سه شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
۲۲:۲۷ - ۲۸ مرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۵۰۶۸۳۹
چهره ها در سینما و تلویزیون

امیرعلی دانایی

از علاقه تماشاگر به فیلم «کمدی» سوءاستفاده می شود!

 امیرعلی دانایی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

تا قبل از شهریور ۹۱ و پخش سریال «کلاه پهلوی»، خیلی ها او را با برندهای مشهور، روی بیلبوردهای سطح شهر دیده بودند و اما بعد از آغاز نمایش این سریال از شبکه اول سیما، کم کم جنس شهرتی که وی داشت تغییر کرد و امیرعلی دانایی به یکی از بازیگران جوانی مبدل شد که پله پله و با برنامه پا در مسیر پر پیج و خم دنیای تصویر و شهرتی از جنس هنر گذاشت.

 

در حین روند تولید همین سریال بود که ما بین وقفه رخ داده در آن، پای دانایی با فیلم «۳ درجه تب» به سینما باز شد و بعد هم نوبت به پیشنهادات رنگارنگ و مختلفی رسید که در نقش ها و فضاهای گوناگون به او می شد.

 

با وجود همه این ها گویا شروعی که با سریال ضیاء الدین دری در عرصه تصویر داشت، موجب شده بود تا دانایی با دانش، سختگیری و دقت بیشتری به سراغ کارهای بعدیش برود، از همین رو وی بعد از «کلاه پهلوی» در نقش اول فیلم «اشباح» داریوش مهرجویی حاضر شد و پس از آن هم فیلم های «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» و «این سیب هم برای تو» در سال بعد از آن، در کارنامه کاری او ثبت شدند.

 

امیرعلی دانایی در ادامه فعالیت هایش، گویی آن چه که باید را در تلویزیون پیدا نکرد و در سینما هم با همان گزیده کاری که داشت پیش رفت.

 

وی در جشنواره فجر سی و پنجم با فیلم «انزوا»؛ و در جشنواره جهانی فجر با سینمایی «آپاندیس» حاضر شد.

با شروع سال جدید نیز کم و بیش پیشنهادات کاری مختلف داشت اما علاوه بر کیفیت کارها، مسئله دیگری که وی آن را عامل دیگر عدم حضورش در قاب تلویزیون خواند، تداخل کاری و همزمانی برنامه ها با کارهای سینمایی موجود بودند.

 

همچنین وی در این گفت و گو از مسیری صحبت کرد که همچنان در دنیای بازیگری در پیش دارد.

 

ایفای نقش یک مدل ورزشکار نیز از دیگر مواردی بودند که دانایی از تمایلش به بازی آن گفت و علت آن را چندین سال ورزش حرفه ای خواند که تجربه اش کرده بود.

 

علاوه بر این ها این بازیگر در بخش دیگری از حرف هایش به شهرت حبابی که با انتخاب هایش مانع ایجاد آن شده بود اشاره کرد و این شیوه را راهی خواند که خودش آن را انتخاب کرده است.

 

در ادامه گفت و گو با این بازیگر را بخوانید:

 

 اگر موافق باشید اول با وقفه ای شروع کنیم که مدتی است در تلویزیون درگیر آن شده اید کمی از علت این دوری و فاصله ای بگویید که بین شما و تلویزیون ایجاد شده است؟

– شروع کار من در حوزه بازیگری با سریال «کلاه پهلوی» و نقش اصلی که داشتم بود، این آغاز نقطه عطفی در زندگی کاری من است که علاوه بر پیامدهای مثبت آن، معایبی را نیز به همراه داشت. خروجی مثبت کار این است که من در این سریال یاد گرفتم و تجربه های زیادی کسب کردم، اما از سوی دیگر بعد از این سریال محدوده کاری و انتخاب های من نیز سخت تر شد، چرا که اگر شما در این فضا دنبال پویایی و پیشرفت باشی باید در کار بعدی مجموعه ای را انتخاب کنید که یا هم سطح کار قبلیتان باشد و یا از آن بهتر، در مورد من هم اینگونه بود که باید پیشنهاد بعدی یا هم سطح و یا در حدود «کلاه پهلوی» می بود و طبیعتاً اغلب پیشنهاداتی که بعد از آن به من شد این شرایط را نداشتند، در واقع تلویزیون هم مدتهاست که از این فضا فاصله گرفته است. اما همانطور که گفتید در این مدت کارهای خوبی نیز به من پیشنهاد شد، اما به دلیل تداخل زمانی با پروژه های سینمایی که دارم و موارد دیگر قسمت نشد تا در آنها حاضر شوم. به طور کلی در این فضا معیار فیلمنامه چه در تلویزیون و چه در سینما برای من اهمیت بسیاری دارد و این موضوع عامل اصلی است که در انتخاب هر کاری مؤثر است. به همین دلیل در هر مدیومی که اثری با ویژگی های قابل توجه در فیلمنامه و گروه به من پیشنهاد شود و بتوانم از نظر زمانی با آنها هماهنگ شوم، حتماً آن را می پذیرم.

 

 شما به فاصله ای اشاره کردید که تلویزیون مدتی است از کارهایی در حد «کلاه پهلوی» گرفته است، فکر می کنید چرا این اتفاق افتاده است؟

– واقعیت این است که چرایی این اتفاق را باید از مدیران و مسوولانی که هستند بپرسید، اما زمانی که کار سریال «کلاه پهلوی» شروع شده بود، همزمان تولید مجموعه «در چشم باد» به اواخرش رسیده بود و «مدار صفر درجه» در حال پخش بود و باز هم همزمان با آنها سریال «مختارنامه» در حال تولید بود. سالهای قبل تر نیز در مناسبتهایی چون ماه رمضان ما شاهد پخش بهترین سریالهای طنز بودیم و کارگردانان مهم و بزرگی در تلویزیون کار می کردند. حال اینکه ما امروز نه آن کارگردانان را می بینیم، نه برخی بازیگران آن موقع، نه فیلمنامه ها و کارهای اینچنینی را، دلیلی دارد که باید بررسی شود. اینکه چرا چنین اتفاقی رخ داده شاید به سیاستگذاری غلطی که رخ داده مربوط باشد و من امیدوارم تلویزیون دوباره به روزهای قبلش برگردد و باز هم تماشاگر و مخاطبانش را به سمت خودش جلب کند. با این حال کارهایی که این روزها تولید می شود در آن سطح نیستند و دلیل اصلی فعالیت کم من هم در این حوزه جدا از تداخل زمانی که با برخی پیشنهادات قابل توجه داشتم، فضای موجود در اغلب تولیدات تلویزیون است.

 

 به سراغ سینما و مدیومی برویم که مدتی است در آن حضور فعال و قابل توجهی دارید، از جمله کارهایی که در این حوزه در زمان جشنواره نیز مورد توجه واقع شد فیلم «انزوا» بود؛ فیلمی که پیش بینی می شود با اکران آن به دلیل کاراکتری که در آن فضای جدید دارید، سال متفاوتی را در سینما تجربه کنید.

– حقیقت این است که من خیلی به این موضوع قائل نیستم و به دور از هرگونه غرور و تکبری که بخواهم با آن موقعیتم را تعریف کنم، می گویم که خیلی به این صحبت اعتقاد ندارم. چرا که همانطور که گفتم من با سریال «کلاه پهلوی» وارد دنیای تصویر شدم و بعد از آن در نقش اول با آقای مهرجویی همراه شدم، پس از آن هم سیروس الوند و دوستان دیگر، در همه اینها من فضای متفاوتی را تجربه کردم و همان اندازه نقش من در «کلاه پهلوی» متفاوت بود که در «انزوا» و بقیه نیز همین طور. همین بازی من در «انزوا» در قیاس با «۳ درجه تب» و کارهای آقایان مهرجویی، افخمی و… تفاوت داشت، اما هیچ کدام از این کارها شبیه به هم نبودند و همه با هم تفاوت داشتند. حال امیدوارم در مورد «انزوا» نیز آن چیزی که شما می گویید اتفاق بیفتد، ولی احساس من این است که در سینما مناسبات طور دیگری است و تلاش من هم این بوده تا نقش متفاوتی را در کارهایم از جمله «انزوا» ایفا کنم؛ بزرگترین دغدغه من نیز این است که تماشاگر عام و مردم آن نقش را دوست داشته باشند تا اینکه بخواهم به تأثیر آن نقش و بازی در سینما برای خودم تکیه کنم، به همین جهت تلاش می کنم تا اغلب نقش هایی را بازی کنم که مردم آن را دوست داشته باشند. اما به هر حال امیدوارم که اکران این فیلم با اقبال و استقبال مواجه شود.

 

 علاوه بر اینها شما فیلم «آپاندیس» را نیز در نوبت اکران دارید، چه خبر از این کار؟

– با شرایطی که من می بینم، فکر می کنم اتمام و اکران «آپاندیس» هم برای خودش ماجرایی داشته باشد. من متوجه شدم زمانی که شما در فیلمی بازی می کنی و کار تدوین و تولید می شود، تا وقتی که بخواهی آن را نمایش دهی تازه ۲۰ درصد از آن پیش رفته است و ۸۰ درصد ماجرا زمان پخش آن اتفاق می افتد. درباره این ۲ فیلم یعنی «آپاندیس» و «انزوا» نیز فکر می کنم هر ۲ آنها با هم یا با فاصله اندکی از هم از مهر به بعد اکران خواهند شد. اما در مورد «آپاندیس» هم بعد از برگزیده شدن آن در جشنواره بین المللی فجر، این کار مورد توجه قرار گرفت و به تازگی در جشنواره فیلم «مونترال» نیز توانست انتخاب شود و جایزه بگیرد.

 

از همین رو فکر می کنم این کار بتواند در زمان اکرانش مخاطبانش را جذب کند. البته این موضوع بستگی به زمان و نحوه اکران آن نیز دارد، چرا که شیوه اکران هر کاری تأثیر بسزایی در دیده شدن یا کم توجهی به آن دارد. در «آپاندیس» نیز من نقش متفاوتی دارم که به کارهای قبلی ام شباهتی ندارد و در چند اکران خصوصی که با مردم کار را دیدم، آنها فیلم را پسندیدند و مورد استقبال قرار گرفت. اما باز هم می گویم اینکه این فیلم ها چطور اکران می شوند مهم است زیرا گاهی یک فیلم متوسط و حتی بد با فضای اکران مناسب جزو کارهای پرفروش و پرطرفدار می شود.

 

 بله، اتفاقی که برای یکسری از فیلم ها در سال جدید نیز رخ داد.

– بله دقیقاً. واقعاً حیف است که با نگاههای نادرست سلیقه مخاطب را نیز تحت الشعاع قرار دهیم. امروز شما نمی توانید مخاطب را تنها با چهره جلب یک اثر کنید، بلکه باید بازی خاصی اتفاق بیفتد و کار قابل توجه باشد، به همین دلیل حیف است که تنها به خاطر گیشه و نگاهی که وجود دارد، تماشاگر را مجبور و محدود به دیدن یکسری از کارها کنیم و خوراک هایی به او دهیم که نه بعد فرهنگی دارد، نه اجتماعی و نه…، بلکه تنها بعد تفریحی دارد.

 در واقع عدالت کافی برای نمایش کارها اتفاق نمی افتد و کمدی ها همچنان پیشتاز هستند.

 

– بله درست است. کمدی ها نیز به این دلیل پرفروش اند که تبلیغات قوی برای آنها می شود، البته در اینکه مردم کمدی دوست دارند تردیدی نیست اما نباید از این علاقه سوء استفاده شود و هر کار سخیفی را ارائه دهند، (لازم به ذکر است که من اشاره ای به کار خاصی ندارم!) اما مدتهاست که ما گرفتار این روند شده ایم و خیلی از فیلمهایی که فضای متفاوت تری دارند، تحت الشعاع شیوه اکران ها قرار گرفته و آنطور که باید دیده نشده اند.

 

 به ماجرای فیلمنامه و حساسیت که روی آن دارید برگردیم، می خواهم بدانم در هر کاری به طور کلی چه عاملی و ویژگی باید وجود داشته باشد، که شما را مجاب به پذیرش آن کند؟

– این سوال خیلی سختی است، ولی واقعیت این است که از هر نقشی که جای کار و تأمل داشته باشد استقبال می کنم، من تاکنون فضاهای گوناگونی از کمدی گذشته تا درام، تاریخی و فلسفی را تجربه کرده ام و باز هم دلم می خواهد این فضاها را تجربه کنم، اما این اتفاق بستگی به این دارد که فیلمنامه، اثری داستان گو باشد که درست نقل شود و مخاطب از آن واقعاً لذت ببرد، نه اینکه بیاییم تنها با یکسری رقص و آواز خنده را به لب مردم بیاوریم، بعد این چه؟ حالا که او خندید آیا باز هم حاضر است آن کار را دوباره ببیند و اصلاً کار چه پیامی دارد؟ همه اینها مواردی اند که اهمیت دارد، چون فیلمنامه باید به گونه ای باشد که علاوه بر جذب مخاطب برای بازیگر هر یک از نقش های آن جای کار داشته باشد.

 

 شما تجربه ژانرها و نقش های گوناگونی را دارید. شما چقدر دغدغه عدم تکرار در این فضا را دارید؟ و از بین فضاهای مختلف ترجیح خودتان کدام است؟ کمدی، درام و…؟

– بیش از پاسخ به این سوال در پرانتز می خواهم بگویم درست وسط سریال «کلاه پهلوی» بود که من فیلم «۳ درجه تب» را با حضور آقای عطاران بازی کردم و با وجود اینکه مخاطبان عام زیادی داشت، اغلب حاضر نبودم درباره اش صحبت کنم، اما امروز وقتی به فیلم هایی که موفقیت های میلیاردی بدست آورده اند، نگاه می کنم، می خواهم به شما بگویم که اگر «۳ درجه تب» امروز اکران می شد، حداقل ۳۰ میلیارد می فروخت، به این خاطر که آن فیلم چندین درجه از بعضی فیلمهایی که امروز ساخته شده بهتر است. اما در مورد سوال شما باید بگویم که یکی از مواردی که در فیلمنامه آن را می خوانم و برایم حساس است، تفاوت نقش با نقش های قبلی است که تجربه آن را داشتم و تلاشم همیشه بر این بوده تا به جای پذیرش پیشنهادات یک شکلی که در اغلب آنها از من انتظار داشتند تا نقش یک آدم خوش قیافه را بازی کنم، انواع کاراکترها را ایفا کنم. در حوزه کمدی نیز خیلی دوست دارم فضایی متفاوت از «۳ درجه تب» را باز هم تجربه کنم.

 در بین نقش هایی که وجود دارد، کاراکتر خاصی در ذهنتان است که دوست داشته باشید آن را بازی کنید؟

– واقعاً به این شکل و به صورت جزئی به این موضوع فکر نکردم، اما اگر بخواهم اشاره ای به نقشی که بدم نمی آید آن را بازی کنم، داشته باشم می توانم بگویم چون مدتی در حوزه ورزش فعال بودم، می شود تا نقشی که در آن یک عدل ورزشی باشد را بازی کنم، حتی این هم الان به ذهنم رسید، البته قبلاً به آن فکر نکرده باشم اما دغدغه ام نبوده است.

 

 فکر می کنید در مسیری که تا اینجای کار در تلویزیون و سینما طی کرده اید، به قول معروف چقدر حقتان را از این عرصه گرفته اید و تا چه حد به آنچه که در ذهنتان دارید نزدیک شدید؟

– شما چه فکری می کنید؟

 

 به نظرم هنوز هم جا دارد تا بیش از پیش در این مسیر پیش بروید، چون شما گزیده کاری خاصی دارید که این باعث شده تا در کارنامه کاریتان علاوه بر کارهای قابل توجهی که وجود دارد، اشتباهی در انتخاب هایتان نداشته باشید و از سوی دیگر فضاهایی باقی بمانند تا همچنان فرصت تجربه داشته باشید و فکر می کنم خودتان هم از این اتفاق راضی هستید؟

– واقعیت این است که من پلکانی حرکت کردم و در خیلی جاها جلوی شهرت های حبابی را گرفتم. زمانی من کارهای تبلیغاتی می کردم و می توانستم در کارهایی حاضر شوم که خیلی به چشم بیاید اما در آن زمان فضا به جای آنکه هنری باشد بیشتر تبلیغاتی شده بود و من خیلی از این فضا استفاده نکردم. همچنین واقعیت مطلب این است که من نزدیک ۲ سال و نیم و ۳ سال است که وارد وادی سینما شدم، چون زمانی که کار «کلاه پهلوی» را شروع کردم نزدیک به ۵ سال درگیرش بودم و تازه از انتهای «کلاه پهلوی» بود که من وارد این فضا شدم، از آنجا به بعد هم با توجه به مدل گزیده کاری و پیشنهاداتی که بدون هیچ رابطه ای به من می شد، کارهایی را انتخاب کردم. در هر حال با تفکری که من دارم، باید بگویم هنوز هم راه در پیش است و من هم همچنان بر مبنای آنچه که درباره اش فکر کردم و برایش برنامه ریختم، معتقدم که هنوز راه است و تا همین الان توقعم بیشتر بوده، چون توقع همه و حتی شمایی که در مطبوعات هستید بیشتر بوده است، اما خوب هر کسی مسیری را انتخاب می کند.

 

 البته نتیجه این اتفاق می تواند این باشد که وقتی به عقب برمی گردید کاری نیست که از آن پشیمان باشید.

– بله، زمانی که من به عقب برمی گردم تنها خداراشکر می کنم، من ادعایی ندارم اما خوشحالم که با کاری مثل «کلاه پهلوی» شروع کردم و بعد از آن توانستم با کارگردانهای بزرگ و صاحب سبک کار کنم.

 

 جدا از افرادی که با آنها کار کردید، باز هم کارگردانانی هستند که دوست دارید با آنها نیز همکاری داشته باشید؟ و نامشان در ذهنتان است؟

– بله، آقای فرهادی یکی از کسانی است که همه کار با او را دوست دارند و من هم دلم می خواهد این تجربه را داشته باشم، آقای فرمان آرا، حمید نعمت اله، احمدرضا درویش، داود میرباقری و اساتید دیگری که علاقه مندم با آنها دیر یا زود کار کنم.

 

 در حوزه تبلیغات شما مدتها فعالیت داشتید، این روزها چه خبر؟ فکر می کنم کمی محدودتر از قبل در این فضا هستید.

– این اتفاق هم مثل ماجرای «کلاه پهلوی» و تلویزیون است. من روزی برندی را تبلیغ کردم که به لحاظ حجم تبلیغات فکر نمی کنم تاکنون مشابهی داشته باشد. آن زمان هر چه بیلبورد بزرگ بود در اختیار آن قرار گرفت، نمی گویم امروز چنین برندهایی نیستند، اما برندهایی که کار می کنم برایم اهمیت پیدا کرد و از بین برخی پیشنهادات ترجیح دادم تا آنها را نپذیرم اما قطعاً مجدداً به سراغ آن خواهم رفت.

 

 

 

 

 

  • 9
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش