یکشنبه ۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۴:۰۱ - ۱۸ آبان ۱۳۹۵ کد خبر: ۹۵۰۸۰۰۵۶۷
چهره ها در سینما و تلویزیون

ماه چهره خلیلی و یک پیشنهاد وسوسه کننده!

ماجرای پیوستن هنرمندان ایرانی به شبکه جم ماجرایی بود که از یکی دو سال پیش سر زبان ها افتاد و تا امروز هم ادامه داشت. کارگردان ها و بازیگران ریز و درشت زیادی در این چند وقت اخیر در رابطه با پیشنهادهای ارسال شده از طرف شبکه جم حرف زدند.

هفته نامه همشهری  - ماجرای پیوستن هنرمندان ایرانی به شبکه جم ماجرایی بود که از یکی دو سال پیش سر زبان ها افتاد و تا امروز هم ادامه داشت.کارگردان ها و بازیگران ریز و درشت زیادی در این چند وقت اخیر در رابطه با پیشنهادهای ارسال شده از طرف شبکه جم حرف زدند.

عده ای پیشنهاد داشتند و رفتند و خیلی ها هم پیشنهادها را قبول نکردند. کوروش تهامی، شهره سلطانی، پرستو صالحی و «ماه چهره خلیلی» جزو بازیگران مطرح تلویزیون بودند که در این مدت از جم پیشنهاد داشتند ولی نخواستند پای شان به این شبکه باز شود و با وجود این که بعضی از آنها اخیرا کم کار شده بودند، بی خیالِ سفر به ترکیه شدند.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,ماه چهره خلیلی

شما چه زمانی از جم پیشنهاد داشتید؟

- یک بار حدود دو سال پیش برای یک پروژه در شبکه جم به من پیشنهاد شد.

 

همان زمانی که این مدل پیشنهادها روی بورس بود؟

- بله. یادم هست آن زمان از طریق وایبر از شماره ای ناشناس با پیش شماره خارجی برای من یک پیغام آمد. من حتی نمی دانستم پیش شماره ترکیه است چون در آنجا هیچ کسی را ندارم. در آن پیام برای من نوشته بودند پیشنهادی برای کار دارند؛ در همین حد؛ دیگر ننوشته بودند این پیشنهاد برای کجاست و صرفا از من برای مکالمه تلفنی و صحبت کردن در مورد کار، زمان خواسته بودند.

 

یعنی تا همین حد امنیتی؟ بعد قرار شد با شما صحبت کنند؟

- خب. من فکر کردم یک پیشنهاد کاری است. مثل مابقی کارها و یک تایمی را با آنها هماهنگ کردم. دفعه دوم هم باز از طریق وایبر زنگ زدند و گفتند از شبکه جم هستیم و یک کار مشترک با ایران و با مجوز می خواهیم بسازیم.

 

شما نمی دانستید جم کار مشترک با ایران نمی سازد؟

- راستش من شبکه جم را فقط به حرف می شناختم چون ماهواره ندارم و اصلا این شبکه ها را نمی شناسم و نمی دانستم این شبکه فقط در ترکیه است یا با ایران هم همکاری می کند.

 

بعد از این تماس چه اتفاقی افتاد؟

- بعد قرار شد سناریو برای من ایمیل کنند. گفتند پروژه ای صد قسمتی دارند و هفت، هشت قسمتش آماد ه است. من هم گفتم خب، یک فیلمنامه است دیگر، می خوانم. وقتی شروع کردم به خواندن، همانطور که جلو رفتم، دیدم این داستان داستانی نیست که در ایران قابل ساخت باشد. توضیحات سناریو را که می خواندم، با خودم می گفتم این صحنه را چطور می خواهند بسازند. این چطور محصول مشترکی است؟ سه قسمت خواندم و دیدم واقعا امکان ندارد این سریال در ایران ساخته شود.

 

 

نتیجه فیلمنامه خوانی را از شما نپرسیدند؟

- چرا بعد از چند روز با من تماس گرفتند و گفتند چه شد؟ من گفتم نمی دانم این را چطور می خواهید با این داستان و روابط عجیب و غریب بسازید. سناریوتان مشکل دارد. به من گفتند که ما با بازیگران بزرگ صحبت کردیم. اسم عده ای بازیگر را گفتند که آن موقع در ایران بودند و بعضی های شان هنوز هم هستند و گفتند اینها قبول کردند در پروژه باشند .

 

فکر می کنید مهمترین چیزی که جلوی شما را گرفت تا به این شبکه نروید چه بود؟

- آن موقع هنوز خیلی از این بازیگران نرفته بودند و صدای رفتن بازیگران مثل این چند وقت اخیر درنیامده بود. من با خودم فکر می کردم آنجا شاید برای کسی که کارش در اینجا دیده نشده، گزینه خوبی است و ممکن است دیده شود ولی برای من هیچ ارزش افزوده ای ندارد.

 

البته نتیجه فیلم و سریال های جم اصلا مورد استقبال قرار نگرفت.

- بله، حالا من که به دلیل مشغله زیاد ماهواره ندارم و اصلا نمی رسم کارها را ببینم ولی شنیدم که سریال های جم زیاد هم کیفیت نداشتند و کارهای جذابی از آب درنیامد. هر کاری اگر خوب باشد حتما نام عوامل آن بر سر زبان ها می افتاد، حتی این سریال هایی که بازیگران قدیمی ایران هم در آن بازی کردند، هیچ کدام واکنش های مثبتی از طرف مردم در پی نداشت.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,ماه چهره خلیلی

خب چرا بعضی از بازیگران تلویزیون خودمان این پیشنهادها را قبول کردند؟

- به نظرم اشتباه کردند. یک بازیگر باید درست فکر کند و تصمیم بگیرد که پایش را یک جای محکم بگذارد. قبل از این که آدم هیجان زده شود و تصمیم عجولانه بگیرد و در راهی قدم بگذارد که راه بازگشتی ندارد، باید فکر کند. آنها با آن ۴۰۰ میلیون تومان دارند تو را می خرند و تو هیچ وقت به ایران برنمی گردی.

 

  

یعنی شبکه جم جای محکمی برای پا گذاشتن نبود؟

- یک شبکه ترکیه ای اگر می توانست خودش سریال های خوبی تولید کند، حتما این کار را می کرد. آنها با استفاده از سوژه های همیشگی که دارند و رابطه های نامشروع و خانواده های بی در و پیگیری که به تصویر می کشند، همه کارهای شان را می سازند. اگر خودشان در تولید سریال آثار خوبی داشتند، آدم می توانست روی شبکه جم حساب باز کند. جایی که خودش با زبان خودش می گوید سریال هایش آثار هنری شاخصی نیستند، چرا باید فکر کرد که یک سریال ایرانی با کیفیت می سازد؟! اگر یک بازیگر عاقلانه فکر کند هیچ وقت چنین تصمیمی نمی گیرد.

 

این که یک بازیگر با وجود حضور در فیلم و سریال های مطرح داخلی سر از جم در می آورد، خراب کردن کارنامه هنری خودش نیست؟

- به نظرم هست. مثلا فکر کنید من در این سال ها در ایران پنج سریال تاریخی الف ویژه بازی کردم. الان بیایم و زحمات ده ساله ام را در کارهایی مثل «مختارنامه» و «در چشم باد» با شرایط خیلی سخت گذشته، خراب کنم و پشت کنم به همه اینها و بگویم این دوره هم تمام شد و حالا دوره جدیدی را شروع می کنم. یک بازیگر نباید جایگاهش را از دست بدهد چون این مسائل اصلا فروختنی نیست، چه ۴۰۰ میلیون تومان چه چهار میلیارد.

 

یعنی خود بازیگر بیشتر از همه ضرر می کند؟

- بله. تمام آن دوره و جایگاه را از دست می دهد و مردم هم او را از یاد می برند. الان در چنین شرایطی که ماه محرم است و مختارنامه پخش می شود، من نگاه می کنم و می گویم کار درستی انجام دادم. دیگر چرا فرار کنم و از ایران بروم و پل های پشت سرم را خراب کنم؟ کجا می توانم در اثری با این کیفیت بازی کنم؟ الان در خود ایران هم سریال هایی در سطح «در چشم باد»، «کلاه پهلوی» و «مختارنامه» ساخته نمی شود. حیف است که آدم اصالت خودش را دور بریزد.

 

یک طرف این ماجرا بازیگران هستند و طرف دیگر شبکه جم که روی این بازیگران دست گذاشت. فک رمی کنید این شبکه چه نقشی در این میان داشت؟

- شبکه جم خیلی راحت می توانست از بازیگران ترکی که به زبان فارسی تسلط خوبی دارند استفاده کند یا از نابازیگران ایرانی که در ترکیه معلق هستند؛ از آنهایی که تکلیف شان مشخص نیست و معلوم نیست دنبال ویزای کدام کشور اروپایی بودند که در ترکیه ماندند. ولی وقتی در خودش می بیند که می تواند چنین هزینه ای کند که بازیگران بنام را پای کار بیاورد، حتما این کار را می کند چون به فکر خودش است.

 

  

یعنی هیچ کاری با آینده کاری بازیگران نداشته؟

- نه، اصلا فکر بازیگر را نکرده. به نظرم بازیگران باید به فکر خودشان می بودند. هر کسی که به فکر خودش و آینده اش بود در این میان ضرر نهمی کرد.

 

گروه دیگری که ضرر کردند سازندگان فیلم ها و سریال هایی بودند که از این بازیگران در کارهای شان استفاده کردند. از همه جا بی خبر، به خاطر این بازیگران، به کار آنها لطمه خورد.

- البته به نظر من این تصمیم کاملا غلطی است که در مورد این فیلم ها می گیرند. واقعا آن تهیه کننده و کارگردان در این مینان چه تقصیری دارند؟ یک بازیگر در زمانی تعهد داده و آن کار را به نحو احسن بازی کرده و حالا تصمیمش در مورد زندگی اش تغییر کرده و از کشور خارج شده؛ این چه ارتباطی دارد به زحمتی که دیگران پای فیلم کشیدند و هزینه ای که آنها کردند و خواب هایی که برای فیلم شان دیدند؟ به نظرم نباید این طور باشد.

 

فکر کردید اگر شما می رفتید چه بلایی سر سریال هایی که بازی کردید می آمد؟

- نمی دانم؛ یعنی اگر من آدمی بودم که چنین پیشنهادی را قبول می کردم و می رفتم، آن وقت هر سال محرم می خواستند به جای مختارنامه چه چیزی پخش کنند؟ محرم بدون مختار مگر می شود؟ یا مثلا می خواستند سکانس های ماه چهره خلیلی را دربیاورند؛ آن وقت قصه خانواده مختار و عمر سعد به هم می ریخت. به نظرم این روش اصلا درست نیست.

 

از حواشی و اتفاقات جدیدی که برای این شبکه رخ داده با خبر هستید؟

- راستش نه زیاد. من فقط یک تیتر کوچک درباره مشکلات جدید بازیگران مان در روزنامه ها دیدم و فرصت نشد. نفهمیدم ماجرا چیست.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,ماه چهره خلیلی

  

با هیچ کدام از بازیگرانی که به جم رفتند، ارتباط ندارید؟

- نه. اصلا از قبل هم هیچ کدام را نمی شناختم چون با هیچ کدام از آنها کار نکرده بودم. فقط این اواخر وقتی عکس و خبر آقای هرمز سیرتی را که درباره رفتن شان منتشر شد را دیدم، گفتم من در فیلم «رنج و سرمستی» با این آقا کار کرده ام.

 

با اتفاقات جدیدی که برای شبکه جم رخ داده، فکر می کنید اوضاع برای بازیگرانی که ترک وطن کردند و به آن شبکه رفتند، چطور خواهد شد؟

- این را هم در نظر بگیرید که خیلی از کسانی که رفتند، آدم های فعالی در ایران نبودند. شاید مشکل مشترک در مورد این بازیگران باشد. اگر آنها در اینجا خوب کار می کردند و پیشنهاد کاری داشتند، ماندنی می شدند.

************************************

آیا پیشنهاد مالی جم آنقدر اغوا کننده بوده که بازیگران را به مهاجرات ترغیب کند

ماجرای پولِ گنده!

یکی از مهم ترین فاکتورهایی که موجب شد عده ای از بازیگران به حضور در شبکه جم ترغیب شوند، پیشنهاد مالی نسبتا قابل توجه و همچنین عقد قرارداد سالانه با آنها بود؛ نکته ای که موجب می شد بازیگران برای مهاجرت به این شبکه وسوسه شوند. البته بسته پیشنهادی آنها فقط به همین یکی دو مورد محدود نمی شد و آپشن های دیگری هم داشت که ماه چهره خلیلی به شکل مفصل درباره آنها حرف زده است.

 

پیشنهاد مالی این دوستان برای حضور شما در شبکه جم چطور بود؟

- راستش چیزی دیگری که به جز سناریو من را بیشتر به شک انداخت، پیشنهاد مالی آنها بود که یک مقدار عجیب و غریب به نظر می رسید.

 

پیشنهاد وسوسه انگیزی بود؟

- به من گفتند پروژه سه ساله است. ما هزینه های رفته و برگشت شما به ایران و هزینه محل زندگی را به شما می دهیم. خودرو در اختیارتان می گذاریم و خرج های دیگرتان را ساپورت می کنیم. آنها گفتند برای سه سال قرارداد ۴۰۰ میلیون تومانی با من می بندند. شاید الان این رقم در مقابل دستمزد بازیگران عدد خیلی زیادی نباشد اما دو سال پیش این رقم و خدمات کنارش خیلی نجومی محسوب می شد.

 

  

فقط راجع به همین پروژه با شما صحبت کردند یا پیشنهاد برای حضور در کارهای دیگر هم به شما دادند؟

- اتفاقا یکی از نکات پیشنهادشان این بود که گارانتی کارهای بعدی با آنها نیست. مسئله ای را هم مطرح کردند و آن این بود که اگر آمدی اینجا و خودت را بستی، بستی ولی اگر نتوانی، ما ضمانت نمی کنیم. با زبان بی زبانی گفتند بعد از این کار همه چیز دست خودت است. من یادم هست آن موقع تازه ازدواج کرده بودم و این مسئله را هم به آنها گفتم و اعلام کردم که نمی توانم بیایم ولی آنها گفتند ما مشکلی نداریم، با همسرتان بیایید، خانواده تان را نیز ساپورت می کنیم.

 

به نظر، پیشنهاد مالی خیلی خوبی می آمد، چرا قبول نکردید به ترکیه بروید؟

- خب وقتی دیدم بدون این که من تمایلی به سناریو داشته باشم این اصرارها بیشتر شد، برایم سوالات زیادی پیش آمد و به این نتیجه رسیدم که این پیشنهاد اصلا خوب نیست.

 

از چه نظر؟

- ببین این پیشنهاد شاید برای یک بازیگری که اینجا برایش راه ها بسته است، کار خوبی ندارد و شاید اصلا نخواهد در این کشور زندگی کند، پیشنهاد خوبی باشد ولی داستان من کلا فرق می کرد. من انگلیس زندگی می کردم وخودم آمدم ایران. اگر می خواستم در کشور دیگری کار کنم، همان انگلیس می ماندم یا فوقش از این جا، به جایی که خانواده ام زندگی می کنند، بر می گشتم؛ اصلا چه نیازی بود به ترکیه بروم؟

 

 

  • 14
  • 4
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش