
مردی با چهرهای مهربان که چشمهایش زیر شیشههای رنگی عینکش، درخشش خود را حفظ کرده بود. نسل دهه شصت و پنجاه، تصویر نابغه موسیقی این سرزمین را بارها و بارها در قاب تلویزیون دیدهاند که با بیانی خاص، پرحجم و قاطع برایشان از ایران میخواند: «ما برای آنکه ایران خانه خوبان شود...» اما با این حال محمد نوری گرچه گاهی به سبک و سیاق آواز کلاسیک که برآمده از همان مکتب بود آواز میخواند خود را محدود به آن شیوه نکرد.
برخی دربارهاش میگویند: سبک نوری قواعد موسیقی پاپ را هم درهمشکسته بود و از میان ویرانهها، پیکرهای صیقل خورده با مهر و امضای خودش بیرون آورده بود. امضایی که زیبا بود و از کوشش و تلاش و استعداد برمیآمد اما مثل هیچکس نبود. علیرضا شفقینژاد رهبر ارکستر شناختهشده ایرانی که سالها رهبری گروه ارکستر زندهیاد محمد نوری را به عهده داشت با ما است تا به بهانه سالمرگ این خواننده تاثیرگذار از او برایمان بگوید. از او که هم با «جان مریم»اش خاطره داریم هم با «ایران» و «عروسی»اش. شفقینژاد در این گفتوگو علاوهبر توضیح درباره بخشهای کمتر مطرحشده زندگی زندهیاد نوری از خاطرات جالبی میگوید. این گفتوگو را بخوانید:
عدهای معتقدند نوع آواز و موسیقی که آقای نوری ارایه میداد دارای المانهایی بود که با وجود فنی بودن، توانایی برقراری ارتباط با توده را هم داشت. ممکن است این المانها، دلمشغولی خود خواننده در انتخاب شعر بوده باشد. گرایش سیاسی آقای نوری در این زمینه چه سهمی ایفا میکرد؟
تا جایی که من با ایشان بودم و با همدیگر صحبت میکردیم، چنین نبود. اتفاقا بهنظر من استاد نوری فارغ از مسائل سیاسی بودند. بیشتر دغدغهشان مسائل اجتماعی بود تا سیاسی. چندان آدم اهل سیاست و پولیتیک نبودند. واقعا نمیتوانم در مورد قبل از انقلاب اظهارنظر کنم، چون زمانی که انقلاب شد، من پنج، شش سالم بود و سنی نداشتم و حتی در ایران هم نبودم و اصلا چیزی یادم نمیآید.
در کار «ایران» که تلویزیون هم گاهی آن را پخش میکند، میشود این نشانهها را دید...
اتفاقا پیانوی کاری که تلویزیون پخش میکند را من زدهام. «ما برای آنکه ایران خانه خوبان شود...» شاعر این کار هم مرحوم نادر ابراهیمی بود.
شما قبلا گفتید بنا بود در آلبومی در مقام آهنگساز با زندهیاد نوری همکاری کنید، اما این اتفاق هیچوقت نیفتاد. میخواهم بپرسم چرا؟
قرار بود یک آلبوم با حمایت مرحوم مسعود خان گنجهای که مدیر همان شرکت هم آواز بودند، با همدیگر کار کنیم که نشد.
«هم آواز آهنگ» شرکتی بود که پخش و نشر آثار موسیقایی را برعهده داشت و کارهای زیادی هم انجام داد. آهنگساز دو کار استاد نوری، آقای شهرام گلپریان بودند که «شکوفه در شکوفه» و «شکوفه خاطرات» نام داشتند. استاد یک کار دیگر هم با آقای گلپریان در قالب یک آلبوم انجام دادند که آن کار بیرون نیامد. من آن کارها را نزد خودم دارم. آن دو کار آخرین آلبومهای استاد نوری بودند. قرار بود با هم یک آلبوم کار کنیم. تنظیمهای من را را استاد دوست داشتند، اما فرصت همکاری فراهم نشد. بیماری به سراغ استاد آمد و بعد هم به رحمت خدا رفتند.
از آواز آقای نوری بهعنوان یک شاخص یاد میشود. قدمای ایشان معمولا از ترانههایی با فخامتهای عجیبوغریب که احتمالا توانایی برقراری ارتباط با بخش خاصی از مردم را نداشتند، استفاده میکردند اما کارهایی از آقای نوری سراغ داریم که غیر از دراماتیک بودن، این پتانسیل را دارند، مثلا «جان مریم» از این دست آثار است که حتی ترانه اثر را هم خودشان گفتهاند...
تا جایی که ما با همدیگر صحبت میکردیم، شاهد چنین رویکردی از ایشان نبودم. من قطعه «جان مریم» را برای ارکستر و گروه کُر بزرگ در چند ورژن تنظیم کردهام. میتوانم بگویم حتی بخش اعظمی از ملودی آن هم از خود استاد نوری بوده است. آقای کامبیز مژدهی درواقع سروشکلی به ملودی اثر داده و آن را ارایه کردهاند.
کمی به سراغ آهنگسازانی برویم که از آنها نام بردید. اگر بخواهیم دوران کاری محمد نوری را دستکم به دو، سه دوره تقسیم کنیم، یک دوره همکاری با آقای حسینی است که دورهای نسبتا طولانی محسوب میشود. دو یا سه آلبوم هم با فریبرز لاچینی دارند...
اگر اشتباه نکنم و تا جایی که میدانم یک یا دو آلبوم با آقای لاچینی کار کردهاند...
بله، دو آلبوم کار کردهاند. در دوره انتهایی هم که بیشتر با آقای سریر کار کردند...
بله، در آخرین آلبومهایشان کارهایی با آقای شهرام گلپریان هم داشتند.
معمولا رهبران ارکستر ترجیح میدهند که نوازندهها و حتی خواننده گروه، در محتوای اصلی ارکستر حل شوند. طبیعتا آنها علاقهمند هستند از نوازندهها مثل یک ساز، صدا بگیرند و بیشتر به یک ارکستر یکپارچه اهمیت میدهند تا به اشخاص و سولیستهای درجه یک در ارکستر. با این توضیح کار کردن با آقای نوری برای شما چطور میسر شد؟
من ارکستر را رهبری و برای ارکستر، آهنگسازی میکردم. خودم هم ساز پیانو را با استاد میزدم، یعنی به صورت همزمان هم پیانو میزدم و هم گروه کُر ارکسترشان را رهبری میکردم. در مورد مرحوم استاد نوری باید بگویم که همهچیز در خدمت ایشان بود. یعنی ارکستر، کُر و همه درواقع تحتالشعاع قرار میگرفتند. بهنظر من اصلا ویژگی صدای ایشان بود که همهچیز را تحتالشعاع قرار میداد. بیان زیبایشان، قدرت و حجم صدا و احساسی که داشتند روی صحنه همه چیز را زیر سیطره خود میگرفت. توجهات به سمت ایشان و ارکستر کاملا در خدمتشان بود. تنظیمهای من و هدایت کُر و ارکستر هم همه در خدمت مرحوم استاد نوری قرار داشت.
دغدغههای اجتماعی استاد محمد نوری هم مدنظر ما قرار دارد. فارغ از گپوگفتهای دوستانهای که بین شما درمیگرفت، به صورت کلیتر در ایشان چه دیدید که بشود با مخاطبان در میان گذاشت؟
نکتهای که همیشه تحسین میکردم، علاقه استاد محمد نوری به خانه قدیمی که داشتند و همسر محترمشان بود. از همین جا خدمت همسر محترم استاد عرض ادب دارم. من مدام با خانم مرحوم نوری صحبت میکنم و با ایشان در ارتباط هستم و هنوز هم ارتباطمان را داریم. ایشان به کانون خانواده، به محلهشان، به محل زندگیشان، به خانه قدیمیشان که هنوز هم هست، خیلی وفادار بودند و این موضوع همیشه برای من قابلتحسین و ستایش است. من واقعا این ویژگی را ستایش میکردم.
نه در مقام یک همکار با محمد نوری بلکه در مقام کسی که تئوری موسیقی میداند و میتواند تحلیل موسیقایی ارایه دهد، از شما سوال میکنیم. یکسری آثار به اصطلاح هیت میشود، اما یکسری از موسیقیها هم هست که ارزش موسیقایی دارد، ولی هیت نمیشود...
البته همانطور که میدانید هیچ لزومی وجود ندارد کاری که هیت میشود، لزوما ارزش موسیقاییاش بیشتر باشد، اما بههرحال همیشه همینطور بوده است. در مورد یک خواننده خاص میبینیم بعضی از کارهایش بیشتر مورد توجه قرار گرفته است که دلایل زیادی هم دارد. وقتی کارهای محمد نوری را مرور میکنیم، متوجه میشویم که «جان مریم»، «بیا بار سفر بندیم» و حتی «عروسی» هیت شدهاند، اما آثار فراوان دیگری وجود دارند که از ارزش موسیقایی بسیار زیادی برخوردارند، ولی به اندازه این سه اثر شنیده نشدهاند.
مشخص است که شما علاقه زیادی به محمد نوری داشتید. یک تغییر نام در گروه کُرتان رخ داد که به «نوری» تغییر پیدا کرد، ولی بعد در سال ١٣٨٨ دوباره عوض شد. دلیل این تغییر و تحول چه بود؟
البته این گروه کُر اصلا ربطی به تشکیلات مرحوم نوری نداشت. من رهبر دو گروه بودم که یکی از آنها ارکستر و گروه کُر استاد نوری بود، یعنی در کنسرتها در خدمت ایشان بودم. ما یک گروه کُر هم داشتیم که گروه را قبل از اینکه ارکستر استاد را در دست بگیرم، تشکیل داده بودم، یعنی آذر ماه گروه کُر را درست کردم و دیماه برای ارکستر آقای نوری فراخوان دادم. درواقع دو تشکیلات جدا بودند. گروه کُر ما الان هم هست و اسمش به فیلارمونیک تغییر کرده است. این گروه اصلا فعالیتش در زمینه موسیقی کلاسیک اروپایی و غربی است. الان هم همینطور است و ما آخر این ماه مانند روال گذشته کنسرت داریم. این گروه درست شد، ولی در ابتدا هیچ اسمی نداشت. اول اسم گروه شد «گروه کُر هم آواز». هم آواز، مؤسسهای بود که من و آقای نوری در آنجا درس میدادیم و متعلق به مسعود خان گنجهای بود. ایشان مدیر آن موسسه بودند و آنجا را در اختیار من و آقای نوری قرار دادند. ما آنجا شروع به درس دادن کردیم. مسعود خان گنجهای هم در همان سالی که استاد نوری به رحمت خدا رفتند، فوت کردند.
ما سالها آنجا بودیم. آنجا اول شد گروه کُر هم آواز. چون من آنجا درس میدادم، از شاگردان موسسه که دورهها را طی میکردند، آواز میخواندند، پیش من سلفژ کار میکردند و بعد پیش استاد میرفتند، یک «audition» میگرفتم و آنها را وارد این گروه کُر میکردم، نه گروه ارکستر آقای نوری. ارکستر آقای نوری اصلا گروه کُر نداشت. ١٠، ١٢ نفر را میآوردم که «back vocal» میخواندند و کُر نبودند، یعنی گروه کُری نبود. همه هم خانم بودند. مثلا آن «لا لا لا لا»ها را با استاد نوری میخواندند یا ترجیعبندیهایی که به همخوان نیاز داشت را اجرا میکردند ولی گروه کُر هم آواز یک فعالیت دیگر داشت و کارهای کلاسیک اجرا میکرد. من در یکی از کنسرتهای سال ١٣٨٢ که یکی از کنسرتهای استاد نوری در برج میلاد بود، از گروه کُر هم آواز رونمایی کردم. آنجا استاد نوری به من گفتند که «من خسته میشوم وقتی همهاش پشتسر هم میخوانم. یک چیزی آن وسط بگذار تا بروم کمی استراحت کنم و بیایم.» من این گروه کُر را به آنجا آوردم و معرفی کردم. دقیقا سال ١٣٨٢ بود. البته قبلش هم برنامه داشتیم ولی در کنسرت رسمی در سالن میلاد که مخاطب زیاد بود، از گروه کُر هم آواز رونمایی شد، تا جایی که حتی روزنامهها به آن پرداختند و از گروه کُر ما نوشتند. استاد میرفتند بیرون استراحت میکردند و این گروه کُر در هر پارت، سه تا چهار کار میخواندند و خود من هم کار را رهبری میکردم. کمی که جلو رفتیم، چون از موسسه آقای گنجهای یعنی موسسه هم آواز به گروه تزریق میشدند، گفتم حالا اسم گروه را بگذاریم گروه کُر شاگردان نوری.
چه عاملی باعث شد بار دیگر به فکر تغییر نام گروه بیفتید؟
کمی که جلوتر آمدیم، دیدیم کارهایی که داریم میکنیم خیلی بینالمللی است. مثلا «کارمینا بورانا»، «رکوئیم موتزارت» و «روسینی مسه» و آثار دیگری از موتزات، شوبرت، باخ و ویوالدی، دیدیم کار یک مقدار بینالمللی است. حتی من برای داوری در یک فستیوال بینالمللی در ارمنستان دعوت میشدم. با استاد هماهنگ کردیم و گفتیم حالا که دارد کارهای شاخص روز دنیا با این گروه انجام میشود، اسمی بینالمللیتر برای این گروه انتخاب کنیم. مثل کار «کارمینا بورانا» که ١٠ شب در سال ١٣٨٧ به روی صحنه رفت. استاد نوری هم در آن برنامه بودند و بالای سن آمدند و برای مردم صحبت کردند. گفتیم اسمش را بگذاریم «گروه کُر فیلارمونیک». فیلارمونیک یعنی «خودگردان.» چون گروه ما خودگردان بود چنین نامی را برگزیدیم. ما اسپانسری نداشتیم، هنوز هم نداریم و نخواهیم داشت. «ایران» در انتهای نام گروه کُر فیلارمونیک ایران، به معنای کشور ایران نیست. ایران را در گیومه میگذاریم، یعنی اسم «ایران» ولی ایهام هم دارد که مثلا ایران است. «Iran Philharmonic Choir & Orchestra» آنجا دیگر با هماهنگی خود استاد، نام گروه را تغییر دادیم، اما بعدا برای برخی از عزیزان سوء تعبیر شده بود که دارد از نام آقای نوری سوءاستفاده میشود، درصورتی که اصلا این طور نبود. اعضای گروه بچههای موسسه ما بودند. این گونه شد که ما با نظر خود استاد به ارشاد رفتیم و اسم گروه را گذاشتیم «ایران». آن گروه هنور هم هست و ما داریم فعالیت میکنیم و روزهای ٢٧، ٢٨ و ٢٩ مرداد سال جاری هم به یاد و خاطره مرحوم پروفسور حسابی در تالار وحدت برنامه اجرا خواهیم کرد.
علی تفرشی:آب و رنگی متفاوت از دیگران
از شناختی که استاد محمد نوری نسبت به ادبیات داشتند، معلوم است که شعر و ترانه، دغدغهشان بوده است. البته دکتر سریر هم کارهای زیادی از ترانههای استاد مشیری دارند و خیلی با ایشان کار کردهاند. ایشان رفاقت و مراوده نزدیکی با فریدون مشیری داشتند و همین موضوع باعث شده ترانههای بیشتری از ایشان کار کنند. شاید خیلی از ترانهها برای محمد نوری انتخاب شده و ایشان هم گوش داده و دوست داشته و گفته «چقدر خوب است، دوستش دارم و برویم بخوانیم.»
چون با دکتر سریر آشنایی دارم، میدانم که بسیاری از کارهای استاد نوری را دکتر سریر انتخاب کردهاند. دکتر سریر خواستهاند روی ترانه فریدون مشیری کار کنند و محمد نوری هم آن را خوانده است. این موضوع نشان میدهد که این دو همسو، همنظر، همعقیده و همسلیقه بودند که کار انجام شده و به این شکل درآمده است. سطح، سلیقه و شناخت افرادی که با هم کار میکنند، خیلی اهمیت دارد (منظورم شاعر، آهنگساز و خواننده است). نوع موسیقی سازی، سازبندیها و تنظیمهای ویژه آثار محمد نوری از دیگر نکات مهم آثار او است.
این نوع تنظیم و موسیقی امروزه شاید در جامعه ما آنچنان به لحاظ تعداد فراگیر نباشد، ولی امضای خودش را پیدا کرده و مردم آن را با نام این خواننده میشناسند. در مورد ویژگیها، آهنگسازیها و تنظیمهای کارهای محمد نوری باید به این نکته توجه کنیم که وقتی کارهای ابتدایی ایشان را بشنویم میبینیم آبورنگ خاص خودش را داشته و شکل موسیقی پاپ ارکسترالی بوده که در کشور ما آغاز شده و تازه وارد بوده است. سازهایی مثل درامز و سازهای بادی برنجی مثل ساکسیفون، ترومپت، گیتار باس و گیتار الکترونیک تازه وارد ایران شده بود. این سازها در قالب یک ارکستر که پایه اصلیاش ارکستر زهی است، جای گرفتند و سازهای موسیقی پاپ وارد این نوع از موسیقی شدند. موسیقی پاپ شکل گرفته بود، ولی در کشور ما نوپا بهشمار میرفت. کارهای ایشان بیشتر رنگوبوی ارکسترال داشت. محمد نوری با ارکسترهای بزرگ کار میکرد، ازجمله کارهایی که دکتر محمد سریر برایشان ساختند و چند آلبومی با ایشان کار کردند.
- 17
- 5











































