سه شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۱:۳۵ - ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۲۰۷۱۳۷
چهره ها در سینما و تلویزیون

این چالش را خیلی دوست داشتم...

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,محیا دهقانی
خیلی از بازیگران جوان و مستعد در سینما و تلویزیون ما حضور داشته‌اند که با انتخاب‌های غلطشان مسیر بازیگریشان دستخوش نوسان شد و بتدریج از جریان بازیگری محو شدند، اما محیا دهقانی بازیگر مستعد نسل جوان، آرام، با صبر و تفکر و با برنامه مسیر بازیگریش را در سه چهار سال اخیر دنبال کرده است.

او بتدریج از ایفای نقش‌های کوتاه کارش را شروع و سال ۹۵ در دو فیلم «فصل شکار» داریوش یاری و ماجرای «نیمروز» نقش اول زن را ایفا کرد‌. دهقانی بازیگری را نزد داریوش ارجمند فرا گرفته است.

 

او اولین بار به طور جدی در فیلم «شیار ۱۴۳» نرگس آبیار در نقش یک دختر روستایی به بازی پرداخت و در ادامه در سریال پر مخاطب پایتخت ۴ در نقش یک دختر عصبی و یک دنده که درگیر بیماری روانی و روحی است و با اطرافیانش سر ناسازگاری دارد بازی درخور توجهی نمایش داد.

 

فیلم کوتاه هرآنچه...، سریال قهر و آشتی، فیلم تلویزیونی رباط و فیلم پرونده مختومه از جمله فعالیت‌های بازیگریش محسوب می‌شود.

 

محیا دهقانی در فیلم تحسین‌شده ماجرای نیمروز در قالب شخصیت اصلی زن فیلم نقش شخصیت خاکستری، باهوش و توانایی را بازی می‌کند که در میان تردید بین عشق و وظیفه، وظیفه را بدون تردید انتخاب می‌کند.

 

سال ۹۵ به لحاظ کاری سال موفقی بود؟

بله، فیلم ماجرای نیمروز نمایش و اکرانش بازتاب‌های متنوع و خوبی داشت و در کنارش در اسفند هم در فیلم فصل شکار داریوش یاری که در شمال فیلمبرداری می‌شد بازی داشتم و در کنار بازیگرانی نظیر حامد کمیلی و مهران احمدی بازی کردم که نقشم بسیار متفاوت‌تر از نقشم در ماجرای نیمروز است و امیدوارم بتوانم با تلاش و انتخاب‌های درست در کار بازیگری تداوم داشته باشم.

 

چقدر به ایفای شخصیت‌های مقتدر و توانا علاقه دارید؟

این نوع شخصیت‌ها برای هربازیگری جذاب است و قدرت مانور زیادی هم دارد. در مجموعه پایتخت که نقش یک دختر عصبانی و تند مزاج را بازی می‌کردم به عنوان یکی از بازیگران مجموعه تلاش کردم بازی‌ام قابل توجه و در خدمت نقش، خواسته و انتظار کارگردان باشد. ابتدا نقش به این پر رنگی نبود و بعد از چند روز فیلمبرداری و در حین نوشتن متن که تقریبا با فیلمبرداری انجام می‌شد، نقش پر‌رنگ و گسترده‌تر شد و ویژگی‌های قابل توجهی هم پیدا کرد. در فیلم سینمایی ماجرای نیمروز بعد از قطعی شدن حضورم، کارگردان به من گفت کلیت کار فضای مردانه‌ای دارد و بجز یکی، دو شخصیت، بقیه مرد هستند و من قرار است نقش اصلی زن را بازی کنم.

 

بعد از توضیحات مقدماتی مهدویان، من فیلمنامه را خواندم و با کلیت کار ارتباط برقرار کردم و بازی در فیلم را پذیرفتم. با توجه به زمان بسیار اندک پیش‌تولید تا شروع فیلم مجال کمی برای آماده شدن و مواجه با نقش داشتم و این برایم چالش بزرگی را فراهم کرد. در همین دوران بود که به این نتیجه رسیدیم اگر بتوانم در این زمان کوتاه از پس ایفای این نقش چند وجهی و مشکل برآیم می‌توانم به خودم امیدوار باشم. این چالش را خیلی دوست داشتم. در واقع می‌خواستم ببینم می‌توانم این شخصیت را در زمان اندک به صورت باورپذیر ارائه دهم یا نه. طبق نظرات و واکنش‌هایی که بعد از نمایش فیلم در جشنواره و زمان اکران فیلم وجود داشت، خوشبختانه با بازتاب‌های مثبت و امیدوارکننده‌ای روبه‌رو شدم.

 

نقش فریده در فیلم ماجرای نیمروز را چگونه دیدید؟

من نقش دختر جوانی را بازی کردم که در شرایط خاصی (پیروزی انقلاب) زندگی می‌کرده و در واقع شخصیت و منش بسیار چند لایه و باهوش و توانایی دارد. بنابراین با آدم معمولی و دم‌دستی مواجه نبودم. این جنس از شخصیت‌ها برای رسیدن به هدف و آرمان‌هایشان سال‌ها آموزش دیده‌اند و هیچ چیزی، آنها را از هدف و آرمانشان دور نمی‌کند. این دختر در اوج دوران جوانی و در بهترین زمان بازده عقلی و جسمانیش قرار دارد. استعداد یادگیری و احساساتی شدن را دارد تا هر کار و هر خطری را قبول کند. به نظرم در این بحث احساسات مهم‌ترین چیز است و این دختر چند سال قبل‌تر و در دوران تحصیل در دانشگاه وارد یک مساله عاطفی شده است. با ملاقات با مامور جوان (حامد) بعد از چند سال دوباره جرقه این احساسات زده می‌شود.

 

این وضعیت در حالی اتفاق می‌افتد که دختر در اوج فعالیت‌های سیاسی و تشکلاتیش قرار دارد؟

همین ماجرا را مهم، برجسته و دراماتیک می‌کند. دختر در سازمان در رده‌های بالای تشکیلاتی مشغول فعالیت است و دوست دارد به نحو احسن ماموریت‌هایش را انجام بدهد.

 

انتخاب بین عشق و وظیفه

 

یکی از چالش‌های مهم فیلم «ماجرای نیمروز» مساله انتخاب بین عشق و وظیفه است. فریده بعد از ملاقات با حامد در جایی به این نتیجه می‌رسد باید بین وظیفه و عشق و احساسات یکی را انتخاب کند. در قرار اول با مامور جوان، دختر شرایط را ارزیابی می‌کند و با آنالیز شرایط در قرار دوم، سر قرار سوم نمی‌رود تا مبادا کفه ترازوی عشق و احساسات در برخورد دوم با پسر جوان بر کفه ترازوی وظیفه غلبه کند. پیام دیگری که از سر قرار حاضر نشدن دختر به مخاطب منتقل می‌شود این است که او بدجوری با احساساتش درگیر شده است.

 

در قرار دوم، با توجه به لحن حرف زدن حامد و کلماتی که استفاده می‌کند، شک و تردید فریده را نسبت به خودش برمی‌انگیزاند. هوش در قرار دوم باعث می‌شود فریده قرار‌های بعدی را کنسل کند و از حامد فاصله ‌بگیرد و نمی‌خواهد به راحتی با رفتن سر قرار خودش را به مخاطره بیندازد.

 

 

jamejamonline.ir
  • 15
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش