سه شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
۲۳:۱۴ - ۲۲ شهریور ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۶۰۵۴۱۸
چهره ها در سینما و تلویزیون

ویدا جوان:

خیلی به دیده شدن فکر نمی کنم

ویدا جوان,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران
«بعضی از تجربه‌ها در کنار برخی افراد ارزش این را دارد و باعث می‌شود خیلی به دیده شدن فکر نکنیم.من همیشه به این که چقدر دیده شوم تکیه نمی‌کنم.»

به گزارش صبا، سریال «روزهای بهتر» به تهیه‌کنندگی احمد زالی، در شبکه سه و در شش اپیزود و ۳۳ قسمت تولید شده است؛ تاکنون اپیزودهایی از جمله «آفتاب خیزان»، «بیم و امید»، «چهارگاه» و «گذر از مه» پخش شده است و حالا اپیزود «نامه آخر» به کارگردانی دانش اقباشاوی روی آنتن رفته است. بازیگران این اپیزود عبارتند از: گیتی قاسمی، مجید واشقانی، ویدا جوان، نسیم ادبی، محیا اسناوندی، دریا دریایی و عزیز هنرآموز. «صبا» با ویدا جوان یکی از بازیگران این مجموعه گفت‌وگویی داشته‌است که در ادامه می‌خوانید:

 

آشنایی شما با دانش اقباشاوی و معرفیتان به این پروژه چطور اتفاق افتاد؟

در واقع من از طرف دفتر احمد زالی دعوت شدم تا با دانش اقباشاوی آشنا شوم درحالی‌که او نیز خیلی شناختی نسبت به من نداشت و فقط اسمم را شنیده و عکسم را دیده بود و بعد هم که مرا دید گفت عکس‌هایم با خودم تفاوت دارد. در همان نیم ساعت یا چهل دقیقه‌ای که با اقباشاوی صحبت کردم فهمیدم او باهوش، متمرکز و خیلی هم با‌سواد است؛ از آن‌جایی که دستیار او نیز از دوستان قدیمی من است و چندبار مرا به کار دعوت کرده بود، از گذشته کاری و قدرت کارگردانی دانش اقباشاوی برای من تعریف کرد، با این که اصلا قصد نداشتم در «روزهای بهتر» حضور داشته باشم در حالی که قبلا هم این پیشنهاد مطرح شده بود، این‌بار واقعا به خاطر کسب تجربه با دانش اقباشاوی حاضر شدم در این سریال بازی کنم.

 

راجع به کاراکتر هما که در این کار آن را ایفا کردید برایمان توضیح بدهید.

من نقش دختری به نام هما را ایفا می‌کنم که در رشته ادبیات تحصیل کرده و سطح و سواد بالایی در حرفه خود دارد؛ او بیشتر به ادبیات عرب متمرکز است اما اتفاقاتی در طول داستان برایش می‌افتد که او را درگیر می‌کند. وقتی هما از یک سمیناری به ایران بر‌می‌گردد متوجه می‌شود مادرش که در روستا زندگی می‌کند به سمت تهران آمده و گم شده یعنی به تهران نرسیده است و تمام درگیری هما و برادرش این می‌شود که مادرشان را پیدا کنند.

 

دانش اقباشاوی معمولا دستیار کارگردان بوده و در سینما دو فیلم «هیهات» و «تاج محل» را کارگردانی کرده است، این همکاری برای شما ریسک نبود؟

اصولا این چیزها ریسک است، حتی وقتی که کارگردان‌ها تجربه کاری زیاد هم دارند باز ممکن است که کارکردن با آن‌ها ریسک باشد. چراکه ممکن است کارگردان در برهه‌ای زمانی باشد که کارش خوب از آب در نیاید، اما من به صحبت‌های اولیه‌ای که با دانش اقباشاوی داشته‌ام تکیه کردم و دانش، سواد و تجربه‌ای خوب در او دیدم؛ و به نظرم آن‌قدر آدم باهوش و با‌سوادی آمد که این ریسک را به راحتی پذیرفتم و اعتمادم کاملا به او جلب شد. هر بار که سکانسی را بازی می‌کردم به اتاق تدوین می‌رفتم تا نتیجه کارم را ببینم و خیلی خوشحال می‌شدم از این‌که این‌بار ریسک کردم.

 

کارهای طولانی به این که یک بازیگر دیده شود خیلی کمک می‌کنند اما در این‌جا یک اپیزود کوتاه چند قسمتی از شما می‌بینیم؛ این برای شما مهم نبود که یک کار کوتاه داشته باشید که در عرض یک هفته تمام می‌شود؟

بله مهم بود؛ به همین دلیل هم اصلا مینی سریال قبول نمی‌کردم اما گاهی وقت‌ها بعضی از تجربه‌ها در کنار برخی افراد ارزش این را دارد و باعث می‌شود خیلی به دیده شدن فکر نکنیم بلکه به این فکر کنیم که در پایان، این همکاری برایمان چه ثمری خواهد داشت. من همیشه به این که چقدر دیده شوم تکیه نمی‌کنم، البته گاهی وقت‌ها برخی نقش‌ها را برای این‌که آن نقش، خودم و توانایی هایم دیده شوند پذیرفته‌ام، اما گاهی وقت‌ها هم برخی نقش‌ها را هم برای این‌که فقط در آن فضا باشم و با آن افراد کار کنم قبول کرده‌‌ام تا چیزی به من اضافه شود. در همکاری با دانش اقباشاوی می‌دانستم که این شش قسمت ممکن است کمتر دیده شود اما سریال، آن‌قدر خوب، محترم و آبرومند از آب در آمده است که حتی اگر کم هم دیده شود باز هم خوشحالم که در آن بوده‌ام.

 

شما جزو بازیگرانی هستید که نقش‌هایی که تا به امروز به عهده گرفته‌اید را به خوبی بازی کرده‌اید، در «پژمان» دختر بازیگوش و لجباز، در«ماه و پلنگ» یک زن کینه‌ای و در «زمانه» دختر نجیب و سر به راه خانواده بودید، در این مجموعه چه ویژگی‌هایی داشتید؟

در اپیزود «نامه آخر» باز هم نقش من با موقعیت‌های دیگر فرق دارد یعنی باز هم به این موضوع توجه کردم که شبیه به کاراکتر‌هایی که تاکنون بازی کرده‌ام نباشد. هما یک دختر مستقل، با‌اراده، صبور، عاقل و با‌عاطفه است. این دختر ادبیات خوانده و نشان می‌دهد که یک بعد احساسی قوی دارد اما در روند داستان می‌بینیم که دختر عاقلی هم هست و سعی می‌کند از عقلش استفاده کند و شاید این هم ناشی از مطالعه زیاد اوست. این دختر خیلی درون‌گرا نیست اما آدم عمیقی است. او از روستا آمده و دارای یک خانواده فقیر روستایی است و الان تقریبا دکتری‌ ادبیات دارد و کاملا روی پای خودش ایستاده و دختر محکمی است.

 

این دختر مستقل و صبور چقدر به کاراکتر واقعی شما نزدیک است؟

من خودم هم این استقلال را دارم، یعنی از همان دوران کودکی‌ام سعی می‌کردم مستقل باشم و تقریبا‌ می‌توان گفت از دوره دانشجویی کاملا مستقل شدم. البته خیلی صبوری شخصیت هما را ندارم و شاید اگر در آن شرایط قرار می‌گرفتم خیلی بیشتر واکنش عاطفی نشان می‌دادم و بیشتر نگران می‌شدم اما از آن‌جایی که او خیلی با‌ایمان و مذهبی هم هست فکر می‌کنم ایمانش باعث شده که آدم صبوری باشد؛ در تحلیل‌هایی که با دانش اقباشاوی داشته‌ایم به این نتیجه رسیدیم که او دختری است که مراحل زیادی را در زندگی‌اش طی کرده است و این باعث شده به نقطه‌ای از آرامش‌،‌ صبر و عقل برسد.

 

شما در تلویزیون با کارگردانان شناخته شده‌‌تری نسبت به کاگردانان سینما کار کرده‌اید از این رو خودتان را بازیگر سینما می‌دانید یا تلویزیون؟

 

من در اصل خودم را بازیگر به معنای کلی می‌دانم، چون این توانایی را در خودم دیده‌ام که در سه مدیوم سینما، تئاتر و تلویزیون بتوانم از عهده نقش‌هایم بر بیایم اما این‌که پیشنهاد سینمایی کم دارم یک سری دلایل دارد که یکی از آن‌ها این است که در سینما اصولا از بازیگرانی استفاده می‌کنند که رزومه سریال کمتر و رزومه سینمایی بیشتری داشته باشند و این فقط در کشورهای جهان سوم اتفاق می‌افتد.

 

 

در هالیوود و بالیوود و در کشورهایی که سینما به صورت یک صنعت و کاملا پیشرفته و حرفه‌ایی است می‌بینیم که بازیگران حرفه‌ای حتی در تیزر هم بازی می‌کنند و برایشان فرقی نمی‌کند که بازیگر در تبلیغات یا در سریال بازی کرده باشد و در سینما هم از آن‌ها استفاده می‌کنند اما من این موقعیت را کمتر داشته‌ام. ضمن این‌که امسال من در فیلم سینمایی «آکاردئون» ساخته آرمان زرین‌کوب در نقش اصلی بازی کرده‌ام که امیدوارم در بخش هنروتجربه امسال جشنواره فجر دیده شود.

 

در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟

کار دانش اقباشاوی به اتمام رسید و الان هم سه پیشنهاد کاری داشتم اما از دو مورد آن‌ها صرف نظرم کردم و یکی دیگر از موارد هم فعلا نامشخص است.

 

 

 

 

 

      

  • 10
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش