جمعه ۳۰ آبان ۱۴۰۴
۱۲:۳۶ - ۱۳ بهمن ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۱۱۰۲۰۷۸
فیلم و سینمای ایران

نقد فیلم سه کام حبس؛ زیبایی‌شناسی چاه فاضلاب!

فیلم سینمایی سه کام حبس,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

افتتاحیه ی جشنواره ی فیلم فجر ۹۸ با فیلم سامان سالور بود. با کف انتظارات به دیدن فیلم« سه کام حبس» سامان سالور نشستم. فیلمسازی که با دومین فیلمش یعنی« چند کیلو خرما برای مراسم تدفین» مورد توجه قرار گرفت و بارقه هایی در او دیده شد اما بعد از آن حتی یک فیلم متوسط هم ندارد. با این حال« سه کام حبس» از آن چه تصور می کردم فیلم عقب مانده تر و بدتری بود.

در نقد فیلم های جشنواره خطر اسپویل وجود دارد !

تنها چیزی که یک ربع اول فیلم امیدوارتان میکرد شاید تا انتهای فیلم را بشود تحمل کرد بازی محسن تنابنده بود که آن هم از وسط فیلم تبدیل به یکی از عوامل زجر تماشاگر می شود. مجید و نسیم زن و شوهر جوانی هستند که فقیرند اما در ظاهر به نظر می رسد که از آن خانواده های کوچک خوشبختی باشند که مشکل شان فقط فقر است. در ادامه ولی انواع و اقسام شوربختی ها سرشان می آید که فیلمساز ثابت کند چه آدم های بی خود و کثیفی هستند!

منطق درام فیلم از فرط روی هوا بودن و بدی حیرت انگیز است. زن اول کار کاراکتر معصوم قصه است. از همه جا بی خبر. شوهرش حسابی گند بالا آورده و زن را توی دردسر انداخته است. بعد داستان زن را جایی می گذارد که بچه به بغل مواد می فروشد. حتی در سیاهترین فیلم های سینمای جهان هم ندیده ایم که زنی با نوزادش در بغل سراغ معتادها و خلافکارها برود. زنی که شخصیت پردازی عجیب و غریبی دارد. در حالیکه میتواند خودش و بچه اش را از این منجلاب خلاص کند بیشتر و بیشتر در آن فرو می رود.

در واقعیت کل فیلم« سه کام حبس» شبیه همان استعاره ی گل درشت فیلم است که دو بار هم تکرار می شود. چاه فاضلاب اشپزخانه ی نسیم و مجید گرفته. یکی از عواملش هم ته سیگارهایی است که نسیم دور از چشم شوهرش میکشد و بعد آنرا به فاضلاب می اندازد. همین را تسری بدهید به درام کل فیلم. با پنهان کاری مرد، تعفن و لجن تمام زندگی زن را فرا می گیرد.

با وجود اینکه فیلمساز به تئوری هر چه مصیبت و بدبختی بیشتر، بهتر اعتقاد دارد اما باز هم فیلم قابل تحمل می شد اگر فقط یک کاراکتر نرمال دوستداشتنی داشت. اگر شخصیت پردازی نسیم تا این حد روی هوا نبود و منطقی برای ژانگولر بازی هایش پیدا می کردیم. تنها کاراکتر فیلم که می شود تحملش کرد پرستار با بازی سمیرا حسن پور است. البته این هم تا قبل از سکانسی است که نسیم و فریبا روبه روی هم قرار می گیرند و راز فریبا برملا می شود.

و شاید از همه ی این ها می گذشتیم اگر کارگردان تصمیم نمی گرفت یک مرتبه پای اسلحه و شلیک را به این شکل بیربط به فیلمش باز کند.

ولی اگر به این اندازه تماشاگران امیدواری نبودیم از همان نیم ساعت اول فیلم باید حدس می زدیم که از« سه کام حبس» فیلم در نمی آید. اثری که نیم ساعت اولش حتی دو تا پلان مرتبط متوالی وجود ندارد. پشت سر هم یک سری سکانس بی ربط می بینیم که احتمالا قرار است کارکردشان معرفی کاراکترها باشد اما در واقع هیچ اطلاعاتی خاصی به تماشاگر نمی دهند. اینکه زن چه طور مذهبی شده. اعتراض مرد به مذهبی شدنش چیست.

از آن بدتر تدوین و کارگردانی فیلم است. جای کات اصلا وجود ندارد و در نتیجه روی بی ربط ترین نمای ممکن شاهد یک کات هستیم تا عملا و به معنای واقعی کلمه از یک سکانس به سکانس دیگر بپریم. برای نمونه فقط می توانم به سکانس بی کارکرد پشت در حمام اشاره کنم و کات عجیب و غریبی که روی در بسته ی حمام می خورد و بعد به سکانس حیاط وصل می شویم!

نشان دادن مصایب اجتماعی به خودی خود بد نیست. سلیقه می خواهد و منطق داستانی و زیبایی شناسی. با استعاره ی چاه فاضلاب نمی شود تماشاگر را در مصیبت کاراکترهای فیلم غرق کرد. برای روشن شدن حرفم این آخر کار یک مثال از یک سکانس فیلم می زنم. مرد روی تخت بیمارستان افتاده و از زن شیشه می خواهد. زن در حالیکه ناله و نفرین می کند به مرد مواد می دهد و بعد هم یک لامپ را می شکند و به مرد کمک می کند تا مصرف کند. آنقدر سکانس زشت و عذاب آوری است که حال بیننده بد می شود و از هر دو کاراکتر فیلم بیزارتر می شود.

این را مقایسه کنید با سکانسی که سالها پیش در دهه ی هشتاد مهرجویی در فیلم« سنتوری» گذاشته بود. پدر علی سنتوری به خانه اش می آید و علی هم برای تحقیر پدر و هم خودویرانگری از پدر می خواهد مواد را به او تزریق کند. پدر با بازي درخشان مسعود رایگان در حالیکه اشک می ریزد سوزن را در رگ پسرش فرو می کند در حالی که علی سنتوری زیر لب می گوید:مراقب باش. نره زیر پوستم. سکانسی که در آن سالها برای ما تبدیل به نمونه ای برای رابطه ی عجیب و غریب پدر و پسری و رنج دوگانه ی هر دو شد.

تفاوت این دو سکانس در تلقی کارگردان از این است که فیلم چه کارکردی دارد؟ آیا باید معایب را زشت تر نشان بدهد تا تماشاگرش را به زور تحت‌تأثیر قرار دهد یا معتقد است هنر یعنی انتقال مفهومی که می خواهی با نگاه زیبایی شناختی.

digikala.com
  • 14
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش