پنجشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۴:۵۹ - ۳۰ دي ۱۳۹۵ کد خبر: ۹۵۱۰۰۱۶۰۰
چهره ها در سینما و تلویزیون

سوسن پرور، در آستانه ورود به ۴۲ سالگی:

قبل از بازیگری صندوقدار پیتزافروشی بودم

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,سوسن پرور

با پخش مجموعه مناسبتی «بزنگاه» که شب‌های رمضان سال ۸۷ روانه آنتن می‌شد، مخاطبان تلویزیون با بازیگری تازه آشنا شدند. دختری با ظاهر و چهره‌پردازی متفاوت که شاید کمتر بازیگر زنی حاضر می‌شد چنین گریمی را روی صورتش قبول کند و تازه با همان نقش هم برای اولین بار به مخاطبان معرفی شود! بازیگر نقش آن دختر متفاوت، سوسن پرور بود؛ بازیگری که کار حرفه‌ای را از تئاتر آغاز کرده و بازی خوبش در بزنگاه موجب شد تا مدت‌ها در قالب همان نقش باقی بماند و مخاطبان در عالم واقع هم او را با چهره و گریمش در نقش فریده بشناسند. سوسن پرور این شب‌ها به بازی در مجموعه «شهرک جیم» مشغول است. او امروز ۴۲ساله می‌شود و همین مناسبت بهانه گفت‌وگوی ما و پاسخ‌های صادقانه او شد.

 

با بزنگاه شناخته شدید. با این حال می‌دانم که این نقطه شروع راهتان نبوده و پیش از آن، فعالیت‌هایی را در تئاتر هم تجربه کرده بودید. چه مسیری طی شد تا به بازی در آن مجموعه موفق برسید؟

من متولد اراک هستم و سال‌های ابتدایی فعالیت حرفه‌ای‌ام در آن شهر گذشت. بعد برای مدتی مدام بین اراک و تهران در رفت و آمد بودم تا این‌که نهایتا در سال ۸۳ تصمیمم را گرفتم و به تهران نقل مکان کردم. پیش از این‌که به تهران بیایم، در جشنواره‌های مختلف استانی شرکت می‌کردم و در سطح خودم هنرمند شناخته شده‌ای بودم، با این حال نمی‌دانم چرا مدت‌ها تلاش می‌کردم و به آنچه می‌خواستم، نمی‌رسیدم. علاقه اصلی من چه در بازیگری و چه کارگردانی فضای گروتسک و طنزهای تلخ اجتماعی بود، در حالی که در آن زمان فضای ابراز آن سبک از کار چندان وجود نداشت. از زمانی به بعد مساله امرار معاش هم مطرح بود و باید به گذران زندگی‌ام هم فکر می‌کردم. لذا سراغ شغل‌های دیگر رفتم. مدتی منشی بودم، اما خیلی زود استعفا کردم و صندوقدار یک پیتزافروشی شدم. بعد از مدتی یکی از دوستانم تماس گرفت و گفت برای یکی از نمایش‌هایمان مجوز اجرا گرفته است. دوباره وسوسه هنر به سراغم آمد. از قضا فریده فرامرزی، همسر عطاران هم در آن کار حضور داشت و باعث شد ایشان بازی مرا ببیند و خیلی زود برای بازی در بزنگاه انتخاب شوم.

 

اتفاقی که بعد از بازی در بزنگاه برایتان رخ داد، این بود که تا مدت‌ها در همان قالب و کلیشه ثابت باقی ماندید و حتی مردم شما را با گریم و چهره آن نقش به خاطر می‌آوردند. دلیل این اتفاق را در چه می‌دانید؟

به سوال خوبی اشاره کردید. این‌که ما بخواهیم در نقش و قالب خاصی کلیشه نشویم، تنها ۳۰ درصدش در اختیار ماست؛ ۷۰ درصد باقی به عوامل دیگری چون انتخاب کارگردان و تهیه‌کننده و اتفاقات دیگر برمی‌گردد. البته از جهاتی از این دیده شدن خوشحالم، چون توانستم نقش دختری را بازی کنم که تا پیش از این در تلویزیون سابقه نداشت؛ با وجود سن بالا هنوز امیدش را برای ازدواج از دست نداده بود و پیگیری می‌کرد و برخلاف تصورات همیشگی، روحیه شادی داشت. لذا از این تصویری که ایجاد کردم، خوشحالم.

 

و بعد از بزنگاه چطور؟ مسیر کاریتان هموارتر از قبل نشد؟

بعد از بزنگاه دنیای کاری‌ام عوض شد. بلافاصله بعد از آن مجموعه، بازی در کار کیانوش عیاری به من پیشنهاد شد؛ کسیکه فکر نمی‌کردم حتی روزی از نزدیک ببینمش، چه رسد به این‌که در کاری به کارگردانی او بازی کنم. نکته جالب این‌که این نقش وقتی به من پیشنهاد شد که ضبط «روزگار قریب» به طور کامل به پایان رسیده بود؛ اما به طور اتفاقی نقشی را به آن اضافه کردند که ایفایش به من سپرده شد.

 

وارد سینما هم شدید؛ اما در قالب نقش‌هایی کوتاه و بعد ادامه ندادید. دلیلش چه بود؟

در «رد کارپت» تقریبا نقش خودم را داشتم و بازیگر تئاتر بودم. با این حال تلویزیون را بیشتر ترجیح می‌دهم، چون فضایی صمیمانه‌تر دارد و از سانتی‌مانتالیسم و تجمل‌گرایی سینما به دور است.

 

از میان این نقش‌های گوناگون تلویزیونی خودتان کدام‌یک را بیشتر دوست دارید؟

به بزنگاه علاقه ویژه‌ای دارم. در مجموعه «بیست» هم که برای گروه کودک و نوجوان شبکه یک تولید می‌شد، نقش پیرزنی را ایفا می‌کردم که لهجه‌ای اراکی داشت. این نقش را خیلی دوست داشتم و به نوعی ادای دین نسبت به شهر خودم بود.

 

با این گروه کاری ناآشنا نیستم. در مجموعه‌های دیگری چون «خنده‌بازار» و «آقا و خانم سنگی» همراه این گروه بوده‌ام و از همان موقع آقای شب‌خیز را می‌شناسم. در این مجموعه هم نقش بهناز گردآوری را بازی می‌کنم که خصوصیاتی شبیه به خودم دارد و انگار بر اساس شخصیت من نوشته شده است. علاقه‌ای که به محیط زیست و حیوانات و دیگر مسائل زیست محیطی دارم، در قالب این شخصیت کاملا نمایان است؛ اما به صورتی طنز و فانتزی.

 

در ماه رمضان امسال در مسابقات «خانواده باحال» خندوانه شرکت کردید. اجرایتان بشدت مورد استقبال قرار گرفت و اول هم شدید. چطور این اتفاق افتاد؟

اعتقاد دارم که برخی اتفاقات از دست ما خارج است. وقتی خدا چیزی را می‌خواهد همه چیز دست‌به دست هم می‌دهد و فکر می‌کنم در خصوص شرکت من در خندوانه هم چنین اتفاقی رخ داد. من حتی اصلا فکر نمی‌کردم که خانواده‌ام بتوانند مشغله‌هایشان را کنار بگذارند و در این مسابقه پیشم باشند. اما همیشه گفته‌اند «هر سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند» و به نظرم در خصوص اجرای ما هم چنین اتفاقی رخ داد.

 

یک آرزوی تولد متفاوت

سوسن پرور احتمالا تنها بازیگری است که هنگام فوت کردن شمع‌های تولدش در عوض آرزو برای خودش، به یاد ما خبرنگاران بود و آرزوهایی شیرین برایمان کرد. او گفت: فرصت آرزو کردن برای خودم زیاد است. دلم می‌خواهد برای شما آرزو کنم. امیدوارم همه شما خبرنگاران بتوانید در یک امنیت شغلی خوب به سر ببرید، کارتان را همچنان مثل روز اول دوست داشته باشید. می‌دانم که خبرنگاری کار آسانی نیست؛ ضمن این‌که سربلند زندگی کردن را هم برایتان آرزو دارم و امیدوارم روز به روز در حیطه کار و زندگی موفق‌تر از قبل باشید.

 

 

 

 

jamejamonline.ir
  • 10
  • 2
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش