
اسدالله امرایی را میتوان در زمره روزنامهنگاران و مترجمان پرکار کشورمان قرار داد. امرایی از همان نوجوانی به نوشتن علاقهمند بود. نخستین قلمفرساییاش در پیک نوجوان به نام «سیگار خاموش» به چاپ رسید و نخستین جایزه ادبیاش هم به همان دوران برمیگردد. در کارنامه حرفهای این مترجم بنام سهدهه فعالیت در روزنامهها و نشریاتی همچون کیهان، اطلاعات، کیهان فرهنگی، سروش، کتاب هفته، همشهری، گردون و ... به چشم میخورد.
نمایشگاه کتاب این روزها سیودومین تجربه خود را پشت سر میگذارد. به این مناسبت میخواستیم از شما بپرسیم این روزها مهمترین دغدغه در حوزه کتاب از منظر مترجمها چیست؟
بزرگترین دغدغه ما بحث ممیزی پیش از چاپ و بعد از چاپ و... است؛ اینکه فردی در گوشهای کلمهای را در یک کتاب بیابد و بهواسطه آن به ارشاد فشار بیاورد که اثر مورد نظر حذف شود یا اجازه حضور در نمایشگاه را نداشته باشد!
ما براساس قانون عمل میکنیم، مجوز میگیریم، کتاب منتشر میشود و به چاپ دوم، سوم، ... میرسد، اما در چاپ پنجم جلوی انتشار آن گرفته میشود. یا کتابی را پنجسال پیش ترجمه کردهام که اجازه چاپ پیدا نکرده، اما در بازار سه ترجمه دیگر از آن یافت میشود. البته با همه این اوصاف ناامید نیستم، چون اگر ناامید باشم باید دست از کار بکشم.
در مقایسه با سایر فعالان عرصه چاپ و نشر مثل نویسندگان، ناشران، حتی کتابفروشها و... مترجمها معمولا با چه مشکلاتی مواجه هستند؟
مشکلات به شکلی سلسلهوار گریبان همه فعالان عرصه نشر را گرفته است. خود من درحال حاضر چهار پنج کتاب پرفروش دارم که با شرایط فعلی قیمت کاغذ، ناشر نمیتواند به چاپ مجدد آنها فکر کند. اما بهعنوان مترجم، مشکل عمدهام رعایت نشدن قانون کپیرایت است. بهشخصه تا جایی که امکان داشته باشد، ترجیح میدهم ناشرم رایت کتاب را بخرد، اما چون چنین قانونی عملا حاکم نیست، کاری از پیش نمیبرم، چون ناشر دیگری کتابی که ناشر من رایتش را خریده است، خیلی راحت ترجمه کرده و به بازار میفرستد. وجود قانون کپیرایت باعث میشود بازار کتاب با برخی ترجمههای بیکیفیت و تکراری روبهرو نشود.
بهعنوان مترجمی قدیمی و باسابقه، اگر بخواهید دهههای مختلف (از دهه ٦٠ تا ٩٠) را به لحاظ سلیقه مخاطبان کتاب در ایران تحلیل کنید، در هر کدام از این دههها قشر کتابخوان به کدام موضوعات علاقه بیشتری نشان میدادند؟
سلیقهها که تغییری نکرده است. همیشه بحث ادبیات، رمان و مطالعات اجتماعی داغ بوده و مخاطبانش همیشه جویای نیازهایشان در بازار کتاب بودهاند. بهعنوان نمونه، رمانی همچون «کوری» با سه ترجمه معتبر در بازار موجود است و تاکنون بیش از ١٦٠ بار تجدید چاپ شده است. این درحالی است که ٢٠ تا ٣٠ ترجمه متفرقه با ناشران مختلف از این رمان را هم در بازار داریم و هنوز خواهان خودش را دارد.
بهعنوان مترجم، تا چه حد دستتان برای انتخاب یک اثر برای ترجمه باز است؟
شخصا دست من کمی بازتر است و این برمیگردد به ارتباطاتی که با نویسندگان خارجی و کارگزارانشان دارم. درواقع توانستهام اعتمادشان را جلب کنم که همین باعث میشود حتی در مواقعی کتاب را قبل از چاپ در اختیار داشته باشم. بهعنوان نمونه نویسندههایی هستند که کتابشان را برایم فرستاده و تأکید داشتهاند که مثلا ٢٤ سپتامبر قرار است از چاپ نخست آن رونمایی شود و ابراز علاقه میکنند تا اثر فوق در همان بازه زمانی در ایران هم چاپ شود، اما از آنجایی که سازوکارهای اینجا متفاوت است، این اتفاق معمولا نمیافتد.
تا چه حد این مسأله را که گفته میشود ایرانیان سرانه مطالعه پایینی دارند، قبول دارید؟
من این را قبول ندارم، چون بر این باورم اگر به مخاطب ایرانی خوراک خوب ارایه کنید، حتما از آن استقبال میکند. البته در مقایسه با بعضی جوامع، ما کمی عقب هستیم که بخشی از آن برمیگردد به اینکه مردم به کتابها اعتماد نمیکنند؛ عدم اعتمادی که ریشه در ممیزی دارد. بهشخصه امیدوارم رویکرد در این عرصه تغییراتی را به خود ببیند، چون درحال حاضر ممنوعترین کالاها در دسترس همگان است و تنها مجرایش متفاوت است.
امروز، یعنی در سال ١٣٩٨ همین قشر محدود کتابخوان ایرانی بیشتر تمایل به خواندن آثار تالیفی داخلی دارد یا آثار ترجمهشده خارجی؟
معمولا ترجمهها بهدلیل رد از برخی فیلترها مثل اقتباسشدن توسط سینما یا چاپ توسط ناشران معتبر جهانی بیشتر مورد توجه قرار میگیرند. درواقع همین مسأله باعث جلب اعتماد مخاطب میشود.
و حرف آخر؟
گاهی اوقات پیش میآید که در مورد تالیف یا ترجمهای اصطلاح «عامهپسند» بهکار میرود. بهشخصه معتقدم عامه زمانش را برای مطالعه، فیلمدیدن و کنسرترفتن صرف نمیکند. این افراد عوام نیستند؛ آنها طبقات برگزیده جامعه هستند که با چشم باز میروند سراغ کتاب، فیلم یا موسیقیای.
- 9
- 1