دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
۲۱:۵۲ - ۰۱ اردیبهشت ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۲۰۰۱۴۳
تئاتر شهر

تلاش ما در تئاتر شورایی مبارزه با انفعال مخاطب تئاتر است

اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر,رویا دعوتی و آریان رضایی
«برلین» اولین نمایش شورایی است که در یک مجموعه حرفه‌ای تئاتر روی صحنه می‌رود. نمایشی که با استقبال گرم مخاطب روبه‌رو شده است و با مطرح کردن موضوع دروغ و راست‌گویی در زندگی زناشویی، جامعه تئاتری را درگیر خود کرده است.

به گزارش تسنیم، تئاتر شهر این روزها میزبان نمایشی است که با وجود ظرفیت اندک سالنش، مورد استقبال عموم قرار گرفته است. تا خرخره‌اش مخاطب می‌نشیند. با اجرایش از انفعال همیشگی خارج می‌شود و با شکستن یخ خود می‌خواهد مسلط بر نمایش شود. می‌خواهد مشارکت کند و مسیر را عوض کند. می‌جنگد. قصه خودش را می‌خواهد بسازد. این یک تئاتر شورایی است.

 

آریان رضایی پس از سال‌ها اجراگری در بزنگاه‌های فرهنگی، اکنون موقعیتی برای حرفه‌ای‌تر کردن تئاتر شورایی پیدا کرده است. استقبال دور از انتظار بوده است. نمایشش تمدید شده است و این در حالی است برخی تئاترهای چهره‌محور نمی‌فروشند. درباره‌اشان حرفی زده نمی‌شود. اصلاً دیده نمی‌شوند. اما کار جمع و جور آریان رضایی گویی روح آگوستو بوآل را شادمان کرده است. پس چه بهانه‌ای بهتر از این تا پای صحبت‌های شکل‌دهندگان اجرای «برلین» بنشینیم و از پستی و بلندی‌های تئاتر شورایی سخن بگوییم.

 

***

تئاتر شورایی که شما و دوستان دیگر تلاش کردید و به اینجا رساندید، خیلی در این سال‌ها از طریق جشنواره­‌ها مشروعیت خودش را به اثبات رسانده است. اجرا در فضای حرفه­‌ای تئاتر ایران، برلین است. توضیح بدهید که از کجا شروع شد تا جایی که آریان رضایی موفق شد امروز در تئاتر شهر تئاتر شورایی اجرا کند؟

رضایی: روزی که با این شیوه آشنا شدم اولین چیزی که برای من مسئله شد این بود که همه هم با این آشنا شوند. اصولاً من یک نگاهی دارم که پیش از اینکه کارم را شروع کنم به اطلاع­‌رسانی آن فکر کنم، برای همین گرایش به سمت روابط عمومی هم در تئاتر پیدا کردم. همانطور که گفتید اولین اقدامی که ما باید انجام می­‌دادیم حضور در جشنواره­‌ها بود. ابتدا باید این را در جشنواره­‌ها محک می‌­زدیم، برای اینکه جشنواره مکانی بود که هم گروه­‌های جوان و هم گروه‌های حرفه‌­ای و شاید انواع گروه‌­ها با شیوه‌­های مختلف، رویکردهای مختلف جمع می­‌شوند. جشنواره مکان خوبی است برای هم معرفی و هم محک زدنِ این شیوه؛ البته پیش از اینکه ما ورود کنیم به جشنواره‌­ها سعی می‌­کردم با اجراهای مردمی در مکان­‌هایی که اغلب مکان‌­های خاص بودند، برای مخاطبین و قشرهای خیلی خاصی اجراهای محدودی داشته باشیم. من خودم این‌طور شروع کردم و وقتی ما به یک چیز مشخصی در گروه خودمان به نام گروه شورایی رسیدیم بعد اقدام کردیم برای ورود به جشنواره‌­ها؛ اما واقعیت این بود که در جشنواره­‌ها صداها به گوش همه می­‌رسید که یک جریان این‌طوری هم وجود دارد و به اصطلاح آریان رضایی دارد در این حوزه کار می­‌کند، اما آن اتفاقی که من می­‌خواستم نمی‌­افتاد.

 

الان جنگ سرِ صندلی یا جایی است که مخاطب بیاید و در آنجا حضور داشته باشد

 

 چه بود آن اتفاقی که می­‌خواستید؟

رضایی: شوک، یعنی تأثیر واقعی­ که من در لحظه اول از آن تأثیر گرفتم.می­‌دانستم این دنیای شگفت­­‌انگیزی است، دنیای جادویی است؛ ولی این اتفاق نمی­‌افتاد تا اینکه من تلاش کردم بتوانیم اجرای عمومی تئاتر ستم­دیدگان را در ایران ببینیم و آن وقت است که قدرت خودش را نشان می‌دهد. منظورم از قدرت همان نیروی جادویی­ که این شیوه دارد در ارتباط با مردم اتفاق افتاد. الان جنگ سرِ صندلی یا جایی است که مخاطب بیاید و در آنجا حضور داشته باشد، همین الان بلیت‌­ها تا جمعه هم تمام شده است و مدام مخاطب یا کامنت می‌­نویسد یا تماس می­‌گیرد که تمدیدش کنید و تمدید می‌­شود و اینجا بود که این اتفاق افتاد. ضمن اینکه خود همان اتفاق نیاز به تجربه داشت، نیاز به این داشت که شما کاملاً کارکردهای این شیوه را بشناسید و در طراحی موقعیت­تان بتوانید خوب عمل بکنید. این جشنواره­‌ها و تجربیات پیشین می‌­تواند کمک بکند.

 

 در این مسیر سختی که طی کردید در فضای مدیریتی تئاتر اولین کسی که شما را به رسمیت شناخت چه کسی بود؟

رضایی: [می­‌خندد] شاید خیلی‌ها به رسمیت شناختند، شهرام کرمی.

 

اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر,رویا دعوتی و آریان رضایی

 یعنی در شهرداری اتفاق افتاد چگونه بود؟ برای شما چه کرد؟

رضایی: یک روز رفتم جشنواره دوم تئاتر شهر، یک بخشی داشت به نام «امروز شهر» که در آن می­‌شد این شیوه را هم کار کرد، رفتم دفتر ایشان و من گفتم می­‌خواهم برلین محمد یعقوبی را - مونولوگ مردش فقط - کار کنم. اسمی از شیوه نبردم. گفت باشد ثبتش کن. اصلاً جدی نگرفت و این اولین تجربه جدی ما بود. مونولوگ برلین کاملاً مونوشورایی بود، یعنی با نگاه مونوشورایی اولین تجربه بود؛ چون من قبلاً یک اجرا از این در کافه­ پله در فرهنگسرای سرو انجام داده بودم و می‌­دانستم جواب می­‌دهد، با اعتماد به نفس رفتم آنجا ارائه دادم و همان زمان در فرهنگسرای ارسباران یک اتفاق شگفت‌­انگیز افتاد. رقابتی بود و همه جایزه‌­ها را گرفت و حتی تماشاگران هم جایزه گرفتند و ما آنجا قضیه را جدی گرفتیم که این یک اتفاق است. دورۀ بعدش  آمدیم یک رِپرتوآر از کل کارهایمان در ارسباران اجرا کردیم. دوره چهارم بود که در بخش جنبی جشنوارۀ تئاتر اجرا رفتیم.  بدون دعوت ما، هنرمندان می­‌آمدند، آقای مرادخانی خودش آمد، سروصدا کرد. آن زمان مونولوگ مهشید، مونولوگ دوم برلین در آن رِپرتوآر اجرا کردیم. اینها را پیش از آن من در خانه هنرمندان اجرا کرده بودم؛ البته اگر بخواهیم دومین مدیر را بگوییم می‌­شود «حمیدرضا اردلان»، چون بعد از جشنواره شهر که آن کار اجرا شد من رفتم پیش آقای اردلان در خانه هنرمندان گفتم این اتفاق افتاده است، گفت ایراد ندارد، لابی خانه هنرمندان برای تو، هر ماه ما یک نمایش اجرا می­‌کردیم که آن کارهایی که در ۶ ماه تولید شده بود را بردند در جشنواره شهر. آنجا اتفاقی که افتاد، شهرام یک روز ماشین گرفت که بیاید آنجا، در ترافیک ماند و نرسید، هنوز ندیده بود اتفاقاً استقبال وحشتناکی شده بود. در را باز گذاشته بودیم. مردم داخل سالن از لابی را نگاه می‌­کردند، دیگر همه این اتفاقات به اتفاقی اساسی منجر شد، یعنی سال بعدش با گفتگویی که با مدیر فرهنگسرای خاوران داشتیم و حمایت شهرام کرمی کانون تئاتر شورایی تأسیس شد و منجر شد به یک بخش مستقلی به اسم تئاتر شورایی. بعد پنجمین جشنواره تئاتر شد که این دیگر مسیرش را توضیح می‌­دهم.

 

در دوره پنجم چند گروه شرکت کردند؟

رضایی: در فراخوانی که ما اعلام کردیم بعد از تأسیس کانون نزدیک به ۲۰۰ هنرجو ثبت­‌نام کردند و همه هم نشای از همان اتفاقات پیشین بود که باعث شده بود علاقه‌مند شوند.

 

یعنی برخوردشان با چیزی به نام تئاتر شورایی جذب­شان کرده بود؟

رضایی: بله آن سروصدایی که کرده بود، آن اجراها، آن حضور مردم، مشارکت جذابش کرده بود.

 

اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر,رویا دعوتی و آریان رضایی

 مثل تو با خواندن آثار بوآل سراغ تئاتر شورایی نیامدند؟

رضایی: نه. وقتی آمدند سرکلاس‌­ها - من ۱۰ تا فرهنگسرا می­‌رفتم - هیچ کدام اصلاً نمی­‌دانستند چیست، فقط می‌­دانستند من از لحاظ استقبال مردمی با این شیوه اجراهای موفقی داشتم.

 

من هنرجوی تخصصی نداشتم، شهروندانی بودند که حالا می­‌خواستند فعالیت کنند

 

این کار شما را سخت‌­تر نمی­کرد که نمی­­‌دانستند؟

رضایی: خیلی. برای اینکه خیلی از اینها تصورات­شان از تئاتر تصورات خیلی سطحی بود، من هنرجوی تخصصی نداشتم، شهروندانی بودند که حالا می­‌خواستند فعالیت کنند و من ابزاری به آنها یاد دادم که خودشان گروه تشکیل بدهند و بیایند در جشنواره. آن ۲۰۰ در پایان چون جشنواره یک فیلتری گذاشت به نام بازبینی، شد ۶ گروه در جشنواره که باز در همان فرهنگسرای ارسباران.

 

رقابتی بود؟

رضایی: نه آنجا من گفتم رقابتی نباشد؛ چون معنایی نداشت.

 

این ۲۰۰ نفری که آمدند ثبت‌­نام کردند، دیدگاه­شان این بود که مانند خیلی‌هل که می‌­آیند کلاس تئاتر، در آینده بازیگر شوند، این شکلی آمده بودند یا نه واقعاً براساس کارکردی که در ارسباران دیده بودند آمده بودند سراغ شما؟

من رفتم مؤسسه نذر فرهنگی با مددکاران اجتماعی کار کردم، از آن ۶ گروه، یک گروه شد گروه مددکاران اجتماعی موسس نذر فرهنگی

شاید دو سوم­شان دیدگاه­شان این بود که بیایند و تئاتری شوند و شیوه برای آنها مهم نبود؛ اما یک سوم آنها نه. واقعاً حتی ما یکسری افراد را داشتیم که در مؤسسه­‌ای با مددکاران اجتماعی کار می­‌کردند، خارج از فرهنگسرا آمده بودند و در نهایت یک جلسه‌­ای تشکیل دادند. من رفتم مؤسسه نذر فرهنگی با مددکاران اجتماعی کار کردم. از آن ۶ گروه، یک گروه شد گروه مددکاران اجتماعی موسس نذر فرهنگی.  یک عده‌­ای واقعاً ماندند و عضو گروه ما شدند و الان گروه کارگردانی همکار همه هنرجویان آن دوره هستند. خیلی روی مخاطب تأثیر دارد، الان شما در نظر بگیرید ما از هفتم که اجرایمان شروع شد، از همان موقع بر سر ورود دعوا بود، این استقبال یک نشانه­‌ا­ی دارد، وقتی هنوز کار دیده نشده است.

 

خانم دعوتی شما با تئاتر شورایی آشنا شدید و درگیر آن شدید؟

دعوتی: من سال‌ها پیش یک چیزی در کافه تئاتر شهر دیدم، آخرش در حد یکی دو کلمه، سؤال می­‌پرسیدند و یک نفر هم جواب داد و رفت. چنین چیزی در ذهن من بود. من به همراه یکی از دوستانم، خانم کوهستانی که می­‌خواست تئاتر «دستت را به من بده» را ببیند، رفتم و دیدم. کار بسیار ساده و دلنشینی بود و آقای رضایی در دیالوگ‌­هایشان مدام نگاه به تماشاچی می‌­کردند و یک‌سری از دیالوگ­‌هایشان را می‌­گفتند و من می‌خواستم وسط اجرا جوابش را بدهم، مثلاً یک طوری دیالوگ­‌ها را می‌­گفت که می­‌گفتم نکند من الان باید جواب بدهم. خیلی در ذهنم مانده بود.

 

 آن زمان به شکل حرفه­‌ای بازیگری می­‌کردید؟

دعوتی: بله، من از سال ۸۰ در تئاتر بازی می‌­کنم. من به عنوان بازیگر اثر را نمی­‌دیدم به عنوان تماشاچی آن کار را می‌دیدم. به عنوان یک تماشاچی این حس را داشتم که مثلاً نکند ما یک واکنشی داشته باشیم. دوست داشتم یک جاهایی جواب بدهم؛ ولی چون جو را دیدم و چیزی نگفته بودند  خودم را کنترل را کردم. این در ذهن من بود تا زمانی که آقای رضایی با من تماس گرفتند و راجع به این کار صحبت کردند؛ ولی واقعاً صادقانه بگویم، درباره اجراهای دوستان و تئاتری به نام مونوشورایی شنیده بودم و خیلی برایم شفاف نبود. گفتم شاید مثلاً کاری است که در حد دیالوگ یکی دو خطی با تماشاچی که تأیید بگیرد یا نگیرد. چنین چیزی در ذهنم بود.

 

اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر,رویا دعوتی و آریان رضایی

 مثلاً یک تئاتر برشتی در ذهن­تان بود؟

دعوتی: شاید؛ ولی زمانی که درگیر کار شدیم و فهمیدیم تماشاچی مشارکت دارد - البته آقای رضایی هم خیلی نرم‌نرم ما را آماده می­‌کرد - باز من فکر کردم که شاید یک یا دو تماشاچی مثلاً آخر کار یک جمع­‌بندی بکند. واقعاً فکر نمی‌‌کردم و حضور هم نداشتم و اولین تجربه من است که  در تئاتر شورایی بازی می‌­کنم، تصورم این بود. یک مقدار ابهام و ناآگاهی هم داشتم. با آقای رضایی صحبت کردم و ایشان مدام به ما دلگرمی می‌­داد و می­‌گفت مردم خوب مشارکت می‌­کنند. [می‌خندد.] واقعاً هم همین‌طور شد. من خودم خیلی غافلگیر شدم.

 

 پس این اولین اجرای تئاتر شورایی شما بود؟

دعوتی: بله.

 

هادی عطایی هم اولین تجربه‌­اش بود؟

بوآل یک جمله معروف دارد می­‌گوید ارزیابی بازیگران مانند  ارزیابی خوانندگانِ آفریقایی است که ملاک ارزیابی­شان صدای قشنگ­شان نبوده است، میزان همراه کردن مردم با خودشان بوده است

 

رضایی: هادی نه، من یک پروژه­‌ای سال گذشته داشتم در پردیس ملت، هادی قبلش کارهای من را دیده بود و به او گفتم آمد و قبل از این هم ما کار کرده بودیم؛ اما به این شکل جدی نبود. الان بازیگری در تئاتر شورایی و تکنیک فرم اجرا را دارد تجربه می­‌کند. بوآل یک جمله معروف دارد می­‌گوید ارزیابی بازیگران مانند  ارزیابی خوانندگانِ آفریقایی است که ملاک ارزیابی­شان صدای قشنگ­شان نبوده است، میزان همراه کردن مردم با خودشان بوده است. یک بازیگری که با این شیوه کار می­‌کند در تمرینات ما به یک کدهایی می‌­رسد که مردم را تحریک به مشارکت می‌­کند. من فکر می­‌کنم هر دو بازیگر موفق به این بازی شدند.

 

 در نمایش­‌های صحنه‌­ای، بازیگر دیالوگ­‌هایش را حفظ کرده است و هر جا هم فراموش کند سعی می­‌کند با بداهه جمعش کند و یا بازیگر همراهش کمک می­ک‌ند خودش را برساند؛ ولی در اینجا من با یک پدیده­‌ای روبه‌رو شدم که در کارهای قبلی آریان ندیدم. اینکه آریان می­‌گفت از آنجا شروع کن، دوباره بگو .خیلی سخت است بازیگر مرور کند که آن خط­‌ها چه بوده و آن سطور را به یاد بیاورد و شروع کند به گفتن. درباره این تکنیک بگویید و سختی این قضیه که بین آن همه دیالوگ جستجو کنید و آن دیالوگ را پیدا کنید و حالا شروع کنید به گفتن.

دعوتی: حرف شما درست؛ ولی به نظرم سخت‌­تر این است که یک تماشاچی که شما هیچ شناختی از او ندارید با شما وارد دیالوگ می‌شود. ما این را تمرین کردیم و برای خودمان کد گذاشتیم و متن را حفظ هستیم و هر جایی لازم باشد از اول شروع کنیم دوباره شروع می­‌کنیم. چاره دیگری نداریم.

 

رضایی: یک خوبی­ که کار ما داشت، برای اینکه بازیگرها مسلط­‌تر بر متن شوند، این بود که رویا مونولوگ خودش را داشت، هادی مونولوگ خودش را داشت.

 

 هر کدام را یک نویسنده نوشته بود؟

رضایی: جدا بود و هیچ وقت متنی جلوی رویا نبوده که بگوید مهشید.. و فرزاد.. و هر وقت بازیگران اصرار می‌­کردند که یک متن به ما بدهید که دو تا دیالوگ در آن باشد من فرار می­‌کردم، یک طوری توجیه می­‌کردم.

 

به نظرم هادی داشت یک مقاومتی می‌­کرد؛ یعنی دنبال این بود که این دو نقطه­‌ها را پیدا کند و واکنش نشان بدهد.

رضایی: وقتی دو بازیگر در تمرین تلاش می­ کنند خودشان را پیدا بکنند و خودشان دیالو‌گ‌­ها را کنار بگذارند، یعنی دارند کد می­‌گذارند، آن وقت شما در هر لحظه‌­ای آنجا را بگویید سریع برمی‌­گردد آنجا، برای اینکه حافظه‌­اش خیلی بر  این تلاش کرده است.

 

 شما به چه شکلی تمرین می‌کردید؟ اینکه مانند نوار کاست نباشید که بزنید عقب و آن را پیدا بکنید؛ بلکه مانند یک فایل کامپیوتری باشد که کافی است یک عبارتی پیدا بکند و ادامه‌­اش را برود، تمرین شما چه بود؟

رضایی: واقعاً همین، متن‌ها را جدا کردم و خیلی جاها به آن می­‌رسیدیم. دو متن جدا بود و هیچ وقت کنار هم نبوده.

 

اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر,رویا دعوتی و آریان رضایی

 مثلاً هادی متن خانم دعوتی را می­‌خواند؟

رضایی: فقط بار اول خوانده بود و مابقی دیگر در واقع در تمرین بود و به هم واکنش نشان می­‌دادند و جاهایش را پیدا می‌­کردند، خیلی جاها در متن بهار و آقای یعقوبی با هم منطبق نمی‌­شد و بازیگرها با هم تطبیق می‌دادند؛ اما با هم، اینجا این را حذف کنیم، اینجا این را بگو و این اتفاق باعث می­‌شد که کدگذاری شود و شما خیلی راحت این کار را بکنید.

 

حالا بحث بداهه را خانم دعوتی پیش کشید، من در مشاهده‌­ام نسبت به مخاطب این بود که مخاطب حس کرده بود خانم دعوتی یا هادی یک شخصیت‌­پردازی کاملاً سلب دارد که این تغییر نخواهد کرد و این باعث می‌­شد با آن بجنگند. من یادم است خانم دعوتی با سه بازیگری که مواجهه شدند و شروع کردند به دیالوگ گفتن، رویه­‌اشان یک طور بود و قرار نبود با آن فرد مصالحه کند؛ در صورتی که آن فرد می­‌خواست بیاید با شما مصالحه کند. می­‌خواستید مخاطبان بیایند به جنگ شما. این حس من بود، خوانش شما از این قضیه چیست؟

هر خبرنگاری از من پرسیده چرا طرف مقابل وقتی تمام شد تغییر نمی­‌کند؟ مگر در زندگی واقعی آدم­‌ها تغییر می­‌کنند؟

 

دعوتی: البته نگاه من جنگ نبود، نگاه ما این است. مهشید یک‌سری ارزش، ویژگی‌­ها و یک شخصیت­‌پردازی دارد، فرزاد نمایش هم همین‌طور، این را شاید هر خبرنگاری از من پرسیده چرا طرف مقابل وقتی تمام شد تغییر نمی­‌کند؟ مگر در زندگی واقعی آدم­‌ها تغییر می­‌کنند؟ مثلاً یک زن می­‌آید جای مهشید، می‌­شود یک مهشید مهربان، فرزاد عزیزم و فلان، آیا قرار است فرزاد متحول شود و بشود آدم دیگری و عقایدش را زیر پا بگذارد؟ نه آن همچنان معتقد است که نباید.

 

 چنین توقعی نداشتم؛ ولی حس این است که شاید یک قدم عقب­‌نشینی کنند.

رضایی: بازیگرها تلاش می‌­کنند از موضع کاراکترشان دفاع کنند. این هم باعث می­‌شود که تماشاگر ذهنش درگیر همین باشد و درگیر پیدا کردن یک راهکار دیگری باشد. به راحتی نمی­‌خواهیم صورت­ مسئله را پاک کنیم؛ چون در زندگی واقعی آدم‌­ها به همین راحتی نیستند که ما فکر می‌‌کنیم. برای این همین چیزی که ما تمرین می‌­کردیم این بود که رویا و هادی از موضع نقش خودشان دفاع کنند. کوتاه نیایند؛ مگر اینکه یک منطقی جلوی آنها قرار بگیرد که پاسخگوی منطق آنها باشد.

