چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۱:۰۶ - ۱۳ دي ۱۳۹۵ کد خبر: ۹۵۱۰۰۰۶۰۶
چهره ها در سینما و تلویزیون

عشق اول این فیلمساز، شهرهای دیدنی جهان است

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,جیم جار موش

جیم جارموش، یکی از موفق‌ترین فیلمسازان مستقل تاریخ سینماست. کمتر علاقه‌مند جدی سینمایی را پیدا می‌کنید که با این جمله مخالفت کند. جارموش هر سه تا چهار سال یکبار فیلم می‌سازد و با تمام شهرت و طرفدارانی که دارد هنوز هم با مشکلات مالی زیادی برای ساخت آثارش روبه‌روست.

 

جیم جارموش هیچ‌گاه در نظام استودیویی دوام نیاورده و شکل متفاوت آثارش گرچه برای او آوازه‌ای منحصربه‌فرد به‌وجود آورده ولی باعث استقبال مردمی از آثارش نشده است. جارموش حتی طرفداران سرشناسی در نقاط مختلف جهان دارد که از وی الگوبرداری کرده‌اند و به‌اصطلاح دنباله‌رواش بودند اما او نیز مانند دیگر فیلمسازان خاص آمریکایی چون وودی آلن و دیوید لینچ مشکلات مالی عجیبی دارد و بودجه اولیه فیلم‌هایش به‌راحتی تهیه نمی‌شود. در گفت‌وگوی تاکز سعی شده بیشتر از سوال‌های معمول که با هر فیلم تکرار می‌شود و در مورد دنیای متفاوت آثارش است در مورد دنیای متفاوت فیلمساز صحبت شود. شخصی که متفاوت می‌بیند، متفاوت فکر می‌کند و متفاوت فیلم می‌سازد.

 

شما ۴۰ سال است که در نیویورک زندگی می‌کنید. آیا اکنون خودتان را یک نیویورکی می‌دانید؟

من مدتی طولانی در این‌جا زندگی کردم ولی یک نیویورکی نیستم. من اصالتا اهل آکرون اوهایو هستم که هم‌مرز واشنگتن است. وقتی می‌شنوم کسی می‌گوید نیویورکی هستم یک جوریم می‌شود! من در برلین هم زندگی کردم. عاشق توکیو وهم‌انگیز و زیبا هستم و پاریس را در هنگام بهارش دوست دارم. عاشق رم هستم، عاشق شهرها هستم. من به شهرها مثل کسی که عاشق باشد می‌اندیشم.

 

شهرها را مثل یک عاشق دوست دارید؟

بله؛ من عشق‌های واقعا زیبایی داشته‌ام و هنوز هم دارم. اما اگر فامیل یا دوستی نداشتم و می‌خواستم بروم در گوشه‌ای از دنیا گم شوم به تنگیر مراکش می‌رفتم. این شهر فستیوالی از موسیقی و فرهنگ است. حس خوبی آن‌جا دارم. عاشق این هستم که خود را در آن‌جا ناپدید کنم. از طرفی قرار است اواخر این سال به مکزیکو‌سیتی بروم. تا به‌حال آن‌جا نبودم. همه دوستانم به من می‌گویند «می‌ترسیم اگر بروی به مکزیکو‌سیتی هرگز دیگر برنگردی» (می‌خندد) بنابراین برای رفتن به آن‌جا بسیار هیجان‌زده‌ام.‌

 

وقتی در آکرون بودید، سینما در رشد و پرورش فکری شما چه تاثیری گذاشت؟

وقتی در اوهایو بودم فیلم «حمله خرچنگ غول‌پیکر هیولا» را دیده بودم و این‌جور چیزها بود که دوست داشتم، ولی تاثیرپذیری خاصی نبود تا این‌که در سن ۲۰ سالگی برای زندگی به پاریس رفتم و سینما عشق واقعی و بزرگش را در رگ‌های من جاری کرد.آن موقع‌ها من در پاریس به‌مدت ۹ ماه دانشجوی انتقالی بودم و تمامی دروسم را ناتمام گذاشتم، برای این‌که هر روز در سینما‌های پاریس بودم! بین نمایش‌ها در سالن انتظار می‌ماندم و همه فیلم‌ها را از هند و ژاپن و فیلم‌های هالیوودی که حتی نمی‌دانستم وجود دارند می‌دیدم. در آن‌جا بود که ادوارد دیمتریک و یاشوجیرو اوزو و میزوکوچی و موج نوی برزیلی‌ها را کشف کردم! حیرت‌آور بود! نمی‌دانستم که سینما می‌تواند همه این چیزها را داشته باشد. سرم به دوران افتاد و از آن موقع تا به‌حال نیز نایستاده است.

 

فکر می‌کنید که سینمای مدرن همچنان می‌تواند مثلا مثل داستان‌های اوزو شاعرانه باشد؟

من فیلم‌های فوق‌العاده شاعرانه‌ای دیده‌ام! همچین تیپ فیلم‌هایی را از جاهای مختلفی دیده‌ام.اما من خودم را «آقای جریان اصلی» نمی‌دانم. مشکلی که با استودیو‌های هالیوودی دارم این است که آن‌ها خیلی شلوغ و در م هستند.

 

منظورتان را شرح دهید؟

آن‌ها از هر چیزی که نتوانند بر روی نمودارها ارزیابی‌اش کنند می‌ترسند. رویکردشان اغلب این‌گونه است که می‌خواهند فیلم شبیه به فیلم «فارغ‌التحصیل» خوانده شود اما مثل فیلم «داستان عشق» ساخته شود. چرا فیلم نمی‌تواند فقط ماهیت خودش را داشته باشد؟ چرا؟ از چه می‌ترسند؟ در نتیجه آن‌ها به‌جای هر نوآوری مدام گور خودشان را زیر‌ورو می‌کنند.گاها یک معجزه است که اثر نوآورانه‌ای از یک سیستم استودیویی بیرون بیاید. آن‌ها از هر چیزی که نشود در بازار فروش تخمینی برایش زد وحشت دارند. چون این صنعت یک تجارت است و ریسک و عدم‌اطمینانِ بسیار بسیار بسیار عمیقی در مورد آن وجود دارد.

 

ولی استودیوی آمازون که دو فیلم اخیر شما را گرفته است هم کارش تجارت است!

درست است؛ اما مسئله من فهم و درک است. من دوستی فرانسوی دارم که مسئول پخش است و سینه‌فیل هم هست پس وقتی در مورد ژیگا ورتوف به او اشاره می‌کنم او به‌خوبی می‌داند که طرف صحبتش کیست و در چه موردی حرف می‌زند. حالا اگر همین را با یکی از اصحاب هالیوودی در میان بگذارم آن‌ها به من خواهند گفت «کی هست یک مدل روسیه‌ای؟» آن‌ها نمی‌دانند چه فیلم‌هایی وجود دارند. سام فلر یک‌بار به من گفت این آدم‌ها در لس‌آنجلس قبلا در کار تجارت لباس‌زیر بودند و حالا آمده‌اند و به ما می‌گویند چطوری فیلم بسازیم. این دیگر چه وضعیتی است؟ ولی رابطه من با آمازون درواقع بسیار عالی است.

 

براساس آنچه گفتید، فکر می‌کنم شما در این مورد بسیار انتظار کشیدید.

نگرانی نخست من این بود که اکران سینمایی می‌خواستم.و دیگر شرکت‌ها سلیقه رو به‌ موجی داشتند. من نمی‌خواستم فیلمی بسازم که در جهت فیلم‌هایی باشد که آن‌ها تقاضا داشتند. گفت‌وگوهای طولانی اولیه‌ای با شرکت فوق در این‌باره داشتم و دیدگاه آن‌ها به‌صورت قابل‌توجه‌ای تغییر کرد. ارتباط تجاری ما راه بسیار متفاوتی از دیگر کارهایم داشته است چون چشم‌اندازها هم متفاوت شده است. من در همه امور مثل قبل مشارکت نمی‌کنم ولی کنترل هنری کاملی بر اثرم دارم.

 

آیا فهمیدن دید هنری شما دشوار است؟

تامین مالی فیلم دارد دشوار‌تر و دشوارتر می‌شود. بستن یک قرارداد مناسب و معقول هم همین‌طور. من کسب‌و‌کار کوچکی دارم. مستقل هستم و مخارجی کلی دارم. درطول سال‌ها مقداری پول ذخیره کردم و حالا دیگر همه‌اش ته‌کشیده است. چون خودم مخارجم را تامین می‌کنم و هیچ‌کس هم برای بالا رفتنم کمکی به من نکرده است.

برای همین است که شما بعضی‌وقت‌ها نامتان را در فیلم بعضی از فیلمسازان که نیاز به حمایت داشته‌اند قرار داده‌ا‌ید؟

 

مسئله من این است که اگر آن‌ها فیلم خوبی ساخته باشند خوشحال خواهم شد که نام من بتواند کمک‌کننده باشد اما همیشه به آ‌ها می‌گویم: دنبال من نیایید که برای فیلم‌هایتان توصیه‌ای کنم. من نه به شما یادداشتی می‌دهم و در تدوین فیلم خودم را قاتی نمی‌کنم. من نامم را به شما می‌دهم و بنابراین شما امکان این را می‌یابید که فیلم خودتان را بسازید. این کار را برای یک چندتایی از فیلم‌ها انجام دادم.دلم می‌خواهد که از بعضی فیلمسازان جدیدِ جالب پشتیبانی کنم تا بتوانند فیلم‌های خودشان را بسازند و توسط جریان موجود مکیده و تفاله نشوند و به آن‌ها گفته‌ام که چطور می‌شود این‌گونه بود. اما از طرفی هم به‌خاطر مضیقه مالی کمک‌های مادی برایم دشوار است. من کار خودم را هم نمی‌توانم خیلی خوب حمایت کنم.

 

و حالا شما دیگر استطاعت خرید خانه‌ای برای دوران استراحت و بازنشستگی خود را هم ندارید؟

احتمالا نه؛ یک سوراخ موش شاید(می‌خندد) «گریم دنجر» را تقریبا هشت سال پیش شروع کردم و حدود ۴۰هزار دلار پول خودم را خرج کردم و بعد از مدتی فهمیدم دیگر نمی‌توانم اجاره را بپردازم. چه‌کار می‌شد کرد؟ در نتیجه کار را متوقف کردم و « تنها عشاق زنده می‌مانند» را ساختم. بعد یک سرمایه‌گذار خیلی فوق‌العاده پیدا کردم برای گریم دنجر و دوباره کار را از سر گرفتیم؛ درست در همان زمانی که تدوین «تنها عشاق...» را انجام می‌دادیم. بعد دوباه پروژه به‌خاطر ساخت«پاترسون» متوقف شد و بعدش کار را دوباره از سرگرفتیم، درحالی‌که تدوین دو تا کار را با هم انجام می‌دادیم. من از پایین سمت شرق نیویورک از اتاق تدوین گریم دنجر می‌کوبیدم و می‌آمدم به سمت غرب و همه بعدازظهر روی «پاترسون» کار می‌کردم.

 

آخر سر ارزشش را داشت؟

خیلی به این فیلم افتخار می‌کنم. آدم‌‌هایی که راجع بهشان صحبت کردم اگر نگوییم از بزرگترین بندهای راک‌اند‌رول اما از بهترین‌هایش بودند. من عمیقا آن‌ها را دوست دارم. این فیلم بیشتر از این‌که مستند باشد یک نامه عاشقانه است. وقتی که نوجوان بودم الهام‌بخش بزرگ دوران ما بندهای زیرزمینی‌ام سی۵، استوجزها و ولوِت بودند. این‌ها بندهای ما بودند. این‌ها کسانی بودند که ما در موردشون حرف می‌زدیم با ایگی در آن حال‌و‌هوا دوست شدم. ما سال‌های طولانی است که دوست مانده‌ایم و او هشت سال پیش به من گفت« هی مرد اگر کسی بخواهد راجع به استوجزها فیلمی بسازد آن آدم باید تو باشی» به او گفتم «داری از من درخواست می‌کنی که یک فیلم راجع به استوجزها بسازم؟ از فردا شروع خواهم کرد» و همین هم شد

 

 

 

ion.ir
  • 18
  • 2
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش