پنجشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
۰۷:۱۹ - ۱۵ فروردین ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۱۰۱۳۸۰
چهره ها در سینما و تلویزیون

کیمایی: پولاد را بهانه کرده اند برای کوبیدن من

مسعود کیمیایی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

در سالی که دور و میدان دست متوسط‌ها بود؛ قاتل اهلی یکی از فیلم‌هایی بود که فرصت داشت با نگاه و نگرش به روز و منتقدش درخشش زیادی داشته باشد. اما دعوای پیش آمده میان کارگردان و تهیه‌کننده قاتل اهلی بیشترین آسیب و آزار ممکن را به این فیلم رساند- که کمترین آن نادیده گرفته شدن قاتل اهلی بود. قاتل اهلی با دعوایی که بین مسعود کیمیایی کارگردان و منصور لشکری قوچانی تهیه‌کننده درگرفت، فراموش شد تا دو ستاره جدید سر برآرند و در رسانه‌ها و مطبوعات یارگیری کنند.

 

این دعوا که تنها- و تکرار و تأکید می‌کنم تنها - کارش برای فیلم ایجاد دوقطبی موافقان و طرفداران کیمیایی و لشکری بود، چنان فضایی ایجاد کرد که نه‌تنها این فیلم در جشنواره سی‌وپنجم به حاشیه رانده شد، بلکه امروز نیز تنها عنصر فراموش شده، فیلم قاتل اهلی است که مظلومانه در آتش این اختلاف سوخت.

 

به عنوان کسی که در چند فیلم به‌عنوان دستیار با کیمیایی کار کرده‌ام، این انتقاد را که او نمی‌بایست تغییری در سناریو ایجاد می‌کرد، کاملا بی‌ربط می‌دانم. او کارگردانی است که تقریبا همگان می‌دانند تا روز آخر فیلمبرداری در سناریو تغییر می‌دهد - و این ربطی به نقش پولاد و غیرپولاد ندارد. به گفته کیمیایی تألیف برای او تا روز آخر ادامه دارد؛ و به نحو طعنه‌آمیزی همین نکته شاید باعث بیشترین انتقادات از او و فیلم‌هایش نیز شده است.

 

درواقع خیلی از منتقدان آثار اخیر کیمیایی اعتقاد دارند او با این کار به فیلمنامه آثارش لطمه می‌زند - اما مگر منتقد یا تهیه‌کننده و یا هرکس دیگری صاحب این حق هست که درباره روند تألیف یک مولف تعیین تکلیف کند؟ منتقد درنهایت می‌تواند زر وجود تألیف را به سنگ محک بکشد - اگر داشته‌هایش و دانسته‌هایش را داشته باشد. سبک و سیاق کاری مولف و خصوصا مولفی چون کیمیایی حتی اگر بیشترین آسیب را هم به فیلم بزند، به هر شکل سبک و سیاق کاری او هستند که در زمانی طولانی در وجود او سرشته شده و تهیه‌کننده‌ای به اعتبار این‌که پول فیلم را می‌دهد یا منتقدی به این اعتبار که در روزنامه‌ای و مجله‌ای قلم می‌زند نمی‌توانند انتظار داشته باشد کیمیایی به خاطر میل آنها راهش را تغییر دهد...

 

شاید قاتل اهلی از آثار خوب فیلمساز نباشد. شاید حتی نشود گفت که قاتل اهلی بهترین ساخته سال‌های اخیر کیمیایی است. اما با هر متر و معیاری این فیلم یکی از بهترین فیلم‌های ‌سال بود و در این نمی‌توان شکی داشت. در سالی که پدیده‌های احتمالی یکی یکی تو زرد از آب در آمدند و فیلم‌ها که در ادعاهای سازندگانشان آثاری فراتر از پدرخوانده می‌نمودند، یکی یکی بدل می‌شدند به بهترین گزینه‌های نمایش در بعدازظهرهای کسل جمعه‌های تلویزیون، قاتل اهلی با نگاه سینمایی‌اش عیار خود را به نمایش گذاشت - و این کم چیزی نیست.

 

بله؛ قاتل اهلی یک فیلم سینمایی است. نگاهی سینمایی پشت این فیلم خوابیده. می‌توان پول داد و بلیت خرید و این فیلم را در سینما دید – بدون آن که دلت بسوزد چرا وقت و پولت را صرف دیدن فیلمی کرده‌ای که خودش یا مشابهش و یا حتی نمونه‌های بهتر از آن را به رایگان در جعبه جادویی ملی دوستان می‌توانستی ببینی. این مهمترین ویژگی قاتل اهلی است که البته مستقیم از وجود و حضور کارگردانی چون مسعود کیمیایی در پشت دوربین ریشه می‌گیرد. به‌هرحال کارگردان این فیلم مسعود کیمیایی است. با سابقه‌ای نیم قرنی در فیلمسازی؛ همین هم یکی از دلایلی بود که به این فیلم آسیب فراوانرساند....

 

چندی پیش درباره مسعود کیمیایی گفتم که این کارگردان اگرچه در ظاهر سینماگری است متعلق به بدنه سینما؛ اما چه در زیست فردی و سبک زندگی و چه در زیرمتنی که در آثارش به واسطه واقعیت‌گرایی اجتماعی خاص و شخصی شده کارگردان عریان و عیان می‌شود؛ چه در حیات ادبی پر و پیمانش که رمان‌های درخشان کارنامه‌اش آن را موجب شده‌اند؛ و چه در موضع‌گیری‌های مسئولانه‌اش در قبال رخدادها و تغییرات اجتماعی - سیاسی زمان و مکان زیستش؛ نمونه بارزی بوده - و هست - از یک هنرمند روشنفکر معترض ناآرام؛ که هیچ‌گاه نخواسته و یا نتوانسته بی‌تفاوت از کنار دنیای بیرون از دنیای هنرش رد شده و سرش را به کارش گرم کند.

 

او، شاید یکی از بهترین نمونه‌ها در میان هنرمندان برای تبیین نسبتی باشد که هنر و سیاست در جوامعی چون ایران می‌تواند برقرار سازد. هنرمندی که - فارغ از شایعات و حواشی ایجاد شده پیرامونش - همواره فاصله‌ای معقول با قدرت داشته؛ و در دو نظام کاملا متفاوت وجهه انتقادی و معترضانه‌اش را با خود حمل کرده است...

 

در گفت‌وگویی که در پی می‌آید، سعی شده به بهانه فیلم قاتل اهلی درباره این خصایص سینمای کیمیایی صحبت شود؛ که با هم می‌خوانیم..

 

 ساخت قاتل اهلی زیاد طول کشید و در پایان نیز به نظر می‌آمد رضایت منتقدان را چندان جلب نکرده است...

دو‌سال ساخت این فیلم طول کشید. من برای توی تماشاگر فیلم ساختم. برای همین هم این‌جا نشسته‌‌ام و دارم پاسخ می‌دهم. چیز دیگری هم مهم نیست. پس از سال‌ها همه چیزها یادمان می‌رود و فقط فیلم باقی می‌‌ماند و دسیسه‌ها و هیچ چیز دیگری باقی نخواهد ماند.

 

 طیف مخاطبان قاتل اهلی را چه کسانی می‌دانید؟

این فیلم مثل تمام فیلم‌های من است. فیلمی برای نترس‌ها. کسی که این فیلم را می‌‌بیند باید نترس باشد مثل سازنده‌اش؛ مثل بقیه فیلم‌های سازنده‌اش. من فیلم را برای این ساخته‌ام که اندازه‌های دانستگی افکار کوچک را بالا ببرد.

 

 منتقدان درباره این فیلم خیلی نظرات مخالف ابراز کردند. در جریان هستید که...

 

خب دنیای نقد امروز و به‌خصوص در روزهای جشنواره خوبی‌اش این است که با دنیای مزدوری در سینما و هنر آشنا می‌شویم و این مزدوری یعنی این‌که جنس خندیدن‌ها، ترسیدن‌ها و حتی قیمت‌ها را از آن می‌‌فهمیم.

 

 می‌گویند دیالوگ‌های فیلم گنگ است...

این را درباره بیشتر فیلم‌های من گفته‌اند و بعد از چند ‌سال همان کسانی که این حرف‌ها را زده‌اند این فیلم‌ها را در فهرست بهترین‌هایشان آورده‌اند. من در روزهای درگیری و شلوغی جشنواره هم گفتم که وقتی فیلمساز نیستید و این داستان را نمی‌‌شناسید، درباره آن صحبت نکنید. این را هم باید بدانید که دیالوگ‌های این فیلم به‌طور کامل نثر روزنامه‌ای است چون موضوع آن برای روزنامه و رسانه است.

 

 قاتل اهلی به نوعی به بی‌اخلاقی و خیانت اشاره دارد. جالب این‌که این مضمون را در برخوردهایی که با این فیلم شد نیز می‌بینیم. به نظر شما چرا؟

این یکی از مهمترین عنصرهای فیلم است. درواقع در فیلمی که بی‌اخلاقی را نشان می‌دهد چنین حجمی از بی‌اخلاقی باید از داخل خود فیلم بیاید. جالب است. بی‌اخلاقی تا آن‌جا پیش رفته که پولاد کیمیایی که هنرپیشه فیلم‌های دیگران هم است، هر وقت قرار است با حرف یا متلکی با او برخورد شود به‌عنوان پسر کیمیایی مورد خطاب قرار می‌گیرد. او در قاتل اهلی هر کار از دستش برآمد کرد؛ و حتی به‌عنوان یک خواننده تمرین کرد تا بدون جایگزینی با یک خواننده واقعی بتواند بخواند.

 

 فکر می‌کنید چرا پولاد تا این حد زیر سوال برده می‌شود؟

این حرف‌ها را بارها زده‌ام. ببینید؛ به من وقتی نمی‌توانند بند کنند این کار را با پولاد می‌کنند. در حقیقت پولاد را بهانه کرده‌اند برای کوبیدن من. غافل از این‌که من بعد از ٥٠سال فیلمسازی نمی‌‌آیم فیلم خودم را به خاطر پسرم خراب کنم. این برای اندازه‌ای از دانستن ساخته شده است و از همین رو خودش را روی نادانستن‌ها می‌گذارد. دو‌سال وقت روی این فیلم گذاشتم. از ظاهرش هم معلوم است که فیلم فیلم سختی بود. اما این مهم است. فیلم مهم است و جز این فیلم هیچ چیز دیگری نمی‌ماند؛ نه دسیسه‌ها و نه سیاهی‌ها.

 

 یکی از تفاوت‌های این فیلم در قیاس با کارهای قبلی شما این است که برای نخستین‌بار درباره افرادی که در جامعه به‌عنوان حزب‌اللهی شناخته می‌شوند، فیلم ساخته‌اید. چرا؟

آنان یک طبقه هستند و از اطراف آنان می‌توانیم جامعه را بهتر بشناسیم. البته سروش در این فیلم نقش حزب‌اللهی ندارد. اینها عده‌ای هستند که پول دوست دارند و صفرهای آن را هم نمی‌توانند بشمارند و یا این‌که نمی‌دانند صفرهای حساب‌هاشان چقدر است. سروش اما یکی از افرادی است که می‌داند و ما از این دست آدم‌ها زیاد داریم.

 

 می‌گویند و به شوخی هم می‌گویند که قاتل اهلی باز هم داستان انتقام فردی آدم‌هاست. به نظر شما این تحلیل درست است؟

انتقام نیست. عکس‌العمل است. فیلم‌های من درباره انتقام نیستند. آدم اگر عکس‌العمل نداشته باشد، آدم خنثایی است.

 

 این را هم می‌پرسند که چرا برای یک بار هم که شده، قهرمان کیمیایی از انتقام یا همان‌گونه که شما می‌گویید از نشان دادن عکس‌العمل حاد نمی‌گذرد؟

موضوع پیش آمده میزان عکس‌العمل را روشن می‌کند. اتفاقی که هستی من را می‌گیرد، من دیگر نمی‌توانم بگذرم و ببخشم. آن وقت من هستی‌ام را می‌خواهم که از من گرفته شده. موضوع باید خیلی کوچک باشد که بشود از عکس‌العمل نشان دادن گذشت و عفو کرد. ولی کسی که به هستی و آرمان من کار دارد، به عقاید من کار دارد - که آن عقاید برای من تمام زندگی هستند، من دیگر نمی‌توانم ببخشم...

 

 قاتل اهلی هم مثل بقیه کارهایتان فیلم مردانه‌ای است...

 

این را هم قبول ندارم. اصلا این گونه نیست. زن همیشه در فیلم‌های من بوده؛ اما این گونه هم نیست که بخواهم جور دیگری کار کنم. نمی‌توانم دروغ بگویم. نمی‌توانم غلو کنم. نمی‌توانم فیلمی فمینیستی بسازم. من زن را به اندازه‌ای که باید باشد در فیلم‌هایم دارم.

 

 این را قبول دارید که فیلم‌های شما اجراهای متفاوت یک مفهوم و یک ایده‌اند؟

هر آدمی اصول خودش را دارد. قانون خودش را دارد. و اجرای خودش را دارد. این اصول آدم‌هاست که اجراهای آنها را می‌سازد...

 

 و این اجراها قهرمان می‌سازند. می‌توان گفت شما درحال حاضر تنها فیلمسازی هستید که قهرمان دارید...

هر آدمی با انتخاب‌هایش زنده است. این انتخاب است که از یک نفر قهرمان می‌سازد و از یکی دیگر یک آدم خنثی. آن شخص که آرمان دارد یک راه را می‌رود و آن دیگری راهی دیگر را ... حالا کاری ندارم به این سخن که شک می‌کنند اصلا این زمان آرمان باید وجود داشته باشد یا نه؛ و این‌که آرمانخواهی را مطرود می‌دانند؛ که من قبول ندارم. برای من ارزش انسان به صاحب عقیده بودنش است. به باور من آن‌که عقیده ندارد خیلی چیزها ندارد. این عقیده است که انسان را به سمت آرمانخواهی می‌برد؛ و این آرمانخواهی است که انسان را قهرمان می‌کند. آرمانخواه وقتی آرمانش را اجرا می‌کند قهرمان می‌شود.

 

 اما چرا در فیلم‌های شما هر آرمانخواهی باید درنهایت کشته شود؟

من که خودم به عمد و از تصمیم نمی‌خواهم قهرمان‌های فیلم‌هایم را بکشم. من هیچ‌وقت از قبل تصمیم نمی‌گیرم قهرمان فیلم باید این کار را بکند و بعد هم بمیرد. اصلا این جور که نمی‌شود فیلم ساخت. اما وقتی جلو رفتن در کار باشد، پایان هم معلوم است دیگر. قهرمان وقتی عکس‌العملش را نشان داد، کارش را کرده و من با بعد از اینش دیگر کاری ندارم. حقیقتش من در فیلم‌هایم با آن اتفاقی که می‌افتد کار دارم، نه با قبل و نه با بعدش. این مشکلی است که بعد از این همه‌سال بعضی‌ها نفهمیده‌اند...

 

 چه شد که در قاتل اهلی رفتید سراغ یک فیلمبردار جوان مثل فرشاد محمدی؟ پیش از این فقط با کارکشته‌های این حرفه چون زرین دست، کلاری، رفیعی جم و نعمت حقیقی کار کرده بودید؟

فرشاد محمدی را این‌قدر می‌شناختم که دستیاری نعمت حقیقی را کرده. وقتی کارش را دیدم حس کردم که بوی نعمت حقیقی را می‌دهد. هم تکنیک بلد است و هم فیگورها را.

 چه شد که فضای عدالت‌خواهانه فردی آثار شما در قاتل اهلی به عدالت خواهی اجتماعی تغییر یافت؟

طبیعی است. برای مثال در حجم یک رمان با فضایل طبقاتی برخورد می‌کنید. کاراکترهای این فیلم را پول ساخته است.

 

 آیا تغییری در سینمای شما به خاطر ورود تکنولوژی به این عرصه اتفاق افتاده؟

من تکنولوژی را در سینما حس می‌کنم. مثل زلزله‌ای که قرار است بیاید. مثل طوفانی که قرار است بیاید. حیف که سینما مثل موسیقی نشد. تکنولوژی می‌توانست کم تأثیر به سینما باشد، مثل موسیقی. تکنولوژی به‌هرحال وارد زندگی شده و بیرون هم نخواهد رفت. همین جور به تکامل هم نزدیک می‌شود. اما حیف که در سینما نفوذ کرد. نفوذ هم یعنی  اینکه آدم دروغ ساخت. جای دروغ ساخت. در نتیجه وقتی آدم دروغ ساخته می‌شود، تعهد دروغ ساخته می‌شود. این بدترین است. آدم دروغ، تعهد دروغ، اعتراض دروغ می‌سازد. همه چیز دروغ می‌سازد. آدمی که با تکنولوژی ساخته می‌شود، دروغ است به نظر من. امکان دارد که من دارم اشتباه می‌کنم، ولی وحشت دارم از این‌که این نوع وجود و هستی وارد یک تفکر ناب و هنرمندانه شود...

 

 اگر این تکنولوژی در خدمت فیلم و در جهت خلق لحظه انسانی باشد چه؟

لحظه انسانی فقط با سینما به وجود می‌آید.

 

 تفاوت هجوم امروزی تکنولوژی به سینما با تکنیکی که شاهکارهای گذشته چون لورنس عربستان را بدل می‌کرد به شاهکارهایی که از نظر تکنیک نیز یک سر و گردن از بقیه بالاتر بودند، را در چه می‌دانید؟

تفاوت شکل کلاسیک تکنیک با تکنولوژی امروز در این است که آن از دل سینما می‌آید. یعنی آن تکنیک با تفکر سینما رشد می‌کند. با تفکر حرکت می‌کند. و تفکری که می‌گویم تفکری هنرمندانه است. در فیلم معجزه گر آرنور پن یک زن معلم کور می‌آید یک بچه‌ای را که به کل لال و کور است آدم کند. غذا خوردن یادش دهد و... حالا فکر کن دوئل این دو آدم برای انسان شدن، اگر آن دستگاه، آن تکنولوژی پایش را توی این دوئل بگذارد، لطمه می‌زند دیگر.

 

 

 

shahrvand-newspaper.ir
  • 16
  • 1
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش