چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
۲۲:۵۲ - ۱۴ اسفند ۱۳۹۵ کد خبر: ۹۵۱۲۰۲۳۸۶
چهره ها در سینما و تلویزیون

گفت و گو با مونا فرجاد بازيگر سريال «آرام مي گيريم»:

نقش های چای بیار و ببر را نمی پسندم!

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,مونا فرجاد
 از جمله بازیگرانی که خانوادگی در دنیای هنر حضور فعالی دارند، مونا فرجاد است. شروع بازیگری برای وی از دو سالگی با بازی در مجموعه بهاران به همراه پدرش،  جلیل بود.

به گزارش بانی فیلم،فرجاد تا کنون مجموعه ها و فیلم ها گوناگونی چون «عاشق»، «مثل قو»، «ساختمان پزشکان»، «خسته دلان»، «خاتون»، «خوش رکاب»، «مزرعه آفتاب گردان»، «بوی باران»و … را در کارنامه کاری خود دارد. وی این شب ها با سریال «آرام می گیریم» در قاب تلویزیون حاضر شده است، مجموعه ای که بهانه ای برای گپ و گفت ما در بانی فیلم با این بازیگر شد. فرجاد در این گفت و گو از فیلمنامه برباد رفته اش و گریزی که از نقش ها چایی بیار و ببر دارد، تعریف کرد، کاراکترهایی که خواسته و ناخواسته به او پیشنهاد می شود. در ادامه این صحبت ها را می خوانید:

 

 

| دختری آرام، با وقار و در عین حال قوی، از جمله ویژگی هایی است که در غالب کاراکترهایی که در آن بازی کردید، وجود دارد. این شب ها در سریال «آرام می گیریم» نیز، فاطمه از ویژگی ها مذکور مبری نیست، کمی از نقش تان در این مجموعه بگویید.

-این مشخصاتی که به آن اشاره کردید، خیلی دست من نیست و نقش هایی که به من پیشنهاد شده شاید شامل این ویژگی ها هستند. من هم امیدوارم نقش های دیگری در قالب های دیگر نیز به من پیشنهاد شود. اما درباره فاطمه می توانم بگویم که او دختری از یک خانواده کاملأ مذهبی، متدین و پایبند به اصول و اعتقادات است. من فکر می کنم هویتی که فاطمه دارد، در جامعه امروز ما تابو شکن است. در چند سال گذشته و حتی این روزها در برخی فضاها، خیلی ها تلاش دارند تا زن مطلقه را پنهان کنند و متأسفانه گاهی به چشم دیگری او را نگاه می کنند. در واقع خانم ها اگر به هر دلیلی جدا می شدند، بخشی از آرامش اجتماعی شان را، حتی از طرف خانواده شان نیز، از دست می دادند. این اتفاق درحالی است که اگر از لحاظ دینی هم نگاه کنیم، می بینیم همانطور که خدا ازدواج را گذاشته است، صیغه طلاق را نیز مطرح کرده است.

 

خوب است همه بدانیم که وقتی آدم ها در شرایط روحی بدی هستند، به واسطه حرف مردم، نگاه بد جامعه و این دست موارد، محکوم نیستند که این زندگی را ادامه دهند و به قول قدیمی ها بسوزند و بسازند! چون این مسئله واقعأ آسیب زننده است. این که یک نفر با یک انتخاب اشتباه دیگر رنگ خوشبختی را نمی بیند، غلط است و من فکر می کنم که خوب است در این سریال دختر مذهبی تحصیل کرده ای که با وجود نگاه مادرش و افکاری که دارد، بازهم برای شروع زندگی جدید گام بردارد به تصویر کشیده شده است. این روزها تابوهای نادرست در حال شکستن هستند و به نظرمن بد نیست در تلویزیون هم به این مقوله پرداخته شود.

 

| پس شما معتقدید که فاطمه در این سریال تابو شکنی کرده؟

-بله، البته تابوشکنی در جهت درست، چرا که هرگاه اسم تابوشکنی می آید، همه یاد هنجارشکنی می افتند، در صورتی که این طور نیست. متأسفانه برخی از تابوهایی که درجامعه وجود دارد، به خاطر برداشت غلط و نگاه نادرستی که وجود داشته، ایجاد شده است.

 

| سریال«آرام می گیریم» از جمله مجموعه های پربازیگری است که افراد زیادی در آن حضور دارند. بازی در این گروه پرجمعیت و مقابل بازیگرانی چون کامران تفتی، آشا محرابی و … چه طور است؟

-من این گروه را در کل دوست دارم، چون در این زمان طولانی که با یکدیگر کارکرده ایم (و ضبط نیز همچنان ادامه دارد)،  همه چیز خوب پیش رفته است. آقای سهرابی به عنوان کارگردان و بقیه دوستان نیز آدم های خوبی بودند، چرا که قرار گیری چنین گروهی در بازه زمانی به این شکل، اگر با افراد خوب همراه نباشد، موجب انفجار تیم می شود و قطعأ ده ها حرف و حاشیه از آن بیرون می آید. در این گروه ممکن است به علت طولانی شدن کار، خستگی هایی دیده شود، اما هیچ حواشی وجود نداشته. من تیم بازیگران را نیز خیلی دوست دارم و با آشا محرابی که به عنوان خواهرم،  بیشتر از دیگر اعضا خانواده در ارتباط بودم، بسیار دوست و راحت بودیم. کامران تفتی هم بسیار همراه و همدل بود و همه گروه نیز با همکاری واقعی درکنارهم کار می کردند. لازم به ذکر است که رهبری این گروه، از عوامل اصلی ارتباطات و فضا خوب بود.

 

| و کار با روح ا.. سهرابی که اولین سریالش را کارگردانی می کند، چه طور بود؟

– آقای سهرابی نیز جزو کارگردانان مومن، متدین و بسیار خوش قلبی است که کارکردن با اولذت بخش است. وی پیشنهاداتی که مطرح می کردیم را غالبأ می پذیرفتند و یا دلیل قانع کننده ای را برای عدم پذیرشش می گفتند. او آدم را در کار دستپاچه نمی کند و فشارهایی که فضا را دچار استرس می کند در مورد ایشان وجود نداشت. به همین دلیل می گویم روان این کار سالم تر از خیلی کارها است.

 

| چه قدر از بداهه گویی در دیالوگ هایتان بهره می برید؟

-من بداهه گویی و دست بردن در دیالوگ ها را به این شکل و به خصوص در درام های این گونه، نمی پسندم. در این مجموعه چندین داستان در کنارهم تنیده شده و بالاخره نویسنده هم برای آن ها فکر کرده است، به همین دلیل من به شخصه از این موضوع چندان خوشم نمی آید و برایم مسئله جذابی نیست. با همه این ها از جایی که این داستان براساس طرحی از خود آقای سهرابی نوشته شده، گاهی می شد که او کلأ چیزهایی را تغییر میداد و چون قسمت به قسمت متن به ما می رسد، این اتفاق هرازگاهی رخ می داد.

 

| وجود داستان های متعدد در آرام می گیریم از جمله ویژگی های این سریال است. ساختاری که موفقیت در آن به نحوه پیوند نهایی قصه ها بستگی دارد. شما به عنوان بازیگری که در این مجموعه حضور دارید، آینده این کار را چه طور پیش بینی می کنید؟

-بله درست است، در این کار چندین قصه وجود دارد و من امیدوارم که در نتیجه گیری پایانی همه داستان ها به سرانجام درستی برسند. از آن جایی که هنوز قسمت های پایانی را نگرفتیم، من از آن بی خبر هستم. اما به عنوان کسی که برای این کار در کنار گروه زحمت کشیده ام، وقتی نگاه می کنم میبینم که جای شکر دارد. مردم نیز هر وقت من را می بینند می پرسند فاطمه و جلال چه می شوند و این یعنی کار را دنبال می کنند و امیدوارم که آن را با رضایت دنبال کنند.

 

| پس همچنان ضبط  مجموعه ادامه دارد؟

-بله،اما مقدار خیلی کم و شاید تنها حدود ۱۰ درصد از کار باقی مانده است، اما این بخش شامل قسمت های مهم برای نتیجه گیری است، چون مهم این است که این قصه ها چه طور جمع می شوند و همه به یک سرانجام می رسند.

 

| به غیر از «آرام می گیریم»، شما مشغول یک سینمایی هستید، کمی از این پروژه بگویید.

-من در حال حاضر در اهواز و  سر یک کار سینمایی به اسم «ماهور» هستم. تهیه کنندگی این فیلم را علیرضا جلالی و حمید آخوندی برعهده دارند و داستان کلی آن برگرفته از یک رخداد تاریخی است. بیشتر از این هم فعلأ نمی توانم چیزی درباره کار بگویم.

 

| با توجه به این که ضبط آرام می گیریم در تهران همچنان ادامه دارد، و از آن طرف شما در اهواز مشغول «ماهور» هستید، تطبیق این دو پروژه سخت نیست؟

-بله، واقعأ خیلی سخت است، مخصوصأ این که من از هواپیما مقداری می ترسم و برای رسیدن به این دو کار، در این مدت، بارها مدام به تهران آمدم و باز به اهواز برگشتم.

 

| شما از جمله بازیگرانی هستید که در پرونده کاری خود، علاوه بر درام، تجربه کار کمدی را نیز داشته اید. به نظر شما کدام حوزه سخت تر است و خودتان کدام را بیشتر دوست دارید؟

-طنز واقعی که از لودگی دور باشد، کار بسیار سختی است. کمدی که در فضای جدی علاوه بر مطرح کردن موضوعی جذاب نگاه انتقادی و در عین حال دارای طنز را مطرح کند، توان ویژه ای می خواهد و فکر می کنم این نوع طنز سخت تر از درام است. خود من بازی ها درام را بیشتر دوست دارم ولی اگر به من طنز خوبی که چالش برانگیز باشد، پیشنهاد شود، آن را هم می پسندم.

 

| با چه نگاه و معیاری نقش هایتان را انتخاب می کنید؟ و چه قدر حواستان به ماجرای تکرار و کلیشه شدن هست؟

-من یکسری از نقش های تکراری که در آن دخترها در خانه چایی می آورند و می برند را دلم نمی خواهد بازی کنم، چون زن ها در جامعه هویت دارند و امروز همپای مردان در حال فعالیت هستند، به همین جهت این دست نقش هاکه حاشیه ای و یکنواخت هستند را نمی پسندم و سعی می کنم نقش های چایی ببر و بیاور را بازی نکنم. اما بعضی چیزها خارج از اراده من بازیگر است، چون آن نقش هایی که دلم می خواهد، باید به من پیشنهاد شود و گاهی اتفاق نمی افتد. این گونه من دلتنگ بازیگری می شوم و از آن جایی که تجربه بازیگری همیشه برایم تازه است، بالاخره، از بین پیشنهادات موجود کاری را قبول می کنم؛ حال در بین این ها شاید کاراکترهایی شبیه به هم وجود داشته باشد.

 

| با این اوصاف، چه نقش و یا نقش هایی هستند، که شما همچنان آرزوی بازی در آن را دارید؟

-خیلی از نقش های عالی در جهان وجود دارد که من دوست دارم بازی کنم و هنوز اتفاق نیفتاده است. از بین آن ها من حدود چهار سال پیش فیلمنامه ای نوشتم که به نظر من و دوستانی که خواندند، فیلمنامه ای جذاب و قوی بود که جای کار داشت. همیشه خیلی دوست داشتم تا یکی از شخصیت ها آن فیلمنامه را بازی کنم، اما متأسفانه من اشتباه کردم و برای ساخت آن دیر اقدام کردم. وقتی یک داستان را دوستان زیادی بخوانند،قصه خواسته، ناخواسته لو می رود. در همین مسیر فیلمی شبیه آن ساخته شد و من از ترسم حتی نرفتم آن را ببینم. آن فیلمنامه و یکی از نقش های زن داستان، در ذهن من همیشه مانده و با وجود این که معتقدم قصه من جذاب تر نوشته شده بود، اما خط اصلی کار همان بود و فکر می کنم دیگر این اتفاق نمیفتد.

 

| با توجه به علاقه ای که به نوشتن دارید، بازهم به فیلمنامه نویسی فکر می کنید؟

-بله، من خیلی فیلمنامه نویسی را دوست دارم. به نظرم پایه و اساس خلق یک اثر هنری در زمینه سینما، تئاتر و تلویزیون، یک طرح خوب است که بعد ها به فیلمنامه ای جذاب تبدیل می شود. این کار بسیار مهم است و ما هر چه در زمینه فیلمنامه و نمایشنامه نویسی پیشرفت کنیم، اثرهای هنری عالی تری خلق می شوند. من به شدت این کار را دوست دارم و مایلم تا آن را ادامه دهم. در این زمینه نیز مشغول کارهایی هستم که امیدوارم زودتر ثمربخش شود، اما این بار باید زودتر اقدام کنم تا باز از آن اتفاقات نیفتد!

 

| در حوزه تئاتر چه طور؟ آن جا هم مدتی است که کم تر حاضر شدید.

-متأسفانه تئاتر جذابی که من خیلی دوست داشته باشم به من پیشنهاد نشده و امیدوارم زودتر این اتفاق بیفتد. من تئاتر را همیشه دوست داشتم و به نظرم تئاتر به آدم اعتماد به نفس می دهد و برای هربازیگری لازم است. آخرین تئاتری که داشتم،  «بیوه ها غمگین سالار جنگ» بود که با خانم گلاب آدینه کار کردم و بعد از آن دیگر پیشنهاد جذابی به غیر از یکی که به علت تداخل با سینمایی و مجموعه آرام می گیریم، نتوانستم در آن شرکت کنم را نداشتم.

 

 

 

 

 

  • 12
  • 3
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش