پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۴
۱۸:۰۳ - ۱۱ مرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۵۰۲۷۸۴
موسیقی

علیرضا شفقی‌نژاد:

آوازهِ‌خوان دلبسته خانه قدیمی‌اش بود

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی

 مردی با چهره‌ای مهربان که چشم‌هایش زیر شیشه‌های رنگی عینکش، درخشش خود را حفظ کرده بود. نسل دهه شصت و پنجاه، تصویر نابغه موسیقی این سرزمین را بارها و بارها در قاب تلویزیون دیده‌اند که با بیانی خاص، پرحجم و قاطع برایشان از ایران می‌خواند:   «ما برای آن‌که ایران خانه خوبان شود...» اما با این حال محمد نوری گرچه گاهی به سبک و سیاق آواز کلاسیک که برآمده از همان مکتب بود آواز می‌خواند خود را محدود به آن شیوه نکرد.

 

برخی درباره‌اش می‌گویند: سبک نوری قواعد موسیقی پاپ را هم درهم‌شکسته بود و از میان ویرانه‌ها، پیکره‌ای صیقل خورده با مهر و امضای خودش بیرون آورده بود. امضایی که زیبا بود و از کوشش و تلاش و استعداد برمی‌آمد اما مثل هیچ‌کس نبود. علیرضا شفقی‌نژاد رهبر ارکستر شناخته‌شده ایرانی که سال‌ها رهبری گروه ارکستر زنده‌یاد محمد نوری را به عهده داشت با ما است تا به بهانه سال‌مرگ این خواننده تاثیرگذار از او برایمان بگوید. از او که هم با «جان مریم»‌اش خاطره داریم هم با «ایران» و «عروسی»اش. شفقی‌نژاد در این گفت‌وگو علاوه‌بر توضیح درباره بخش‌های کمتر مطرح‌شده زندگی زنده‌یاد نوری از خاطرات جالبی می‌گوید. این گفت‌وگو را بخوانید:

 

عده‌ای معتقدند نوع آواز و موسیقی که آقای نوری ارایه می‌داد دارای المان‌هایی بود که با وجود فنی بودن، توانایی برقراری ارتباط با توده را هم داشت. ممکن است این المان‌ها، دلمشغولی خود خواننده در انتخاب شعر بوده باشد. گرایش سیاسی آقای نوری در این زمینه چه سهمی ایفا می‌کرد؟

تا جایی که من با ایشان بودم و با همدیگر صحبت می‌کردیم، چنین نبود. اتفاقا به‌نظر من استاد نوری فارغ از مسائل سیاسی بودند. بیشتر دغدغه‌شان مسائل اجتماعی بود تا سیاسی. چندان آدم اهل سیاست و پولیتیک نبودند. واقعا نمی‌توانم در مورد قبل از انقلاب اظهارنظر کنم، چون زمانی که انقلاب شد، من پنج، شش سالم بود و سنی نداشتم و حتی در ایران هم نبودم و اصلا چیزی یادم نمی‌آید.

 

در کار «ایران» که تلویزیون هم گاهی آن را پخش می‌کند، می‌شود این نشانه‌ها را دید...

اتفاقا پیانوی کاری که تلویزیون پخش می‌کند را من زده‌ام. «ما برای آن‌که ایران خانه خوبان شود...» شاعر این کار هم مرحوم نادر ابراهیمی بود.

 

شما قبلا گفتید بنا بود در آلبومی در مقام آهنگساز با زنده‌یاد نوری همکاری کنید، اما این اتفاق هیچ‌وقت نیفتاد. می‌خواهم بپرسم چرا؟

قرار بود یک آلبوم با حمایت مرحوم مسعود خان گنجه‌ای که مدیر همان شرکت هم ‌آواز بودند، با همدیگر کار کنیم که نشد.

 

«هم آواز آهنگ» شرکتی بود که پخش و نشر آثار موسیقایی را برعهده داشت و کارهای زیادی هم انجام داد. آهنگساز دو کار استاد نوری، آقای شهرام گلپریان بودند که «شکوفه در شکوفه» و «شکوفه خاطرات» نام داشتند. استاد یک کار دیگر هم با آقای گلپریان در قالب یک آلبوم انجام دادند که آن کار بیرون نیامد. من آن کارها را نزد خودم دارم. آن دو کار آخرین آلبوم‌های استاد نوری بودند. قرار بود با هم یک آلبوم کار کنیم. تنظیم‌های من را را استاد دوست داشتند، اما فرصت همکاری فراهم نشد. بیماری به سراغ استاد آمد و بعد هم به رحمت خدا رفتند.

 

از آواز آقای نوری به‌عنوان یک شاخص یاد می‌شود. قدمای ایشان معمولا از ترانه‌هایی با فخامت‌های عجیب‌وغریب که احتمالا توانایی برقراری ارتباط با بخش خاصی از مردم را نداشتند، استفاده می‌کردند اما کارهایی از آقای نوری سراغ داریم که غیر از دراماتیک بودن، این پتانسیل را دارند، مثلا «جان مریم» از این دست آثار است که حتی ترانه اثر را هم خودشان گفته‌اند...

 

تا جایی که ما با همدیگر صحبت می‌کردیم، شاهد چنین رویکردی از ایشان نبودم. من قطعه «جان مریم» را برای ارکستر و گروه کُر بزرگ در چند ورژن تنظیم کرده‌ام. می‌توانم بگویم حتی بخش اعظمی از ملودی آن هم از خود استاد نوری بوده است. آقای کامبیز مژدهی درواقع سروشکلی به ملودی اثر داده‌ و آن را ارایه کرده‌اند.

 

کمی به سراغ آهنگسازانی برویم که از آنها نام بردید. اگر بخواهیم دوران کاری محمد نوری را دست‌کم به دو، سه دوره تقسیم کنیم، یک دوره همکاری با آقای حسینی است که دوره‌ای نسبتا طولانی محسوب می‌شود. دو یا سه آلبوم هم با فریبرز لاچینی دارند...

 

اگر اشتباه نکنم و تا جایی که می‌دانم یک یا دو آلبوم با آقای لاچینی کار کرده‌اند...

بله، دو آلبوم کار کرده‌اند. در دوره انتهایی هم که بیشتر با آقای سریر کار کردند...

 

بله، در آخرین آلبوم‌هایشان کارهایی با آقای شهرام گلپریان هم داشتند.

 

معمولا رهبران ارکستر ترجیح می‌دهند که نوازنده‌ها و حتی خواننده گروه، در محتوای اصلی ارکستر حل شوند. طبیعتا آنها علاقه‌مند هستند از نوازنده‌ها مثل یک ساز، صدا بگیرند و بیشتر به یک ارکستر یکپارچه اهمیت می‌دهند تا به اشخاص و سولیست‌های درجه یک در ارکستر. با این توضیح کار کردن با آقای نوری برای شما چطور میسر شد؟

من ارکستر را رهبری و برای ارکستر، آهنگسازی می‌کردم. خودم هم ساز پیانو را با استاد می‌زدم، یعنی به صورت همزمان هم پیانو می‌زدم و هم گروه کُر ارکسترشان را رهبری می‌کردم. در مورد مرحوم استاد نوری باید بگویم که همه‌چیز در خدمت ایشان بود. یعنی ارکستر، کُر و همه درواقع تحت‌الشعاع قرار می‌گرفتند. به‌نظر من اصلا ویژگی صدای ایشان بود که همه‌چیز را تحت‌الشعاع قرار می‌داد. بیان زیبای‌شان، قدرت و حجم صدا و احساسی که داشتند روی صحنه همه چیز را زیر سیطره خود می‌گرفت. توجهات به سمت ایشان و ارکستر کاملا در خدمت‌شان بود. تنظیم‌های من و هدایت کُر و ارکستر هم‌ همه در خدمت مرحوم استاد نوری قرار داشت.

 

دغدغه‌های اجتماعی استاد محمد نوری هم مدنظر ما قرار دارد. فارغ از گپ‌وگفت‌های دوستانه‌ای که بین شما درمی‌گرفت، به صورت کلی‌تر در ایشان چه دیدید که بشود با مخاطبان در میان گذاشت؟

نکته‌ای که همیشه تحسین می‌کردم، علاقه استاد محمد نوری به خانه قدیمی که داشتند و همسر محترم‌شان بود. از همین جا خدمت همسر محترم استاد عرض ادب دارم. من مدام با خانم مرحوم نوری صحبت می‌کنم و با ایشان در ارتباط هستم و هنوز هم ارتباط‌مان را داریم. ایشان به کانون خانواده، به محله‌شان، به محل زندگی‌شان، به خانه قدیمی‌شان که هنوز هم هست، خیلی وفادار بودند و این موضوع همیشه برای من قابل‌تحسین و ستایش است. من واقعا این ویژگی را ستایش می‌کردم.

 

نه در مقام یک همکار با محمد نوری بلکه در مقام کسی که تئوری موسیقی می‌داند و می‌تواند تحلیل موسیقایی ارایه دهد، از شما سوال می‌کنیم. یک‌سری آثار به اصطلاح هیت می‌شود، اما یک‌سری از موسیقی‌ها هم هست که ارزش موسیقایی دارد، ولی هیت نمی‌شود...

البته همان‌طور که می‌دانید هیچ لزومی وجود ندارد کاری که هیت می‌شود، لزوما ارزش موسیقایی‌اش بیشتر باشد، اما به‌هرحال همیشه همین‌طور بوده است. در مورد یک خواننده خاص می‌بینیم بعضی از کارهایش بیشتر مورد توجه قرار گرفته است که دلایل زیادی هم دارد. وقتی کارهای محمد نوری را مرور می‌کنیم، متوجه می‌شویم که «جان مریم»، «بیا بار سفر بندیم» و حتی «عروسی» هیت شده‌اند، اما آثار فراوان دیگری وجود دارند که از ارزش موسیقایی بسیار زیادی برخوردارند، ولی به اندازه این سه اثر شنیده نشده‌اند.

 

مشخص است که شما علاقه زیادی به محمد نوری داشتید. یک تغییر نام در گروه کُرتان رخ داد که به «نوری» تغییر پیدا کرد، ولی بعد در‌ سال ١٣٨٨ دوباره عوض شد. دلیل این تغییر و تحول چه بود؟

البته این گروه کُر اصلا ربطی به تشکیلات مرحوم نوری نداشت. من رهبر دو گروه بودم که یکی از آنها ارکستر و گروه کُر استاد نوری بود، یعنی در کنسرت‌ها در خدمت ایشان بودم. ما یک گروه کُر هم داشتیم که گروه را قبل از این‌که ارکستر استاد را در دست بگیرم، تشکیل داده بودم، یعنی آذر ماه گروه کُر را درست کردم و دی‌ماه برای ارکستر آقای نوری فراخوان دادم. درواقع دو تشکیلات جدا بودند. گروه کُر ما الان هم هست و اسمش به فیلارمونیک تغییر کرده است. این گروه اصلا فعالیتش در زمینه موسیقی کلاسیک اروپایی و غربی است. الان هم همین‌طور است و ما آخر این ماه مانند روال گذشته کنسرت داریم. این گروه درست شد، ولی در ابتدا هیچ اسمی نداشت. اول اسم گروه شد «گروه کُر هم آواز». هم آواز، مؤسسه‌ای بود که من و آقای نوری در آن‌جا درس می‌دادیم و متعلق به مسعود خان گنجه‌ای بود. ایشان مدیر آن موسسه بودند و آن‌جا را در اختیار من و آقای نوری قرار دادند. ما آن‌جا شروع به درس دادن کردیم. مسعود خان گنجه‌ای هم در همان سالی که استاد نوری به رحمت خدا رفتند، فوت کردند.

 

ما سال‌ها آن‌جا بودیم. آن‌جا اول شد گروه کُر هم آواز. چون من آن‌جا درس می‌دادم، از شاگردان موسسه که دوره‌ها را طی می‌کردند، آواز می‌خواندند، پیش من سلفژ کار می‌کردند و بعد پیش استاد می‌رفتند، یک «audition» می‌گرفتم و آنها را وارد این گروه کُر می‌کردم، نه گروه ارکستر آقای نوری. ارکستر آقای نوری اصلا گروه کُر نداشت. ١٠، ١٢ نفر را می‌آوردم که «back vocal» می‌خواندند و کُر نبودند، یعنی گروه کُری نبود. همه هم خانم بودند. مثلا آن «لا لا لا لا»ها را با استاد نوری می‌خواندند یا ترجیع‌بندی‌هایی که به همخوان نیاز داشت را اجرا می‌کردند ولی گروه کُر هم آواز یک فعالیت دیگر داشت و کارهای کلاسیک اجرا می‌کرد. من در یکی از کنسرت‌های ‌سال ١٣٨٢ که یکی از کنسرت‌های استاد نوری در برج میلاد بود، از گروه کُر هم آواز رونمایی کردم. آن‌جا استاد نوری به من گفتند که «من خسته می‌شوم وقتی همه‌اش پشت‌سر هم می‌خوانم. یک چیزی آن وسط بگذار تا بروم کمی استراحت کنم و بیایم.» من این گروه کُر را به آن‌جا آوردم و معرفی کردم. دقیقا ‌سال ١٣٨٢ بود. البته قبلش هم برنامه داشتیم ولی در کنسرت رسمی در سالن میلاد که مخاطب زیاد بود، از گروه کُر هم آواز رونمایی شد، تا جایی که حتی روزنامه‌ها به آن پرداختند و از گروه کُر ما نوشتند. استاد می‌رفتند بیرون استراحت می‌کردند و این گروه کُر در هر پارت، سه تا چهار کار می‌خواندند و خود من هم کار را رهبری می‌کردم. کمی که جلو رفتیم، چون از موسسه آقای گنجه‌ای یعنی موسسه هم آواز به گروه تزریق می‌شدند، گفتم حالا اسم گروه را بگذاریم گروه کُر شاگردان نوری.

 

چه عاملی باعث شد بار دیگر به فکر تغییر نام گروه بیفتید؟

کمی که جلوتر آمدیم، دیدیم کارهایی که داریم می‌کنیم خیلی بین‌المللی است. مثلا «کارمینا بورانا»، «رکوئیم موتزارت» و «روسینی مسه» و آثار دیگری از موتزات، شوبرت، باخ و ویوالدی، دیدیم کار یک مقدار بین‌المللی است. حتی من برای داوری در یک فستیوال بین‌المللی در ارمنستان دعوت می‌شدم. با استاد هماهنگ کردیم و گفتیم حالا که دارد کارهای شاخص روز دنیا با این گروه انجام می‌شود، اسمی بین‌المللی‌تر برای این گروه انتخاب کنیم. مثل کار «کارمینا بورانا» که ١٠ شب در ‌سال ١٣٨٧ به روی صحنه رفت. استاد نوری هم در آن برنامه بودند و بالای سن آمدند و برای مردم صحبت کردند. گفتیم اسمش را بگذاریم «گروه کُر فیلارمونیک». فیلارمونیک یعنی «خودگردان.» چون گروه ما خودگردان بود چنین نامی را برگزیدیم. ما اسپانسری نداشتیم، هنوز هم نداریم و نخواهیم داشت. «ایران» در انتهای نام گروه کُر فیلارمونیک ایران، به معنای کشور ایران نیست. ایران را در گیومه می‌گذاریم، یعنی اسم «ایران» ولی ایهام هم دارد که مثلا ایران است. «Iran Philharmonic Choir & Orchestra» آن‌جا دیگر با هماهنگی خود استاد، نام گروه را تغییر دادیم، اما بعدا برای برخی از عزیزان سوء تعبیر شده بود که دارد از نام آقای نوری سوءاستفاده می‌شود، درصورتی که اصلا این طور نبود. اعضای گروه بچه‌های موسسه ما بودند. این گونه شد که ما با نظر خود استاد به ارشاد رفتیم و اسم گروه را گذاشتیم «ایران». آن گروه هنور هم هست و ما داریم فعالیت می‌کنیم و روزهای ٢٧، ٢٨ و ٢٩ مرداد ‌سال جاری هم به یاد و خاطره مرحوم پروفسور حسابی در تالار وحدت برنامه اجرا خواهیم کرد.

 

علی تفرشی:آب و رنگی متفاوت از دیگران

از شناختی که استاد محمد نوری نسبت به ادبیات داشتند، معلوم است که شعر و ترانه، دغدغه‌شان بوده است. البته دکتر سریر هم کارهای زیادی از ترانه‌های استاد مشیری دارند و خیلی با ایشان کار کرده‌اند. ایشان رفاقت و مراوده نزدیکی با فریدون مشیری داشتند و همین موضوع باعث شده ترانه‌های بیشتری از ایشان کار کنند. شاید خیلی از ترانه‌ها برای محمد نوری انتخاب شده و ایشان هم گوش داده و دوست داشته و گفته «چقدر خوب است، دوستش دارم و برویم بخوانیم.»

 

چون با دکتر سریر آشنایی دارم، می‌دانم که بسیاری از کارهای استاد نوری را دکتر سریر انتخاب کرده‌اند. دکتر سریر خواسته‌اند روی ترانه فریدون مشیری کار کنند و محمد نوری هم آن را خوانده است. این موضوع نشان می‌دهد که این دو هم‌سو، هم‌نظر، هم‌عقیده و هم‌سلیقه بودند که کار انجام شده و به این شکل درآمده است. سطح، سلیقه و شناخت افرادی که با هم کار می‌کنند، خیلی اهمیت دارد (منظورم شاعر، آهنگساز و خواننده است). نوع موسیقی سازی، سازبندی‌ها و تنظیم‌های ویژه آثار محمد نوری از دیگر نکات مهم آثار او است.

 

این نوع تنظیم و موسیقی امروزه شاید در جامعه ما آنچنان به لحاظ تعداد فراگیر نباشد، ولی امضای خودش را پیدا کرده و مردم آن را با نام این خواننده می‌شناسند. در مورد ویژگی‌ها، آهنگسازی‌ها و تنظیم‌های کارهای محمد نوری باید به این نکته توجه کنیم که وقتی کارهای ابتدایی ایشان را بشنویم می‌بینیم آب‌ورنگ خاص خودش را داشته و شکل موسیقی پاپ ارکسترالی بوده که در کشور ما آغاز شده و تازه وارد بوده است. سازهایی مثل درامز و سازهای بادی برنجی مثل ساکسیفون، ترومپت، گیتار باس و گیتار الکترونیک تازه وارد ایران شده بود. این سازها در قالب یک ارکستر که پایه اصلی‌اش ارکستر زهی است، جای گرفتند و سازهای موسیقی پاپ وارد این نوع از موسیقی شدند. موسیقی پاپ شکل گرفته بود، ولی در کشور ما نوپا به‌شمار می‌رفت. کارهای ایشان بیشتر رنگ‌وبوی ارکسترال داشت. محمد نوری با ارکسترهای بزرگ کار می‌کرد، ازجمله کارهایی که دکتر محمد سریر برای‌شان ساختند و چند آلبومی با ایشان کار کردند.

 

 

 

 

 

 

 

shahrvand-newspaper.ir
  • 17
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش