سه شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۵:۵۸ - ۰۶ دي ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۰۰۱۷۲۳
چهره ها در سینما و تلویزیون

علیرضا جعفری: مطلقا عشق بازیگری نبودم

علیرضا جعفری,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران
فکر می‌کنم بعد از مدت‌ها تلویزیون کار را به دست کاربلدها سپرد، در این حرفه فارغ از هر موردی بلد بودن کار مهم است و تلویزیون بعد از مدت‌ها کاری در حدواندازه و اشل خود را دید.

خبر گزاری صبا/ سریال «سایه‌بان» با حضور بازیگران باسابقه و البته بازیگران جوان و تازه‌‌وارد به عرصه تصویر، ازجمله کارهایی است که این شب‌ها بینندگان شبکه دو سیما پیگیر آن هستند. پرداختن به قشر کارگر و مسائل مربوط به آن‌ها منجر به روایت داستانی شده که ضمن آفریدن قهرمان و همراهی مخاطب به بیان دغدغه‌ها، آسیب‌ها و روزمرگی‌های مردم سطح شهر می‌پردازد.  علیرضا جعفری که از سنین کودکی بازیگری را تجربه می‌کند در نقش بابک ازجمله بازیگران «سایه‌بان» هست که با آن پیرامون این سریال و سایر موضوعات به گفت‌وگو نشستیم؛ متن کامل این گپ‌وگفت را مشاهده می‌کنید

 

شما بازیگری را از کودکی شروع کردید؛ افراد زیادی مانند شما از سن کم فعالیت هنری را آغاز کردند اما تعداد کمی از آن‌ها در سنین بزرگسالی و تاکنون باقی مانده‌اند و مشغول به‌کارند. چه عواملی باعث شده که شما همچنان پیشنهاد بازی داشته باشید و بعضی نه؟

 

واقعا نمی‌دانم؛ این قضیه به خود آدم‌ها برمی‌گردد، یکی از مواردی که بچه‌ها را برای بازی انتخاب می‌کنند، نمک صورت آن‌هاست؛ روندی که در دنیا خلاف آن عمل می‌شود. بازیگری مانند ناتالی پورتمن که از کودکی کار خود را آغاز کرد و موفق به دریافت اسکار هم شد؛ اما در کشور ما مثل خیلی از عرصه‌های دیگر تا جایی می‌گویند بازیگر بانمک است و بعد از مدتی نه؛ بازیگری ربطی به بانمک بودن ندارد؛ بازیگر بیشتر به توان و استعدادی که دارد متکی می‌شود. خوشبختانه من در دوره بلوغم کار نکردم و فکر می‌کنم که خوش‌شانسی بزرگی از این بابت نصیب من شد.

 

این اتفاق به خواست خودتان روی داد؟

هم به خواست خودم و هم مواقعی نشد. به‌عنوان مثال قرار بود با کارگردانان بزرگی کار کنم(البته خداراشکر در کارنامه کاری خود این اسامی بزرگ وجود دارند)؛ با حسن فتحی قرار بود که «دزدان دریایی خلیج عدن» را کار کنیم که پروژه متوقف شد یا داریوش مهرجویی که دوباره قرار بود «نارنجی پوش» را بسازد و من هم حضور داشته باشم. این از خوش‌شانسی من بود که در آن دوره بازی نکردم چرا که قیافه‌ام هنوز جا افتاده و صدایم پخته نبود و... یکی از دلایلی که فکر می‌کنم باعث شده تا به الان هم بازی کنم این بود که هیچ وقت مطلقا عشق بازیگری نبودم؛ یعنی بازیگری هیچ وقت آنقدر برایم اولویت نبود و نیست. حس می‌کنم در کار خود مستعد هستم و آن را دوست دارم؛ افرادی که راجع به من صحبت کردند بیشتر راغبم می‌کردند که در این حرفه حضور داشته باشم.

 

اگر بازیگری اولویت مطلق شما نیست؛ فعالیت دیگری کنار آن دارید؟

نه؛ اصولا خیلی موارد مهمی در زندگی من وجود ندارد. شاید در زندگی شخصی اولویت‌های زیادی داشته باشم اما در زندگی کاری نه؛ مهم نبودن نه به آن معنی که بی‌مسئولیت باشم و آن را رها کنم؛ طبیعتا برای برنامه‌هایی که دارم کار می‌کنم و منتظر هم می‌مانم اما این‌که حتما باید باشم در این حرفه و کار کنم نه؛ هیچ وقت اهل شلوغ‌بازی نبودم و کار خود را انجام می‌دهم.

 

هنوز هم روال توجهاتی که در کودکی و در پیشنهاد نقش‌ها به شما می‌شد حفظ شده است؟

من هیچ وقت به این موضوع فکر نکردم، من می‌خواهم آن دوران(بازیگری در کودکی) را فراموش کنم. حتی بعضی مواقع می‌گویم که ‌ای‌کاش نبودم و از الان شروع می‌کردم؛ البته اتفاقات خیلی خوبی افتاد، تجربیات بسیار خوبی کسب کردم؛ هنوز فکر می‌کنم نوپا هستم و این احساس غلطی نیست؛ هنوز باید کار کنم و مثل یک دانشجوی بازیگری و کسی که در پی کار و فکر می‌کند مستعد است در حال کار کردن هستم.

 

شما با کارگردانان بزرگی کار کردید؛ افرادی مثل رضا عطاران، داریوش مهرجویی و... آیا هنوز هم این روند ادامه دارد؟

خدا را شکر بله؛ بدون این‌که بخواهم حفظ شده است. یعنی هیچ وقت به‌دنبال این نبودم که با یک کارگردان برند کار کنم اما خوشبختانه در همین اواخر هم با کارگردانان خیلی خوبی کار کردم؛ مانند سریال «سایه‌بان» که برادران محمودی در حوزه کاری خود و بین هم‌نسلان خود برند شده‌اند؛ یا در مجوعه «چرخ فلک» با آقای بهرام عظیم‌پور که انسانی تحصیل‌کرده است. «شاهگوش» که در حدود سه سال پیش با آقای میرباقری همکاری کردم. این اتفاقات برای من افتاده و خیلی بیشتر از این به‌دنبال آن نیستم که با کارگردان خاصی همکاری کنم بلکه بیشتر در پی تجربه کردن کارهای خوب هستم. اما اگر در سطح بالایی هم باشد که چه بهتر.

 

سریال «سایه‌بان» در مجموع نظرات مساعدی را از جانب مخاطبان و البته منقدان داشته است. شما به‌عنوان بازیگر این مجموعه چه تعریفی از «سایه‌بان» با قصه‌ای در بستر جامعه وخصوصیات منحصر به خود دارید؟

روزی که برای صحبت با برادران محمودی رفتم می‌دانستم که نقش اصلی کار مجتبی پیرزاده و محمد ولی‌زادگان هستند(از همین جا بابت بازی خوبشان به آن‌ها تبریک می‌گویم، مجتبی و محمد باید مزد زحماتشان در تئاتر را بگیرند)؛ همان زمان اندازه و وسعت نقش خود را می‌دانستم، شاید نقش بابک خیلی زیاد نباشد اما وقتی هست خوب است؛ فکر می‌کنم بعد از مدت‌ها تلویزیون کار را به دست کاربلدها سپرد، در این حرفه فارغ از هر موردی بلد بودن کار مهم است و تصور می‌کنم برادران محمودی جزو همان‌ها هستند. تلویزیون بعد از مدت‌ها کاری در حدواندازه و اشل خود را دید.

 

کار کردن و هماهنگی با کدام‌یک از برادران محمودی آسان‌تر بود؟

من بیشتر با آقای جمشید محمودی کار کردم. دو ماه از کار گذشته بود که من به گروه اضافه شدم. قسمت‌‌هایی که من بازی داشتم بیشتر بر دوش آقای جمشید محمودی بود البته چند سکانس هم آقای نوید محمودی پشت مانیتور بود و خوشبختانه هیچ تداخلی هم پیش نیامد.

 

بابک در «سایه‌بان» هیچ شباهت‌هایی به داوود در «چرخ فلک» ندارد؟ چراکه هر دو سریال قصه‌ای با رویکرد مسائل اجتمای دارند که افراد در مسیرها و بزنگاه‌هایی برای تصمیم‌گیری قرار می‌گیرند.

 

به غیر از قشر، هیچ شباهت‌هایی ندارند؛ بله تقریبا از یک قشر هستند اما در «چرخ فلک» پسری را می‌بینیم که خیلی آرام و در خودش است، نگران خانواده است با این حساب بیشتر می‌توان گفت شبیه به سهراب است تا بابک؛ در «سایه‌بان» با پسری مواجه می‌شویم که از سربازی برگشته و طلب دارد و نگران موضوع دیگری نیست اما در «چرخ‌فلک» داودی را دیدیم که پرخاش و حاضرجوابی بابک را نداشت؛ خیلی ساده‌تر و آرام‌تر بود.

 

با شنیدن اسم علیرضا جعفری، ناخوادآگاه به یاد امیر جعفری و ریما رامین‌فر می‌افتیم. این اسامی هیچ وقت برای شما کارراه‌انداز نبوده‌اند؟

نه؛ هیچ وقت نبوده؛ به نظرم هیچ وقت هم نخواهد بود، به این دلیل که وجود امیر جعفری و همسرش و راهنمایی‌های آن‌ها امتیاز مثبتی برای من بوده است. من از کودکی کارهای آن‌ها را می‌دیدم؛ من از این‌که بگویند برادرزاده امیر جعفری هستی تا کاری را بگیرم فرار می‌کنم؛ هیچ‌گاه پیش نیامده که امیر جعفری کاری کند تا در پروژه‌ای حضور پیدا کنم. او چنین آدمی نیست و من هم این روحیه را ندارم و شاید علت این که تا به حال در کاری با هم حضور نداشتیم همین بوده و شاید هیچ وقت این اتفاق نیفتد.

 

چرا؟ اتفاقا قرار گرفتن شما دو نفر روبه‌روی یکدیگر خیلی می‌تواند جذاب باشد.

 

بله؛ جذابیت‌های خودش را دارد؛ اما به هر حال حرف‌هایی وجود خواهد داشت.

 

شما بازیگری هستید که مادام سرکار بوده‌اید؛ از کودکی نوع کار خود را ثابت کرده‌اید.

 

بله اما این موارد را نمی‌توان مدام متذکر شو و بازگو کرد. من از سن ۱۸سالگی به بعد هم کارهای خیلی خوبی کرده‌ام. به نظرم کار هر کس او را اثبات می‌کند. همین تعداد سکانسی که در «سایه‌بان» داشتم و دیده شدم برای من کافی است. درکل شاید الان نمی‌خواهم این اتفاق بیفتد و باید خود را خیلی تثبیت کنم و جا بیندازم؛ زیرا خیلی راه برای من مانده و خیلی باید کار کنم. آن موقع می‌توان گفت که قرار گرفتن من در کنار امیر جعفری و ترکیب بازی ما جذاب خواهد بود.

 

شما کارهای کمدی و طنز زیادی را تجربه کرده‌اید؛ آیا این ژانر هنوز هم مورد علاقه شماست و باز آن را تجربه می‌کنید؟

برخی افراد ازجمله آقای محمودی به من می‌گفتند برعکس آنچه کار کردی در درام بهتر هستی؛ نمی‌گویم من کمدی بازی نمی‌کنم زیرا این حرف، حرف بزرگی است، اما ترجیحم کار درام است و قصد دارم تا یک سنی خود را در این ژانر محک بزنم. اما کمدی هم جزو علائق من است.

 

مجتبی پیرزاده را از قبل می‌شناختید؟ بازی در مقابل او چه ویژگی‌هایی داشت؟

من اجرای تئاتری داشتم که مجتبی پیرزاده بعد از ما در آن سالن اجرا داشت و فقط در حد سلام و احوال‌پرسی او را می‌شناختم اما در «سایه‌بان» چون اکثر بازی من با او و خانم نظریه بود، رفاقتمان بیشتر شد.

 

از پیشنهادات جدید بگویید.

 

قصد دارم مدتی کار نکنم. یعنی تا بعد از عید چرا که قصد انجام کاری را دارم.

 

داوود میرباقری برای سریال «سلمان فارسی» با شما صحبتی نداشته است؟

متاسفانه نه؛ کارکردن با او خیلی برای من لذت‌بخش بود.

 

کلام آخر.

من فکر می‌کنم یکی از سیاست‌های صداو سیما باید این باشد که که با ساخت سریال‌های باکیفیت‌تر مردم را از شبکه‌ها و سریال‌های بی‌محتوای ترکیه‌ای دور کند. ما جای خالی سریال‌سازان بزرگی را در تلویزیون خود احساس می‌کنیم. کسانی مثل حسن فتحی، داوود میرباقری و یا حتی جوان‌هایی که الان کار می‌کنند که می‌توانند تلویزیون را نجات دهند. فرض کنید اگر سریال «شهرزاد» از تلویزیون پخش می‌شد چه اتفاق بزرگی را برای سازمان رقم می‌زد. امیدوارم کارهایی نظیر «سایه‌بان» و بهتر از آن در تلویزیون ساخته شود. امیدوارم تلویزیون پر شود از افرادی که دلسوز و کاربلد هستند.

 

 

 

 

  • 13
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش