شنبه ۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۶:۴۲ - ۱۴ بهمن ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۱۰۳۶۹۲
چهره ها در سینما و تلویزیون

گفت‌و‌گو با «سارا اسکندری»، گریمور حرفه ای خانواده اسکندری‌ها

سارا اسکندری,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

سارا اسکندری در سال های اخیر یکی از ستاره های گریم به ویژه در تئاتر است. او که در خانواده ای هنرمند پرورش یافته است، مثل خواهران دیگرش ستاره و لاله و برادرانش، علاوه بر پدر که عاشق ادبیات و هنر بود، تحت تاثیر عمویش عبدالحسین اسکندری بود و خیلی زود به سمت عشقش گریم کشیده شد که ماجراهایش را در همین مصاحبه می خوانید.

 

با این چهره مطرح در پشت صحنه تئاتر «نفر دوم» به کارگردانی مرتضی اسماعیل کاشی صحبت کردیم. اما موضوع بحث مان «الیور توئیست» است؛ کاری که همگی با آن می درخشند و سارا اسکندری هم با طراحی گریم زیبا و کار سنگین فوق العاده اش.

 

ورودتان به زمینه گریم چگونه بود؟ آیا با علاقه مندی های دیگر مانند بازیگری و نویسندگی و ... وارد هنر شدید یا از اول فقط برای رشته گریم به این عرصه ورود کردید؟

- دقیقا، فقط و فقط به خاطر گریم (با خنده)، به هر صورت گریم جزو علاقه مندی هایی بود که از دوران نوجوانی در من به وجود آمد.

 

آیا در آن زمان ستاره و لاله را هم گریم می کردید؟

- بله. گریم آنها بعدها اتفاق افتاد. خاطرات مان را حتما برای تان می گویم. از ابتدا به خاطر این که عمویم، آقای عبدالحسین اسکندری در رشته های هنری بودند، خیلی از فضا دور نبودم. در زمان ما به اصطلاح دهه پنجاهی ها، سریال ها و فیلم هایی که پخش می شد خیلی خاص و محدود بودند و من از همان زمان در تیتراژها با اسامی اساتید گریم آشنا شده بودم و کارهای شان را دنبال می کردم ولی راستش پدرم در آن زمان با وجود این که عمویم هم در فضای هنری مشغول بودند، خیلی مخالف فعالیت من در این رشته بودند و نگاه شان نسبت به گریم خیلی خوب نبود. ولی من همچنان دوست داشتم و پافشاری می کردم.

 

سارا اسکندری,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

فکر کنم که پدر به شعر و نویسندگی خیلی علاقه مند بودند، درست است؟ با توجه به دوستانی که داشتند؛ جناب شاملو و ... 

- بله. آقای شاملو، آقای دولت آبادی و آقای کریمی حکاک در زمینه ادبیات از دوستان صمیمی پدرم بودند. در زمینه هنر و بازیگری هم زنده یاد رضا کرم رضایی عزیز که من الان بودن در تئاترم را مدیون ایشان هستم. ایشان من را به آقای جلال معیریان معرفی کردند و با گپ و گفت هایی که داشتیم ایشان تشخیص دادند که اگر تئاتر را ادامه بدهم بهتر است.

 

تا قبل از آن کاری انجام داده بودید؟

- خیر اما در دبیرستان شیطنت هایی می کردم؛ مخصوصا وقت هایی که دوست نداشتم به مدرسه بروم. مثلا به یاد دارم برای غیبتم به مدرسه گفتن بودم که تصادف کردم و خیلی خیلی جدی این ماجرای تصادف را که انگار در آن صورتم هم کبود شده را پیاده کردم. اول در رابطه با کبودی ها و رنگش تحقیقات کردم و با لوازم آرایشی مادرم وارد عمل شدم (با خنده). دقت می کردم که تمامی موادی که مصرف می کنم مات باشد و اکلیلی نداشته باشند و ابتدا تازگی کبودی را پیاده کردم و رفته رفته تغییر رنگ دادم و طی ۹-۸ روز به زردی کبودی رساندم. آنقدر خوب پیش رفت که ناظم و مدیر مدرسه اصلا متوجه نشدند (با خنده).

 

سارا اسکندری,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگراننمایش «فهرست»

خاطره جالب دیگری که دارم در رابطه با ستاره است. یادم می آید که در کتاب هایی که می خواندم و تصاویری که می دیدم ایده هایی به ذهنم می رسید. ستاره هم که در آن زمان عشق بازیگری بود. خواهش که کردم پذیرفت و همراه من به پشت بام خانه آمد و گریمش کردم، آن هم گریم یک آدم معتاد. یک کت مندرس هم پیدا کردیم و تنش کردیم. یک علاءالدین گذاشتم جلوش و یک سیگار هم دادم دستش و ... (با خنده). بعد سیامک برادرم آمد و کلی از ستاره با آن وسایل عکس گرفت. فکر کنم الان هم عکس هایش موجود باشد. آن روز دایی ام خانه مان میهمان بودند و خلاصه وقتی که ستاره داشت از پله ها پایین می آمد در خانه را باز کردند و وقتی ستاره را در آن ظاهر دیدند، حال شان بد شد.

 

با همین کارها و شیطنت ها آن قدری پافشاری کردم که آقای کرم رضایی به پدرم گفتند که اجازه بده چیزی که سارا دوست دارد اتفاق بیفتد و افتاد. در آن زمان که سال ۷۱ بود اولین کلاس های رسمی آزاد سینمایی توسط آقای جلال معیریان تشکیل شد که من جزو اولین هنرجوهای شان شدم.

 

سارا اسکندری,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگراننمایش «رُم»

از ترس آتیلا پسیانی عرق کرده بودم!

در آن کلاس چه کسانی از همدوره ای های الان تان با شما همکلاس بودند؟

- اگر اشتباه نکنم آقای حمید مهین دوست از هم دوره ای های من بودند. کیارش رویگری، پسر آقای رویگری هم همین طور.

 

از آن دوره شما از همه حرفه ای تر کار را دنبال کردید، درست است؟

- من با کلاس های آقای معیریان شروع کردم و بعد توسط آقای کرم رضایی تشویق شدم که به سمت تئاتر بیایم و در آن زمان استاد گریم تئاتر، استاد عزیزم خانم مهین میهن بودند که اصلا هیچ هنرجویی را قبول نمی کردند و به خاطر آقای کرم رضایی و لطف آقای عزت الله مهرآوران که در آن زمان سمتی در مرکز هنرهای نمایش داشتند پذیرفتند که در دوره های شان شرکت کنم. در نهایت من با بچه های تئاتر به صورت یک دوره ۳ ماهه کلاس های نمایش را گذراندم و بعد از آن از موسسه دانشگاهی رسام هنر که مقابل دانشگاه تهران بود، طی یک دوره ۱۳ ماهه مدرکم را که معادل فوق دیپلم آن زمان بود گرفتم.

 

سارا اسکندری,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگراننمایش «الیور توئیست»

چه زمانی اولین بار یکی از ستاره های دنیای تئاتر را گریم کردید؟ و چه زمانی اسم تان در بروشور به عنوان گریمور آمد؟

- یادم نیست که مربوط به چه کاری بود اما یادم هست که یک سال بعد از ورودم به کارهای جدی که در کنار خانم مهین انجام می دادم اتفاق افتاد. اما اولین کاری که خودم طراحی آن را انجام دادم مربوط به سال ۷۷ بود. تئاتر «تبار خون» به کارگردانی آقای آتیلا پسیانی، که یکی از عجیب ترین روزهای زندگی من بود. یادم هست که من کاملا با انجام اینکار مخالفت می کردم و می خواستم که به اصطلاح فرار کنم از زیر این کار و خانم مهین به من اصرار فراوانی می کردند که باید این کار را انجام دهم.

 

در آن زمان آتیلا جان را دورادور می شناختم و برای من یک ابهت خاصی داشتند. در آن کار آقای پسیانی علاوه بر کارگردانی بازی هم می کردند و نقش مقابل شان خانم فاطمه نقوی بودند. بعد از این که کارها را طراحی کردم و با خانم مهین طرح ها را چک کرده و اوکی گرفتم، روز کار رسید و این موضوع را به خوبی یاد دارم زمانی که داشتم کار می کردم چون می دانستم آقای پسیانی خیلی به گریم اشراف دارند و خیلی آدم جدی هم هستند، از پیشانی و جزءجزء صورتم از شدت استرس عرق می ریخت و دستانم می لرزید و اصلا هم نمی توانستم جلوی خودم را بگیرم.

 

سارا اسکندری,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگراننمایش «الیور توئیست» (هوتن شکیبا - فاگین)

با همان استرس داشتم کار می کردم که آتیلا جان گفتند خیلی سخت نگیر! همه چیز اوکی ها!!!... و همان دو جمله ترس من را کنترل کرد و توانستم کارم را انجام دهم. برای کسانی که اول راه هستند و خیلی عجله دارند که شناخته شوند بگویم که من همان کسی هستم که در ابتدا هیچ چهره ای زیر دستم نمی نشست چون من را نمی شناختند. این را هم اضافه کنم که بعد از این که در سال ۷۱ من در کنار خانم مهین آن دوره ها را گذراندم با خیلی از بچه های عزیز هنرهای زیبا که در حال حاضر همگی شناخته شده هستند و معروفیت جهانی دارند، همکاری داشتم. در آن زمان گریم پایان نامه های بچه ها را انجام می دادم. مثلا پایان نامه آقای اصغر فرهادی عزیز و پریسا بخت آور و خیلی های دیگر. الان حضور ذهن ندارم متاسفانه.

 

از طراحی گریم پایان نامه اصغر فرهادی تا شهاب حسینی!

ستاره را اولین بار چه زمانی در تئاتر گریم کردید؟

- اولین بار سال ۷۲ در تئاتری به نام «افسانه» که مینا ابراهیم زاده در دانشگاه هنرهای زیبا به نمایش گذاشت که علاوه بر ستاره خیلی از دوستان خوب مان اولین بازی شان را در آن کار انجام دادند. شهاب حسینی، نیما رئیسی و یوسف تیموری و ... آن کار یک تئاتر دانشگاهی بود که در جشنواره فجر هم به نمایش در آمد.

 

سارا اسکندری,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

وقتی ستاره در تئاتر ستاره شد چه زمانی گریمش کردید؟

- تئاتر «دندون طلا» در سال ۷۸ که اولین کار بزرگ ستاره بود. البته من جزو بچه های اجرای گریم بودم و طراحی آن کار با من نبود اما ستاره را من گریم کردم.

 

نمایش موزیکال اولیور توئیست!

کلی از بچه ها در اتاق گریم منتظرتان هستند و علی رغم میلم مجبورم که به مصاحبه سرعت بدهم و بروم سر کار آخرتان که تئاتر «الیور توئیست» است. شما در حال حاضر جزو ستاره های ... (خانم اسکندری می خندد) درست است که سارا هستید ولی در زمینه تئاتر جزو ستاره های گریم هستید (با خنده) و در کارهای درخشانی نام تان را می بینیم و «الیور توئیست» با گریم های سنگینش، یکی از همان کارهای درخشان است. یک مقدار در رابطه با این کار برای مان توضیح دهید؟ فقط طراحی گریم با شما بود یا در طراحی لباس هم حضور داشتید؟

 

- طراحی لباس و آکسسوار این کار بر عهده خانم شیما میرحمیدی از همکاران و دوستان خوب من است. با توجه به همکاری هایی که در تئاتر با هم داشتیم، توانستیم سلیقه همدیگر را پیدا کنیم و به اصطلاح حرف همدیگر را به خوبی بخوانیم. این موضوع یکی از موفقیت های این کار محسوب می شود چون همان طور که می دانید گریم و طراحی لباس در همه جا و مخصوصا در تئاتر خیلی به هم نزدیک و با هم مرتبط هستند.

 

سارا اسکندری,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگراننمایش «الیور توئیست» (هوتن شکیبا - فاگین)

با خانم میرحمیدی، پارسال در تئاتر «رویای یک شب نیمه تابستان» که در جشنواره فجر توانست موفقیت هایی را رقم بزند هم همکاری داشتیم و این کار در بخش بصری اش در بخش بین الملل هم در بخش لباس و هم در گریم توانست جوایزی را از آن خود کند. زمانی که برای کار الیور توئیست به من پیشنهاد همکاری دادند، قاعدتا اولین سوالم این بود که طراح لباس چه کسی است؟ و وقتی متوجه شدم که در این کار هم با خانم میرحمیدی همکاری دارم خوشحال شدم. می دانستم که می توانیم به خوبی به ایده مشترکی برسیم و کار خوبی رقم می خورد.

 

زمانی که این کار را پذیرفتید آیا رجوعی به فیلم هایی که ساخته شده داشتید؟ در مورد تاریخ آن دوران مطالعه ای داشتید؟ اصلا کتاب الیور توئیست را خواندید؟

- «الیور توئیست» چارلز دیکنز برای همه ما نوستالژی دارد و برای من هم قاعدتا همین طور است. این کتاب را پدرم داشت و من در سن ۱۳ سالگی خوانده بودم. در دوره ما هم فیلم این رمان بارها و بارها در تلویزیون مان پخش شده بود. مدل های مختلفی که از این رمان استفاده شده بود برای من جذابیت خاصی داشت. البته این اثر را چند سال پیش هم به یک صورت دیگر کار کرده بودیم. در آن کار قرار بود که فضا مدرن باشد و کلا فضا با این کار متفاوت بود. این بار موضوعی که بیشتر برای من جذاب بود و تشویقم کرد که این کار را انجام دهم نمایش آن به صورت اپرا بود و این که قرار بود موزیکال باشد.

 

هفته نامه دیده بان

 

 

bartarinha.ir
  • 15
  • 2
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
سوگل خلیق بیوگرافی سوگل خلیق بازیگر جوان سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱۶ آبان ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

آغاز فعالیت: ۱۳۸۷ تاکنون

تحصیلات: لیسانس کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر تهران

ادامه
شیگرو میاموتو سفری به دنیای بازی های ویدیویی با شیگرو میاموتو

تاریخ تولد: ۱۶ نوامبر ۱۹۵۲

محل تولد: سونوبه، کیوتو، ژاپن 

ملیت: ژاپنی

حرفه: طراح بازی های کامپیوتری و نینتندو 

تحصیلات: کالج هنر کانازاوا

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش