سه شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
۲۰:۰۷ - ۱۶ فروردین ۱۴۰۱ کد خبر: ۱۴۰۱۰۱۱۴۴۱
چهره ها در سینما و تلویزیون

پوریا پورسرخ: به مرحله تنفر از حرفه‌ام رسیده‌ام/ طرفدار استقلال ام

پوریا پورسرخ,پوریا پورسرخ در برنامه رخ به رخ
پوریا پورسرخ درباره حرفه‌ی بازیگری تصریح کرد: هیچ کجا تا به حال این حرف را نزده‌ام اما به مرحله‌ای رسیده‌ام که از حرفه‌ام به تنفر رسیده‌ام.

به گزارش ایسنا، پوریا پورسرخ که در سریال نوروزی «دردسرهای شیرین» ایفای نقش داشت، در برنامه «رخ به رخ» حاضر شد و درباره موضوعاتی چون حس ناخوشایندش نسبت به بازیگری، خاطره خوبش با مرحوم خسرو شکیبایی و همبازی شدن با پسرش و همچنین اتفاقاتی که از دو سال گذشته برایش افتاده است صحبت کرد.

این بازیگر سینما و تلویزیون ابتدا به بازی‌اش در فیلم سینمایی «روز سوم» اشاره کرد و گفت: گریم نقش رضا در فیلم «روز سوم» را خیلی دوست داشتم، بگذریم که بعد از این گریم حجم‌ موهایم نصف شد. به نظرم همه در این فیلم بهترین نسخه خودشان بودند اما بعدها برخی از همکاران لذت حضور در این فیلم را از دماغم درآوردند و هجمه‌ای شد که دلیلش را هم نفهمیدم. 

خوشحالیِ همکارانم برای هم از ته دل نیست

وی خاطرنشان کرد: به نظرم باید این فرهنگ نادرست در میان شرکت‌کنندگان جشنواره‌ها اصلاح شود، یعنی حتی من پوریا پورسرخی که امسال در جشنواره فیلم نداشته‌ام هم فکر می کنم حقم در جشنواره خورده شده است؛ در حالی که چهار داور حضور داشتند و طبق سلیقه، متر و معیار و یا هر چیز دیگر انتخابی دارند. نمی شود که من به زمین بازی بیایم اما وقتی که دیدم نظر داور مثل نظر من نیست قاعده را عوض کنم. صادقانه بگویم کف و دستی که همکاران بازیگرم در جشنواره های خارجی برای موفقیت هم می زنند، این خوشحالی را از ته دل بین همکاران خودم ندیده ام.

پورسرخ در ادامه گفت: به نظرم اگر پنج یا ده روز بعد از فیلمبرداری فرصت باشد که برای ماندن یا رفتن در پروژه تصمیم گرفت، خیلی از کارهای نه چندان دلچسب در کارنامه ات ثبت نمی شد. گویا در پیش‌تولید کارها همه دوستان بن‌هور می سازند و پنج روز بعد از فیلمبرداری مشخص می‌شود کار چه بوده. حقیقتش را بخواهید بسیاری از فیلم هایم را هنوز ندیده ام و بعضی از دوستانم هم می‌گویند که ای کاش این نقش را بازی نمی کردی و من می گویم شما متوجه شدید اما خودم نشدم! چندباری آمدم فتوسنتز کنم اما نشد.

بازیگر سریال های "کیمیا"، "پایتخت"، صاحبدلان"، "از سرنوشت" و "برف بی صدا می بارد" همچنین درباره اهمیت به آراستگی ظاهرش اش گفت: به آراستگی معتقدم و احساس می‌کنم به نوعی احترام گذاشتن به مخاطب است. سعی می کنم اگر تا پارکینگ یا انباری هم می روم تا چیزی را بردارم، با لباس خانه دیده نشوم، مخصوصا که بسیار بدشانسم در این مواقع.

«صاحبدلان» را جور دیگری دوست دارم

پوریا پورسرخ با اشاره به حضورش در سریال های رمضانی تلویزیون، از مجموعه "صاحبدلان" به عنوان یکی از کارهایی که دوستش داشته یاد کرد و توضیح داد: حیف که در اوج بی تجربگی این سریال را بازی کردم. نویسنده این کار آقای طالب زاده بود و واقعا چه متن بی نظیری نوشته بود. به هر حال چه بخواهی یا نخواهی با نقشت قضاوت می‌شوی، من چند کار ماه رمضانی داشته‌ام اما سریال "صاحب‌دلان" را جور دیگری دوست دارم.

او در ادامه به یک خاطره از مرحوم خسرو شکیبایی اشاره کرد و گفت: خیلی خوش شانس بودم که با خسرو شکیبایی کار کرده‌ام. ایشان انسان بی نظیری بود که فکر می کنم خدا او را از بهشت فرستاده بود به زمین بیاید یک چرخی بزند و برود. یادم می آید گارد شدیدی نسبت به بازیگران تازه‌ وارد به عالم سینما وجود داشت، هرچند امروز بسیار کمتر شده و آن هم به خاطر درخششی  است که بخشی از این بازیگران تازه وارد از خود نشان دادند.

مرحوم شکیبایی انسان شریفی بود

پورسرخ یادآور شد: اولین بار که با آقای شکیبایی روبرو شدم استرس زیادی داشتم اما مرحوم خسرو شکیبایی با آغوش باز به من گفت تا به حال ندیدم در کاری بازی کنی اما ورودت را تبریک می‌گویم. در یک پلان با مرحوم شکیبایی همبازی بودم. یادم می‌آید که ایشان گفتند متن را حفظ نیستم و می خواهم تمرین کنم. به من گفت پوریا می آیی برویم متن را برایم بخوانی ما تا یک پارک رفتیم و من متن را خواندم خدا می داند که او این متن را حفظ بود و فقط این کار را برای رفع اضطراب و آمادگی بیشتر من انجام داد. اخیراً هم با پسرش پوریا در سریال "برف بی صدا می بارد" همبازی بوده‌ام که او هم مثل پدرش انسان شریفی است.

در ادامه پورسرخ در پاسخ به این پرسش که اگر بازیگر نمی‌شدی چه می‌کردی؟ گفت: یک پله بعد از عشق تنفر است. خیلی حرف بدی هست که دارم می‌زنم ولی من الان به مرحله تنفر به حرفه‌ام رسیده‌ام. خیلی بد است که این را می‌گویم می‌دانم، هیچ کجا تا به حال نگفته‌ام ولی نمی‌دانم چرا به این مرحله رسیدم.

این بازیگر ادامه داد: البته از روشی که در زندگی داشته‌ام راضی‌ام. همیشه به حال خوب خودم احترام گذاشتم و بهترین تصمیم را در لحظه حال گرفته‌ام، بنابراین آرامش داشته‌ام. به عنوان مثال از ترافیک متنفرم، بنابراین وقتی کارم تمام شده حتما وارد یک مسیر پرترافیک نمی‌شوم و شاید بزنم کنار و بخوابم.

دوست داشتم مهدکودک داشتم

وی اظهار کرد: اگر بازیگر نمی‌شدم رشته درسی خودم فیزیولوژی گیاه را دوست دارم ولی یک حرفه دیگر را که خیلی دوست دارم آجیل فروشی است چون عاشق آجیلم ولی شاید خنده‌ات بگیرد امیرعلی، من عاشق شغل مهد کودک هستم. همیشه گفتم چقدر جالب است آدم یک مهد کودک داشته باشد ولی معتقدم سخت‌ترین کار دنیاست و مسئولیت سنگینی دارد ولی همیشه یکی از آرزوهایم است.

پورسرخ در پاسخ به این پرسش که از نگاه شما مختصات یک انسان خوشبخت چیست؟ اینگونه گفت: مادربزرگم  خدا رحمتش کند یک جمله داشت می‌گفت من از خدا هیچی نمی‌خواهم جز تن سلامت، فکر راحت و مال فراوان. خیلی خلاصه و مختصر و مفید بود ولی فول پکیج همه چیز را شامل می‌شد. حس می‌کنم خوشبختی در آن نسل بیشتر بود با اینکه امروز تکنولوژی در خدمت بشر است، حتی فیلم‌های آن نسل هم حس بهتری داشت.

پوریا پورسرخ,پوریا پورسرخ در برنامه رخ به رخ

بازیگر "برف بی صدا می بارد" سپس در پاسخ به اینکه از چه روشی استفاده می‌کند که حالش بهتر شود؟ خاطرنشان کرد: هیچ وقت حسود و بدخواه نبوده‌ام، همیشه حالم با حال خوب اطرافیانم بهتر است، حتی آدم‌هایی که شاید نشناسم. در سفر زندگی‌ام خودم را قهرمان زندگی خودم می‌دانم، البته به این معنا نیست که همیشه عملکرد خوبی داشته‌ام اما طبق آگاهی ام تصمیم گرفتم. سعی می‌کنم در محیط‌های خوب باشم یا اگر نیستم با فکرهای خوب حالم را خوب کنم.

پورسرخ درباره اینکه چه چیزی بیش از هر چیز دیگری او را می‌ترساند؟ گفت: بیماری، کلا من از دوران کرونا بسیار این ترس در وجودم رخنه کرده است. ترس بیماری عزیزان، ترس از دست دادن‌شان مرا می ترساند. در این دو سال اتفاقات خوب زیادی برای من افتاد ولی یکی از دلایلی که آن ها را رسانه ای نکردم این بود که خواستم در میان این همه از دست دادن، شادی ام را به رخ نکشم.

وی اضافه کرد: اگر به عقب برگردم احتیاط بیش از حد و محاسبه بیش از اندازه را عوض می‌کنم. یکی از دوستان‌مان جمله خوبی دارد که می‌گوید موفقیت آن سوی ترس است، از شکست نترس. خیلی جاها گفتم اصلا ولش کن وارد زمینش نمی‌شوم اما اشتباه بود.

پوریا پورسرخ تاکید کرد: این خیلی بد است که ما زود احساس خستگی و پیری می‌کنیم. مد شده که همه از بدبختی‌هایی می‌گویند که قبل از رسیدن به جایگاهی کشیده‌اند. به خودی خود تلاش کردن ارزشمند است اما نه اینکه برای جلب توجه باشد، به ویژه که بخش زیادی از صحبت‌ها صحت ندارد.

او سپس درباره حال و هوای ماه مبارک رمضان گفت: سفره افطاری حال خیلی خوبی دارد، حتی برای کسی که روزه نمی‌گیرد هم حس خوبی دارد. به شدت عاشق آشپزی هستم و در آن ادعا دارم. اگر می‌توانستم رژیم بگیرم مربیانم می‌گفتند می‌توانستی روی سکو بروی. من در گذشته خیلی خجالتی بودم و تصور بازیگر شدن نداشتم. علاقه‌مند به ورزش بودم. سعی کردم روابط عمومی ام بهتر شود و بعد در مسیری قرار گرفتم که بازیگر شدم.

استقلالی ام

همچنین بحث فوتبال موضوعی بود که پورسرخ به آن علاقه نشان داد و در این باره توضیح داد: به شدت فوتبالی و اتفاقا استقلالی هم هستم ولی معمولا نمی‌گویم و خیلی کری نمی‌خوانم حتی در صفحه شخصی ام هم نمی‌گویم چون ظرفیت‌ها را نمی‌شناسم. از خارجی‌ها طرفدار رئال‌مادرید و منچستر هستم. رونالدو هر جا برود ما دنبالش هستیم چون واقعا انسان ویژه ای است و خیلی زندگی شخصی جالبی هم دارد. من خیلی دوستش دارم چون به نظرم الگو ترین بازیکن تاریخ است. از بازیکن های ایرانی طرفدار ووریا غفوری هستم. از قدیمی‌ترها هم ناصر حجازی بی نظیر است. منصور پورحیدری یکی از دلایل اصلی‌ای بود که من استقلالی شدم. علی کریمی، علی دایی و علی پروین را هم خیلی دوست دارم. محمدرضا شکورزاده را هم خیلی دوست دارم.

این بازیگر در پایان صحبت هایش گفت: اگر بخواهم فیلم خودم را بسازم از این ترکیب استفاده می کنم که آقای لطیفی حتما کارگردان، مدیر فیلمبرداری آقای کلاری، امین حیایی، جواد عزتی، مجید واشقانی و امیر جعفری هم بازی کنند. سعی می کنم فیلمنامه را خودم بنویسم که نقش خودم را بیشتر کنم!

دومین قسمت از برنامه "رخ به رخ" ویژه ماه مبارک رمضان شامگاه دوشنبه، ۱۵ فروردین ماه ساعت ۲۳ و ۳۰ دقیقه با حضور پوریا پورسرخ از شبکه دو سیما پخش شد.

  • 16
  • 1
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش