شنبه ۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۹:۲۰ - ۲۵ شهریور ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۶۰۵۹۴۴
چهره ها در سینما و تلویزیون

روایت مینا وحید از برخی کارهای زننده هنرمندان

مینا وحید,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران
«برخی از کارهای همکارانم بسیار زننده و ناجوانمردانه است؛ مثلا در جشن موسسه محک که به کودکان سرطانی کمک می‌کند، آن هنرمند با شیک‌ترین و گران‌ترین اتومبیل، لباس و آرایش مو به این جشن می‌آید!»

به گزارش  صبا؛ مینا وحید متولد۱۷مرداد ۱۳۶۶ در رشت است و در دانشگاه هنر و معماری فوق‌لیسانس ادبیات نمایشی خوانده و از سال ۱۳۹۱ به صورت حرفه‌ای با فیلم «ساعت به‌وقت صفر» وارد دنیای بازیگری شد و با فیلم «دوران عاشقی» در ۱۳۹۳ ساخته علیرضا رییسیان،کنار بازیگران مطرحی چون شهاب حسینی، لیلا حاتمی و فرهاد اصلانی حضوری قابل‌قبول داشت و بعد از این فیلم نیز به شهرت رسید. وی با کارگردان‌های بنامی هم چون کیومرث پور‌احمد، سال ۹۴ در فیلم «کفشهایم کو؟» و با حسن فتحی در سریال «شهرزاد» کار کرده است و اکنون چهره شناخته‌شده‌ای بین سینما‌دوستان است. برای قضاوت درباره بازیگری مینا وحید هنوز کمی زود است و با ایفای سه نقش نمی‌توان گفت که وی بازیگر خوبی است یا نه، ولی می‌توان دریافت که سعی دارد بازیگر خوبی باشد و جزو ماندگارهای بازیگری ایران شود. باید منتظر ماند تا دید او هم می‌تواند در گرداب سینمای ایران خود را از کلیشه شدن و ظواهر بازیگری برهاند یا مانند اکثر بازیگران فقط شعار می‌دهد! وی علاوه بر بازیگری، دستی هم بر قلم دارد و فیلمنامه نیز می‌نویسد و نویسندگی را نیز همچون بازیگری دوست دارد. گذشته از هنر بازیگری آنچه در سینمای ما رو‌به افول است اخلاق و منش هنرمند است، که در بازیگران جوان سینما این مسئله بسیار دیده می‌شود، اما مینا وحید شخصیت بسیار متین و فروتنانه‌ای دارد. با پیشنهاد مینا وحید که تمایل همیشگی نکارنده نیز بود در این مصاحبه سوال‌ها حالت بررسی و تحلیل دارد و صرفا سوال نیست و همین پیشنهاد گفت‌وگو را جذاب‌تر و حرفه‌ای‌تر کرد.

 

دور بودن از حاشیه‌ها در سینما سخت و در سینمای ایران بسیار سخت‌تر است. شما بازیگری هستید که تاکنون از حاشیه‌ها دور بوده‌اید. سینمای جهان و هنر و تجارت هم حاشیه دارد ولی گویا سینمای ما فقط شده حاشیه! شما چگونه خود را از شایعه‌ها و حاشیه‌ها دور نگاه می‌دارید؟ 

با این‌که خیلی تلاش کردم و خیلی هم سخت است هر چقدر هم که بخواهم این اتفاق نیفتد باز جایی چیزهایی درباره خودم می‌شنوم که باعث آزردگی خاطر و تاسف است و خود اهالی سینما هستند که این شایعات را درست می‌کنند، مردم که از خلوت ما خبر ندارند و ما را نمی‌شناسند. شاید مردم هنر‌پیشه‌ها را بشناسند ولی کارگردان‌ها، دستیاران، تهیه‌کنندگان و فیلمبرداران را معمولا نمی‌شناسند. هرکاری در سینما انجام دهی بالاخره یک شایعه‌ای از آن درست می‌کنند، چون دوست دارند که حرف در بیاورند.

 

چرا برخی از بازیگران در رسانه‌ها دوست دارند از خلوت خیلی خصوصی خود بگویند و جواب هر سوال خصوصی را بدهند اما جواب سوال‌های تخصصی سینمایی را نمی‌دهند! مثلا اگر بپرسیم کدام متد بازیگری را کار کرده‌اید جواب درستی نمی‌گیریم و اکثر آن‌ها حتی اسم متد بازیگری گروتوفسکی یا میرهولد را هم نشنیده‌اند اما درباره این مسائل مفصلا صحبت می‌کنند و از این کار نیز خوشحال هستند. گویا به‌دنبال شهرت کاذب می‌گردند. نظر شما در این‌باره چیست؟

به نظرم خود هنرمند اگر جواب برخی سوال‌های خیلی خصوصی را ندهد و فقط به آن مجری یا مصاحبه‌کننده خیره شود بهترین کار را انجام داده است. علت این که بازیگر از مسائل خصوصی خود صحبت می‌کند این است که مردم حاشیه و مسائل خصوصی بازیگر را دوست دارند و برایشان حاشیه جذاب است و دلیل این‌که برخی بازیگران از جواب دادن به سوال‌های تخصصی شانه خالی می‌کنند این است که رسانه‌ها اصلا سوال تخصصی نمی‌پرسند یا کم می‌پرسند، علت دیگرش هم پایین بودن سطح دانش بازیگری است که باید ارتقاء پیدا کند. به خاطر کم‌سوادی ما است که حاشیه‌ها در گفت‌و‌گو‌ها پر‌رنگ‌ترند و مصاحبه‌ها اکثرا سبک زندگی شده‌اند.

 

به نظر شما چرا برخی نقش‌های کوتاه و حتی چند دقیقه‌ای از یک نقش اولی بیشتر دیده می‌شود و ماندگار می‌ماند؟

نقش زمانی دیده می‌شود و ماندگار می‌ماند که هم بازیگر آن را به خوبی ایفا کند و هم کارگردان آن نقش را دوست داشته باشد. در خیلی از فیلم‌های خارجی ما می‌بینیم که بازیگری نقش بسیار کوتاه و چند دقیقه‌ای دارد، ولی آن نقش در ذهن بیننده می‌ماند، این از همان کاراکتر‌هایی است که کارگردان و بازیگر روی آن کار کرده‌اند و دوستش دارند.

 

چرا اکثر هنرمندان تا این حد محافظه‌کار شده‌اند و جسارت ندارند تا هنر خلق کنند و همه چیز سطحی و دم‌دستی شده و به بهای پول حاضرند همه اصول خود را زیر پا بگذارند و تن به هر کار بی‌ارزشی بدهند؟

به خاطر این‌که رقابت بسیار زیاد شده و اگر بازیگری به خاطر جسارتش حرفی بزند یا کاری بکند که مثلا دوسال ممنوع‌التصویر شود، دوسال آینده دیگر نمی‌تواند در این سینمای آشفته و پرشتاب راه خود را باز کند. من خودم هنوز در موقعیتی قرار نگرفته‌ام که احتیاج به جسارت خاصی داشته باشم و محافظه‌کاری را نمی‌پسندم و تا می‌توانم از حاشیه‌ها دوری می‌کنم، از شرکت کردن در بحث‌های سیاسی که بین همکارانم زیاد هم هست همواره پرهیز می‌کنم. اگر من به‌عنوان بازیگر رسالتی دارم و می‌خواهم حرفی بزنم، باید در بطن سینما باشم و تا حرفم را بزنم و اگر بخواهم چند سالی به‌خاطر یک حرف سیاسی یا اجتماعی یا یک اعتراض از سینما دور باشم، دیگر کل داستان از بین خواهد رفت.کار من این است که با هنر خودم در بازیگری یا فیلمنامه‌نویسی حرفی را بزنم و رسالتم را انجام دهم. اما این دلیل نمی‌شود که محافظه‌کار شوم و از چارچوبی که برای خودم تعیین کرده‌ام کوتاه بیایم.

 

چرا بسیاری از هنرمندان شأن هنر را رعایت نمی‌کنند و از چارچوب خود کوتاه می‌آیند و اصولی ندارند و از هر طرف باد بوزد به همان طرف می‌روند؟

بله؛ متاسفانه اهالی حزب باد بسیار زیاد شده‌اند و آفت هنر هم هست. اکنون حمایت از بچه‌های سرطانی مد است و فردا حمایت از فلان شخصیت سیاسی و پس فردا طرفدار محیط‌زیست شدن و غیره. من عاشق حیواناتم، ولی در هیچ‌یک از انجمن‌های حمایت از حیوانات نه عضو می‌شوم و نه حضور می‌یابم، همین‌طور کمک به بچه‌های سرطانی و... به نظرم این کار‌ها باید به‌دور از سروصدا و در خفا باشد. واقعا برخی از کارهای همکارانم بسیار زننده و ناجوانمردانه است؛ مثلا در جشن موسسه محک که به کودکان سرطانی کمک می‌کند، شاهد هستیم که بچه سرطانی که عاشق فلان بازیگر است و بسیار خوشحال می‌شود که آن هنرمند را از نزدیک ببیند و برایش روحیه بی‌نظیری خواهد بود اما آن هنرمند با شیک‌ترین و گران‌ترین اتومبیل، لباس و آرایش مو به این جشن می‌آید! جایی که بچه‌ها مویی ندارند که آرایشش کنند، پولی ندارند که هزینه درمان خود را بدهند و... آن هنرمند فقط دارد با موبایلش برای صفحه‌های مجازیش فالوور بیشتر جمع می‌کند و عکس می‌گیرد! این هنرمندان برای خودشان به این گونه موسسات می‌روند نه برای کمک به افرادی که در آن‌جا هستند و این روحیه بسیار خطرناک است. اگر خودت باشی و هر کاری را برای دل خودت انجام بدهی و تمام کمک‌هایت برای فقط کمک کردن باشد نه برای دوربین‌ها و شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌ها، آن کمک تاثیر معنوی خود را می‌گذارد و به شکل مثبت حس خوبی را هم برای مردم و آن افراد نیازمند ایجاد می‌کند. اگر هنرمندی خودش باشد و ادا در نیاورد برای همه ماندگار و دلنشین می‌شود.

 

چقدر نظر منتقدان برایتان مهم است و از نقد‌ها برای بهبود کار خود استفاده می‌کنید؟ 

نقد همیشه خوب است و باید وجود داشته باشد و عوامل فیلم باید از نقد‌ها برای بهبود کار خود بهره ببرند، ولی برخی از منتقدان به صورت بد و زننده‌ای برخورد می‌کنند و به‌جای نقد، توهین می‌کنند.

 

میترا در فیلم «دوران عاشقی، بیتا در فیلم «کفشهایم کو؟» و مریم در سریال «شهرزاد»؛ به‌نظر شما هرکدام از این شخصیت‌ها چه تفاوتی باهم دارند و چگونه به آن‌ها نزدیک شدید تا بتوانید آن‌ها را متفاوت از یکدیگر بازی کنید؟

هرکدام از این شخصیت‌ها کاملا با دیگری متفاوت است. در فیلم «کفشهایم کو؟» از نظر چهره کاملا خود خودم هستم به این معنی که گویی صورتم را شسته‌ام و جلوی دوربین حاضر شدم بدون کوچکترین آرایش یا گریمی، این نظر کارگردان و حتی خود من بود تا به کاراکتر بیتا نزدیک‌تر شوم. مثل توافقی که با حسن فتحی کارگردان سریال «شهرزاد» بر سر ایفای نقش مریم داشتم که باید این کاراکتر کمی لوس باشد و مریم را این‌گونه دیده بودیم و با میترا و بیتا بسیار متفاوت بود. اما برخی از مخاطبان من را برای بازی در نقش مریم بسیار اذیت کردند و در دنیای مجازی مرا آزار دادند تا جایی که من مدتی صفحه اینستاگرام خودم را بستم. علتش هم این بود که مردم به‌خصوص خانم‌ها معترض بودند که چرا این نقش منفی را بازی کرده‌ای و در سریال، بابک را به راحتی ترک کردی!! برای خیانتی که در داستان مریم به بابک می‌کند ناسزاهای بسیار رکیک به من گفتند و هنوز متعجبم که چرا مردم تفاوت قائل نمی‌شوند بین نقش و خود بازیگر! حالا آموختم که نه از کف‌زدن‌ها خوشحال شوم و نه از انتقادهای تند و زننده ناراحت. میترای «دوران عاشقی» معصوم‌تر از مریم بود و به‌دنبال عشق بود و همه تلاشش برای اثبات عشقش بود؛ شخصیت میترا بسیار آرام و متین بود ولی خود من شلوغ و پر شروشور هستم و یک‌ماه با میترا زندگی کردم و تمرین کردم تا بتوانم میترا را با تمام وجود درک کنم.

 

بهترین و بدترین مسئله در بازیگری از دید شما چیست؟

بدترینش قضاوت‌های عجولانه و سطحی است که حتی می‌تواند فاجعه‌بار باشد. بهترینش هم رنج‌ها و سختی‌های شیرینی است که برای هنر بازیگری و سینما می‌کشیم، در‌کل سینما یعنی رنج شیرین.

 

 

 

 

  • 16
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
سوگل خلیق بیوگرافی سوگل خلیق بازیگر جوان سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱۶ آبان ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

آغاز فعالیت: ۱۳۸۷ تاکنون

تحصیلات: لیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر تهران

ادامه
شیگرو میاموتو سفری به دنیای بازی های ویدیویی با شیگرو میاموتو

تاریخ تولد: ۱۶ نوامبر ۱۹۵۲

محل تولد: سونوبه، کیوتو، ژاپن 

ملیت: ژاپنی

حرفه: طراح بازی های کامپیوتری و نینتندو 

تحصیلات: کالج هنر کانازاوا

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش