چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
۲۱:۲۷ - ۰۶ آبان ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۸۰۱۵۵۶
چهره ها در سینما و تلویزیون

حمید فرخ‌نژاد:

معضلی گریبانگیر جامعه شده، اینکه مردم می‌گویند نمی‌شود

حمید فرخ‌نژاد,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران
حمید فرخ‌نژاد گفت: مسئولی که باید در دسترس باشد، اصلا نیست. پس مردم کجا باید او را پیدا کنند و از او مطالبه کنند. چطور می‌گویند پیامبر اکرم(ص) ساعاتی از روز را در مسجد می‌نشست و پاسخگوی شکایات و نظرات مردمش بود. ولی همین آقایان مسئول که با رای مردم بر سرکار آمدند، در دسترس نیستند و بعد از انتخاب شدن‌شان، همه چیز یادشان می‌رود.

به گزارش فرهبختگان آنلاین،می‌گوید «آبودان» و می‌نویسم «آبادان». این شکلی مصاحبه با حمیدفرخ نژاد پیاده شد. با اینکه سعی شده، شور و سادگی حرف‌هایش حفظ شود ولی لحنش را با همان لحن «قاسم» «ارتفاع پست»، تجسم کنید. او می‌گوید زیر پست اینستاگرام من می‌نویسند:«چرا به‌دنبال این مسائل ساده هستی برو به فکر آبادان باش.» اما ماجرا از کجا شروع شد. این بازیگر سینما که خانه‌اش حوالی پادگان ٠٦ پاسداران است، از طریق صفحه اینستاگرام خود، کمپینی به‌منظور آنچه او نجات این پادگان می‌داند، راه اندخته است. فرخ‌نژاد که هشتگ ۰۶ را برای طرح این مطالبه انتخاب کرده در صفحه اینستاگرامش نوشته است: «باید تلاش کرد و ‌مطالبه‌گر بود، با غر زدن و انفعال هیچ مشکلی حل نمیشه، مطمئن باشید نتیجه می‌ده.»بنا به آنچه در رسانه‌ها آمده است، نمایندگان مجلس شورای اسلامی در سال ۸۸ «قانون فروش و انتقال پادگان‌ها و سایر اماکن نیروهای مسلح به خارج از حریم شهرها» را تصویب کردند که شهرداری و وزارت راه‌وشهرسازی براساس یک چارچوب مشخص برای خرید و انتقال اراضی نظامی و پادگان‌ها اقدام کنند تا در نهایت زمین‌های آزادشده برای کمبود سرانه‌های خدماتی شهر به کار گرفته شود اما با گذشت بیش از ٨‌ سال از تصویب هنوز تکلیف خیلی از این اراضی مشخص نیست.

 

پادگان ۰۶ ارتش که در چهارراه پاسداران تهران قرار دارد یکی از مهم‌ترین این اراضی است که ‌رو به ویرانی است و درخت‌های کهنسالش از سه‌سال پیش خشک شدند. بخشی از این نگرانی‌ در مورد ارزش میراثی و هویتی این پادگان است و بخشی دیگر مربوط به تبدیل درخت‌های سبز و کهنسال این محوطه به ساختمان‌های غول‌پیکر است.  البته در مصاحبه با فرخ‌نژاد، فارغ از مسائل «پادگان ۰۶ ارتش» به شیوه طرح مطالبات اجتماعی چهره‌های مشهور در فضای مجازی هم اشاراتی شده است.

 

مطلبی در مورد پادگان ٠٦ پاسداران در صفحه اینستاگرام‌تان منتشر کردید و نسبت به خشک شدن درختان این پادگان و از بین رفتن ساختمان‌های قدیمی این پادگان هشدار داده بودید. دغدغه طرح مطالبه راجع به این موضوع از کجا شکل گرفت؟

پادگان تاریخی ٠٦ در منطقه پاسداران، سه سال است که بدون توجه مسئولان رها شده است. از طریق وزیر محترم دفاع، مدیرکل میراث فرهنگی، اعضای شورای شهر و شهرداری تهران و دوستان مطبوعاتی هرجایی که فکر کنید پیگر این مساله بودم. سال قبل به خاطر پروژه عکاسی یکی از دوستان، به آنجا رفتم و وقتی وضعیت آنجا را دیدم، این دغدغه برای من شکل گرفت. شما اگر با گوگل ارث نگاه کنید، متوجه خواهید شد که چه فاجعه زیست‌محیطی در این پادگان صورت گرفته است و بخش مهمی از درختان این پادگان خشک شده‌اند. من از وقتی که این پست اینستاگرامی را گذاشتم، بخش مهمی از کامنت‌ها مضمونش این بود که تلاش‌هایت بی‌فایده است چون به عمد به درخت‌ها رسیدگی نمی‌کنند تا خشک شوند و جایش ساختمان تجاری بسازند.

 

تمام تلاشم این است که با همین برد رسانه‌ای که به کمک همین موبایل و فضای مجازی، برای من مقدور شده، نسبت به این مساله واکنش نشان دهم. اصلا تعجب می‌کنم چرا من به‌عنوان یک شهروند باید به این مساله ورود کنم تا برخی از مسئولان متوجه موضوع شوند. چرا شهرداری به فکر این منطقه نیست؟ یک کارشناسی فنی ساده در مورد تراکم ساختمانی منطقه پاسداران، نشان می‌دهد که اینجا نیاز به یک محوطه وسیعی دارد که در هنگام بروز اتفاقاتی مثل زلزله، محل فرود هلی‌کوپتر امداد باشد و مرکزی برای ستاد بحران داشته باشد. تغییر کاربری این پادگان به ساختمان‌های تجاری، حاصل همان نگاه مقطعی و کوتاه‌مدتی است که متاسفانه در برخی از مدیران ما وجود دارد. در تهران مجتمع تجاری و بانک کم نداریم، آنچه کم است فضاهای فرهنگی و ورزشی در این شهر است. چرا نباید شرق تهران، هم یک مجموعه‌ ورزشی در حد و اندازه‌های باشگاه انقلاب داشته باشد. این منطقه سبز هدیه خداست و می‌شود به بهترین شکل از آن استفاده کرد و کمبود سرانه‌ خدماتی این منطقه را جبران کند. اگر مطالبات جدی باشد و اصحاب رسانه پیگیر این موضوع شوند، قطعا فکری به حال احیای این پادگان تاریخی می‌کنند.

 

چرا فضای مجازی را برای طرح این مطالبه انتخاب کردید؟

به‌عنوان یک شهروند، تمام زور رسانه‌ای‌ام، موبایلم است؛ ورود کردم تا اینکه اذهان جامعه را به این مساله معطوف کنم تا با مطالبه مردم، مسئولان هم کاری کنند. شما کافی است با «گوگل ارث» نگاه کنید و حجم خسارتی که به درختان اینجا وارد شده را ببینید. داخل پادگان ۰۶، درختان خشک و پشت دیوار پادگان درختان سبز! ساختمان‌های قدیمی هم که از دوره‌های قاجار در این پادگان باقی ماندند، در حال از بین رفتن هستند. وقتی با مدیرکل میراث فرهنگی تهران تماس گرفتم که چرا به این مساله ورود نمی‌کنید؛ به من پیامک زد که در جلسه فنی هستم و با شما تماس می‌گیرم. جالب است هنوز جلسه فنی‌شان تمام نشده و هرچه زنگ می‌زنم هم جواب نمی‌دهد. حالا گیریم که می‌شود این ساختمان‌های قدیمی را بازسازی کرد ولی درخت‌های کهنسال بالای ۱۰۰ سال که خشک می‌شوند را چه خواهند کرد. متاسفانه یک نوع بی‌مبالاتی وجود دارد که گاهی شک می‌کنم نکند از عمد تلاش می‌کنند تا درخت‌های این پادگان خشک شوند.

 

فکر می‌کنید فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی بتوانند به حل مسائلی اینچنینی و شکل‌گیری یک مطالبه عمومی کمک کنند؟

بارها گفته‌ام که در حال حاضر واقعی‌ترین رسانه مملکت، رسانه‌های مجازی هستند که مردم بی‌واسطه و به‌راحتی به واقعی‌ترین شکل منعکس می‌کنند. بعضی می‌گویند که می‌خواهیم کارهای بزرگی بکنیم و این کارهای بزرگی که بعضی مواقع در فضای شبکه‌های اجتماعی فراگیر می‌شود، مثل همان سنگ بزرگ برداشتن و نزدن است که منتهی به هیچ می‌شود. انتظار هم نیست که در فضای مجازی با یک پست اینستاگرامی بخواهیم یک تغییر وسیع اقتصادی شکل دهیم؛ من روزنامه نیستم که برای هر مساله‌ای که در کشور اتفاق می‌افتد بیانیه بدهم. از همین پارک سرکوچه، محله و جای زندگی خودمان هم شروع کنیم و مطالبه‌گر باشیم خوب است. از همان آدمی هم مطالبه کنیم که با رای من و شما به شورای شهر، محله و شهرداری رفته و حالا در معرض قضاوت مردم است. مردم می‌توانند در چارچوب مشروع حقوق قانونی خود مطالبه کنند. من واقعا تاسف می‌خورم وقتی برخی از این کامنت‌ها را می‌خوانم که پر از ناامیدی از مسئولان است  و اینکه برخی می‌گویند که این کارها فایده ندارد.  در حالی‌که مطالبه‌گری حق مردم است و می‌توانند از این حق به بهترین شکل استفاده کنند.

 

بخش مهمی از مساله انفعال مردم در مطالبه از مسئولان، به‌خاطر این است که آنها نسبت به بخش مهمی از مسئولان بی‌اعتماد شدند. بخشی از این بی‌اعتمادی به خاطر مسائل و فسادهای اقتصادی برخی مسئولان است که خبرهایش هرازگاهی به گوش‌ مردم می‌رسد. کامنت‌ها را نگاه می‌کنم، انگار مردم خودشان را جدا از آقایان مسئول می‌دانند. این مساله هم طبیعی است. مسئولی که باید در دسترس باشد، اصلا نیست. پس مردم کجا باید او را پیدا کنند و از او مطالبه کنند. چطور می‌گویند پیامبر اکرم(ص) ساعاتی از روز را در مسجد می‌نشست و پاسخگوی شکایات و نظرات مردمش بود. ولی همین آقایان مسئول که با رای مردم بر سرکار آمدند، در دسترس نیستند و بعد از انتخاب شدن‌شان، همه چیز یادشان می‌رود. انتظارات نه‌چندان معقولی هم بین کامنت‌ها دیده می‌شود، مثل اینکه انتظار دارند همه چیز به یکباره متحول شود، در حالی که خرابی‌هایی که در چندین سال به وجود آمده، طبیعی است که در طولانی مدت اصلاح شود. یا به من می‌گویند که چرا به دنبال این مسائل ساده هستی برو به فکر آبادان و مشکلاتش باش. می‌گویم من برای آبادان هم کار کردم و اتفاقا بعد از سه سالی که برای ساخت یک مجتمع فرهنگی در آنجا وقت گذاشتم و در نهایت هیچ همکاری‌ای در هیچ زمینه‌ای صورت نگرفت.

 

بخش مهمی از مطالبات و پیگیری‌های  چهره‌های شناخته شده در فضای مجازی متمرکز نیست و شکل واحدی ندارند و گاهی دیده می‌شود، نظرات شکل احساسی به خود می‌گیرند. شاید همین عدم‌تمرکز روی یک مساله و نظر دادن در مورد «همه چیز»، باعث شده که مسئولان هم نگاه جدی به مطالبات این چهره‌ها نداشته باشند و آنچنان که باید در فضای رسانه‌ای ضریب نگیرند. فکر نمی‌کنید در فضاهای رسانه‌ای که د ر اختیار  این چهره‌ها است باید تمرکز و وحدت رویه‌ای شکل بگیرد تا مطالبات هم از این شکل مقطعی خارج شود؟

این چهره‌هایی که شما می‌گویید بیشتر از این، کاری نمی‌توانند بکنند. یکی فکر می‌کند الان معضل کم‌آبی مشکل مملکت است و همین را با همان برد رسانه‌ای که دارد، مطرح می‌کند. یا در چارچوب موقعیت اجتماعی که دارد، خودش را ملزم می‌کند که پی مساله انقراض یوزپلنگ را بگیرد. هر کدام از اینها مشکل زیست‌محیطی است و این تلاش‌ها قابل احترام است چون هنرمند صاحب نام، از وقت و شهرت خودش هزینه کرده تا اذهان جامعه را معطوف به چالش یا مساله‌‌ای کند. خود این مساله فی‌النفسه، کار قابل تقدیری است چون اینها به جای اینکه منفعل باشند، حس مسئولیت اجتماعی را در جامعه تقویت می‌کنند.

 

اگرچه امکان بروز اشتباه در برخی از اظهارات رسانه‌ای هم وجود دارد مثلا برای حمایت و نجات یک اعدامی، کمپین راه انداختند. اصلا وضعیت به شکلی شد خانواده‌ای که فرزندش را از دست داده بودند، شدند «آدم بده» و اعدامی‌ای که جان یک نفر را گرفته بود شده بود «آدم خوبه.» یک رویکرد دیگری هم وجود دارد که می‌گویند چرا به فلان مساله ورود می‌کنید. پس چه کنیم؟! به هر حال موقعیتی شکل گرفته که یک برد رسانه‌ای داریم و حرف ما بهتر دیده می‌شود. شما اگر همین پیام‌هایی که به من می‌رسد و توقعاتی که از امثال من دارند، را ببینید؛ شاید خنده‌تان بگیرد مثلا یکی با همسرش اختلاف دارد، از ما می‌خواهد وساطت کنیم یا یکی خرج عمل دارد، می‌خواهد کمپین بزنیم. به هر حال تاجایی که بتوانیم و از دست ما بر می‌آید، کمک می‌کنیم. متاسفانه معضلی که گریبانگیر جامعه ما شده است اینکه می‌گویند: «نمی‌شود»، این خیلی معضل بزرگی است که جامعه از همه چیز بِبُرد و نسبت به اتفاقاتی که پیرامونش می‌افتد بی‌تفاوت شود. باید فرهنگ مطالبه‌گری را در جامعه گسترش داد و راه‌حلش هم این نیست که با کارهای بزرگ شروع کنید.

 

با حل همین نمونه مسائل کوچکی که در اطراف ما شکل گرفته، خیلی از مسائل بزرگ حل می‌شود. چطور شد مردم در مورد مساله‌ای مثل انتخابات، به جایی رسیدند که حتی آدم‌های بی‌تفاوت هم پای صندوق رای آمدند؛ می‌گویم همین حس مطالبه‌گری باید در مسائل اجتماعی شکل بگیرد. من هم می‌دانم که مشکلات بزرگ‌تر از پارک بغل دست من هم وجود دارد ولی دلیل نمی‌شود که به مسائل جزئی پیرامون خودم نپردازم. بعضی می‌گویند که بیاییم کلیت مشکلات اقتصادی، اجتماعی و... را تغییر دهیم تا از بالا به پایین اجزا اصلاح شوند. در حالی که این‌طور نیست و می‌شود روند معکوس اصلاح را شکل داد. با پیگیری و مطالبه مسائل به ظاهر کوچک  هم می‌توان مسائل بزرگ‌تر را حل کرد به شرطی که مسئولان و کننده‌های کار، پیگیر مطالبات باشند.

 

متاسفانه یک رندی بین برخی مدیران میانی وجود دارد که اگر از آنها انتقاد شود، نقدها را به توطئه‌های خارجی ربط می‌دهند تا بی‌کفایتی را لاپوشانی کنند. در حالی که سکوت کردن و پنهان کاری به ضرر کلیت نظام و ساختار اجتماعی است و باعث از بین رفتن اعتماد مردم می‌شود. خوشحالم که چند وقتی است برخی نهادها و ادارات، مفاسد اقتصادی را اعلام می‌کنند و دیگر نمی‌گویند سیاه‌نمایی نکنید. مردم اگر بفهمند مدیری که باعث خشک کردن درختان یک منطقه شده است، پاسخگو است و بازخواست می‌شود، قطعا امیدواری‌شان بیشتر می‌شود و با مطالبه‌گری، مسائل را اصلاح می‌کنند.

 

 

 

 

  • 18
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش