چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۱:۱۰ - ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۲۰۵۵۶۶
فیلم و سینمای ایران

آزاده قُچاق از «سُرمه» می‌گوید

روایت عشقی که در یک نگاه متولد می‌شود

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران,فیلم سرمه

فیلم تصویربرداری، طراحی‌صحنه و لباس، گریم و بازی‌های خوبی دارد. «سُرمه» فیلمی با پختگی و قدرت غیر‌معمول، نمایانگر توانایی آزاده قُچاق برای ضبطِ اعماقِ نامحسوس و ظریف احساس و عاطفه است. فیلمی که با یک طنز ظریف شروع می‌شود و به ‌آرامی سویه‌‌ای هرچه محزون‌‌تر را آشکار می‌کند و بازی‌‌های عالی به داستانی زیبا و گیرنده می‌دهد و طنینی عاطفی به آن می‌بخشد، طنینی که یادآورِ سینمای آنیس واردا است. فیلم «سرمه» بهانه‌ای شد تا با آزاده قچاق به گفت‌وگو بنشینیم و از فیلمش بگوییم.

 

چه شد که شما به سمت فیلمسازی و ساخت فیلم آمدید ؟

به نظر من، سینما هنری ترکیبی است و دربرگیرنده هنرهای مختلفی از جمله تئاتر، نقاشی، معماری، و غیره. از سوی دیگر، سینما و جنبه دراماتیک آن حسی نزدیک به واقعیت و زندگی واقعی دارد و مضاف بر همه این موارد، طیف وسیع مخاطبانی که در بر می‌گیرد و همچنین قابل دسترس بودن برای همه، خصیصه‌هایی است که استفاده از این رسانه را به ‌شدت وسوسه‌انگیز می‌کند. من نیز به خاطر علاقه‌ای که به این رشته‌های هنری داشتم به سمت فیلمسازی آمدم که همه هنر‌های هفت‌گانه را در خود جا داده است.

 

ایده ساخت فیلم کوتاه «سُرمه» چگونه به ذهن شما رسید؟

متنِ فیلم، اقتباسی آزاد از داستانِ کوتاهی از زویا پیرزاد، نویسنده ایرانی است. با خواندن داستان، متوجه شدم که زمینه دراماتیک آن قالبی مناسب در اختیار من می‌گذارد تا از طریق آن دغدغه شخصی خود را بیان کنم، این دغدغه همان ماهیت نامعلوم و ناپایدار هستی انسان است. در نتیجه، تصمیم گرفتم تا از این بستر دراماتیک فیلمنامه‌ای بیرون بکشم. ضمنا دوست دارم توضیحی درباره اسم فیلم بدهم و آن این است که، کلمه «سُرمه» به خط چشم سنتی گفته می‌شود، که برای من یادآور صحنه‌های نوستالژیکی در آن دوران بخصوص از تاریخ کشورم است.

 

نوشتن فیلمنامه را از کجا شروع کردید و چطور به داستان شکل دادید که یک فیلمنامه خوب و موفق شود؟

اسفند ۹۲ شروع به ساخت فیلم کردیم ولی در واقع کار تولید و تدوین، حدود دو سال به طول انجامید، مراحل نوشتن فیلمنامه و پیدا کردن لوکیشن حدود دو سال زمان برد. به دلیل این‌که من خیلی معتقد نیستم که یک کارگردان لزوما باید فیلمنامه خودش را بنویسد، در ابتدا فیلمنامه را به چند دوستی دادم که به شکل تخصصی فیلمنامه‌نویس بودند، ولی متاسفانه راه به جایی نبرد و در نهایت به پیشنهاد آیدا پناهنده خودم شروع به نوشتن فیلمنامه کردم و با کمک و مشاوره او و آقای ارسلان امیری فیلمنامه نهایی را نوشتم.

 

چرا پیروزی انقلاب ۵۷ را برای وقوع رویدادهای فیلم انتخاب کردی؟

مضمونِ انقلاب، پیشاپیش در خودِ داستان بود. ولی من دو دلیل داشتم که زمان آن را تغییر ندهم. دلیل اول این بود که بستر دراماتیک داستان متکی بر عوامل اجتماعی‌ای بود که در دوران انقلاب اتفاق می‌افتاد. این فاکتورها و عوامل همان‌هایی هستند که دیدار دو غریبه را امکان‌پذیر و منطقی جلوه می‌دهند، (همان‌گونه که در «سُرمه» اتفاق می‌افتد) منظورم این است که در شرایط اجتماعی حاکم بر آن روزگار باز کردن در خانه به روی یک غریبه اتفاق غریبی نبود. دلیلِ دیگر، حسی نوستالژیک در مدل زندگی در آن سال‌ها بود. اگرچه خود من دو سال بعد از انقلاب به دنیا آمده‌ام، اما خاطرات دوران کودکی من انباشته از همان صحنه‌ها، شیوه زندگی و حتی نوع لباس پوشیدنی است که در «سُرمه» به تصویر درآمده است.

 

وقتی فیلم را می‌بینیم انگار میزانسن را از شروع نوشتن فیلمنامه انجام دادید و فیلم شما طراحی صحنه و لباس خیلی خوبی دارد برای رسیدن به این طراحی چقدر فکر کردید و با طراح‌صحنه و لباس خود چقدر به تعامل رسیدید؟

با این‌که آوردن میزانسن در فیلمنامه خیلی کار درستی نبود، ولی از آن‌جایی که مطمئن بودم خودم می‌خواهم انجامش دهم، همه جزئیات صحنه را در آن آوردم و این کار برای این‌که بازیگرها بعد از خواندن متن بیشتر همراهم باشند لازم بود. شرایط لوکیشن ما طوری بود که باید علاوه بر این‌که یک معماری شبیه به دهه ۵۰ می‌داشت، حتما به شکلی در می‌آمد که در اصلی کنار در انباری واقع می‌شد که در غیر این‌صورت به موقعیت دراماتیک فیلم ضربه می‌زد.

 

به همین دلیل ما با مرتضی قیدی، حدود یک‌سال در خیابان‌ها پیاده می‌رفتیم و از خانه‌های مورد نظر عکاسی می‌کردیم تا بالاخره این خانه را پیدا کردیم، ولی در نهایت مجبور شدیم در انباری را دکور بزنیم. البته نا گفته نماند در زمینه طراحی‌لباس و صحنه دوستانم خیلی به من کمک کردند. به‌طور کلی منظور این است که بخش زیادی از این مسائل در مرحله نگارش شکل گرفته بود.

 

نگاه شما به اقتباس در فیلم کوتاه چیست و آن را چگونه می‌بینید؟

به‌طور‌کلی به نظرم سینما و ادبیات همواره رابطه بسیار گسترده و پیچیده‌ای داشته‌اند و سینما سخت مدیون ادبیات است. من از مجموعه سه کتاب زویا پیرزاد برداشتی آزاد داشتم، از دیدگاه من اگر داستان کوتاهی خوب باشد که شرایط تبدیل شدن به فیلمنامه را داشته باشد، چرا که نه! من فکر می‌کنم اگر داستان خوب نوشته شده و زمینه مناسب را دارد چرا استفاده نشود؟ خیلی هم عالی است و من به‌شدت می‌پسندم و در واقع داستان‌های ایرانی را ترجیح می‌دهم.

 

چطور حس و مفهوم ذهن خود را به بازیگران انتقال دادید و به این هماهنگی رسیدید؟

در واقع مهم‌ترین میثاق بین ما فیلمنامه بود که بعد از خواندن آن و جلساتی که با هر سه بازیگر داشتیم کم‌کم توانستیم به جزئیات بیشتری دست پیدا کنیم. همچنین با پیشنهاد من دوستان بعضی صحنه‌های بخصوص را در بعضی فیلم‌ها که مد نظر من بود دیدند، پیشنهاداتی دادند و در نهایت نتیجه رضایت‌بخش بود.

 

همچنین درباره بازیگر نقش انقلابی، باید بگویم من در فیلمنامه ذکر کرده بودم که حتما بازیگر نقش مرد باید کسی باشد شبیه به فرامرز قریبیان در فیلم «گوزن‌ها»، در نگاه اول بازیگر مرد هیچ شباهتی به آنچه که مد نظرم بود نداشت، اما بعد از این‌که با جلال موسوی؛ طراح گریم، مشورت کردم، او من را در مورد نزدیک شدن کاراکتر به آنچه در فیلمنامه بود مطمئن کردند و همه این‌ها تلاشی بود برای ارجاع به کاراکتر قدرت در فیلم «گوزن‌ها».

 

وجود عوامل حرفه‌ای چون مرتضی قیدی به‌عنوان تصویربردار چقدر در پیشبرد کار تاثیر‌گذار بود؟

بدون شک حضور عوامل حرفه‌ای در همه زمینه‌ها و به‌خصوص تصویربرداری به‌عنوان نزدیک‌ترین شخص به کارگردان برای به تصویر کشیدن ایده‌هایش بی‌تاثیر نخواهد بود. ولی اساسا فکر می‌کنم در طول کار هرجا که نظر مخالفی وجود نداشته باشد و کار بدون چالش پیش برود حتما مشکلی وجود دارد.

 

رضا پورزارعی

 

 

khabargozarisaba.ir
  • 18
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش