفته شده است.

 

مهدویان این نکته را به درستی شناخته و از آن استفاده کرده است. جوانی آرمان طلب برای رسیدن به حقیقت با مربی فوتبالش همراه می شود. هردو خسته از مناسبات و باید و نبایدهای جامعه هستند. آنها حادثه ای را بهانه می کنند، برای زدن به قلب دشمن. دشمنی که گویی همه زندگی آنها را گرفته. در نیمه دوم فیلم دیگر انگیزه شخصیت اصلی فیلم و رسیدن به حقیقت خودکشی دختر مسئله اصلی نیست؛ آنها به قهرمان هایی تبدیل می شوند که می خواهند به جز رسیدن به حقیقت، از خستگی هایشان هم بگویند و در برابر مسببین این خستگی ها و ظلمی که به آنها شده مبازه کنند. آن دو برای کشف یک اتفاق در مقابل ضد قهرمانی چون شیوخ عرب قرار می گیرند و در این مرحله، فیلم در یک مبارزه تمام عیار و دراماتیک تماشاگر را چون سال های دور در سینمای ایران به وجد می آورد. وجدی که سال‌های طولانی است در سینمای ایران دیگر پیدا نمی شود. و این وجد همان نقطه قوتی است که لاتاری را در کارنامه سینمای ایران به فیلمی منحصر به فرد تبدیل می کند.

 

در میان شخصیت ها اما، نفر سومی هم هست که یک مامور اطلاعاتی است. حاج مرتضی (با بازی حمید فرخ نژاد) که ابتدا تنها نقش یک مانع برای رسیدن به حقیقت را دارد؛ اما به درستی وارد داستان می شود و در بزنگاهی عجیب به کمک قهرمان های فیلم می آید و به شکل درست چه در وجه فیلمنامه و چه بازی خاص فرخ نژاد به شخصیت و نقش مکملی دوست داشتنی تبدیل شود. با همه مخالفت ها، امیرعلی و حاج موسی بر هدف خود پافشاری می کنند و مخاطب را به یاد آن قهرمان هایی که هنوزبسیاری در سینما دلتنگشان هستند، می اندازند.

 

آنها از رویاهای خود برای تماشاگران می گویند، از آن یک تنه جلوی زورگویی ضد قهرمان‌ها ایستادن. آنها قهرمان هایی هستند که از بطن جامعه بیرون آمدند، مشکلات مردم را لمس کرده اند تا مخاطبان رویاهایشان را در قالب آنها ببینند. مخاطب با دیدن مبارزه آنها با سرمایه‌دار عرب یا مسبب کشته شدن نامزد امیر علی، آنها را چون ناجی کشف می کند و بهتر همذات پنداری می کند.

 

اما همه این ویژگی های منحصر به فرد لاتاری در حالی رخ می دهد که یکی از چرخ های فیلم می لنگد؛ لنگیدنی که از ضعف در فیلمنامه و شخصیت پردازی بروز می کند. موسی را در فیلم لاتاری می توان با شخصیت حاج کاظم آژانس شیشه ای مقایسه کرد. مخاطب با شناخت از خصلت هایی که حاتمی کیا با ابزارها و گره‌های دراماتیک به آن رسیده، توانسته عمق زندگی و انگیزه، تفکر و جهان بینی قهرمانش را برای مخاطب عیان کند. اما موسی با روش خاص خود مخاطب را با قصه همراه می کند.

 

بهنام صادقی

 

 

  • 12
  • 4
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش