سه شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۸:۵۷ - ۲۳ خرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۳۰۵۷۹۹
چهره ها در سینما و تلویزیون

کامبیز دیرباز:

برای نزدیک شدن به خلیل از پدرم وام گرفتم

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,کامبیز دیرباز

در گذشته به پسر پر هیجان سینما معروف بود،‌ اما در این دو سه سال اخیر و بعد از بازی در سریال «میکائیل»، جنس دیگری از بازی خود را به نمایش گذاشت و با حضور در «پشت بام تهران» این حضور را در قاب تصویر تلویزیون پررنگ‌تر کرد. اما حالا دیگر او به دلیل نوع بازی و فیزیک ظاهری‌اش به بازیگر ثابت ملودرام‌های شبانه سعید نعمت الهی و بهرنگ توفیقی بدل شده است و دو همکاری اخیرش صحه بر این می‌گذارد.

 

او این شبها با کاراکتر «خلیل» در سریالی به نام «زیر پای مادر» مهمان خانه های مردم شده است. سریالی که نویسندگی آن را سعید نعمت الله و ‌ کارگردانی اش را بهرنگ توفیقی بر عهده دارند. میکائیل، غیاث و خلیل هر کدام به نوعی با خلقیات دیرباز همخوانی دارند و البته تفاوت‌هایی هم بین‌شان دیده می‌شود. اما شاید این تفاوت در ظاهر بازیگر بیشتر از بازی‌اش دیده شود. فارس با دیربازدرباره خلیل، همکاری‌اش با گروه سعید نعمت الله ، تقاوت در نقش‌هایش و ... به گفتگو نشسته که ماحصل آن را در ادامه می خوانید.

 

** برای سومین بار متوالی سریالی را به نویسندگی سعید نعمت الله و برای دومین بار متوالی سریالی را به کارگردانی بهرنگ توفیقی بازی کردید. قطعا این اتفاق تصادفی نبوده‌ و نگرشی پشت آن قرار داشته

است.

قطعا این اتفاق همانطور که گفتید تصادفی نبوده است و نویسنده و کارگردان مدت‌ها به آن فکر کرده بودند. اگر شما به عنوان بازیگر حتی یک جای کارتان هم بلنگد قطعا نمی‌توانید راه را ادامه دهید و به راحتی گُل کنید و این گروه است که شما را تا پایان راه یاری می‌کنند تا بتوانید در سه سریال متوالی به خوبی بدرخشید.

 

** شخصیت خلیل نیز مثل «میکائیل» و «غیاث»، تنهایی‌هایی دارد. به نظر شما جنس و نوع این تنهایی‌ها با هم یکسان است؟

جواب قطعی برای سوالتان ندارم چراکه در «زیر پای مادر» خلیل در کنار تنهایی‌هایش پسری به نام اشکان دارد که اغلب با او همراه است. اما تنهاییِ خلیل با غیاث و میکائیل تفاوت بسیاری دارد. میکائیل آدم‌های بسیاری کنارش بودند مثل دایی، پسر دایی و خواهرش، اما اصولا آدم تنهایی بود. غیاث هم خواهر ناتنی و پدرش در کنارش بودند، اما خب او هم تنهایی‌هایی داشت. در «زیر پای مادر» هم به همین منوال است و با اینکه خلیل افراد زیادی در کنارش هستند، اما تنهایی‌های خودش را دارد. اما در هر صورت همیشه کاراکترهای سعید نعمت الله یک تنهایی درونی دارند و من نیز این تنهایی را دوست دارم که آنها را بازی می‌کنم. در این سریال نیز جنس تنهایی فرق دارد.

 

** برای حضور در این سریال کدامیک برایتان اولیت داشت؟ نقش، کارگردانی و یا متن سریال؟

هر سه اینها برایم مهم بود. منتهی به هر حال وقتی شما با یک گروه و نویسنده‌ای دو همکاری مشترک دارید ناخودآگاه شناختی متقابل بین‌تان ایجاد می‌شود و مطمئن هستید که وقتی نویسنده به شما پیشنهاد حضور در نقشی را می‌دهد قطعا به جای شما مدت‌ها فکر کرده است و زندگی‌تان را می‌داند و می‌داند که چه نوع نقشی را دوست دارید و تمامی ابعادشخصیتی تو را در قالب شخصیت داستانش در نظر گرفته است. طبق گفته خود سعید، او

در این سه سریال (میکائیل، پشت بام تهران، زیر پای مادر) هر سه نقش‌های میکائیل، غیاث وخلیل را بر اساس نوع توانایی بازی من و سلیقه مشترکمان نوشته است. بر همین اساس زمانی که سعید نعمت الله پیشنهاد دهنده اثری باشد، با توجه به همکاری مشترکی که در این سالها با هم داشتیم و از نتیجه‌اش نیز بسیار راضی بودم، با خیال راحت کارم را مقابل دوربین آغاز می‌کنم. چرا که می‌دانم او نیز دغدغه‌هایمشترکی با من دارد و نگاهش به سمت

قصه نویسی و فیلم‌نامه نویسی ایده آل است. در حال حاضر همکاری ما به دو سال و سه کار متوالی رسیده است و در این سریال آخر، شاید این گزینه‌ها که به آن اشاره کردید، در مورد من و سعید نعمت الله کمرنگ‌تر باشد، اما در مورد سایر آثار پیشنهادی قطعا فیلمنامه برایم اهمیت بسیاری دارد و باید دوستش داشته باشم تا در آن بازی کنم. 

 

** به نظرتان الان وقت آن رسیده که حتی با چشم بسته نیز پیشنهادهای نعمت الله را قبول کنید؟

بله، هردو ما چشم بسته می‌دانیم که از یکدیگر چه می‌خواهیم و اگر نعمت الله بعد از پایان پخش «زیر پای مادر»، نقشی را به من پیشنهاد دهد، قبول می‌کنم چراکه مطمئنم به جای من تمام ابعاد نقش را در نظر گرفته و می‌داند که من به آن نقش می‌خورم یا نه. از طرفی در تمام این سالها متن‌های نعمت الله را جور دیگری دوست دارم به این دلیل که قصه‌های دلنشین‌تری دارند. 

 

** کدامیک از این سه نقش را بیشتر از همه دوست دارید؟

نه این سه نقش بلکه از میان کل نقش‌هایی که تا به حال در تلویزیون، سینما و تئاتر ایفا کردم، همه آنها به نوعی و در جایگاه خود برایم قابل احترام و عزیز هستند و مطمئنم که اگر هر کدامشان را دوست نداشتم بازی نمی‌کردم و اجباری در میان نبود. اما قطعا زمانیکه نقش خلیل را بازی می‌کردم فقط و فقط به او فکر می‌کردم چرا که برایم تازگی داشت و درگیر شخصیتش بوده و با او زندگی می‌کردم.

 

** با توجه به اینکه از لحاظ سنی و موقعیتی از نقش خلیل دور هستید، چه طور با او ارتباط گرفتید؟

خلیل از لحاظ سنی حدود ۱۰ سال از من بزرگتر است. همانطور که می‌دانید او پسری بیست ساله دارد که دانشجو است و نیاز، دختر واقعی من ۴ سال دارد بنابراین درک کاملی از فضای واقعی خلیل نداشتم. خلیل از نظر فیزیکی از من فاصله داشت و همین باعث شد تا این نقش جذابیت دو چندانی برایم داشته باشد تا برای رسیدن به او تلاش مضاعفی داشته باشم و به آنچه مد نظر نویسنده است نزدیک شوم. درست است که نعمت الله خلیل را بر اساس شناختی که از من دارد، نوشته است، اما باید بگویم که خلیل از من خیلی دور است، آنهم از لحاظ سنی و شخصیتی و نوع زندگی. برای مثال به عنوان یک بازیگر به راحتی می‌توانستم خودم را در قالب نقش سرگرد میکائیل موحد بگذارم، اما نمی‌توانم خودم را به جای خلیل بگذارم چراکه تفاوت‌های بسیاری با او دارم.

 

*** فاصله‌ای که از آن صحبت می‌کنید در ایفای نقشتان نتیجه منفی نداشته است؟

تمام تلاشم را به کار بستم تا نقش را به بهترین نحو ممکن اجرا کنم، اما خب توفیقی و 

نعمت الله به خوبی مرا هدایت کردند و اگر من هم اشتباه رفتم آنها نگذاشتند چراکه نتیجه کار برایشان مهم بود. برای نزدیک شدن به این فاصله، از رفتارهای پدرم وام گرفتم، نوع راه رفتن، لحن صدا و ... خلیل تا حدود زیادی شبیه به پدرم است.

 

** می‌توان خلیل را قهرمان داستان «زیر پای مادر» دانست؟

قصه ما از زاویه دید خلیل شروع می‌شود و از نگاه او پیش می‌رود. شاید بتوان لقب قهرمان را از نوع و زاویه‌ای دیگر و از حیث فداکاری برای پسرش به او اطلاق کرد.

 

** قرار گرفتن در موقعیت خلیل چقدر برایتان جذابیت داشت؟

نقش خلیل و در کل قصه این سریال با تمام کارهایی که تا به حال بازی کردم، تفاوت بسیاری داشت. بزرگترین جذابیت این کار برای من حضور سعید نعمت الله به عنوان نویسنده است و مطمئنم که نسخه بدی برای من نمی‌پیچد. مخاطب در تماشای «زیر پای مادر» هر چه جلوتر می‌رود با قصه‌ای جذابتر مواجه می‌شود و اتفاقات دراماتیک از همان لحظه و سکانس اول مخاطب را با خود همراه می‌کند. 

 

** بازی کردن در چه نوع نقش‌هایی انگیزه بیشتری در شما ایجاد می‌کند؟

همیشه تفاوت بسیاری که خودم با نقشم دارم باعث می‌شود انگیزه‌ام دوچندان شود و برای رسیدن به آن تلاش‌های بسیاری را به کار ببندم. مزیتی که بازیگری به سایر مشاغل دارد نیز همین است که می‌توانی در طول عمرت در قالب تعدادی از آدم‌های دیگر قرار بگیری و زندگی را از دریچه آنها تماشا کنی که بسیار جذاب خواهد بود.

 

در این مدت اخیر بیشتر در تلویزیون دیده شدید تا سینما. سینما برایتان جذابتر است یا تلویزیون؟

هیچگاه خط کشی نداشتم و همیشه اولویتم با قصه جذاب است و در دو سه سال گذشته آنقدر قصه‌های نعمت الله جذاب بوده که اجازه فکر کردن به قصه‌های دیگر را نداشتم. از طرفی۴ سال است که سینمای ما قهرمان پرداز و قهرمان پرور نیست و اگر دقت کرده باشید برخی فیلم‌ها ۱۵ کاراکتر اصلی و ۱۵ بازیگر چهره دارند که هر کدام دو سکانس بازی کرده و پازل قصه را چیده‌اند. در کنار این موضوع ایده آل و سلیقه من به سمت قصه‌های قهرمان محور است که در این سالها در تلویزیون بیشتر نظیر آن را دیدیم.

 

** زمانی که در «پشت بام تهران» بازی می‌کردید، در گفتگویی گفتید که در تلویزیون فقط نقش اصلی بازی می‌کنم. هنوز هم بر این عقیده استوارید؟

تا جایی که بتوانم بله روی حرفم هستم. همیشه معتقدم بازیگری تا جایی برایم امکان پذیر است که مخاطب، فقط و فقط تلویزیون خانه‌اش را روی شما روشن کند و به خاطر شما بلیت فیلم سینمایی را بخرد و به سینما برود. زمانی که مخاطب، سریال شما را نبیند و به راحتی کانال تلویزیون را عوض کند و به خاطرتان بلیط سینما نخرد، روز مرگ بازیگری‌تان خواهد بود و بازیگر باید با فنونی که می‌شناسد خود را دوباره به روز کند و برگردد. من تا این لحظه از حضورم در بازیگری با ریتم تند کار نکردم و خوشبختانه چنین اتفاقی برایم نیفتاده است و در این مدت دو سریالی که برای تلویزیون کار کردم با استقبال خوبی از جانب مخاطب مواجه شده است و در نظر سنجی مخاطبان برنامه «سه ستاره» این موضوع مشخص شد که مردم رای بالایی را به سریال «پشت بام تهران» و غیاث دادند. همین باعث شد تا من باانرژی بیشتری سال ۹۵ را آغاز کنم و پیش آنها رو سفید باشم.

 

** مدت‌ها پیش آموزشگاه بازیگری‌ تاسیس کردید که ابتدا در رشت بود و آن را به تهران انتقال دادید و با تدریس سیاوش طهمورث پیش رفتید، اما مدتی است که این آموزشگاه در حالت تعلیق است، قصد راه اندازی مجدد آن را

ندارید؟

از زمانی که مشغول بازی در سریال «میکائیل» شدم وضعیت آموزشگاه بازیگری‌ام به حالت تعلیق درآمد به این دلیل که نتوانستم فردی را به عنوان جایگزین خود انتخاب کنم. مسئولیتی از سمت وزارت ارشاد بر دوشم بود و وظیفه داشتم تا بالای سر کار حضور داشته باشم و زمانیکه دیدم نمی‌توانم به صورت فیزیکی در آنجا حضور داشته باشم و این احتمال وجود دارد تا خدای نکرده وقت جوانها تلف شود،‌ آموزشگاه را دست فرد دیگری نسپردم. ان‌شاالله در اولین فرصتی که بتوانم چند ماه فراغ بال داشته باشم دوباره آموزشگاه را راه اندازی می‌کنم و یا اینکه فردی را پیدا می‌کنم که دلش برای آموزش بازیگری بتپد.

 

 

 

 

aftabeyazd.ir
  • 15
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش