چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۲:۳۷ - ۱۴ آذر ۱۳۹۵ کد خبر: ۹۵۰۹۰۰۳۹۱
چهره ها در سینما و تلویزیون

علی نصیریان:

بازی در کاری را می پذیرم که از هر جهت به نتیجه آن مطمئن باشم

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,علی نصیریان
علی نصیریان این روزها دوباره به آغوش کم‌کاری بازگشته است.

به گزارش صبا، می‌گوید این روزها فیلمنامه‌های زیادی به خانه‌اش فرستاده می‌شود اما هیچ‌کدام از آن‌ها شوقی برای بازی در او ایجاد نمی‌کند. نصیریان می‌گوید برای بازی کردن در این سن‌و‌سال انگیزه می‌خواهم. او احتمالا دنبال خلق بزرگ‌آقایی دیگر است، از آن نقش‌هایی که بتواند با آن کشتی بگیرد و نشان دهد که گذر سن، نه‌تنها توان یک بازیگر را کم نمی‌کند بلکه به او کمک می‌کند با بهره‌گیری از تجربه، همه را انگشت به‌دهان نگه دارد. علی نصیریان این روزها در آپارتمانش واقع در خیابان دروس پرستار همسرش است و ترجیح می‌دهد از او که این روزها دوران بیماری‌اش را پشت‌سر می‌گذارد نگهداری کند و اگر هم فرصتی در این میان دست دهد کتابی می‌خواند و فیلمی تماشا می‌کند. مصاحبه ما را با او در این روزهای آخرین ماه پاییز بخوانید.

  

گویا بعد از حضور پررنگ‌تان در سریال «شهرزاد» دوباره سیاست کم‌کاری را در عرصه بازیگری پیش گرفته‌اید. 

سیاست خاصی را در پیش نگرفتم (باخنده) من همیشه دنبال کار خوب بودم و به‌نوعی آغوشم برای کار خوب باز است اما در این مدت پیشنهادهایی که به من داده شد، آن شوقی که باید را برای بازی در من ایجاد نکرد، به‌هرحال من در سن‌و‌سالی قرار ندارم که بخواهم دست به آزمون و خطا بزنم. ترجیح می‌دهم بازی در کاری را بپذیرم که از هر جهت به نتیجه آن مطمئن هستم.

 

مانند«شهرزاد»؟ 

به‌هر‌حال آن سریال، به‌دلیل فیلمنامه خوب و تیم حرفه‌ای‌اش، موفقیتش قابل پیش‌بینی بود و من با اطمینان بیشتری جلوی آن دوربین رفتم. اما بعضی از فیلمنامه‌ها هستند که واقعا هیچ شوق و انگیزه‌ای در من ایجاد نمی‌کنند. با خودم می‌گویم این کار جز خستگی هیچ حاصلی برای من ندارد. متاسفانه این روزها پیدا کردن فیلمنامه خوب مانند گنج شده است و هرکسی به آن دسترسی ندارد.

 

ظاهرا این گنج هم با رنج حاصل می‌شود؛ اما در این میان کمتر کسی است که بخواهد سختی تجربه کردن فضاهای جدید را بپذیرد و برای نوشتن یک متن ماه‌ها و حتی سال‌ها وقت بگذارد. 

متاسفانه حرفتان تا حدی درست است. این روزها بیشتر افراد دنبال لقمه‌های آماده هستند یا این‌که دوست دارند روی سوژه‌هایی کار کنند که قبلا امتحانش را پس داده است. کار کردن در چنین شرایطی شاید باعث شود که چرخ اقتصاد لنگ سینما کمی بچرخد اما قطعا منجر به تولید کار خوب نمی‌شود. برای تولید یک متن خوب نویسنده باید از سواد و شناخت خوبی نسبت به جامعه‌اش برخوردار باشد و نیازهای مردمش را بشناسد. وقتی شما در یک دفتر کار لوکس بنشینید و با قشر مرفه معاشرت کنید و قهوه فرانسوی بنوشید بی‌شک نمی‌توانید از قشر فرودست جامعه بنویسد و نیازهای آن‌ها را به‌تصویر بکشید. برای هم‌سو شدن با آن‌ها باید به دل جامعه بروید و هم سفره آن‌ها شوید.

 

ظاهرا در سال ۳۰ هم همین کمبودها و نیازها باعث شد که تصمیم بگیرید خودتان دست به‌قلم شوید و نمایشنامه درخشان «بلبل سرگشته» را به‌رشته تحریر درآوردید. 

قیاس جالبی کردید. در دهه‌های ۳۰ و ۴۰ هم دقیقا ما به همین نقطه‌ای که امروز به‌نوعی در آن قرار داریم رسیدیم و حس کردیم با کمبود متن مواجه هستیم و ترجمه‌هایی که از آثار بزرگان وجود دارد آن‌طور که باید نمی‌تواند مخاطب را با خودش همراه کند. ما احتیاج به قصه ایرانی داشتیم که از هرسو درگیرکننده باشد؛ همین نیازها من را بر آن داشت روی یک‌سری از افسانه‌ها و داستان‌های قدیمی کار کنم و خب این کار کردن‌های شبانه‌روزی منجر به نگارش نمایشنامه «بلبل سرگشته» شد که پیش‌تر داستان آن را صادق هدایت روایت کرده بود و خوشبختانه این نمایش توانست مخاطبان و به‌دنبال آن منتقدان را با خودش همراه کند.

 

در این سال‌ها هیچ‌گاه به این فکر نیفتادید که دوباره دست به‌قلم شوید؟ 

دغدغه نوشتن همیشه همراه من است اما راستش را بخواهید من عاشق بازیگری هستم. آن روزها هم که می‌نوشتم از سر نیاز بود و می‌خواستم سنگ‌های موجود بر سر بازیگری را بردارم. به‌هر‌حال این روزها شدت این نیاز به میزان گذشته حس نمی‌شود.

  

این روزها بسیاری از نویسندگان ما از مشکلات مربوط به ممیزی و سانسور در سینما گله دارند و این‌که خیلی زود با برچسب سیاه‌نمایی مواجه می‌شوند. 

این برچسب‌‌های مربوط به سیاه‌نمایی مختص امروز نیست و مشکلی است که ما از دیرباز با آن مواجه بودیم. یادم است پیش از انقلاب هم هروقت می‌خواستیم به‌سراغ موضوعات اجتماعی برویم فورا با برچسب سیاه‌نمایی مواجه می‌شدیم اما در آن مقطع سعی می‌کردیم راهی برای دور زدن این حساسیت‌ها پیدا کنیم. یادم است آن دوران کار کردن روی متن بزرگ علوی امکان‌پذیر نبود اما ما با عوض کردن اسم داستان «گیله مرد» و تغییر نام شخصیت‌های داستان، آن اثر را به‌شکل نمایش در تلویزیون ثابت پاسال اجرا کردیم و هیچ‌کس هم از این موضوع مطلع نشد، بعدها وقتی بزرگ علوی را در خارج از کشور دیدم و به او گفتم که ما این اثر را اجرا کردیم حسابی متعجب شد. ما با مشکلاتی برای کار روی داستان‌های ساعدی هم مواجه بودیم و بعضی از فیلم‌ها، سال‌ها در صف اکران می‌ماند. به‌هر‌حال وقتی شما متفاوت بودن را انتخاب می‌کنید باید تاوان آن را هم بدهید و سختی‌هایش را به جان بخرید. دوستانی که امروز نگران این برچسب‌ها هستند باید بدانند هیچ کار خوبی به‌راحتی حاصل نمی‌شود و باید برای به‌دست آوردنش تلاش کنند، شک ندارم اگر تمام تلاش‌شان را به‌کار ببندند نتیجه‌ای که مدنظرشان هست حاصل می‌شود. از طرفی ما در چند سال اخیر متاسفانه ممیزی‌هایمان بیشتر شده، هرچند که این فشار در تلویزیون بیش از سینماست اما به‌هر‌حال این دو از هم تاثیر می‌پذیرند. این اتفاقات گاه باعث می‌شود که ما از کارهای خوب فاصله بگیریم.

 

شما خودتان چقدر پیگیر اخبار سینمای روز ایران هستید؟ 

به آن شکل پیگیر اخبار نیستم اما خبرها به گوشم می‌رسد. طی مدت اخیر به‌دلیل بالا گرفتن بیماری همسرم فرصت نکردم به سینما بروم چرا که بیشتر وقتم را صرف نگهداری از او می‌کنم. اگر هم فرصتی باشد کتابی می‌خوانم. ولی خب گاه این فیلم‌ها را در خانه می‌بینم اما متاسفانه اکثر آن‌ها چنگی به دلم نمی‌زند و از این میان، کارهای معدودی هستند که مورد توجهم قرار می‌گیرد.

 

اخبار مربوط به فیلم «فروشنده» و موفقیت جهانی آن به گوشتان رسید؟ 

بله؛ مگر می‌شود به گوشم نرسیده باشد. فرهادی نمونه‌ای موفق از نسل جوان فیلمساز ماست و ثابت کرده که با خواستن همراه با تفکر می‌توان در سینمای جهان نه‌تنها حرفی برای گفتن داشت بلکه دوشادوش آن‌ها حرکت کرد و گاه حتی از آن‌ها پیشی گرفت. موفقیت شهاب حسینی هم برای من بسیار خوشایند بود چرا که به‌دست آوردن چنین دستاوردی در عرصه بازیگری کار ساده‌ای نیست.

  

به نسل جدید در عرصه بازیگری خوشبین هستید؟ 

البته که هستم. من این حق را برای خودم قائل نمی‌شوم که پایم را روی پایم بیندازم و مدام بگویم که نسل ما چنین بود و چنان کرد و نسل جدید دانش کافی ندارد. نسل جدید ما هم در‌حال تلاش هستند و بسیاری از آن‌ها استعداد زیادی دارند؛ فقط باید بستر مناسبی فراهم باشد تا این استعدادها که چونان انرژی پشت یک سد بزرگ هستند به راه بیفتد و آن وقت حرکت عظیمی را در جهت پویایی هنر ایجاد کند. من به این نسل خوشبینم و مطمئن هستم که آن‌ها می‌توانند کشتی سینما را به ساحل امن برسانند.

 

وقتی به کارنامه هنری‌تان نگاه می‌کنید، نقشی هست که دوست داشته باشید بازی کنید اما تاکنون فرصت ایفای آن را به دست نیاورده باشید؟ 

به‌هر‌حال زندگی همه ما پر از کارهایی است که دوست داشتیم انجام دهیم اما فرصت آن به‌وجود نیامده است. من هم قطعا دوست داشتم نقش‌هایی را بازی کنم که این امکان برای رخ نداده است.

 

مثلا چه نقشی؟ 

دوست داشتم فیلمی در مورد حضرت مولانا ساخته می‌شد و من نقش شمس را ایفا می‌کردم.

 

شما ارادت خاصی به حضرت مولانا و به‌دنبال آن شمس دارید، در مصاحبه‌ای هم که پیش‌تر در یکی از رسانه‌ها داشتید به این موضوع اشاره کردید که در زندگیتان شمس ندیدید که مولانا نشدید. 

در مورد آن بخش که به‌خاطر ندیدن شمس، مولانا نشدم که بی‌شک قصد شوخی داشتم اما برای من شخصیت شمس همواره حیرت‌انگیز و مایه مباهات بوده است. این‌که فردی به‌قدری قدرت داشته که مولانا را با آن حجم از دانش و بینش به‌حرکت درآورد و باعث شوریدگی‌اش شد. به‌هر‌حال شمس به‌نوعی سمبل دیوانه‌سری و دیوانه‌وشی در هر فرد است.

 

ممنون که در این گفت‌وگو شرکت کردید. 

من هم از شما سپاسگزارم و امیدوارم سینمای ما آبستن اتفاقات خوب باشد.

 

 

  • 14
  • 1
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش