جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
۰۹:۱۶ - ۱۱ دي ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۱۰۰۲۶۶۹
چهره ها در سینما و تلویزیون

خاطرات جالب «مریم کاویانی»از دوران پرستاری‌

مریم کاویانی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

از سریال «او یک فرشته بود» بگیرید تا «به دنیا بگویید بایستد»، «پنجمین خورشید»، «فاصله‌ها»، «مدینه»، «معراجی‌ها»، «اسپاگتی در هشت دقیقه»، «هوو»، «اخراجی‌ها»، «رسوایی» و ... نمونه‌هایی از آثاری است که در کارنامه هنری «مریم کاویانی» به چشم می‌خورد. بازیگری که دانش‌آموخته رشته پرستاری است اما حرفه اصلی‌اش بازیگری است و اتفاقا اغلب نقش‌آفرینی‌های او در مجموعه‌های تلویزیونی به نوعی مضمون خانواده و سبک‌زندگی را به‌عنوان درون مایه اصلی دنبال می کردند. به بهانه روز پرستار، گپ‌و‌گفتی با این بازیگر داشتیم تا درباره این شغل، خاطراتش از سه سال فعالیت به عنوان پرستار و سختی‌های این حرفه بپرسیم.

   از بچگی دوست داشتید پرستار شوید یا به صورت اتفاقی وارد این رشته شدید؟

ورودم به این رشته، خیلی اتفاقی بود. من تصمیم داشتم تحصیلاتم را ادامه بدهم و زمانی که پرستاری شهر بابل قبول شدم، ترجیح دادم در همین رشته درس بخوانم.

  بعد از این که پرستار شدید، چرا آن را ادامه ندادید و به دنیای بازیگری پا گذاشتید؟

من تقریبا سه سال پرستار بودم و عاشق این کار بودم. در ضمن، من آن را کنار نگذاشتم و از پرستاری منصرف نشدم ولی آن‌قدر پیشنهاد از سینما و تلویزیون داشتم که تصمیم گرفتم وارد عرصه بازیگری بشوم. اوایل با این پیشنهادها، مدام مخالفت می‌کردم اما کمی بعد احساس کردم که شاید سرنوشت تصمیم دیگری برای من گرفته است.

 ماجرای اولین باری که جلوی دوربین رفتید ، ظاهرا از پیش برنامه‌ریزی شده نبوده. درست است؟

من در بیمارستان مهراد به عنوان پرستار مشغول به کار بودم. آقای نادر مقدس، به صورت اتفاقی من را در بیمارستان دید و از من دعوت کرد از پشت صحنه فیلم «رویای جوانی» که در دست ساخت داشت، دیدن کنم. در آن لحظه مخالفت کردم اما چند روز بعد به پیشنهاد یکی از همکارانم در بخش آزمایشگاه بیمارستان قرار شد به پشت صحنه این فیلم برویم. وقتی به آن‌جا رسیدیم، گفتند که به اتاق گریم بروم و خودم را برای ایفای نقش به عنوان یک پزشک، آماده کنم. من هم در عمل انجام شده قرار گرفتم و با یک برداشت، اجرا کردم و همین اتفاق باعث شد تا حد زیادی به ادامه این کار تشویق شوم. در این فیلم، عکس من روی پوستر هم رفت که طبیعتا انگیزه بیشتری برای ادامه فعالیت در من ایجاد کرد.

  اما دوباره به بیمارستان برگشتید و تصمیم گرفتید شغل پرستاری را ادامه بدهید. تصمیمی که عجیب به نظر می‌رسید؟

بعد از حضور در «رویای جوانی» پیشنهاد‌های زیادی برای بازی داشتم اما به سر کارم در بیمارستان برگشتم. من در بخش شیمی‌درمانی کار می‌کردم و شبی یکی از بیمارانم که سه ماه تحت درمان بود، فوت کرد. این چهل و هفتمین مرگی بود که می‌دیدم. سخت تحت تاثیر قرار گرفته بودم. به بالکن بیمارستان رفتم و گریه کردم. همان‌جا از خدا خواستم که اگر صلاح می‌داند وارد حیطه بازیگری شوم نشانه‌ای برایم قرار دهد. فردای آن شب برای فیلم «اسپاگتی در هشت دقیقه» دعوت به همکاری شدم و این بار چون دیگر طاقت دیدن رنج بیماران را نداشتم، تصمیم به همکاری با «رامبد جوان» گرفتم.

در سریال روزگار غریب، نقش یک پرستار  را بازی کردید. ایفای نقش یک پرستار برای‌تان راحت بود؟

خیلی ربطی ندارد که چون پرستار بودم باید در این نقش هم موفق می‌شدم یا بازی در آن برایم راحت می‌بود. وقتی واقعا پرستار هستید، خیلی فرق می‌کند با زمانی که نقش یک پرستار را بازی می‌کنید.

مریم کاویانی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

حالا و بعد از این همه سال فعالیت در سینما و تلویزیون، پرستاری را بیشتر دوست دارید یا بازیگری؟

تابع شرایطی هستم که خداوند برای من در نظر می‌گیرد. پرستاری را دوست دارم چون اجر معنوی زیادی دارد. وقتی وارد دنیای بازیگری شدم، بازیگری را هم دوست داشتم اما همیشه دلتنگ دوران پرستاری‌ام می‌شوم.

مهم‌ترین ویژگی شخصیتی یک پرستار چیست؟

پرستاری شغلی است که باید برای حضور موفق در آن، صبور باشید. داشتن احساس مسئولیت و وجدان بیدار نسبت به بیمارها، از ویژگی های شخصیتی پرستارهاست.

قبول دارید که به پرستارها در کشور ما آن‌قدر که باید اهمیت داده شود، توجه نمی‌شود؟

 متاسفانه بله. سختی‌های این شغل بیشتر این است که شاهد درد و رنج مردم هستیم و بعضی هموطنان‌مان را می‌بینیم که نمی‌توانند مراحل درمان‌شان را تمام کنند و جلوی چشم ما پرپر می‌شوند و بیماری بعضی‌ها هم اصلا درمان ندارد. به هر حال، این کار خاطرات شیرین بسیاری هم دارد. همین که دعای خیر بسیاری پشت سر پرستارهایی است که برای بیماران تلاش می‌کنند، لذت‌بخش است و من توان توصیف آن را ندارم. دیدن مریض‌هایی که سلامتی‌شان را به دست می‌آورند، از حس‌های خوبی است که  از شیرینی‌های پرستاری است.

در اولین تجربه کاری‌تان که تنها سه روز طول کشیده، به اندازه یک ماه فعالیت در پرستاری، حقوق گرفته‌اید. آن روز چه احساسی داشتید؟

در بیمارستان به عنوان یک پرستار، ۱۴۷ ساعت با شیفت‌های سنگین کار می‌کردم و برای یک ماه ۱۴۱ هزار تومان حقوق می گرفتم اما اولین دریافتی‌ام برای بازیگری که اجرایم سه شب طول کشید، ۲۰۰ هزار تومان بود. البته اگر پرستار می‌ماندم به طور قطع از لحاظ روحی و معنوی راضی‌تر بودم، اما بازیگر که شدم اوضاع مالی‌ام بهتر شد.

سوال آخر هم این‌که به افرادی  که در آستانه انتخاب شغل یا تعیین رشته هستند، پرستاری را توصیه می‌کنید یا خیر؟

۱۰۰ درصد توصیه می‌کنم. به نظر من، پرستاری رشته بسیار خوبی است. البته هر رشته‌ای سختی‌های خودش را دارد و این‌که آدم رشته‌ای را انتخاب کند، در آن ادامه تحصیل بدهد و بداند برای مردم مفید خواهد بود و همه جای دنیا مورد احترام است، چرا نباید آن را انتخاب کند و به فعالیت در آن مشغول شود؟ 

khorasannews.com
  • 18
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش