چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۲:۱۴ - ۰۱ آذر ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۹۰۰۱۲۷
چهره ها در سینما و تلویزیون

روشنک گرامی؛ از عشق به رانندگی تا طراحی لباس

روشنک گرامی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران
نوع رفتار و منش روشنک گرامی نشان می دهد با آدمی روبرو هستیم که زندگی را سخت نمی گیرد و اهل کارهای خاله زنگی و درگیر باندبازی شدن و پشت سر این و آن حرف زدن که در محیط سینما و تلویزیون رایج است، نیست.

 این بازیگر جوان سرش به کارش و دغدغه هایش گرم است و شاید به همین دلیل باشد که در نزدیک به یک دهه فعالیت در حوزه بازیگری تعداد کارهای بازیگری اش به زحمت به ۱۵ کار می رسد.

 

بعد از موفقیت فیلم «قاعده تصادف» که گرامی در نقش یک دختر صاف و ساده که عشق یک طرفه ای به همکلاسیش داشت ظاهر شد، این انتظار به وجود آمد که او در بازیگری سینما فعال تر باشد اما همچنان سالی یک فیلم قبول می کند و در دو سال اخیر در تئاتر نقش های خوبی در نمایش های متفاوت و جذابی مثل «بازی یالتا» و «رویای نیمه شب تابستان» داشته است.

 

روشنک گرامی که یک فیلم آماده اکران به نام «خانه دیگری» را دارد که در نقش یک دختر عامی طبقه متوسط جامعه بازی قابل قبولی ارائه کرده و در فیلم اخیرا عرضه شده به شبکه خانگی «هلن» هم نقش یک دختر قربانی شده شرایط خانواده و اجتماع را شایسته و روان بازی کرده است با حضورش در نقش محوری سریال دشوار و طولانی مدت «گمشدگان» در کانون توجه مخاطبان قرار گرفت و البته که به مانند اغلب سریال های تلویزیونی به اندازه نقدهای مثبت، نقدهای منفی هم به سمتش آمد. روشنک گرامی بازیگری نیست که در برابر نقدهای منفی موضع بگیرد و به جایش کوشیده حتی تندترین نقدها را هم با تمرکز مورد توجه و تحلیل قرار دهد. روشنک گرامی در گفتگویی ورای بازیگری، درباره دنیای ذهنی اش به عنوان یک هنرمند جوان سخن گفته است.

 

 جزو بازیگرانی نیستید که زیاد اهل بازی در سریال های تلویزیونی باشید. آیا از حضور در کارهای طولانی مدت اذیت می شوید؟

- از بازی در سریال تجربه خوبی نداشتم و بحث اذیت شدن در میان نیست. در سریال «فاصله ها» هم به خاطر تجربه کردن مدیوم تلویزیون بازی کردم. این حضور در تلویزیون کات خورد به هفت سال بعد و صبح روزی که از خواب بلند شدم و با خودم گفتم اگر امروز تا شب تلفنم زنگ بخورد و برای بازی در سریالی دعوت شوم قبول می کنم!

 

 

آن روز صبح که از خواب بلند شدید حال تان خوب بود؟

 

- بله، حالم خوب بود. خیلی ها از من خواستند که سریال بازی کنم. مردمی که به من لطف دارند و به همین خاطر در سریال «گمشدگان» بازی کردم. به هر حال این یکی از ویژگی های حرفه ماست که به خاطر ارتباط مستقیمی که با مخاطب داریم همواره در معرض اظهار نظر آنها هستیم و این اظهار نظرات می تواند دیدی بهتر نسبت به کارهای مان پیش روی مان بگذارد. فقط باید کمی دقت کرد که این نظرات، مشی مستقل بازیگر را دچار خدشه نکند.

 

به نظر می رسد در این سال ها پیشنهاد بازی در سریال های زیادی را رد کرده اید.

 

- خیلی زیاد! تعدادش یادم نیست. همواره در برهه ای از زمان با یکسری پیشنهادات مواجه می شوید که باید میان آنها انتخاب کنید. این وضعیت برای من هم بارها پیش آمده است که مواجه شده ام با پیشنهاد بازی در سریال هایی که برخی از آنها زیاد از حد روتین بوده اند و مطمئن بودم اگر در آنها ایفای نقش کنم اتفاقی در مسیر بازیگریم رخ نخواهد داد. پس چه بهتر که بکوشم انتخاب هایی منطقی تر و متفاوت تر داشته باشم تا هم خودم لذت بیشتری از بازیگری ببرم و هم مخاطبانم متوجه تفاوت کاراکترها شوند.

 

 

انگاری کلا بازیگری را هم زیادی جدی نمی گیرید.

 

 

- به بازیگری به عنوان شغل و حرفه نگاه نمی کنم بلکه بازیگری را برای لذت بردن و علاقه شخصی انجام می دهم. اصلا ذات هنر به جوشش درونی و علایق شخصی باز می گردد و اگر این علاقه نباشد، هیچ هنری فی نفسه لذت بخش نیست. شما در نظر بگیرید فردی که علاقه ای به نقاشی ندارد، بخواهد به صورت آکادمیک نقاش شود؛ طبیعی است که چنین فردی سخت بتواند به اندازه یک نقاش غریزی رشد کند و محصول قابل قبولی خلق نماید.

 

این حرکت بر مدار علاقه، امکان خوبی را در اختیار شما قرار می دهد که هر نقشی را قبول نکنید.

 

 

- هیچ وقت برای بازیگر بودن خیلی هیجان زده نبودم بنابراین کم کاری ناراحتم نمی کند. به بازیگری جور دیگری نگاه می کنم. نقش هایی را قبول می کنم که بتوانم با آنها کلنجار بروم و ارتباط برقرار کنم و دوست شان داشته باشم و این کلنجار رفتن در رسیدن به حال روحی خوب کمکم می کند. هیچ لذتی هم بالاتر از همین که روحت حالش خوب باشد، نیست.

 

 

غیر از بازی در نقش هایی که دوست دارید، انجام چه کارهایی حال تان را خوب می کند؟

 

- موسیقی حالم را خیلی خوب می کند و من پیانو، عود، تار و ساکسیفون می نوازم و نواختن و گوش دادن موسیقی سرحالم می کند.

 

 

آیا موسیقی را به طور حرفه ای دنبال می کنید؟

 

- تار و پیانو را حرفه ای دنبال می کنم ولی به طور غریزی کلا آدمی هستم که هر سازی ببینم می توانم دستم بگیرم و شروع کنم به نواختن.

 

روشنک گرامی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

 

بنابراین بیشتر به موسیقی علاقه دارید تا بازیگری؟

 

- نمی توانم مقایسه شان کنم. جنس علاقه ام به موسیقی خیلی متفاوت با بازیگری است. نمی توانم بگویم کدام شان را بیشتر دوست دارم. در کنار موسیقی و بازیگری که گاهی چیزکی هم می نویسم و داستان می نویسم، طرح فیلمنامه می نویسم و دل نوشته هایی که شاید روزی بتوان آنها را منتشر کرد. البته ادعایی در این زمینه ندارم و برای همین است که همه آنها را دل نوشته می دانم.

 

 

اهل کارهایی که برخی از بازیگران نامتعارف مثل کاری که «دانیل دی لویس» کرد و ۱۰ سال بازیگری را رها کرد و به شهر رم رفت و کفاش شد، هستید؟

 

- به طور کلی کارهای هیجان انگیز را دوست دارم و دوست ندارم مدام مشغول یک کار خاصی باشم. کلا ذات بازیگری هم با همین خطر کردن و قرار گیری در نقش های تجربه نشده است که لذت بخش می شود.

 

 

اهل کارهای خطرناک هستید؟

 

- عاشق سرعت هستم و اغلب مواقع ماشینم را با سرعت می رانم و الان که کمی پیر شده ام و عین پیرزن ها محتاط رانندگی می کنم (می خندد) اما هنوز هم مادرم کنار من در ماشین نمی نشیند و از رانندگی من می ترسد! ولی به هر حال این هم غریزی است و نمی شود کاریش کرد. رانندگی و عشق به سرعت در بسیاری از جوانان وجود دارد و این هم راهی است برای خالی کردن هیجانات این دوران.

 

روشنک گرامی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

 ... لابد جریمه رانندگی هم زیاد پرداخت می کنید؟

- به خاطر سرعت نه، اما چون محل دانشگاهم در منطقه طرح ترافیک بود جریمه های زیادی پرداختم. سال قبل هم که دوتا تئاتر در مرکز شهر بازی داشتم بارها جریمه شدم. اینها مواردی است که شاید برای بسیاری دیگر از عشق ماشین ها هم پیش آید به خصوص در تهران که آن قدر انباشته شده از خودرو که حد ندارد.

 

 

به نظر می رسد در خانواده ای با رفاه مالی بالا زندگی می کنید.

 

- نه، خانواده من به لحاظ مالی در سطح متوسطی هستند و اینکه می گویند مرفه بوده ام شایعاتی است که شبیه اش درباره بسیاری دیگر از همکاران هم وجود دارد. البته زندگی در سطح متوسط باعث نشده تمنیات مالی داشته باشم و همواره لذت روحی را مقدم دانسته ام بر تلاش برای افزودن به سطح مالی چون فکر می کنم اگر روحم در آرامش نباشد، درآمد میلیاردی هم به کار نمی آید.

 

پس به خاطر کسب درآمد نبوده که سراغ بازیگری آمده اید؟

 

- من می توانم از راه های دیگری به جز بازیگری پول در بیاورم. مثلا طراحی لباس هم انجام می ده. البته این کار را هم به صورت کاملا دلی انجام می دهم. یعنی حرفه ای به مفهوم این که مزون داشته باشم، نه اما برخی از دوستانم از لباس هایی که طراحی کرده ام خرید می کنند. کار طراحی لباس هم درآمد مناسبی دارد که اگر بخواهم می تواند بهینه شود اما آدمی نیستم که در یک حیطه بمانم و بیشتر دوست دارم علایق مختلفم را پی بگیرم؛ علایقی که جنبه روحی دارند و باعث می شوند لذت بیشتری از زندگی ببرم.

 

 

برخی از بازیگران مثل مهتاب کرامتی و ستاره اسکندری مزون دارند. با آنها همکاری نمی کنید؟

 

- افتخار همکاری با این هنرمندان را نداشته ام چون وقتی برای داشتن مزون دائمی ندارم و هر وقت که آزادم خودم طراحی می کنم و لباس های دست دوز درست می کنم که بیشترشان هم به درد پوشیدن در زندگی عادی نمی خورد و در واقع آرت فشن محسوب می شوند. بر این اساس شاید این نوع طراحی لباس به درد هر فردی نخورد و بیشتر مناسب آنهایی باشد که می خواهند رنگ و رویی دیگر از پوشش را تجربه کنند.

 

روشنک گرامی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

 

از حرف های تان مشخص است که زیاد به فکر پول در آوردن نیستید.

 

- پولدار بودن هم مثل مشهور بودن ترسناک است. ماشینم پژو ۲۰۶ کهنه ای است که مدام خراب می شود. با این ماشین هم وقتی که توی خیابان می روم و کودکان کار را می بینم که برای گرفتن هزار تومان بالا و پایین می روند از خودم خجالت می کشم و یا این که مرد سن و سال دار پیک موتوری در زیر باران جنسی را حمل می کند تا به صاحبش برساند حالم را دگرگون می کند. اینها را که در جامعه می بینم حالم بد می شود.

 

آدم آرمان خواهی هستید؟

 

- از دیدن فقر و ناراحتی مردم ناراحت می شوم و گریه می کنم. این هم جزو همان ویژگی های ذاتی ام است که سال هاست با من بوده و ابایی از بیان آن ندارم. برابری آدمیان در اوضاعی که می بینید یک نفر برای پیدا کردن لقمه ای نان باید درون سطل های زباله را کاوش کند به شدت به چالش کشیده می شود. هر انسان دیگری هم باشد بعید است این صحنه ها را ببیند و تکان نخورد. نمی شود که وجدان را کنار گذاشت و تبدیل شد به ربات!

 

 آخرین بار چه زمانی اشک تان درآمد و به قول معروف گریه کردید؟

- آخرین روز فیلمبرداری «گمشدگان» گریه کردم.

 

... چون قرار بود کار تمام شود گریه کردید؟

 

- نه، از این لوس بازی ها خوشم نمی آید. در صحنه فینال سریال که با پدرم (بهنام تشکر) حرف های عاطفی می زدیم بعد از کات کارگردان گریه ام گرفت.

 

صحنه های عاطفی را غریزی بازی می کنید یا تکنیکی؟

 

- حسی بازی می کنم. یعنی سعی می کنم به لحاظ احساسی کاملا به کاراکتر نزدیک شوم و به دنبال آن است که حس و حال کاراکتر بر ذهنم غلبه می کند و ایفای نقش ساده می شود. البته برخی هم می کوشند همه چیز را به سمت تکنیک های بازیگری ببرند و از ارتباط برقرار کردن حسی با کاراکتر دوری کنند چون گمان شان این است که بعدتر در آمدن از قامت آن کاراکتر به دشوارترین کار زندگی شان بدل خواهد شد ولی شخصا فکر می کنم تا حس و حال شخصیت شناخته نشود، نمی توان آن را طوری ایفا کرد که مخاطب غرق شخصیت شده و با اتفاقات پیرامونی آن ارتباط گیرد.

 

 

بازی در فیلم «هلن» چقدر به شما در دیده شدن و سپس بازی در «گمشدگان» کمک کرد؟ آیا از آقای رضا کریمی کارگردان سریال «گمشدگان» نپرسیدند صرفا به خاطر بازی در فیلم «هلن» که آنجا هم نقش دختری بریده از خانواده با بازی می کردید برای سریال انتخاب تان کرده یا نه؟

 

- فکر می کنم فقط آنونس «هلن» را دیده بود و بر اساس آن من را انتخاب کرده بود! البته که آنونس هم به اندازه خود می تواند شمایی کلی از محصول را به مخاطب ارائه دهد و خیلی از بازیگران دیگر هم به صرف یک تیزر کوتاه دیده می شوند.

 

چه تجربیات جدیدی با حضور در «گمشدگان» به دست آوردید؟

 

- تجربیات زیست اجتماعی خوبی از بازی در «گمشدگان» به دست آوردم. در طول فیلمبرداری سریال به مناطقی از پایین شهر رفتیم که تا به حال ندیده بود. در مناطقی مثل مولوی و میدان اعدام مردم کنار دیوار نشسته بودند و مواد مخدر مصرف می کردند و بعدش هم بعد از نشئه شدن همانجا می خوابیدند. البته شنیده ام در آمستردام هم خیابانی است که استعمال یک نوع مواد مخدر آزاد است اما در پایین شهر تهران هر مواد مخدری که تصورش را می کردید وجود داشت و زن و مرد و پیر و جوان بدون ترس مواد استعمال می کردند و این کار ضمن ترسناک بودنش خیلی ناراحت کننده است و باعث می شود آدمی مدام پیش خود فکر کند که چرا علیرغم این همه تبلیغاتی که درباره آثار سوء مواد مخدر می شود باز هم در گوشه و کنارمان آدم هایی را داریم که خودشان را غرق این مواد می کنند.

 

 

 

bartarinha.ir
  • 20
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش