سه شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۰:۳۰ - ۱۱ آبان ۱۳۹۵ کد خبر: ۹۵۰۸۰۰۲۱۸
چهره ها در سینما و تلویزیون

از ارژنگ امیرفضلی چه خبر؟

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,ارژنگ اميرفضلي
ارژنگ امیرفضلی همیشه در سایه نام پدر خود، هوشنگ امیرفضلی بوده اما خودش هم با حضور در مجموعه‌های طنزی مثل ساعت خوش و هژیرها به شهرت رسید و در ادامه فعالیت‌هایش در آثار کمدی و طنز زیادی بازی کرد که در برخی از آنها خوش درخشید و در بعضی‌ها هم در سایه قرار گرفت. بازی‌اش در اخراجی‌های یک و نقش معتاد به چشم آمد و خیلی‌ها بازی‌اش را تحسین کردند.

به گزارش ایسنا، «جام جم» با این بازیگر ۴۶ ساله درباره زندگی‌ و کارش گفت‌وگو کرده است که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید:

 

* خیلی وقت است از شما خبری نیست. در تلویزیون هم کم دیده می‌شوید؟

تولیدات آثار کمدی و به خصوص سریال‌هایی که به نود شبی شهرت یافته بودند خیلی کم شده است. البته من هم مقداری در نوع انتخاب‌هایم تجدید نظر کرده‌ام و در کارهای آیتمی بازی نمی‌کنم چون در همان سال‌هایی که کارهای آیتمی در اوج بود، هر چه خلاقیت در این زمینه داشتم به نمایش گذاشتم و از وقتی احساس کردم، دارم به دام تکرار و کلیشه می‌افتم این‌جور نقش‌ها را نپذیرفتم. دوست ندارم مردم با دیدن نقش‌های تکراری از من دلزده شوند. شاید نقش‌های بد را قبول کنم اما زیر بار نقش‌های کلیشه‌ای نمی‌روم.

 

* چند هفته قبل عکسی متفاوت از شما در شبکه‌های اجتماعی و سایت‌های خبری منتشر شد که شما را با موی سپید و پیرتر از سنتان نشان می‌داد. این عکس گریم بود یا عکس واقعی؟

من در اینستاگرام صفحه دارم و هر چند وقت عکس‌هایی از خودم در آن به اشتراک می‌گذارم. عکس‌های واقعی که خودم را نشان می‌دهد در این صفحه وجود دارد.

 

* صفحه‌تان در اینستاگرام را می‌بینم، فالوئر و دنبال‌کننده زیادی دارید، حدود ۳۸ هزار و ۸۰۰ نفر اما کسانی که شما آنها را فالو کرده‌اید و دنبال می‌کنید صفر است!‌ یعنی اینستاگرام هیچ کس را دنبال نمی‌کنید؟

نه! راستش زیاد حوصله این‌جور کارها را ندارم. خیلی‌ها بهم می‌گفتند مرا فالو کن یا گلایه می‌کردند که چرا مرا فالو نمی‌کنی به همین دلیل تصمیم گرفتم صفحه هیچ‌کس را دنبال نکنم! ‌انتظار هم ندارم کسی مرا فالو کند. اینکه ۳۸ هزار دنبال‌کننده دارم نشان‌دهنده لطف مردم است.

 

* حضور در شبکه‌های اجتماعی چقدر از وقت شما را به خود اختصاص می‌دهد؟

خیلی کم!‌ شاید نیم‌ساعت یا یک ساعت در روز. چشمانم را با زل‌زدن به صفحه گوشی تلفن خسته نمی‌کنم. حوصله حرف‌های بیهوده و تکراری که در کانال‌های تلگرامی گفته می‌شود را هم ندارم. در گروه‌های دوستی هم که مدام دارند با هم احوالپرسی می‌کنند که از این روش هم خوشم نمی‌آید! می‌خواهی حال کسی را بپرسی به او تلفن کن و حالش را بپرس، چه لزومی دارد در گروه‌‌های تلگرامی زمان زیادی را به احوالپرسی اختصاص بدهی؟!

 

* کمی دلگیرکننده شده که آدم‌ها حتی حوصله تلفن زدن به هم و پرسیدن حال یکدیگر را هم ندارند؟

این از قدیم بوده که آدم‌ها سراغ یکدیگر را کمتر می‌گیرند و به ندرت از حال هم باخبرند. از همان قدیم وقتی سر یک کار بودیم همه از هم شماره می‌گرفتند تا با هم در ارتباط باشند و حال یکدیگر را بپرسند اما همین که کار تمام می‌شد، خیلی زود همدیگر را فراموش می‌کردند. الان هم که تز دوری و دوستی بیشتر جواب می‌دهد!

 

* اما تز خوبی نیست!‌ آدم‌ها را بیشتر از هم دور می‌کند.

نه اتفاقا خوب است! ‌از بچگی پدر و مادرمان به ما این جمله را گفته‌اند و ما به مرور متوجه شده‌ایم که درست هم هست. آدم از بعضی‌ها دوری کند خیلی بهتر است.

 

* پسر هوشنگ امیرفضلی هستید. ‌از پدر چه چیزهایی را آموختید؟

جواب‌دادن به این سوال خیلی سخت است چون من دنیایی خاطره و آموزه از پدرم به یاد دارم و انتخاب یکی از آنها و بیانش دشوار است. فقط می‌توانم بگویم که از نظر روحیات فردی جا پای پدرم گذاشته‌ام اما از نظر اخلاقی پدرم خیلی بهتر از من بود.

 

* پدرتان آدم شادی بود و این را به دیگران هم منتقل می‌کرد. شما هم چنین ویژگی‌ای دارید؟

صدای پدرم دو وجهی بود؛ هم می‌توانست شادی را منتقل کند و هم غم را و من این ویژگی را از او به ارث بردم.

 

* در زندگی واقعی هم همین‌طور هستید؟

زندگی واقعی همه آدم‌ها شبیه به هم است؛ یک روز خوشحالند یک روز ناراحت. مسافرت خوشحالشان می‌کند، بی‌پولی ناراحت و ... یک‌سری ویژگی‌ها هست که فردی‌تر است، مثلا یک نفر به نواختن ساز علاقه‌مند است و دیگری به کتاب خواندن اما در کلیات همه مشترک هستیم.

 

* اما جزئیات زندگی هر فردی مختص خودش است ...

جزئیات زندگی من مثل یک مجموعه موسیقی است که در آن همه جور آهنگ و ترانه‌ای پیدا می‌شود و من بنا به حس و حالی که دارم برخی از این آهنگ‌ها را گوش می‌کنم. شاید زمانی فقط پاپ گوش کنم اما روزهایی را هم به گوش‌دادن آهنگ‌های سنتی اختصاص دهم. زندگی هم مجموعه‌ای از موسیقی‌های مختلف است که در هر موقعیتی یکی از آنها جذبت می‌کند.

 

* چه چیزهایی در زندگی آزارتان می‌دهد؟

اولین آزار این است که تهیه‌کننده‌ها دستمزد ما را یا نمی‌دهند یا خیلی دیر می‌دهند. از بی‌حرمتی هم خیلی آزرده می‌شوم، توقع‌‌های بی‌جا و اینکه بعضی از آدم‌ها جوری رفتار می‌کنند که انگار از ما خیلی بالاتر هستند در صورتی که هیچ‌کدام از ما از دیگری بهتر و خاص‌تر نیست. البته رانندگی‌های بد هم خیلی اذیتم می‌کند.

 

* وقتی سر کار نیستید، وقتتان را چگونه پر می‌کنید؟

فیلم می‌بینم. تا چند وقت پیش خیلی کتاب می‌خواندم اما الان کمتر می‌خوانم. خیلی دوست دارم بیرون بروم و در کوچه و خیابان راه بروم اما واقعیت این است الان این‌ کار را هم انجام نمی‌دهم چون مردم مدام می‌خواهند با بازیگرها عکس بگیرند و ...

 

* یعنی از شهرت خسته شده‌اید؟

بله! خیلی دوست دارم مثلا به بازار تجریش بروم و بین مردم راه بروم و خرید مردم را ببینم اما نمی‌توانم چون مردم مرا تماشا می‌کنند. زیر ذره‌بین بودن اذیتم می‌کند به همین دلیل بیشتر در خانه می‌مانم.

 

* اما خیلی‌ها دوست دارند بازیگر شوند تا به شهرت برسند؟

ما بازیگر نشدیم که مشهور شویم! به نظرم از سال ۷۲ موج شهرت‌طلبی به‌واسطه بازیگری رواج پیدا کرد. همه ما که سراغ بازیگری رفتیم به این دلیل بود که به این حرفه علاقه‌مند بودیم. بعد از برنامه‌‌های ساعت خوش و هژیرها و ... خیلی‌ها برای شهرت پیگیر این هستند که بازیگر شوند که غلط هم هست. اگر می‌خواهی بازیگر شوی باید به دانشگاه بروی و درس این حرفه را بخوانی. اگر می‌خواهی به شهرت برسی و در کوچه و خیابان تو را بشناسند اصلا لازم نیست بازیگر شوی بلکه اگر پول بدهی روی خیلی از مجلات عکست را چاپ می‌کنند و در مقطعی معروف می‌شوی.

 

* بازیگری پول دارد؟

در اوایلی که هم‌نسل‌های من بازیگر شدند، خوب بود. مثلا ماهی ۲۰ هزار تومان می‌گرفتیم که در زمان خودش خوب بود. برای ساعت خوش ماهی ۸۰ هزار تومان گرفتم که خیلی خوب بود. یک‌ سال پولم را جمع کردم و به اصطلاح پس‌انداز را زدم به زخم زندگی اما یک دوره‌ای به بیکاری خوردم که خیلی بد بود و به نان شبم هم محتاج بودم اما آن دوره هم گذشت و اوضاع بهتر شد. حدود ۱۰ سال است که اُفت کرده و همچنان سیر نزولی را طی می‌کند. الان نان شب دارم اما مثلا یک سال بیشتر است که تلاش می‌کنم پرایدم را تبدیل به یک ماشین بهتر بکنم اما نمی‌توانم! ‌آنقدر درآمد دارم که فقط خرج روزانه‌ام را تامین کنم. جالب اینجاست که بیشتر مردم فکر می‌کنند بازیگرها باید زندگی خاص و ویژه‌ای داشته باشند و زمانی‌که مرا پشت فرمان پراید می‌بینند، داد می‌زنند ماشین بنزت را کجا گذاشتی؟ مردم از ما توقع دارند زندگی شیکی داشته باشیم اما با این پول‌ها نمی‌شود شیک زندگی کرد.

 

 

  • 11
  • 5
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش