پنجشنبه ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
۰۹:۰۵ - ۱۴ دي ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۱۰۰۳۴۹۳
چهره ها در سینما و تلویزیون

مهدیه نساج بازیگر اصلی سریال «مینو»:

دهه ۶۰ دوران طلایی تلویزیون ایران بود/ منتظر اتفاق مهلک برای مینو باشید!

مهدیه نساج,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران
مهدیه نساج با بیان اینکه تلویزیون ما در گذشته خیلی قدرتمندتر ظاهر می‌شد، گفت: از دهه ۶۰ می‌توان به عنوان دوران طلایی تلویزیون ایران نام برد.

به گزارش ایلنا، مهدیه نساج بازیگر اصلی سریال «مینو» است که این روزها هر شب از شبکه یک برای علاقمندان در شهرهای مختلف پخش می‌شود. این سریال زندگی پرستاری فداکار (مینو بهروزی) را روایت می‌کند که در هیچ شرایطی حاضر نیست وظیفه خود را انجام ندهد. رضا با بازی عباس غزالی عاشق مینو است و برای او هر کاری انجام می‌دهد اما با اشتباهی که منجر به آتش گرفتن پسر مینو می‌شود، با مشکلاتی مواجه می‌شود. با مهدیه نساج بازیگر نقش مینو بهروزی به گپ و گفتی دوستانه پرداختیم.

 

با وجود اینکه اولین کار شما در تلویزیون به سریال «چهل تیکه» در سال ۸۷ مربوط می‌شود، اما بیشتر مردم شما را با سریال«مینو» شناختند. چرا؟

درباره سریال «چهل تیکه» باید بگویم که قبل از بازی در این سریال، کارم چیز دیگری بود و به‌هیچ وجه به بازیگری فکر نمی‌کردم. اما خیلی اتفاقی برای سریال «چهل تیکه» انتخاب شدم. این سریال یک کار کودک بود که تنها روزی هفت دقیقه پخش می‌شد. به همین دلیل خیلی دیده نشد اما من بعد از بازی در آن، به حرفه بازیگری علاقمند شدم و آن را به صورت آکادمیک دنبال کردم. در ادامه دوره‌های مختلفی دیدم و سال‌ها در تئاتر به فعالیت پرداختم. این روند ادامه داشت تا اینکه در سریال «آسپرین» فرهاد نجفی به ایفای نقش پرداختم و تا حدودی دیده شدم. بعد از آن سریال «زیرپای مادر» را بازی کردم و سپس به سریال مینو پیوستم که به نوعی کاملا برایم متفاوت از کارهای دیگر بود.

 

یعنی به نوعی می‌توان گفت ژانر سریال مینو مورد علاقه من بود و شاید همین موضوع انگیزه ایفای نقش را برایم چندین برابر کرد. همچنین علاوه بر نگاه جدید این سریال به زمان جنگ، ایفای نقش پررنگ‌تری برعهده من گذاشته شده بود. در نهایت باید بگویم که همه این موارد در اینکه این سریال دیده شود، تاثیرگذار بود و سبب استقبال مردم از آن شد.

 

شما این‌بار نقش زنی متفاوت با زنان رایج در جامعه را بازی می‌کنید. برای باورپذیری نفش چه کردید؟

به هر حال در آن زمان (دفاع مقدس) خیلی مردم با همدیگر متحد و یکرنگ‌تر بودند. در نتیجه جامعه یکدست‌تری داشتیم. به همین دلیل می‌توان گفت که شخصیت مینو هم به دنبال آن جامعه شکل گرفته و شاید به همین دلیل از دید شما از زن آن روز متفاوت با زن در جامعه امروز است. البته من خیلی موافق این موضوع نیستم که امروز چنین کاراکترهایی وجود ندارند. قطعا هستند ولی شاید آن زمان مقداری وجه فداکاری آدم‌ها پررنگ‌تر بود. این موضوع تنها به شخصیت مینوی سریال مربوط نشده و بقیه کاراکترها نیز این فداکاری را دارند ولی چون در این سریال مینو یک پرستار است که یک وظیفه حرفه‌ای هم دارد، فداکاری او بیشتر دیده می‌شود.

 

قطعا از بازی در این کاراکتر راضی‌ام و باید بگویم که بهترین نقشی بوده که بازی کرده‌ام. بخشی از این شخصیت به من نزدیک بود و با آن همذات‌پنداری می‌کردم اما برای شکل دادن به بخش دیگر کاراکتر مینو علاوه بر تلاش‌هایی که انجام دادم، از نویسندگان و کارگردان سریال نیز کمک گرفتم تا شخصیت مینو به‌وجود آمد.

 

خودتان کیفیت آثار ارائه شده در تلویزیون را چطور ارزیابی می‌کنید؟ آیا از آثاری که در تلویزیون داشته‌اید، رضایت دارید؟ تا چه اندازه سریال‌ها را دنبال می‌کنید؟

خیلی رابطه تنگاتنگی با تلویزیون ندارم و جزو آدم‌هایی که صبح تا شب تلویزیون‌شان روشن است، نیستم اما سعی می‌کنم به لحاظ حرفه‌ای آن را دنبال کنم. 

 

لازم است بگویم که از نظر من و همه کسانی که با آنها ارتباط دارم، تلویزیون ما در دهه ۶۰ خیلی قدرتمندتر ظاهر می‌شد. به‌نوعی تعداد آ‌ثار کمتر بود ولی سریال‌هایی که ساخته می‌شدند، خیلی آثار استخوان‌دارتری بودند. در واقع از دهه ۶۰ می‌توان به‌عنوان دوران طلایی تلویزیون نام برد. البته فکر می‌کنم در یکی دو سال اخیر نیز شاهد اتفاق‌های بهتری به لحاظ تنوع مضمون در تلویزیون هستیم. در واقع سریال‌ها نسبت به قبل تغییرات زیادی داشتند.  ما امروز سریال‌هایی درباره محیط زیست، جنگ، مسائل اجتماعی و ... داریم. در نهایت می‌توان گفت آثار تلویزیون متنوع‌تر شده ولی امیدوارم بازهم بهتر شود.

 

گاهی اوقات تماشاگر نقش بازیگر را کاملا باور می‌کند. آیا شما هنگام بازی حس می‌کردید که شخصیت مینو دیالوگ‌ها را می‌گوید؟

واقعیت‌ این است که بعید می‌دانم برای هیچ بازیگری این اتفاق بیفتد که در تک تک سکانس‌های یک سریال که در طول ماه‌ها در حال بازی آن است یک چنین غرق شدنی در کاراکتر به وجود بیاید که او همواره احساس کند دیالوگ‌هایش را از زبان شخصیتی که در حال بازی آن است، می‌گوید و کاملا خود را در قالب آن کاراکتر احساس کند. البته در سکانس‌های حسی و تراژیک این اتفاق می‌افتد و سریال مینو نیز دارای بسیاری از این سکانس‌هاست. در این سکانس‌ها بازیگر برای اینکه خودش را به حس مورد نظر برساند، خیلی اتفاق‌ها را باید در ذهنش بسازد و شبانه‌روز با آن زندگی کند تا به‌نوعی مردم باور کنند فردی که در سریال می‌بینند، مهدیه نساج نیست بلکه مینو بهروزی است.

 

 آیا سکانس یا دیالوگی از فیلم‌نامه بود که حس کنید آن قسمت برای شخصیت مینو نیست ولی مجبور به گفتنش شوید و به این صورت بازی در آن سکانس برای‌تان جذاب نباشد؟

قطعا هم در این سریال و هم در سریال‌های دیگر چنین صحنه‌های بوده است. فکر می‌کنم به هر حال نویسنده‌ از هر کاراکتر تصویری در ذهن خود دارد. کارگردان نیز از منظر دیگر به کاراکترها و اثر نگاه می‌کند. این موضوع برای هر بازیگری وجود دارد و هرکدام از آنها بنا به سیر زندگی که داشته‌اند، دیدگاه و همین‌طور کاراکتر شخصی خودشان به کاراکتری که قرار است بازی کنند، نگاه می‌کنند. همین موضوع سبب می‌شود تا دیدگاه هرکدام از آنها نسبت به کاراکتر مورد نظر متفاوت باشد. در واقع تمام مشورت‌هایی که در پیش‌تولید، حین کار و موارد دیگر با کارگردان و  نویسندگان سریال مطرح می‌شود، به منظور نزدیک کردن این دیدگاه‌ها به یکدیگر است. البته درنهایت باید بگویم که کارگردان خدای صحنه است و باید آن چیزی که او می‌خواهد، اجرا شود. این حرف اعتراض نبوده و لازمه یکدست شدن کار است چراکه کارگردان از بالا به اثر نگاه می‌کند و در سکانس‌هایی که چنین اتفاق‌هایی می‌افتد باید به نظر کارگردان احترام گذاشت.

 

فکر می‌کنید نقطه اوج شخصیت مینو که مردم با آن بیشترین همذات‌پنداری می‌کنند، کجاست؟

کاراکتر مینو بارها در این سریال می‌میرد و زنده می‌شود. به‌نوعی اتفاقاتی برای او می‌افتد که اگر هر کدام از آنها در زندگی آدمی ایجاد شود، برای او یک فاجعه به شمار می‌آید. ولی این آدم مجبور است، هرطور شده بلند شود و به راه خود ادامه دهد چراکه او علاوه بر مادر بودن، یک پرستار هم هست که وظیفه او را دو چندان می‌کند.

 

لازم است بگویم که ما واقعا قصدمان قهرمان‌سازی نبود و به این صورت سعی کردیم در قسمت‌هایی خستگی و وادادن مینو را هم نشان دهیم. در ادامه سریال اتفاق‌هایی مهلکی برای مینو می‌افتد و او همواره سعی می‌کند که با وجود تمام مشکلات به وظایف مادری و پرستاری خود هم عمل کند. البته هنوز قصه مینو تمام نشده و نقطه اوج آن در قسمت‌های پایانی اتفاق می‌افتد. در واقع اتفاقی در ادامه سریال برای مینو می‌افتد که به شخصه وقتی خودم در فیلمنامه با آن مواجه شدم به این فکر می‌کردم که قطعا بدترین اتفاق دنیا بوده و از آن بدتر در دنیا نمی‌تواند برای یک مادر بیفتد. این اتفاق حتی از مرگ فرزندش بدتر است.

 

کلام آخر؟

رسمی در کار ما وجود دارد که ممکن است وقتی کسانی از بیرون زندگی کار بازیگران را نگاه می‌کنند، بگویند که این آدم چقدر نقش‌های تکراری بازی می‌کند. متاسفانه این دوستان این طرف ماجرا را نمی‌بینند و از رسم نانوشته کار ما اطلاع ندارند. به‌نوعی اکنون وضعیت به‌صورتی است که وقتی یک آدم نقشی را خوب بازی کرد، همه مدل‌های آن نقش به او پیشنهاد می‌شود. امیدوارم این اتفاق برای من نیفتد و بتوانم نقش‌های متفاوتی را در آن بازی و تجربه کنم.

 

 

  • 12
  • 6
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش