
« عامه پسند » سهیل بیرقی به چند دلیل ساده نه تنها فیلمی مورد پسند عامه نیست که در شمار علاقه مندی و دغدغه های مخاطب خاص سینما است. باآنکه شاید در این چند سال واژه« خواص» مثل خيلي ديگر از واژه های فرهنگ لغت فارسی کارکرد و بار معنايي خود را از دست داده و چوب حراج به اعتبار آن خورده باشد ولی عبارت خاص هنگامی که به مخاطب اضافه می شود نوعی تعریف به شمار می رود.
از آنجایی که تصمیم دارم در این دوره از جشنواره فیلم ها را از منظر برخورداری یا عدم برخورداری از اقبال مخاطبین مورد بررسی قرار دهم با مَتنی مُبتنی بر همین تحلیل روبه رو هستیم.
اول) سهیل بیرقی در« عامه پسند » سوژه ای عام را به شکلی خاص روایت کرده است برای این که بدانیم به چه دلیل« عامه پسند » فیلمی برای مخاطب عام نیست از همین شکل روایت داستان شروع کنیم؛ از جایی که در دو دقیقه طلایی نخست فیلم بخوبی با مخاطب ارتباط برقرار نمی کند. انگار یک سخن ران به محض قرارگرفتن روی سن سالن کنفرانس به جای سلام و احوالپرسی به یک سرتکان دادن خشک و خالی بسنده کند. همینقدر سرد و بی تفاوت؛ تو بگو از سر شکم سیری. هرچند این شروع متفاوت علت اصلی برای بی علاقگی مخاطب عام نیست ولی هنگامی که سردی اولیه در برقراری ارتباط را با روش روایت غیرخطی( لوله ای) فیلم کنار هم بگذاریم مخاطب عام دچار نوعی سرگیجه محتوایی می شود؛ اتفاقی که خیلی خوش آیند این دسته از مخاطبان سینما نیست. خیلی ساده است روایت زمانی که از شکل ساده و خطی یا حتی سیال ذهن ولی با نشانه گذاری محسوس و قابل فهم به نوعی پیچیدهگی میرسد برای درک و فهم مسئله مخاطب را به محاسبه و تفکر وا می دارد. تفکر و درگیری ذهنی هنگام تماشای فیلم هیچ قرابتی با سینمای عامه پسند نداشته است.
دوم) فیلم مورد علاقه عام در شخصیت پردازی دچار لکنت نیست و موضوع مهمی مانند ویژگی های بارز مخاطب را در لفافه نمی پیچد. در عامه پسند سهیل بیرقی اما با وجود توری و پشه بند شفاف خیلی ضروریات در لفافه ضخیمی پیچیده بود تا حس کنجکاوی را تحریک و قدرت داستان خوانی مخاطب را محک بزند. این که میلاد بداغی تمایلات همجنسگرایانه داشت را مخاطب باید با انبردست از لابه لای خنده و بلاک کردن و غیب شدن یک باره می فهمید یا درباره افسانه شیرخدایی دست به حدس و گمان می زد ! فهیمه میربُد هم که واویلا!! چاه ویلی از نادانسته ها داشت که هیچ؛ اصلاً خوش نداشت کسی سؤالی در اینباره بپرسد. این کشف و شهود عقلی برای مخاطب عام که برای سرگرمی یا خنده بلیط سینما را می خرد جذابیتی ندارد.
سوم) بیرقی در نشان دادن چهره شخصیت های فرعی فیلم خِساسَت عجیبی به خرج داده است تا جایی که شاید با کم بازیگرترین فیلم در این دوره یا شاید تمام دوره های قبلی جشنواره فیلم فجر مواجه باشیم. این تکنیک عامدانه در نشان ندادن هیچ چهره ای جز سه هنرپیشه اصلی که در برخی پلان ها حتی توی ذوق می زند به مذاق مخاطب عام خوش نمی آید. فیلم عامه پسند سرشار از نور، بازیگر و رنگ است. مرکز عالم قرار دادن شخصیت های اصلی برای کمک به پرداخت درست داستان در کتِ مخاطب عام نمی رود و از یک جایی به بعد اگر به هر دلیلی داخل سالن باشد ادامه فیلم را به کتف اش می گیرد.( به کتف گرفتن برگرفته از یکی از دیالوگ های فیلم بود)
چهارم) داستان زن مطلقه بی کس که حتی در سن رو به پیری هم با انگ اخلاقی روبه روست و هزار دست اندازِ کوچک و بزرگ برای زمین زدن او و جلوگیری از رسیدن اش به استقلال مالی و رفتاری در بطن جامعه طراحی شده است، بارها و به شیوه های روایی خاص یا عام تعریف شده است اما عامه پسند نه در برگیرنده یک بیانیه اجتماعی است نه معضل جدیدی را طرح می کند و نه حتی یک راه حل برای چندین سؤالی که در ذهنِ مخاطب شکل می گیرد نمایش می دهد. فیلم بیرقی یک کشیده آبدار به صورت جامعه مردسالار است که با هر سکانس و پلان به بار بدهی تاریخی اش به جنسیت زن که برای اثبات خود مدام به طرف سنگی و سفت جامعه خورده است؛ بیشتر و بیشتر می شود. البته که منظور از سوی بده کار و خشن جامعه فقط مردان نیستند که خود زنان هم در لگد زدن به همجنس خود در شرایط اینچنینی از هیچ کوششی دریغ نمی کنند انگار نمی خواهند یکی مثل خودشان با سرنوشتی متفاوت جلوی چشم شان رژه برود برای همین از راه حل ساده و تاریخی پاک کردن صورت مساله استفاده می کنند.
اینها برداشت فردی در مورد تقدیر احتمالی فیلم عامه پسند در گیشه بود و طبق این تحلیل اگر اتفاق خاصی در تدوین دوباره فیلم رخ ندهد؛« عامه پسند » بر خلاف« عرق سرد» که با اقبال خوبی مواجه شد، شانس بالایی برای جذب مخاطب عام در سالن های سینما نخواهد داشت.
- 19
- 4











