 

شما چنین منطقی را در این چند شب اجرا پیدا کردید؟

دعوتی: همانطور که آقای رضایی گفتند ما نباید در قسمت مشارکت از قالب نقش­مان بیرون بیاییم. باید از آرمان­‌ها و دیدگاه­‌های مهشید دفاع بکنم، به خاطر همین زمانی که تماشاچی می‌­آید، بعضی وقت‌ها این را مدنظر ندارد که این زندگی پیش‌زمینه ۶ ساله دارد و من باید این را به آنها بفهمانم و با دیالوگ­‌هایم حتی خیلی وقت­‌ها به آنها کد می­‌دهم، به آنها کمک می­‌کنم که بتوانند راحت‌­تر وارد مشارکت شوند؛ چون به هر حال بازیگر حرفه­‌ای نیستند. به همین خاطر ما قرارمان این است که هم فرزاد و هم مهشید، موضع­شان حفظ شود، یعنی ما آن تغییر ندهیم؛ چون اگر این طوری باشد در ازای هر تماشاگری که می‌­آید و مشارکت می‌­کند ما باید یک مهشید و یک فرزاد داشته باشیم. این‌طوری خیلی مسئله قابل‌حل‌­تر خواهد بود

 

اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر,رویا دعوتی و آریان رضایی

رضایی: یک ویژگی دیگری هم دارد، بازیگر  یک پرسشگر (جوکِر) پنهان دارد، یعنی هر کدام از دو بازیگر یک پرسشگر پنهان دارند که وقتی در برابر تماشاگر قرار می­‌گیرد از او سؤال می­‌پرسند. فرض کنید تماشاگری از گذشته صحبت می‌‌کند، سریع بازیگر باید هدایتش کند به حل مسئله، ببین گذشته را رها کن، ۶ سال پیش، الان چه بکنیم؟ این می­‌شود پرسشگر پنهان آن بازیگر.

 

 یک نمایش است که در واقع سه جوکر در آن حضور دارند:

رضایی:بله.

 

 در چند شب گذشته کسی بوده که راه‌­حلی پیدا کند برای این دو جوان؟

رضایی: برای بهبود وضعیت بله؛ اما راهکاری که بتواند همه را قانع کند نه.

 

 جمعیت قالب در سالن خانم بودند، علتش چیست که خانم‌­ها استقبال بیشتری از نمایش می‌­کنند؟

مخاطبان زن احساس می­‌کنند که زن دارد سرکوب می‌­شود، احساس همذات­‌پنداری با زن می­‌کنند و این مسئله را تجربه شخصی خودشان می­‌دانند

 

رضایی: ابتدا اینطور نبود. به مرور هر چه می­‌رویم جلو مشارکت خانم­‌ها بیشتر است، هر چند که آقایان هم مشارکت می­‌کنند. علتش این است که احساس می­‌کنند که زن دارد سرکوب می‌­شود، احساس همذات­‌پنداری با زن می­‌کنند و این مسئله را تجربه شخصی خودشان می­‌دانند، هر چند که ما خانم­‌هایی را داشتیم مانند دو شب پیش، کاملاً حق را به مرد می­‌داد. من خیلی به موضوع فکر کردم برای همین مونولوگ مهشید را اضافه کردم، مدیر دفتر تئاتر کاربردی دانشگاه کالفرنیا وقتی مونولوگ فرزاد را دید و برای او اجرا کردیم و اولین چیزی که دید گفت نگاه زنانه باید به این متن اضافه شود. برای اینکه واقعیت این است. هر چند که فرزاد گرفتار شده است و باید به مصاحبه‌­اش برسد و در نگاه اول شاید خیلی به او حق بدهند، زن نباید در را ببندد، کار زن اشتباه است؛ اما فرزاد استاد فلسفه است و سخنور است و دارد خوب از خودش دفاع می­ک‌ند، این زن است که آسیب حسی و عاطفی دیده است. برای همین خانم­ها خیلی همذات‌‌پنداری می‌­کنند با او.

 

اصولاً حرف‌های آقایان مصلحت­‌اندیشانه بود؛ ولی حرف‌های خانم­‌ها مصالحه­‌گرایانه بود، برداشت شما نسب به جو متناقضی که بین زن و مردها در سالن وجود داشت چیست؟ نتیجه­‌گیری شما از این فضای آزمایشگاهی چیست؟

متأسفانه بیشتر شب­‌ها، بیشتر صدای غالب می‌گویند دروغ و این خیلی بد است

 

دعوتی: ابتدای نمایش آقای رضایی یک صحبت کوتاهی با تماشاچی‌­ها دارد. اولین سؤالش این است که شما نسبت به راست و دروغ چه ایده‌­ای دارید؟ البته منظور ما یک موقعیت اجتماعی است، در یک موقعیت اجتماعی گیر کنید که مجبور شوید بین راست و دروغ یکی را انتخاب کنید چه می­‌کنید؟ این نظر شخصی من است، متأسفانه بیشتر شب­‌ها، بیشتر صدای غالب می‌گویند دروغ و این خیلی بد است. گذشته از اینکه در کار ما یک طنزی وجود دارد و می­‌گوییم و می‌­خندیم؛ ولی من هر شب از شنیدن این ناراحت می­‌شوم و کیف می‌­کنم وقتی یک نفر می­‌گوید باید راست بگویی. ولی وارد نمایش که می‌­شویم، مشکلات زناشویی و چالش‌­های یک زندگی مشترک نه تنها در جامعه ما؛ بلکه در کل دنیا هنوز هم که هنوز است جزء مسائلی است که حل نشده است. همه نوع آدم تحصلی‌کرده، غیر تحصلی‌کرده، همه با این مسئله درگیر هستند، حتی به زندگی پیرامونمان هم نگاه کنیم همه با این مسئله درگیر هستند؛ ولی یک شب یکی از تماشاچیان جواب خیلی خوبی به من داد. ولی لحنش خیلی با فرزاد واقعی فرق داشت و گفت تو صمیمی‌­ترین کس من هستی و نزدیک‌ترین کسی هستی که من با او هستم و من کسی را ندارم و دوست دارم حرف‌هایم را اول به تو بگویم، خیلی جواب خوبی بود. واقعاً اگر دیدگاه من را می­­‌خواهید، من ابتدا که این نمایش را خواندم، اصلاً با مهشید نبودم، گفتم نه چرا این زن چرا این‌طوری است؟ حالا کاری به نوع برخورد فرزاد ندارم؛ ولی سؤال اصلی این است که راست خوب است یا دروغ؟ صددرصد راست خوب است؛ ولی الان آنقدر درگیر نقش شدم که گاهی به مهشید هم حق می‌­دهم و می­‌گویم راست می‌­گوید و فرزاد چه مردی است؟! اما اگر دیدگاه من را بخواهید به نظرم در زندگی چون دو آدم که با هم زندگی می­‌کنند واقعاً دو نفری هستند که بیشتر با هم وقت می­‌گذارند از پدر و مادرشان حتی بیشتر همدیگر را می­‌بینند این است که باید صددرصد راست گفت.

 

 چرا مردها می­‌گویند نه دروغ هم بگو؟

رضایی: جواب سؤال شما چیزی است که سیستم تتاتری بوآل با آن مبارزه می­‌کند، یعنی ما و مردم هر شب این را داریم این است که مردم نمی­‌خواهند مسئله حل شود، می­‌خواهند صورت مسئله را پاک کنند، منفعل هستند، تمام تلاش من به عنوان اجراگردان این شیوه اینکه مردم را وادار به حضور فعال بکنم.

 

 اعتقاد دارم این انفعال در ایران خیلی وحشتناک‌­تر است؛ چون که مردم سعی می‌­کنند چیزی که درون خودشان است مخفی کنند حتی در اجرا لو می­‌دادند ولی حس­شان این بود که دارند مخفی‌­کاری می‌­کنند.

مردم دوست دارند بروند مسافرت، نمی‌­­خواهند بایستند که با بحران روبه‌رو شوند

 

رضایی: اصلاً خیلی جاها مردم از انفعال خودشان به سیستم مدیریتی اعتراض می­‌کنند، من کلاً می­‌خواهم راجع به اجتماع خودمان صحبت بکنم، چه در مسائل در خانوادگی و همه چیز، وقتی بحران در جامعه زیاد می­‌شود، اتفاقات تلخ می­‌افتد. مردم دوست دارند بروند مسافرت، نمی‌­­خواهند بایستند که با بحران روبه‌رو شوند، این یک مسئله عمیق اجتماعی و فرهنگی است که آدم­ها منفعل­ند، مردم مانند همان چیزی که می‌­گویید، یک دروغ بگو تمام شود دیگر! اما مشکل سر جایش می‌­ماند، برای چه من مقاومت می‌­کنم؟ باز می‌­پرسم موافقید؟ تلاش ما در این شیوه خارج از موضوع از نمایش، مبارزه با این انفعال است، ما تلاش می­‌کنیم مسئله حل شود، حتی گاهی اوقات اینها روی صحنه می‌­آیند فراتر از نظری که می‌­دهند راهکارشان پاک کردن صورت‌‌مسئله است.

 

اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر,رویا دعوتی و آریان رضایی

تئاتر شورایی آیا می­‌تواند واقعاً راه‌­حل به آنها ارائه بدهد یا نه؟ آیا این راه‌­حل مستتر است یا آشکار؟

رضایی: واقعاً اگر ما راه‌­حلی داشته باشیم؛ چرا اصلاً شورایی آن را اجرا کنیم؟ می‌­نویسم یک نمایشنامه می‌­کنیم و آن را اجرا می‌­کنیم.

 

یعنی تئاتر شورایی یک مرحله است که برویم فکر کنیم که چرا این‌گونه است؟

رضایی: بله، آنالیز موقعیت است، این هم در کنار انفعال یک آسیب اجتماعی دیگری است که از نظام آموزش و پرورش می‌­آید، یعنی افراد ذهن­شان نتیجه‌­محور پرورش پیدا کرده است.

 

دنبال این هستند که به کاتارسیس برسند.

رضایی: می‌­شود همان، یعنی وقتی شما نتیجه می‌­دهید به کاتارسیس می‌­رسد، جنس فرق می­‌کند، کاتارسیس آنجا اتفاق می­‌افتد که شما عمل کنید، تماشاگر می‌­آید جای مهشید یا فرزاد آنجا دچار کاتارسیس می­‌شود. منتها کاتارسیس ما، کاتارسیس به هم‌­ریختن است نه آرامش. در کتاب رنگین­‌کمان آرزو، بوآل این دو تا را از هم تفکیک می­‌کند، می­‌گوید کاتارسیس زیان­‌آور، کلاً در شیوه کار ما همین است، در سیستم ارسطویی و تئاتر کلاسی و تئاتر مرسوم به طور کل کاتارسیس­ در نتیجه است، در آرامش است، در همذات­‌پنداری عاطفی است.

 

 قهرمان کشته می­‌شود که حداقل من زنده هستم و به زنده بودن خودت بیشتر آگاه می‌­شوی.

رضایی: بله؛ ولی نتیجه است، در این موقعیت مرد تمام شد به این علت و آخیش، من نبودم، آخیش قهرمان شد من نبودم، اما اینجا در آرامش نیست در به هم ریختن است، تماشاگر موقعیت را تغییر می­‌دهد، صحنه را به هم می‌­ریزد و خودش می­‌آید روی صحنه، وقتی می­‌آید آنجا به کاتارسیس می‌­رسد که بوآل اشاره می‌­کند در این سیستم تئاتری در واقع ما آرامش را به هم می‌­زنیم. به همین خاطر خیلی از شب‌­ها بعضی از تماشاگرهای ما ناراضی، ناراضی نه از بد بودن فضا، ناراضی از این وضعیت، ذهنش درگیر می‌شود و دچار یک چالش عمیق می­‌شود و از سالن بیرون می­‌رود.

 

دعوتی: البته خیلی مسلط نظر می‌­دهند؛ اما پای عمل که می‌­رسد و می‌­آیند در گود و از دیدگاه کاراکترها، می­‌بینند نه واقعاً این‌طور نیست.

 

 یعنی افراد مانند شما به بازیگری به صورت حرفه‌­ای نگاه کنند؟

دعوتی: نه از نظر بازیگری نمی‌­گویم، به لحاظ درک کردن موقعیت می‌­گویم، من به دوستان می­‌گویم بعد از ۶ سال زن و شوهر نقاط ضعف همدیگر را پیدا می‌­کنند، الان زن نقطه‌­ضعف شوهرش را پیدا کرده است و دستش به جایی بند نیست و حالا دارد زهرش را می‌­ریزد.

 

رضایی: هم این است و هم اتفاقی که در تئاتر ما می‌­افتد. واقع‌­­بینی است، همه از بیرون شعار می‌­دهند و یک نظریاتی می­‌دهند و قضاوت­‌هایی دارند که اصلاً این درست نیست. مدام همان لحظه قضاوت می­‌کنند و بعد وقتی وارد موقعیت و گود و عمل می‌­شوند می­‌بینند نه آن چیزی که فکر می­‌کردند نیست، واقع­‌بینی است، این تمرین مفیدی است برای افراد.

 

 

 

 

 

 

  • 14
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش