جمعه ۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۷:۰۱ - ۱۱ اسفند ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۱۲۰۳۰۰۵
چهره ها در سینما و تلویزیون

زنده‌یاد خشایار الوند:

هیچ‌وقت دوست نداشتم جگوار سوار شوم!

خشایار الوند,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

او چند روز است رفته تا ببیند آن طرف دنیا چه خبر است و احتمالا الان به بخشی از جواب‌هایش رسیده و ما هنوز گیج از این رفتن نابهنگام از خودمان و دیگران می‌پرسیم چرا اینقدر زود رفت؟ جواب را خودمان می‌دانیم اما به روی خودمان نمی‌آوریم تا همچنان گیج بخوریم و ندانیم چگونه باید زندگی كنیم تا وقتی رفتیم همه گریه كنند و اما خودمان خوشحال باشیم. آدم‌ها معمولا به یك دلیل زود می‌روند؛ وقتی جایی باشند كه به آنها خوش نگذرد و اذیت شوند. مگر آدمیزاد چقدر توان جسمی و روحی دارد كه مدام خودش را شارژ كند، به هرحال یك روزی كم می‌آورد و می‌رود. گاهی جغرافیا و سرزمینش را عوض می‌كند و گاه دری را باز می‌كند و به دنیای دیگر می‌رود؛ دنیایی كه ما به آن دسترسی نداریم.

 

خشایار الوند كه امروز به خاك سپرده شد اما جوری رفتار می‌كرد و جوری حرف می‌زد كه اصلا متوجه نشدیم كه چقدر دارد به او سخت می‌گذرد و آنقدر خلقش از این سختی‌ها تنگ شده كه یكباره بدون خداحافظی تصمیم می‌گیرد، برود و می‌رود. تعارف كه ندارد. حالا درست است همیشه می‌خندید و همیشه تلفنش را جواب می‌داد و همیشه اول هر صحبت كلی بگو و بخند می‌كرد كه حالت را خوب كند اما به هرحال آدمیزاد است و طاقت آدمیزاد حدی دارد و به قول آنا گاوالدا، نویسنده، یك روز باید در را محكم ببندی و بروی تا بدانند اگر تا حالا مانده‌ای، رفتن بلد بوده‌ای ....

 

شاید هم دارم حرف بی‌ربط می‌نویسم. دارم به جای مردی می‌نویسم كه الان نیست، شاید اگر بود با همان خنده‌های همیشگی‌اش می‌گفت: نه بابا! اینجوری‌ها هم نیست... اما بله، شرایط این روزها سخت شده است و عده‌ای دارند زرنگ‌بازی درمی‌آورند و فكر می‌كنند ما متوجه نمی‌شویم....

 

 شاید خلق‌اش از زرنگ‌بازی‌ها تنگ شد، قلبش گرفت و در را بست و رفت و به پشت سرش نگاه هم نكرد...

   

اواخر مهر ماه سال ۹۶ با خشایار الوند هم‌صحبت شدم، درباره خودش و خانواده‌اش و سبك زندگی‌اش. امسال هم روز جمعه ۱۴ دی بود كه تلفن كردم و كلی با هم گپ زدیم.در فاصله این ۱۶ ماه كلی روحیه‌اش عوض شده بود. بار اول انگار سختی‌ها و شرایط روزگار كلافه‌اش نكرده بود اما بار دوم، قشنگ توانستم دلخوری را از كلماتش بفهمم.می‌گفت: این حجم از عصبانیت و پرخاشگری را تا به امروز در جامعه ایران ندیده است.

 

به خشایار الوند گفتم: می‌گویند همه چیز به درون آدم‌ها بستگی دارد و خانواده‌ای كه در آن زندگی می‌كنیم. شاید اگر حال اعضای خانواده خوب باشد و حامی یكدیگر باشند، احوالات عمومی جامعه هم بهتر شود.

 

الوند گفت: در شرایط نابه‌سامان امروزی همه ما تلاش می‌كنیم به بچه‌ها آسیب كمتری برسد و آنها كمتر متوجه اوضاع خراب اقتصادی شوند، اما واقعیت این است كه آنها هم متوجه شده‌اند. به فروشگاه می‌روی و دخترت می‌گوید بابا این شكلات را بردارم، می‌گویی، بردار... می‌گوید:گران نیست! یعنی او هم فهمیده اوضاع چطوری است!

 

به نظرم ما الان باید فراتر از خانواده و مدرسه و... به ماجرا نگاه كنیم.با این حجم عصبانیت و پرخاشگری كه در جامعه موج می‌زند به آشتی ملی نیاز داریم.باید این خشم و كینه انباشته شده در ذهن و روان مردم به نوعی تخلیه شده و آرامش به آنها برگردانده شود.برای برگشت آرامش به جامعه به گفت‌وگویی كلان در سطح جامعه نیاز داریم كه سرشاخه اصلی آن مدیران هستند كه باید به مردم توضیح بدهند و همه چیز شفاف بیان شود. این كه گروهی فكر كنند با زرنگ بازی می‌توانند حق مردم را بخورند و بروند، بدترین حس ممكن است. اولین زخمی كه باید درمان شود همین عدم توضیح و پاسخگویی و زرنگ‌بازی است.

   

تلاش كرده بود جوری زندگی كند كه به دردانه‌اش كمتر آسیب ببیند. همان دختر شیرین زبان كه وقتی به الوند تلفن كردم، كنار پدرش بود و چند بار پرسید: بابا كیه؟ چیكار داره؟ و هر بار خشایار الوند با صبر و مهربانی توضیح داد كی هستم.از صبح پنجشنبه تا همین الان كه این مطلب را می‌نویسم صدای دلنشین دردانه توی گوشم است. از روز پنجشنبه تا همین الان چند بار سراغ پدرش را گرفته و چی جواب شنیده؟ مهدی ژوله در پست اینستاگرامش به این نكته اشاره كرد و نوشت: باید اشك‌ها را پاك كرد و دنبال جواب برای بچه‌ها گشت...!

 

اصلا دوست ندارم از واژه‌های مرحوم و زنده‌یاد برای خشایار الوند استفاده كنم.دلم به قول نیشابوری‌ها ریش ریش می‌شود وقتی سال ۹۶ به من گفت: ته‌تغاریم و برادرانم؛ سیروس ۱۷سال و داریوش ۲۰ سال از من بزرگ‌ترند و من بیشتر تحت‌تاثیر سیروس بودم.

 

چقدر تلخ است ته‌تغاری خانواده برود و هرگز برنگردد.ته‌تغاری كه رفت پی دلش و نویسنده شد و تصمیم داشت فیلم هم بسازد كه جناب عزرائیل مهلت نداد.خودش درباره آرزوهایش گفت: دندانپزشكی خوانده‌ام. اگر دنبال پول بودم، دندانپزشكی رشته پولسازی است، اما دنبالش را نگرفتم.در كودكی، آدم زیاد دنبال مادیات نیست. بازیگران و خوانندگان پولدار زیادی به خانه پدری‌ام رفت و آمد داشتند، مثلا یكی از آنها قبل از پیروزی انقلاب با ماشین جگوارش به خانه ما می‌آمد، اما من به این فكر نمی‌كردم خواننده یا بازیگر شوم و برای خودم جگوار بخرم! ما زندگی متوسطی داشتیم و الان هم پولدار نیستیم. بیشتر به دنبال علاقه شخصی بودیم تا پول و شهرت.

   

خودش گفت سطح توقعش را پایین آورده تا بیشتر به او خوش بگذرد: وقتی توقع نامعقول داشته باشی و به خواسته‌هایت نرسی، مسلما به تو خوش نمی‌گذرد؛ اما وقتی توقع چندانی نداشته باشی اما تلاش كنی، دستاوردهایت خیلی راضی‌ات می‌كند و برایت ارزشمند است.

دی‌ امسال در آن بعدازظهر جمعه كه با خشایار الوند هم‌صحبت شدم از روزگار گفتیم و شرایط سخت. باز هم روی خانواده تاكید كرد. باز هم گفت اگر هوای یكدیگر را داشته باشیم این روزها هم خواهد گذشت. فقط باید حواسمان به هم باشد. بعد خاطره‌ای تعریف كرد: یكی از اقوام ما یك خانه بسیار شیك با قیمت بسیار بالا خریده. وقتی از او پرسیدم چرا این همه پول بابت این خانه دادی، گفت: ضد زلزله است و تا ۸ ریشتر زلزله را تحمل می‌كند! به او گفتم، تصور كن زلزله بیاید و همه فامیل و دوستان تو بمیرند و تو در خانه ضد زلزله‌ات سالم بمانی، آن زنده بودن واقعا ارزشش را دارد، خوشحالی از این زنده بودن؟ كمی فكر كرد و گفت: تا حالا از این زاویه به قضیه نگاه نكردم! نه، ارزش ندارد! حالا حكایت خیلی از مردم حكایت همین فامیل ماست، فقط خودشان برای خودشان اهمیت دارند و زنده یا مرده، شاد یا غصه‌دار شدن بقیه برایشان اهمیتی ندارد.

   

آقای خشایار الوند حالا شما رفته‌ای و ما غصه‌دار رفتن شما هستم. آن حجم از مهربانی و همدلی را كجا می‌شود پیدا كرد؟ آن خنده‌های بی‌نظیری كه فقط ته‌تغاری‌ها بلدند را كجا می‌توان در میان نویسنده‌هایی كه روز به روز تلخ‌تر می‌شوند، پیدا كرد؟ خداحافظ خشایار پدر دردانه. راستی به دیاکو و دردانه‌ات چه بگوییم وقتی سراغت را می‌گیرند؟

 

 

jamejamdaily.ir
  • 15
  • 6
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش