چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۰:۱۴ - ۲۱ آذر ۱۴۰۰ کد خبر: ۱۴۰۰۰۹۱۹۹۵
فیلم و سینمای ایران

محسن قصابیان:برای بازی در« منصور» ۱۰ کیلو کم کردم

محسن قصابیان,سریال منصور
محسن قصابیان، بازیگر خراسانی نقش شهید ستاری برای بازی در این نقش ۱۰ کیلو وزن کم کرده است.

نام محسن قصابیان در سی ونهمین جشنواره ملی فیلم فجر با نقش شهید« منصور ستاری» در فیلم« منصور» بر سر زبان ها افتاد و بازی او مورد توجه قرار گرفت. این فیلم که اکنون در سینماهاست، در اکران عمومی نیز با استقبال مخاطبان مواجه شد. این بازیگر و کارگردان، همزمان با اکران« منصور» با سریال« موج اول» ساخته امیرسجاد حسینی به تلویزیون آمده و همزمان روی پرده سینما و در قاب تلویزیون دیده می شود. به همین بهانه، با محسن قصابیان درباره تجربه بازی در سریال« موج اول» پس از فیلم« منصور»، گفت وگو کردیم.

بعد از فیلم« منصور» با سریال« موج اول» در تلویزیون هم در نقش شخصیت خوب و مردم دوستی دیده شدید، وقتی نقش« ابراهیم» پیشنهاد شد به شباهت های این دو کاراکتر فکر کردید و از این موضوع نگرانی نداشتید؟

همزمان با این نقش، دو نقش در دو سریال دیگر هم پیشنهاد شد که خیلی با شخصیت تیمسار ستاری متفاوت بود. به دلایلی که گفتم این نقش را انتخاب کردم و خودم هم می دانستم کار سختی است، چون در یک سری زمینه ها مشابهت هایی وجود داشت و تمام تلاشم این بود که به لحاظ جسمانی، ظرفیت های روانی و شیوه برخورد با نقش، به گونه ای جلو بروم که آن چه به دست می آید، با« منصور» متفاوت باشد. برای بازی در« منصور» ۱۰ کیلو وزن کم کردم اما این جا اصراری نداشتم که خیلی شکیل و تَرکه ای به نظر بیایم، حتی برای پوشش پیشنهادهایی دادم که متفاوت باشد و شخصیت اندکی رهاتر به نظر برسد. این را که چقدر متفاوت بوده، مخاطب باید ارزیابی کند اما بله مشابهت هایی دارند، به نوعی هر دو دنبال تغییر و سازندگی هستند. این که ما تاکید می کنم برای« همه» مردم ایران فارغ از قومیت، نژاد، عقیده یا هر چیز دیگری مفید باشیم، نکته ای است که من خیلی دوست دارم.

معمولا وقتی بازیگری در نقش خاصی موفق می شود، مشابه آن نقش به او زیاد پیشنهاد می شود، اگر باز هم چنین نقش هایی پیشنهاد شود، می پذیرید یا دنبال فرصت متفاوتی هستید؟

من به این فکر می کنم نقشی که پیشنهاد می شود برایم جذاب باشد و جای کار داشته باشد تا بتوانم شخصیت متفاوتی را خلق و با آن زندگی کنم. طبیعتا هیچ بازیگری دوست ندارد کار تکراری انجام بدهد، من اگر می خواستم کار تکراری انجام بدهم تا به حال خیلی از نقش ها را بازی کرده بودم. نمی دانم بعدا چه پیش می آید اما دوباره این انتخاب ها را پیش رویم خواهم داشت، همان طور که داشتم و خیلی از آن ها را رد کردم، چون حضور در آن پروژه ها برایم جذاب نبود. نقش، کارگردان، شرایط ساخت و بازیگران دیگری که کنارت قرار می گیرند مهم است، چون آدم که تکی بازی نمی کند، باید بده بستان داشته باشد. مجموع این ها باعث می شود یک نقش را قبول کنی. طبیعی است که سعی می کنم وسواس داشته باشم و به شخصیت های متفاوت برسم تا ببینم در آینده چه پیش می آید.

چرا در سریال می بینیم که کرونا ناشناخته است و فکر می کردند بیماری آنفلوآنزاست، در صورتی که کرونا در دنیا شناخته شده بود؟

همه می دانیم که کرونا در ابتدا شناخته شده نبود و مسیری را طی کرد تا تفاوت هایش مشخص شود. همین صحبت هایی که در سریال هست، آن زمان هم بود. یک عده معتقد بودند که کروناست، یک عده می گفتند کرونا نیست، عده ای می گفتند باید اعلام رسمی شود، عده ای می گفتند نباید اعلام رسمی شود. نه در کشور ما، فکر می کنم در کشورهای دیگر هم این ماجرا بود، حتی بحث این که اگر اعلام رسمی شود، باید قرنطینه شود. آیا قرنطینه باید انجام شود یا نباید انجام شود؟ اگر بشود مردم از کجا درآمد کسب کنند و زندگی شان را بگردانند، آن هم در شرایط اقتصادی ما که به دلیل تحریم ها قبل از این هم شرایط خوبی نداشتیم. همه این صحبت ها آن زمان هم مطرح بود و این طور نبود که تا بیماری آمد همه بفهمند کروناست، سریع واکسنش بیاید و مشکلات حل شود. نکته دوم این است که ما با« سریال» طرفیم و در ابتدای سریال هم عنوان شده ترتیب وقایع الزاما آن گونه نیست که در واقعیت اتفاق افتاده. در واقع سعی شده که برای جذابیت، شکل دراماتیک و داستانی به خودش بگیرد، حتی زمان بندی کار با آن چه در ایران اتفاق افتاد ، همخوانی ندارد. آن چه به طور مشخص به عنوان « کرونا» شناختیم حدود اسفندماه بود، شاید از حدود دی تا بهمن بین متخصصان صحبت بود که آیا کرونا وارد شده یا نشده؟ ولی در سریال می بینیم که این اتفاق در تابستان می افتد. این بافت سریال است و ایرادی هم ندارد، مهم این است که بخشی از واقعیت را درست بازگو کند و ادای دینی به کادر درمان باشد. بیش از این، کارگردان و نویسندگان باید در این باره صحبت کنند.

عده ای از مخاطبان گفته اند با پخش سریال دوباره خاطرات بد یادآوری می شود و هنوز درگیر این مسئله هستیم. نظرتان درباره زمان پخش سریال چیست؟

یک سری چیزها دردناک است اما می تواند باعث التیام هم بشود، هرچند که تصور خود من بر این بود که سریال سال آینده پخش خواهد شد ولی به هر دلیلی مدیران تصمیم گرفتند فصل اول را به سرعت بعد از اتمام تصویربرداری به پخش برسانند. ما تازه در حال پیش تولید برای شروع فصل دوم هستیم. تمام اتفاقاتی که در دوران کرونا برای مردم شریف ایران افتاد بسیار دردناک بود. نه فقط کادر درمان، بسیاری از دوستان، عزیزان و آشنایانمان را از دست دادیم اما همیشه آثاری درباره این اتفاقات ناگوار ساخته می شود تا وجوه مختلفش را نشان بدهد، یادآوری باشد و همدلی آدم ها کنار هم را نشان بدهد که چگونه از این معضل عبور کردند یا در حال عبور هستند. شاید اتفاقا پخش سریال بتواند اندکی در این مسیر کمک کند اما قضاوت نمی کنم چون می دانم دوباره مرور کردن این خاطرات برای عزیزانی که نزدیک ترین افرادشان را از دست دادند، بسیار بسیار دردناک است.

  • 12
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش