شنبه ۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۱:۵۹ - ۲۹ فروردین ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۱۰۵۶۵۳
رادیو و تلویزیون

درباره برنامه نود و آنچه فردا بر عادل فردوسی‌پور می‌گذرد

عادل فردوسی پور,اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون

ویدئوی یک دقیقه‌ای عادل فردوسی‌پور در جمع یاران و هم‌قطارانش برای من بیش از هر چیز به یک مراسم ختم می‌مانست. آنگاه که رفقا و وابستگان (سازندگان نود)، به مسجدی (رستوران) می‌روند تا ضایعه پیش آمده را به صاحب عزا (عادل فردوسی‌پور) تسلیت بگویند و او هم اشکی از رنج فراق و شوق همدلی بریزد و وقتی بگذرانند و زندگی برگردد به روال همیشگی‌اش.

 

پشت من صدها تن دیگر به راه

جامه‌هاشان مثل دل‌هاشان سیاه

منتظر تا بارشان خالی شود

موقع نشخوار و نقالی شود

هرکسی هم‌صحبتی پیدا کند

صحبت از هرجا، بجز اینجا کند

گفتنش تلخ است و دیدن تلخ‌تر

هست، ناگه نیست آید در نظر

 

 ***

 

با این قطعه شعر، نزدیک به سه دهه پیش تصادف کردم. روزهایی که به شدت مصداق این چند خط و باقی ابیاتش بود. بعدها هم در مناسبت‌های مشابه، درستی این گفتار بر من که پی‌جوی آن بودم، ثابت شد. حالا همین حس را درباره نود دارم و به سیاق قبل، از خودم می‌پرسم، عزاداری برای مرحوم برنامه نود تا کجا و تا به کی ادامه خواهد یافت؟

 

واضح و روشن است که طرح ژنریک نود در هر شبکه دیگری (و حالا حتی در شبکه ۳) تنها تلاشی مذبوحانه است که یا ریشه در عوامفریبی دارد و یا در رو کم کنی. با عادل یا بدون او، نود دیگر به آلبوم خاطرات رفته و در بهترین کارکرد، ویدئوهای قدیمی آن می‌توانند به‌عنوان خاطره بازی یا رفرنس مورد استفاده قرار بگیرند.

 

اما میدان تازه و مهم‌تری هم گشوده شده. میدانی برای سنجش توانمندی و خلاقیت عادل فردوسی‌پور. این اوست که حالا مرکز توجه است. اتحاد جماهیری که به سرکردگی عادل، نود نام داشت، بعد از سقوط (به هر دلیلی)، موجب تشکیل جمهوری‌های مستقلی شده که از میثاقی نامدارتر تا آن نویسنده و مدیر تولید یا فیلمبردار گمنام، هرکدام باید راه خویش در پیش گیرند. تاختن به امثال میثاقی هم نه او را منفور می‌کند و نه نود را زنده. او هم مثل عادل فرزند زمانه خویش است و حد و جایگاهش را گذشت زمان و عملکرد حرفه‌ای و اخلاقی خودش مشخص خواهد کرد. این فردوسی‌پور است که باید نشان دهد بدون حمایت سیستم و دستگاه عریض و طویل صدا و سیما (از مجوزهای حداقلی برای گذر از خطوط قرمز بگیر تا آرشیو بی‌نظیرش)، چگونه خواهد توانست همان عادل خط‌شکن و قهرمان مردم (به نسبت)، باقی بماند. فضایی که برای او هم فرصت است و هم تهدید.

 

حالا دیگر کسی نیست تا جلوی طرح مساله حق پخش را توسط او بگیرد، داستان ورود زنان را در حد یک شوی انتخابی مینیمال از زبان او تایید کند، بابت ورود به حریم ستاره مربع به او تذکر بدهد و قس‌ علی ‌هذا... ضمن اینکه او دیگر فراگیری میلیونی و رایگان مخاطب را نخواهد داشت. بودجه‌های قابل توجه برای ساختن جلوه‌های بصری، از دکور برنامه بگیر تا شاقول و تراز برای تعیین خط آفساید، در اختیار او نخواهد بود. به هر بستر رسانه‌ای دیگر که وارد شود، بازاریابی و اسپانسرینگ رسانه از صفر تا صد بر عهده خود او خواهد افتاد که این باعث تکثر دردسرها و احتمال افت کیفیت خواهد شد. مگر اینکه سر در وادی دیگری کند با خط قرمزها و اگر و مگرهای مخصوص به خود.

 

این آزمون بزرگی است. آیا فردوسی‌پور جراتش را دارد؟ او می‌تواند همین حالا و در اوج برنامه‌سازی را کنار بگذارد و بشود یکی مثل مارکو فان باستن که یک تکل، به نبوغش در اوج پایان داد. یا این پارگی رباط صلیبی را دوام بیاورد و مثل دروازه‌بان تیم ملی مصر آنقدر بجنگد و بماند تا به بزرگترین آرزوهای حرفه‌ای‌اش برسد.

 

به هر روی، هر تصمیمی که از فردوسی‌پور شاهد باشیم، دیگر به نود هیچ ارتباط منطقی نخواهد داشت. این مردمانی هم که در هفته‌های اخیر، از لعن و نفرین بر باعث و بانی تا برگزاری هفتم و چهلم نود و تا حتی فرو رفتن در پوسته ناباوری و امید به بازگشت، برای عادل و برنامه‌اش سنگ تمام گذاشته‌اند، دیر یا زود سرد خواهند شد و به زندگی باز خواهند گشت. دو ویژگی عادت و فراموشی، این دو موهبت بی‌بدیل طبیعت و خداوند به انسان، مثل همیشه کار خودش را خواهد کرد.

 

ای کاش عادل فردوسی‌پور، به قاعده «چرخه زندگی محصول» توجه بیشتری بکند. طبق این قاعده هر محصولی (اینجا نود) یک دوره زندگی شامل تولد، رشد، بلوغ و افت را طی خواهد کرد. و اگر می‌خواهد همچنان خواهنده و پرفروش بماند، در نقطه بلوغ نیازمند نوآوری است. چنانچه به این قاعده تن نداده و از نوآوری چشم بپوشد، افت و سقوطش حتمی است. نود مدت‌ها بود که بدون هیچ نیازی به نوآوری، نقطه بلوغ را گذرانده بود. این حکم تعطیلی شاید برای فردوسی‌پور یک توفیق اجباری و یک نقطه عطف باشد تا نشان دهد همان برنامه‌ساز خلاق و بی‌جایگزینی است که درباره‌اش می‌گویند؟ یا تنها یک گزارشگر خلاق بود که در کنف حمایت یک سیستم وسیع و با مراعات همه چارچوب‌های موجود، توانست در یک دوره زمانی بلند‌مدت، اثرگذاری داشته باشد.

 

هرچه هست و هرچه بود، حالا به گمانم زمان به در کردن رخت سیاه تعطیلی نود از تن فوتبال‌دوستان و عادل‌دوستان است.

 

علیرضا مویدی‌فر

 

newspaper.iran-varzeshi.com
  • 17
  • 2
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۱۰
غیر قابل انتشار: ۱۳
جدیدترین
قدیمی ترین
رسانه میلی
اساسا سیستم حاکم بر ایران بر بی سوادی و بی کفایتیست . عادل این توازون رو بهم زده بود و همه رو زیر سوال می برد. حالا همه چی آرومه .
با شناختی که از فردوسی پور دارم باید بگویم برای درخشیدن آفریده شده در زمینه های دیگه باز هم میدرخشه برای بدبختی به دنیا نیومده.
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
سوگل خلیق بیوگرافی سوگل خلیق بازیگر جوان سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱۶ آبان ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

آغاز فعالیت: ۱۳۸۷ تاکنون

تحصیلات: لیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر تهران

ادامه
شیگرو میاموتو سفری به دنیای بازی های ویدیویی با شیگرو میاموتو

تاریخ تولد: ۱۶ نوامبر ۱۹۵۲

محل تولد: سونوبه، کیوتو، ژاپن 

ملیت: ژاپنی

حرفه: طراح بازی های کامپیوتری و نینتندو 

تحصیلات: کالج هنر کانازاوا

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش