جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳
۰۸:۴۷ - ۰۶ دي ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۰۰۱۵۱۵
چهره ها در سینما و تلویزیون

گفت‌وگو با امیر کاظمی بازیگر سریال لیسانسه‌ها

امیر کاظمی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

در ۱۶ سالگی به‌صورت کاملا اتفاقی برای بازی در یک نقش کوتاه توسط مرضیه برومند انتخاب می‌شود و دو سال بعد یکی از نقش‌های اصلی سریال «همه بچه‌های من» به او سپرده می‌شود. امیر کاظمی تمام جایگاهی را که دارد مدیون صبر و حوصله مرضیه برومند می‌داند. او در اواسط دهه ۲۰ زندگی به یکی از چهره‌های تلویزیون تبدیل شده که همه او را به خاطر سبک بازی راحتش به خاطر می‌آورند. درباره روزهای نوجوانی و همکاری با برومند و موقعیت این روزهایش پس از سه همکاری موفق با سروش صحت با او گپ زدیم.

در جایی گفته بودید در نوجوانی پشت صحنه سریال «کتاب‌فروشی هدهد» رفته بودید و به‌صورت اتفاقی در یک سکانس بازی کردید و از آن‌جا وارد دنیای بازیگری شدید. چقدر مرضیه برومند را در راهی که طی کردید موثر می‌دانید؟

مرضیه برومند برای هم نسلان من و حتی نسل جدید بسیار تاثیرگذار است، چون او حجم زیادی از خاطرات کودکی ما را ساخته است. وقتی درباره نوستالژی‌هایمان صحبت کنیم، حتما بخشی از آن با آثار خانم برومند گره خورده است.به نظر من این می‌تواند بزرگ‌ترین رسالت یک هنرمند باشد که تا این حد در زمان حیاتش تاثیرگذار است.

بزرگ‌ترین شانس زندگی من این بود که در اولین تجربه کاری‌ام با خانم برومند همکاری داشتم و به خودم بابت این شانس می‌بالم. همیشه هم می‌گویم مرضیه برومند من را ساخته و پرداخته تا وارد دنیای هنر شوم و هرچی یاد گرفتم از کار با او بوده است. خانم برومند جزو چهار آدمی است که حاضرم فقط به پشت صحنه کارهایشان رفته، نگاه کنم و قربون صدقه‌شان بروم و از ایشان یاد بگیرم.

کار در کنار کسانی که تجربه بسیار بالایی در بازیگری داشتند برایتان چالش نبود؟ یا در دوران نوجوانی خیلی سختی کار را متوجه نمی‌شدید؟

مرضیه برومند بسیار صبور است و سعی می‌کند مدام همه‌چیز را به آدم یاد بدهد. وقتی به کسی که تجربه جلو دوربین رفتن نداشته، اطمینان می‌کند و نقشی را به او می‌دهد، خیلی صبر و وقت می‌خواهد. از طرفی کار با یک بچه نا بلد مثل این می‌ماند که یک جمعی برای بازی دور هم جمع شده و یک نفر بازی بلد نباشد. حوصله کل جمع سر می‌رود تا آن نابلد یاد بگیرد و به مرحله لذت بردن از بازی برسد. خانم برومند این تحمل را داشت که من آن بازی را یاد بگیرم.

اگر به‌صورت اتفاقی وارد دنیای بازیگری نمی‌شدید، فکر می‌کنید مسیر زندگی‌تان به کجا می‌رفت؟ بازهم در دانشگاه نمایش می‌خواندید؟

اول بگویم من درسم را در دانشگاه نیمه کاره رها کردم. من همیشه هدفم در زندگی این بود که بازیگر شوم، اما راه ورود به بازیگری عجیب و غریب است. مثلا ما هر سال کلی فارغ التحصیل رشته بازیگری و کارگردانی از دانشگاه‌ها داریم، اما می‌بینیم مثلا در همین حوزه کارگردان‌های خانم، شاید کسانی که در این زمینه به طور حرفه‌ای مشغول به کار هستند، اندازه انگشت‌های یک دست هم نیستند. دلیل این حرفه‌ای نبودن آن آدم‌ها نیست، بلکه معمولا شانس حضور در کارهای جدی و قابل دیدن را پیدا نمی‌کنند. همیشه برای خودم این تصور را داشتم که در ۲۴ سالگی وارد دنیای بازیگری شوم، اما این شانس به لطف خانم برومند سراغ من آمد و همچنین کمک‌های فرهاد آییش تا بتوانم وارد این حرفه شوم.

بعد از آن‌که همکاری مشترکی با مرضیه برومند نداشتید، توانستید خودتان را طوری نشان دهید که کارگردان‌های دیگری هم سراغتان بیایند. این یعنی تکیه شما فقط به یک شخص نبوده. راه بازیگری را بعد از «همه بچه‌های من» چطور ادامه دادید؟

وقتی قسمت اول سریال «همه بچه‌های من» پخش شد، بیژن بیرنگ برای یک کار با من تماس گرفتند. وقتی آن‌جا مشغول کار بودم و هنوز فیلمبرداری تمام نشده بود که از دفتر حمید نعمت‌الله پیشنهاد «وضعیت‌سفید» به من شد.

فکر می‌کنم دلیل به وجود آمدن این مسیر برای من این بود که آن زمان تلویزیون هنوز بیننده خودش را داشت و آدم‌هایی که در کارهای هنری فعالیت می‌کردند حداقل هنوز تلویزیون می‌دیدند و آن سال‌ها این شانس را داشتم که توسط آدم‌های درستی دیده شوم. شانس در کار هنری و بازیگری ایران خیلی مهم است، یک وقتایی هست افرادی از خودم خوش‌شانس‌تر می‌بینم و گاهی افرادی با هنر و توانایی خیلی بیشتر هستند که اصلا شانس ندارند.

وقتی به کارنامه کاری شما نگاه می‌کنیم، در همه نقش‌ها آن‌قدر رئال و راحت بازی کرده‌اید که انگار اصلا نقش بازی نمی‌کنید. برای این سبک بازیگری، الگوی خاصی دارید؟

به نظر من سبک بازی به علاقه شخصی باز می‌گردد. من خیلی فیلم می‌بینم، حتی کار می‌کنم که پول جمع کنم و فیلم ببینم. همین فیلم دیدن‌ها و مطالعه من را به جمع بندی درباره بازیگری رسانده است. همیشه دوست داشتم این‌گونه بازی کنم و اصلا بازیگری را این‌گونه می‌بینم؛ البته راحت بازی کردن نباید به این‌که زحمتی برای نقش نمی‌کشیم تعبیر شود. وقتی سبکی و نوعی از بازی را دوست داشته باشید به بازیگرانی هم علاقه‌مند می‌شوید که همان سبک را دنبال می‌کنند؛ مثلا در «ایران من» عاشق بازی رضا عطاران و جواد عزتی هستم.

این‌ها آدم‌هایی هستند که کاملا رئال و بدون هیچ ادایی حتی در موقعیت‌های بسیار درام هم درست بازی می‌کنند.این راحت بودن بیشتر شبیه جامعه است، چون مردم کوچه و خیابان همین طوری راحت راه می‌روند و حرف می‌زنند.

نزدیک به سه سال است که به‌طور مداوم با سروش صحت همکاری می‌کنید و در سه سریال «شمعدانی»، «لیسانسه‌ها ۱» و «لیسانسه‌ها ۲» بازی کردید. سروش صحت چطور وارد زندگی هنری شما شد؟

من همیشه سروش صحت را دوست داشتم و دلم می‌خواست با او کار کنم. قبل از ساخت شمعدانی یک روز دستیار آقای صحت با من تماس گرفت و گفت پیمان قاسم‌خانی تو را برای کار جدید سروش صحت معرفی کرده است. خیلی هیجان زده شدم و اصلا نمی‌دانستم پیمان قاسم‌خانی من را از کجا می‌شناسد. تا این‌که به دفتر آقای چگینی رفتم و متوجه شدم وقتی پیشنهادهایی را برای نقش سعید می‌دادند، پیمان قاسم‌خانی گفته: «آن پسری که در «وضعیت سفید» می‌گفت من خیلی خوشگلم و مشکل ما خوشگلا اینه که در خاطره‌ها می‌مانیم، را پیدا کنید.»

حتی اسم من را هم نمی‌دانستند، اما پیدایم کردند. وقتی با آقای صحت صحبت کردم دیدم چقدر سلیقه کمدی ما به هم نزدیک است و همکاری شکل گرفت. حتی در همان اوایل فیلمبرداری پیشنهاد «لیسانسه‌ها» هم بهم داده شد. تاوان انتظار برای «لیسانسه‌ها» را هم دادم چون یک سال و نیم هیچ کاری انجام ندادم تا این سریال شروع شود.

در بعضی از نقدهایی که به «لیسانسه‌ها» وارد شده، گفته‌اند چرا مازیار سریال «لیسانسه‌ها» با وجود سرطان و شیمی درمانی اصلا تغییری در وزن و هیکلش به وجود نمی‌آید؟

خیلی خوب است که این را این‌جا بگویم، طبق مشاوره‌هایی که از مرکز دهش‌پور و دکتر متخصص سریال می‌گرفتیم، متوجه شدیم بیماران سرطان لنف، نه‌تنها لاغر نمی‌شوند بلکه چاق می‌شوند. به این دلیل که نباید تحرک داشته باشند و باید مدام به خودشان رسیدگی کنند و این باعث اضافه وزن در آن‌ها می‌شود. از طرفی سرطان‌های روده و معده باعث لاغری مفرط مبتلایان می‌شود.

تا به حال جز تلویزیون در هیچ مدیای دیگری حضور نداشتید. از سینما و تئاتر پیشنهاد نداشتید یا خودتان نخواستید از تلویزیون بروید؟

از شروع فعالیت هنری‌ام چهار پیشنهاد سینمایی داشته‌ام که همه آن‌ها در این دو یا سه سال اخیر بوده است، اما بدشانسی بازیگران تلویزیون این است که مدتی طولانی درگیر یک پروژه هستند و هماهنگ کردن برای کارهای دیگر کمی سخت است. وقتی هم کار سریالی تمام می‌شود، دیگر از کار سینمایی خبری نیست تا در کار بعدی تلویزیون حضور پیدا کنی. درباره تئاتر هم باید بگویم به میل خودم تا همین یک سال پیش دوست نداشتم کار کنم، اما چند وقتی است که دوست دارم کار تئاتر انجام دهم، و پیشنهاد خیلی خوبی هم برایم پیش آمد که به زودی احتمالا خبرهای آن را می‌شنوید.

در ابتدای صحبت‌هایتان به چهار نفری اشاره کردید که حاضرید حتی شده پشت صحنه بروید تا آن‌ها را ببینید؛ می‌شود نام این افراد را بگویید؟

مرضیه برومند را که گفتم. نفر بعدی حمید نعمت‌الله است که فقط دوست دارم بشینم و نگاهش کنم، هیچ کاری هم با او ندارم. بعد از آن هم استاد داریوش مهرجویی و استاد مسعود کیمیایی.

سوسن سیرجانی

asemandaily.ir
  • 20
  • 4
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
علی نصیریان بیوگرافی علی نصیریان؛ پیشکسوت صنعت بازیگری ایران

تاریخ تولد: ۱۵ بهمن ۱۳۱۳

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر، نویسنده و کارگردان

آغاز فعالیت: ۱۳۲۹ تاکنون

تحصیلات: دانش آموخته مدرسه تئاتر در رشته هنرپیشگی

ادامه
پاوان افسر بیوگرافی پاوان افسر بازیگر تازه کار سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۷ تیر ۱۳۶۳ 

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر 

آغاز فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

تحصیلات: لیسانس رشته ی مدیریت بازرگانی

ادامه
امین پیل علی بیوگرافی امین پیل علی بازیکن تازه نفس فوتبال ایران

تاریخ تولد: ۱۷ دی ۱۳۸۱

محل تولد: گیلان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک

تیم: تیم ملی فوتبال ایران

شماره پیراهن: ۱۵

ادامه
ابوطالب بن عبدالمطلب زندگینامه ابوطالب بن عبدالمطلب پدر امام علی (ع)

تاریخ تولد: ۳۵ پیش از عام‌الفیل

محل تولد: مکه

دیگر نام ها: عبدالمطلب، عبدالمناف، عمران

دلیل شهرت: رئیس قبیله بنی هاشم، پدر امام علی (ع)، عمو و حامی حضرت محمد (ص)

درگذشت: سال دهم بعثت

آرامگاه: مکه در گورستان ابوطالب

ادامه
رودریگو هرناندز بیوگرافی «رودریگو هرناندز»؛ ستاره ای فراتر از یک فوتبالیست | هوش و تفکر رمز موفقیت رودری

تاریخ تولد: ۲۲ ژوئن ۱۹۹۶

محل تولد: مادرید، اسپانیا

حرفه: فوتبالیست 

پست: هافبک دفاعی

باشگاه: منچسترسیتی

قد: ۱ متر ۹۱ سانتی متر

ادامه
موسی التماری بیوگرافی موسی التماری بازیکن فوتبال اردنی

تاریخ تولد: ۱۰ ژوئن ۱۹۹۷

محل تولد: امان، اردن

حرفه: فوتبالیست

باشگاه کنونی: باشگاه فوتبال مون‌پلیه فرانسه

پست: مهاجم

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
اوسمار ویرا بیوگرافی اوسمار ویرا سرمربی تیم پرسپولیس

تاریخ تولد: ۳ ژوئیه ۱۹۷۵

محل تولد: ریو گرانده دو سول ، برزیل

حرفه: سرمربی تیم فوتبال

باشگاه کنونی: پرسپولیس

آغاز فعالیت: سال ۱۹۹۴

ادامه
اوستون ارونوف بیوگرافی اوستون ارونوف بازیکن فوتبال ازبکی در تیم های ایرانی

چکیده بیوگرافی اوستون ارونوف

نام کامل: اوستون رستم اوگلی اورونوف

تاریخ تولد: ۱۹ دسامبر ۲۰۰۰

محل تولد: نوایی، ازبکستان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک تهاجمی

باشگاه کنونی: پرسپولیس

ادامه
اکرم عفیف بیوگرافی اکرم عفیف بازیکن برتر تیم ملی قطر

تاریخ تولد: ۱۸ نوامبر ۱۹۹۶

محل تولد: دوحه، قطر

حرفه: فوتبالیست

پست: وینگر

باشگاه کنونی: السد قطر

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های آنشرلی

دیالوگ های آنشرلی در این مقاله از سرپوش به بررسی جذابیت های دیالوگ های آنشرلی در سینما و تئاتر می‌پردازیم. آنشرلی، با تاریخچه‌ای غنی در حوزه فرهنگ و هنر، دارای دیالوگ‌هایی است که علاوه بر ارتقاء داستان، به عنوان نمونه‌هایی برجسته از زبان هنری در این صنایع شناخته می‌شوند. اثر آنشرلی  کتاب "آنشرلی" نوشته لوسی ماد مونتگمری، داستان دختری به نام آن شرلی است که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. آن شرلی دختری کنجکاو، مهربان و خلاق است که با دیالوگ های خود، شخصیتی دوست داشتنی و ماندگار در ذهن خوانندگان ایجاد کرده است. انیمیشن آنشرلی انیمیشن "آنشرلی" که در سال ۱۹۷۹ در ژاپن ساخته شده است، اقتباسی از رمان "آن در گرین گیبلز" نوشته لوسی ماد مونتگمری است. این انیمیشن، داستان دختری به نام آن شرلی را روایت می کند که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. شخصیت های آنشرلی شخصیت های اصلی انیمیشن آنشرلی عبارتند از: آن شرلی: دختری کنجکاو، مهربان و خلاق که با موهای قرمز و شخصیت دوست داشتنی خود، یکی از محبوب ترین شخصیت های ادبیات کودکان است. مریلا کاترین کاتبرت: خواهر بزرگ تر ماتیو کاتبرت که با برادرش در مزرعه گرین گیبلز زندگی می کند. مریلا زنی سخت کوش و جدی است که در ابتدا از حضور آن شرلی در خانه خود خوشحال نیست. ماتیو کاتبرت: برادر کوچک تر مریلا که مردی مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیانا براری: دختر همسایه کاتبرت ها که با آن شرلی دوست می شود. دیانا دختری مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیالوگ های انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، از این قرار است که آن شرلی، دختری یتیم که در یتیم خانه بزرگ شده است، توسط خواهر و برادری به نام های مریلا و ماتیو کاتبرت به فرزندخواندگی پذیرفته می شود. مریلا و ماتیو، آن شرلی را برای کمک به انجام کارهای خانه و مزرعه می خواهند. آن شرلی، با موهای قرمز آتشین و شخصیت دوست داشتنی خود، به سرعت با مریلا و ماتیو و همچنین با همسایه آنها، دیانا براری، دوست می شود. آن شرلی، با ماجراجویی ها و شیطنت های خود، زندگی کاتبرت ها را زیر و رو می کند و به آنها یاد می دهد که چگونه از زندگی لذت ببرند. نکات مثبت آنشرلی انیمیشن آنشرلی، از جمله انیمیشن های ماندگار و خاطره انگیزی است که با داستان جذاب و شخصیت های دوست داشتنی خود، مخاطبان زیادی را به خود جذب کرده است. از جمله نکات مثبت این انیمیشن می توان به موارد زیر اشاره کرد: - داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، داستانی جذاب و پرکشش است که مخاطبان را از ابتدا تا انتها درگیر خود می کند. - شخصیت های انیمیشن آنشرلی، از جمله آن شرلی، مریلا، ماتیو و دیانا، شخصیت هایی دوست داشتنی هستند که مخاطبان با آنها ارتباط برقرار می کنند. - انیمیشن آنشرلی، پیام های مثبتی مانند اهمیت خانواده، دوستی و امید را به مخاطبان خود منتقل می کند. دیالوگ های شخصیت آنشرلی دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بیانگر شخصیت او هستند. او دختری کنجکاو و ماجراجو است که همیشه به دنبال یادگیری چیزهای جدید است. این ویژگی در دیالوگ های او به وضوح دیده می شود. برای مثال، در یکی از دیالوگ ها، آنشرلی از معلم خود می پرسد: "حتی اگر دنیا بد باشد، همیشه چیزهای خوب هم وجود دارد." " تصور اینکه شما یک ملکه هستید واقعا عالی است. شما بدون هیچ گونه ناراحتی از آن لذت می برید و هر زمان که بخواهید می توانید از ملکه بودن دست بردارید، کاری که در زندگی واقعی نمی توانید انجام دهید." "این یک چیز خوب در مورد این جهان است ... همیشه بهارهای بیشتری وجود دارد." "وقتی فکر می‌کنم قرار است اتفاق خوبی بیفتد، به نظر می‌رسد که بر روی بال‌های انتظار پرواز می‌کنم. و سپس اولین چیزی که متوجه می شوم با یک ضربت به زمین می افتم. اما واقعاً ماریلا، قسمت پرواز تا زمانی که ادامه دارد با شکوه است... مثل اوج گرفتن در غروب خورشید است. من فکر می‌کنم که تقریباً تاوان ضربه را می‌پردازد." "خب، نمی توان یکدفعه عادت دختر بچه بودن را کنار گذاشت." "شاید... شاید... عشق به طور طبیعی از یک دوستی زیبا آشکار شد، مانند گل رز طلایی که از غلاف سبزش می لغزد."  "این یک ایده دوست داشتنی است، دایانا؛ زندگی کردن به گونه ای که نامت را زیبا کنی، حتی اگر در آغاز زیبا نبود... آن را در افکار مردم برای چیزی آنقدر دوست داشتنی و دلپذیر قرار می دهد که هرگز به تنهایی به آن فکر نمی کنند." "شاید، به هر حال، عاشقانه مانند یک شوالیه که سوار اسب می‌شود، با شکوه و هیاهوی وارد زندگی انسان نشده باشد. شاید مثل یک دوست قدیمی از راه‌های آرام به سمت آدم خزید..." "خب، همه ما اشتباه می کنیم، عزیزم، پس فقط آن را پشت سر بگذار. ما باید از اشتباهات خود پشیمان باشیم و از آنها درس بگیریم، اما هرگز آنها را با خود به آینده منتقل نکنیم." "من معتقدم که زیباترین و شیرین ترین روزها، روزهایی نیستند که در آن اتفاقات بسیار باشکوه یا شگفت انگیز یا هیجان انگیزی رخ دهد، بلکه فقط روزهایی هستند که لذت های کوچک ساده ای را به ارمغان می آورند و به آرامی یکدیگر را دنبال می کنند، مانند مرواریدهایی که از یک رشته می لغزند." "من از دوستی بسیار سپاسگزارم. زندگی را بسیار زیبا می کند." "این بدترین دوران بزرگ شدن است و من در حال درک آن هستم. چیزهایی که در دوران کودکی خیلی می‌خواستی، وقتی به آنها دست پیدا می‌کردی، به نظرت چندان شگفت‌انگیز به نظر نمی‌رسند." "آیا خوب نیست که فکر کنیم فردا روز جدیدی است که هنوز هیچ اشتباهی در آن وجود ندارد." دیالوگ های ماندگار آنشرلی "این خیلی خوب است که در مورد غم ها بخوانید و تصور کنید که قهرمانانه از طریق آنها زندگی می کنید، اما وقتی واقعاً آنها را دارید، خیلی خوب نیست" "خیلی آسان است که شرور باشی بدون اینکه بدانی." "اما واقعاً ماریلا، نمی‌توان در چنین دنیای جالبی برای مدت طولانی غمگین ماند، می‌تواند؟" "زندگی ارزش زیستن را دارد تا زمانی که خنده در آن باشد." "تجربه من این بوده است که شما تقریباً همیشه می توانید از چیزهایی لذت ببرید، اگر تصمیم خود را محکم بگیرید که این کار را انجام دهید." "دنیای قدیمی عزیز تو بسیار دوست داشتنی هستی و من خوشحالم که در تو زنده هستم." "چرا مردم باید برای دعا زانو بزنند؟ اگر واقعاً می خواستم دعا کنم به شما می گویم که چه کار می کردم. من به تنهایی یا در جنگل های عمیق و عمیق به یک میدان بزرگ بزرگ می رفتم و به آسمان - بالا - بالا - بالا - به آن آسمان آبی دوست داشتنی نگاه می کردم که انگار پایانی برای آن وجود ندارد. آبی بودن و سپس من فقط یک دعا را احساس می کنم." "این یکی از مزایای سیزده سالگی است که شما خیلی بیشتر از زمانی که فقط دوازده ساله بودید می دانید" "تا زمانی که نمردی هرگز از غافلگیر شدن در امان نیستی" "کیک‌ ها یک عادت وحشتناک دارند که وقتی می‌ خواهید خوب باشند بد می‌ شوند" "آنه تمام عاشقانه هایت را رها نکن اندکی از آن چیز خوبی است البته نه زیاد اما کمی از آن را حفظ کن" دیالوگ های زیبای آنشرلی سخن پایانی درباره دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بخشی از جذابیت این شخصیت دوست داشتنی هستند. این دیالوگ ها، شخصیت، امید، خوش بینی و عشق به طبیعت آنشرلی را به خوبی بیان می کنند. گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش