سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲
۱۸:۴۹ - ۱۲ مرداد ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۵۰۳۱۰۱
چهره ها در سینما و تلویزیون

حامد بهداد: «قصر شیرین» آدرس درست من در بازیگری است

حامد بهداد,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران
فیلم «قصرشیرین» جدیدترین ساخته رضامیرکریمی، داستان جلال مرادی مرد ۴۲ ساله‌ای را روایت می‌کند که در یک تصادف، خانواده‌ای را به قتل می‌رساند، اما تصادف در دادگاه غیرعمد شناخته می‌شود.

به گزارش تسنیم، حامد بهداد در فیلم «قصر شیرین» با ایفای نقش جلال، برگ دیگری از توانمندی‌اش در بازیگری را رو کرد. در این فیلم بازی اگزجره از او نمی‌بینیم. میرکریمی با سینمای انسانی خودش، استاد ساختن موقعیت‌های دراماتیک تأثیرگذار است و در قصر شیرین، چنان هوشمندانه از بهداد بازی می‌گیرد که کمتر رفتارهای غلوشده را از شخصیت جلال در بازی این بازیگر شاهد هستیم، شخصیتی که به اندازه خشمگین می‌شود، فریاد می‌زند، فحش می‌دهد و به اندازه غمگین می‌شود. همان طور که خود بهداد در این گفت‌وگوی کوتاه می‌گوید، «قصر شیرین» آدرس درست او در بازیگری است و باید گفت که واقعاً چنین است.

بهداد در این فیلم، بازی به اندازه و درستی دارد که نشان از پختگی و باتجربه شدنش در این حرفه می‌دهد. او از پس نقش « جلال» در فیلم قصرشیرین بیش از نقش «قدرت» در فیلم مارموز برمی‌آید. اگرچه کمال تبریزی در فیلم مارموز با نخستین تجربه بازی کمدی بهداد می‌خواست فیلمش را به فروش بیشتری برساند، اما بهداد نقش‌آفرینی در فیلم‌های کمدی را نزدیک به روش و سلیقه‌اش نمی‌داند. مشروح گفت‌وگوی ما با این بازیگر مشهدی را در حاشیه حضورش برای اکران مردمی فیلم «قصر شیرین» که در پردیس سینمایی هویزه مشهد برگزار شد، می‌خوانید:

تجربه بازی در فیلم «قصر شیرین» رضا میرکریمی چطور بود؟

تجربه بازی در این فیلم برای من بسیار شیرین و دلنشین بود. ایفای نقش جلال در فیلم قصر شیرین یکی از بهترین بازی‌های من است. ضمن اینکه این فیلم جزو بهترین فیلم‌های رضا میرکریمی است که امیدوارم دیده شود. با تماشای این فیلم از مسیر سخت بی‌عاطفگی عبور می‌کنید و به دریای بی‌نهایت عاطفه می‌رسید، مسیری که شبیه معجزه می‌ماند و فیلم بسیار خوبی است.

بعد از تجربه بازی در فیلم مارموز که فیلمی کمدی بود، در یک درام اجتماعی بازی کردید، چه شد که دو ژانر متفاوت را در بازیگری تجربه کردید؟

هر کدام از این نقش‌ها، جهان خودش را دارد و برای رسیدن به تصویر و بازی مناسب، جهان متناسب با آن باید خلق شود در نتیجه به تجربه‌های متفاوتی منتج می‌شود که گاهی ‌اوقات به هم هیچ ربطی ندارند.

تمایل و سلیقه شما به کدام تجربه نزدیک‌تر است، چون بازی در فیلم مارموز برایتان تجربه جدیدی بود و نخستین فیلم کمدی شما به شمار می‌رفت، در حالی که کارنامه کاری شما با درام اجتماعی پیوند بیشتری دارد؟

قطعاً قصر شیرین، روش و سلیقه من بوده و به من نزدیک‌تر است. مارموز در گوشه دیگری از کارنامه من می‌ایستد که تجربه چندان عجیب و غریب و شگفت‌انگیزی نیست. با وجود اینکه محدوده و امپراتوری من در روش بازیگری و طرز تلقی و علاقه‌مندی‌ام از بازیگری، فیلم «قصر شیرین» است و مهارت من در این نقطه اتفاق می‌افتد، اما در همین نقطه هم مهارت‌ها و تجربه‌هایم در این فیلم عمق پیدا کرده و به ابعاد جدیدی دست پیدا کردم. تکرار مکررات در جایی که تو در آن متبحر و مجرب هستی، ممکن است حوصله سر بر باشد، اما اگر به ابعاد جدید همان تکرار یا دوردست‌های همان جاده، دسترسی پیدا کنی با چشم‌انداز متفاوتی روبه‌رو خواهی شد.

پس بازی در نقش جلال برای شما تکرار مکررات نبود؟

به هرحال آدم تمام این سال‌ها مسیری را می‌رود برای رسیدن به همین آدرس.

یعنی نقش جلال، آدرس درست شما در بازیگری است؟

جلال آدرس درست من نیست، فیلم قصرشیرین آدرس درست من است. جلال اسمی برای یک کاراکتر است، دوربین فیلمبرداری یک ابزار برای ثبت و ضبط شعر و شعور ماست. شهر، محفل و محملی برای استقرار ماست. عوامل فیلم، همکارانی هستند برای اینکه به ما در رسیدن به آن آدرس کمک کنند. شعوری که شکل متافیزیکی دارد و در تجلی غزل گونه خودش قرار است اتفاق بیفتد، به ما نزدیک می‌شود و ما به آن شعور شعرمند نزدیک می‌شویم، به آن مونتاژ و دکوپاژ. جلال یک اسم است، کاراکترها صرفاً یک وسیله هستند و قرار است که یک حرکت مرئی داشته باشیم برای رسیدن به یک شعور نامرئی. برای دسترسی پیدا کردن و دستیابی به یک حس گمشده که احتمالاً در مدینه فاضله‌ای که هیچ‌وقت وجود نخواهد داشت، روزی با آن عجین بودیم و حالا تمام این ابزار، ادوات و تکنیک‌ها و فنون، ما را به آن حس گمشده می‌رساند، آن حس گمشده‌ای که امروز زیر پای ما له شده است.

اینکه در جمع تماشاگران مشهدی فیلم قصر شیرین را تماشا کردید، چه حسی داشت؟

از اینکه در مشهد و کنار همشهریانم هستم خوشحالم ‌و بیشترین خوشحالی من برای این است که امروز به شهر خودم آمدم، چرا که کوچه پسکوچه‌های مشهد، شاهد روزهای سخت من بوده است. روزهایی که به سختی گذراندم تا بتوانم استعداد خودم را در بازیگری متجلی کنم. من در این شهر بزرگ شدم و دیدن این تصویر که امروز به عنوان یک بازیگر در کنار همشهریانم یکی از بهترین فیلم‌هایی که در آن نقش‌آفرینی کردم را ببینم، برایم شبیه معجزه است.

  • 12
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
علی نصیریان بیوگرافی علی نصیریان؛ پیشکسوت صنعت بازیگری ایران

تاریخ تولد: ۱۵ بهمن ۱۳۱۳

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر، نویسنده و کارگردان

آغاز فعالیت: ۱۳۲۹ تاکنون

تحصیلات: دانش آموخته مدرسه تئاتر در رشته هنرپیشگی

ادامه
رودریگو هرناندز بیوگرافی «رودریگو هرناندز»؛ ستاره ای فراتر از یک فوتبالیست | هوش و تفکر رمز موفقیت رودری

تاریخ تولد: ۲۲ ژوئن ۱۹۹۶

محل تولد: مادرید، اسپانیا

حرفه: فوتبالیست 

پست: هافبک دفاعی

باشگاه: منچسترسیتی

قد: ۱ متر ۹۱ سانتی متر

ادامه
بیژن بنفشه خواه بیوگرافی بیژن بنفشه خواه بازیگر خوش سابقه سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱ فروردین ۱۳۵۲

محل تولد: دروازه شمیران، تهران، ایران

حرفه: بازیگر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۳

تحصیلات: فارغ‌التحصیل رشته نمایش از دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد

ادامه
یان کوم بیوگرافی یان کوم؛ بنیانگذار برنامه واتس اپ

تاریخ تولد: ۲۴ فوریه ۱۹۷۶

محل تولد: اوکراین، کی یوف

ملیت: آمریکایی

حرفه: تاجر، برنامه نویس، کارآفرین

دلیل شهرت: راه اندازی واتساپ

ثروت: ۱۵/۱ میلیارد دلار

ادامه
جلال الدین مارشاریپوف بیوگرافی جلال الدین مارشاریپوف بازیکن قوی ازبکی

تاریخ تولد: ۱ سپتامر ۱۹۹۳

محل تولد: گرگانج، ازبکستان

حرفه: فوتبالیست

پست: وینگر

باشگاه کنونی: استقلال تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
بیوگرافی و اشعار عثمان بختیاری زندگینامه عثمان بختیاری شاعر سده پنجم و ششم

تاریخ تولد: بین سال های ۴۵۷ تا ۴۶۹ هجری قمری

ملیت: ایرانی

زمینه فعالیت: شاعر و حماسه سرا

آثار: شهریار نامه - هنرنامه یمینی

وفات: بین سال‌ های ۵۱۲ تا ۵۴۸

ادامه
ابو حتوف بن حارث انصاری زندگینامه ابوحتوف بن حارث انصاری از دشمنی با امام علی تا شهادت در کربلا

محل زندگی: کوفه

دوران زندگی: همزمان با دوران زندگی امام حسین (ع)

از یاران: امام حسین (ع)

شهادت: روز دهم محرم

ابو حتوف بن حارث انصاری در سپاه عمر سعدزندگینامه ابو حتوف بن حارث انصاری

ادامه
محمد نادری بیوگرافی محمد نادری بازیگر سینما و تلویزیون

تاریخ تولد: ۱۰ تیر ۱۳۵۷

محل تولد: اردبیل

حرفه: بازیگر، فیلمنامه نویس، صدا پیشه، مجری

تحصیلات: کارشناسی ارشد کارگردانی تئاتر از دانشگاه تربیت مدرس

آغاز فعالیت: ۱۳۸۸ تاکنون

ادامه
محمد بن راشد آل مکتوم بیوگرافی محمد بن راشد آل مكتوم حاکم موفق دبی

تاریخ تولد: ۱۵ ژوئیه ۱۹۴۵

محل تولد: دبی

ملیت: امارات متحده عربی

لقب: والاحضرت شیخ محمد

حرفه: حاکم دبی

ادامه
دیالوگ های آنشرلی

دیالوگ های آنشرلی در این مقاله از سرپوش به بررسی جذابیت های دیالوگ های آنشرلی در سینما و تئاتر می‌پردازیم. آنشرلی، با تاریخچه‌ای غنی در حوزه فرهنگ و هنر، دارای دیالوگ‌هایی است که علاوه بر ارتقاء داستان، به عنوان نمونه‌هایی برجسته از زبان هنری در این صنایع شناخته می‌شوند. اثر آنشرلی  کتاب "آنشرلی" نوشته لوسی ماد مونتگمری، داستان دختری به نام آن شرلی است که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. آن شرلی دختری کنجکاو، مهربان و خلاق است که با دیالوگ های خود، شخصیتی دوست داشتنی و ماندگار در ذهن خوانندگان ایجاد کرده است. انیمیشن آنشرلی انیمیشن "آنشرلی" که در سال ۱۹۷۹ در ژاپن ساخته شده است، اقتباسی از رمان "آن در گرین گیبلز" نوشته لوسی ماد مونتگمری است. این انیمیشن، داستان دختری به نام آن شرلی را روایت می کند که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. شخصیت های آنشرلی شخصیت های اصلی انیمیشن آنشرلی عبارتند از: آن شرلی: دختری کنجکاو، مهربان و خلاق که با موهای قرمز و شخصیت دوست داشتنی خود، یکی از محبوب ترین شخصیت های ادبیات کودکان است. مریلا کاترین کاتبرت: خواهر بزرگ تر ماتیو کاتبرت که با برادرش در مزرعه گرین گیبلز زندگی می کند. مریلا زنی سخت کوش و جدی است که در ابتدا از حضور آن شرلی در خانه خود خوشحال نیست. ماتیو کاتبرت: برادر کوچک تر مریلا که مردی مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیانا براری: دختر همسایه کاتبرت ها که با آن شرلی دوست می شود. دیانا دختری مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیالوگ های انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، از این قرار است که آن شرلی، دختری یتیم که در یتیم خانه بزرگ شده است، توسط خواهر و برادری به نام های مریلا و ماتیو کاتبرت به فرزندخواندگی پذیرفته می شود. مریلا و ماتیو، آن شرلی را برای کمک به انجام کارهای خانه و مزرعه می خواهند. آن شرلی، با موهای قرمز آتشین و شخصیت دوست داشتنی خود، به سرعت با مریلا و ماتیو و همچنین با همسایه آنها، دیانا براری، دوست می شود. آن شرلی، با ماجراجویی ها و شیطنت های خود، زندگی کاتبرت ها را زیر و رو می کند و به آنها یاد می دهد که چگونه از زندگی لذت ببرند. نکات مثبت آنشرلی انیمیشن آنشرلی، از جمله انیمیشن های ماندگار و خاطره انگیزی است که با داستان جذاب و شخصیت های دوست داشتنی خود، مخاطبان زیادی را به خود جذب کرده است. از جمله نکات مثبت این انیمیشن می توان به موارد زیر اشاره کرد: - داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، داستانی جذاب و پرکشش است که مخاطبان را از ابتدا تا انتها درگیر خود می کند. - شخصیت های انیمیشن آنشرلی، از جمله آن شرلی، مریلا، ماتیو و دیانا، شخصیت هایی دوست داشتنی هستند که مخاطبان با آنها ارتباط برقرار می کنند. - انیمیشن آنشرلی، پیام های مثبتی مانند اهمیت خانواده، دوستی و امید را به مخاطبان خود منتقل می کند. دیالوگ های شخصیت آنشرلی دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بیانگر شخصیت او هستند. او دختری کنجکاو و ماجراجو است که همیشه به دنبال یادگیری چیزهای جدید است. این ویژگی در دیالوگ های او به وضوح دیده می شود. برای مثال، در یکی از دیالوگ ها، آنشرلی از معلم خود می پرسد: "حتی اگر دنیا بد باشد، همیشه چیزهای خوب هم وجود دارد." " تصور اینکه شما یک ملکه هستید واقعا عالی است. شما بدون هیچ گونه ناراحتی از آن لذت می برید و هر زمان که بخواهید می توانید از ملکه بودن دست بردارید، کاری که در زندگی واقعی نمی توانید انجام دهید." "این یک چیز خوب در مورد این جهان است ... همیشه بهارهای بیشتری وجود دارد." "وقتی فکر می‌کنم قرار است اتفاق خوبی بیفتد، به نظر می‌رسد که بر روی بال‌های انتظار پرواز می‌کنم. و سپس اولین چیزی که متوجه می شوم با یک ضربت به زمین می افتم. اما واقعاً ماریلا، قسمت پرواز تا زمانی که ادامه دارد با شکوه است... مثل اوج گرفتن در غروب خورشید است. من فکر می‌کنم که تقریباً تاوان ضربه را می‌پردازد." "خب، نمی توان یکدفعه عادت دختر بچه بودن را کنار گذاشت." "شاید... شاید... عشق به طور طبیعی از یک دوستی زیبا آشکار شد، مانند گل رز طلایی که از غلاف سبزش می لغزد."  "این یک ایده دوست داشتنی است، دایانا؛ زندگی کردن به گونه ای که نامت را زیبا کنی، حتی اگر در آغاز زیبا نبود... آن را در افکار مردم برای چیزی آنقدر دوست داشتنی و دلپذیر قرار می دهد که هرگز به تنهایی به آن فکر نمی کنند." "شاید، به هر حال، عاشقانه مانند یک شوالیه که سوار اسب می‌شود، با شکوه و هیاهوی وارد زندگی انسان نشده باشد. شاید مثل یک دوست قدیمی از راه‌های آرام به سمت آدم خزید..." "خب، همه ما اشتباه می کنیم، عزیزم، پس فقط آن را پشت سر بگذار. ما باید از اشتباهات خود پشیمان باشیم و از آنها درس بگیریم، اما هرگز آنها را با خود به آینده منتقل نکنیم." "من معتقدم که زیباترین و شیرین ترین روزها، روزهایی نیستند که در آن اتفاقات بسیار باشکوه یا شگفت انگیز یا هیجان انگیزی رخ دهد، بلکه فقط روزهایی هستند که لذت های کوچک ساده ای را به ارمغان می آورند و به آرامی یکدیگر را دنبال می کنند، مانند مرواریدهایی که از یک رشته می لغزند." "من از دوستی بسیار سپاسگزارم. زندگی را بسیار زیبا می کند." "این بدترین دوران بزرگ شدن است و من در حال درک آن هستم. چیزهایی که در دوران کودکی خیلی می‌خواستی، وقتی به آنها دست پیدا می‌کردی، به نظرت چندان شگفت‌انگیز به نظر نمی‌رسند." "آیا خوب نیست که فکر کنیم فردا روز جدیدی است که هنوز هیچ اشتباهی در آن وجود ندارد." دیالوگ های ماندگار آنشرلی "این خیلی خوب است که در مورد غم ها بخوانید و تصور کنید که قهرمانانه از طریق آنها زندگی می کنید، اما وقتی واقعاً آنها را دارید، خیلی خوب نیست" "خیلی آسان است که شرور باشی بدون اینکه بدانی." "اما واقعاً ماریلا، نمی‌توان در چنین دنیای جالبی برای مدت طولانی غمگین ماند، می‌تواند؟" "زندگی ارزش زیستن را دارد تا زمانی که خنده در آن باشد." "تجربه من این بوده است که شما تقریباً همیشه می توانید از چیزهایی لذت ببرید، اگر تصمیم خود را محکم بگیرید که این کار را انجام دهید." "دنیای قدیمی عزیز تو بسیار دوست داشتنی هستی و من خوشحالم که در تو زنده هستم." "چرا مردم باید برای دعا زانو بزنند؟ اگر واقعاً می خواستم دعا کنم به شما می گویم که چه کار می کردم. من به تنهایی یا در جنگل های عمیق و عمیق به یک میدان بزرگ بزرگ می رفتم و به آسمان - بالا - بالا - بالا - به آن آسمان آبی دوست داشتنی نگاه می کردم که انگار پایانی برای آن وجود ندارد. آبی بودن و سپس من فقط یک دعا را احساس می کنم." "این یکی از مزایای سیزده سالگی است که شما خیلی بیشتر از زمانی که فقط دوازده ساله بودید می دانید" "تا زمانی که نمردی هرگز از غافلگیر شدن در امان نیستی" "کیک‌ ها یک عادت وحشتناک دارند که وقتی می‌ خواهید خوب باشند بد می‌ شوند" "آنه تمام عاشقانه هایت را رها نکن اندکی از آن چیز خوبی است البته نه زیاد اما کمی از آن را حفظ کن" دیالوگ های زیبای آنشرلی سخن پایانی درباره دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بخشی از جذابیت این شخصیت دوست داشتنی هستند. این دیالوگ ها، شخصیت، امید، خوش بینی و عشق به طبیعت آنشرلی را به خوبی بیان می کنند. گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش