جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
۱۹:۲۳ - ۳۱ مرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۵۰۷۵۸۷
چهره ها در سینما و تلویزیون

ستاره اسکندری بازیگر سریال «گمشدگان»

تفاوت نقش‌ها در جزئیات است

ستاره اسکندری,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران
رنگین‌‌کمانی از نقش‌های متنوع با حضور و تلاش ستاره اسکندری در تلویزیون ترسیم شده است؛ زنان روشنفکر، عامی، تحصیلکرده، مهربان یا شکست‌خورده. زنی معتاد در یکی از اپیزودهای «داستان یک شهر»، زن الکلی و در آستانه فروپاشی در «مرگ تدریجی یک رویا»، دکتر مصمم و تلاشگر «حیرانی» و زن درون‌گرای شکست خورده در زندگی شخصی و موفق در زندگی حرفه‌ای در سریال «فاکتور ۸»، از جمله نقش‌هایی است که از ستاره اسکندری در یاد و خاطر مخاطب تلویزیون مانده است.

او ضمن این‌که در شمال ایران مشغول بازی در سریال «گیله‌وا» است، هر شب با مجموعه «گمشدگان» به کارگردانی رضا کریمی در شبکه دو مهمان خانه‌های ماست. با اسکندری درباره بازی در این سریال و نقش شهین گفت‌وگویی داشته‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

 

آنقدر دایره نقش‌هایی که تا امروز بازی کرده‌اید وسیع است که وقتی نقشی را برای بازی انتخاب می‌کنید، یعنی حتما ویژگی خاصی دارد. نقش شهین چه ویژگی‌ها و جذابیت‌هایی برایتان داشت؟

چیزی که باعث شد این نقش را بازی کنم، قصه کلی سریال بود. این‌که دختر جوانی به دلایلی مجبور می‌شود از شهر خود بیرون بزند، خودش را به سرنوشت بسپارد و برای بقا و حفظ خویش، سخت تلاش ‌کند. ماجرای مهاجرت یکی از دغدغه‌های من است و فکر می‌کنم یکی از چالش‌های جدی امروز جامعه ماست؛ چه مهاجرت از ایران به خارج از کشور، چه مهاجرت از شهرستان‌ها به مراکز استان‌ها و شهرهای بزرگ‌تر و خصوصا تهران. مهاجرت از این بابت همیشه دغدغه‌ام بوده و از نظر من جای تامل دارد که آدم‌ها به دنبال این هستند خودشان را در شرایط دیگری تعریف کنند.

 

نکته قابل توجه این‌که وقتی با یک کارگردان هم کار می‌کنید، باز نقش‌ها متفاوت است.

به سلیقه من در انتخاب نقش‌ها هم مربوط است. من از تئاتر آمده‌ام و نوسان نقش‌ها در تئاتر خیلی زیاد است. می‌توانی در نمایشنامه‌ای از هملت یا چخوف بازی کنی؛ کسی از فرهنگی دیگر یا حتی از تاریخ و جغرافیای دیگری و این تنوع کمتر در تصویر (فیلم و سریال) دیده می‌شود. شاید گاهی این فرصت ایجاد شود که در یک سریال تاریخی بازی کنم، اما این تنوع در تئاتر بیشتر است و من با این طعم‌های متنوع بزرگ شده‌ام و دوست دارم به تعداد کاراکترهای متنوع در جهان، نقش‌های متعدد بازی کنم. باید توضیح بدهم تجربه مشترک با آقای کریمی ـ که هم کارشان را دوست داشتم و هم اخلاق حرفه‌ای ایشان را ـ در پذیرفتن نقش شهین خیلی مهم بود و باعث شد در مقایسه با همیشه کمتر حساسیت به خرج بدهم و با اطمینان وارد این کار شوم.

 

چه چیزهایی از شخصیت شهین می‌بینیم که در فیلمنامه نبوده، اما در ایفای نقش مدنظر داشته‌اید؟

شهینی که من در فیلمنامه اولیه خواندم با شهینی که در این سریال اجرا شد، متفاوت است. بیشترین تفاوت در نوع کلام و ادبیاتی است که او به کار می‌برد. طی فیلمبرداری با آقای کریمی درباره این شخصیت خیلی گپ و گفت‌ کردیم. درباره این‌که چقدر می‌توانیم شهین را به جنس زندگی نزدیک کنیم که برای تمام تماشاگران قابل فهم باشد، چراکه اگر او متکی به یک ادبیات خاص می‌بود یا متعلق به دنیای کلیشه‌های زنان دستفروش، فاصله‌ای بین این کاراکتر و تماشاگر ایجاد می‌شد که به باورپذیری نقش خدشه وارد می‌کرد. بنابراین سعی کردیم چیزی را که در فیلمنامه وجود داشت، کمی تلطیف کنیم.

 

در واقع نخواستید تحت‌تاثیر حرفه‌اش زنی قلدر یا حتی شکاک یا بدبین باشد، اما چرا این‌قدر مهربان است؟

به اعتقاد من لزوما وقتی آدم‌ها شغل سختی دارند، قرار نیست شرایط و مختصات شخصیتی آنها هم تحت‌الشعاع شغلشان‌ قرار بگیرد. ما سعی کردیم زنی را نشان بدهیم که اتفاقا مختصات انسانی دارد و شرایط سخت زندگی باعث نشده چیزهایی را که از بودن در دامن خانواده به دست آورده، فراموش کند و اصولی را که با آنها بزرگ شده، نادیده بگیرد. فکر می‌کنم هرقدر یک کاراکتر از تیپ فاصله بگیرد و مثلا خصوصیاتی مانند شکاک بودن از روحیه چنین زنی حذف شود، نتیجه واقعی‌تر خواهد بود و همان اصطلاح همیشگی خاکستری بودن در موردش معنا پیدا می‌کند. شهین مجموعه‌ای از ضعف‌ها و توانایی‌هاست؛ شغل و زندگی سخت، سادگی و زودباوری و نوعی معرفت شهرستانی که در زندگی‌های مدرن امروز کمتر دیده می‌شود و در شهرستان‌ها هنوز قدرت و قوت دارد که همه در کنار هم شخصیت این زن را شکل داده و مختصاتی کاملا انسانی را برایش تعریف کرده تا تماشاچی بتواند با او ارتباط برقرار کند.

 

لحن و لهجه شهین چطور شکل گرفت؟

در توافق با کارگردان این لحن انتخاب شد. در ادامه سریال می‌بینیم که شهین در پی یک شکست عشقی از شهرش دل کنده تا شاید سرنوشتش را جای دیگری پیدا کند. بنابراین لحن و لهجه تهرانی، تاریخ زندگی شهین را به هم می‌ریخت و تعریف درستی از او نمی‌داد. در گفت‌وگو با آقای کریمی به ته‌لهجه‌ای از خراسان رسیدیم. البته سعی کردم فقط با کمی کشیدن کلمات، لهجه تهرانی را از شهین بگیرم که تماشاگر راحت‌تر با او همراه و همدل شود.

 

نقش شهین ظرفیتی داشت که نوعی ماجراجویی یا یک تجربه ویژه محسوب شود؟

نقش شهین برایم جذاب بود؛ اولا به‌خاطر روایتی که از زندگی او در قصه سریال می‌بینیم و بعد این‌که همیشه در تمام نقش‌هایی که انتخاب می‌کنم، سکانس‌هایی هست که قلابشان مرا گیر می‌اندازد. درباره شهین من درگیر سکانسی شدم که او با ظاهر و در قالب و جایگاهی متفاوت به عنوان عمه ترنج به محل کار او می‌رود تا کمکش کند، اما وقتی برمی‌گردد، همسرش او را به باد کتک می‌گیرد. این دوگانگی و چرخشی که در احوال شهین می‌بینیم، برایم جذاب بود. او شاد و خوشحال از این‌که توانسته در اقدامی شیرین و زیبا به کسی کمک کند، به خانه برمی‌گردد، اما بدبختی یقه‌اش را می‌گیرد و تمام آن سرخوشی و لذت را زیر پایش له می‌کند. این‌که فاصله بین خوشبختی و بدبختی یک آن است، یک لحظه و یک اتفاق و من باید آن را به نمایش می‌گذاشتم برایم هیجان‌انگیز بود.

 

چطور یک زن ساده جنوب شهری را هر بار به شکل متفاوتی بازی می‌کنید؟

به این دلیل ساده که این زن‌ها شبیه به هم نیستند. در این سال‌ها سعی کرده‌ام به یک نکته توجه بسیار جدی داشته باشم و آن جزئیات است؛ جزئیات هر شخصیت و جنس و بافت آن. من و شما هر دو خانم هستیم؛ با الگوی چشم چشم دو ابرو خلق شده‌ایم، ایرانی هستیم، در فضای هنر نفس می‌کشیم و شاید اشتراکات دیگری هم داشته باشیم. چیزی که من و شما را از هم جدا می‌کند جزئیات چهره، دیدگاه و لحن ماست. شاید یکی از دلایلی که عاشقانه بازیگری را دوست دارم، این است که به من امکان می‌دهد در قالب‌های متفاوت زندگی کنم. مرگ‌هراسی، باعث شده تا جایی که بتوانم در قالب‌های متفاوت زندگی کنم و برای همین، هر بار که فرصتی ایجاد می‌شود در قالب شخصیت متفاوت زندگی کنم، با دقت این کار را انجام می‌دهم.

 

 

 

 

 

  • 17
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
سوگل خلیق بیوگرافی سوگل خلیق بازیگر جوان سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱۶ آبان ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

آغاز فعالیت: ۱۳۸۷ تاکنون

تحصیلات: لیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر تهران

ادامه
شیگرو میاموتو سفری به دنیای بازی های ویدیویی با شیگرو میاموتو

تاریخ تولد: ۱۶ نوامبر ۱۹۵۲

محل تولد: سونوبه، کیوتو، ژاپن 

ملیت: ژاپنی

حرفه: طراح بازی های کامپیوتری و نینتندو 

تحصیلات: کالج هنر کانازاوا

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش