مهمترین عناوین خبری
پنجشنبه ۰۴ دی ۱۴۰۴
۱۸:۵۱ - ۲۵ خرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۳۰۶۲۹۵
فیلم و سینمای ایران

روند تولید سریال «آشوب»

داستانی دراماتیک از مجاهدت مردم خرمشهر!

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران,فیلم آشوب
از جمله رخدادهای تاریخی که بعد از گذشت سال های سال هنوز که هنوز است، تبعات و تأثیرات حاصل از آن همچنان بین مردم دیده می شود، جنگ تحمیلی و آشوبی است که خیلی از شهرها، از جمله خرمشهر را به طور خاص و ویژه ای درگیر خود کرد.

به گزارش بانی فیلم، از جمله رخدادهای تاریخی که بعد از گذشت سال های سال هنوز که هنوز است، تبعات و تأثیرات حاصل از آن همچنان بین مردم دیده می شود، جنگ تحمیلی و آشوبی است که خیلی از شهرها، از جمله خرمشهر را به طور خاص و ویژه ای درگیر خود کرد. این رخداد مدت ها است که به صور گوناگونی دستمایه فیلم ها، سریال ها و کتاب های گوناگونی شده است و این روزها امیر پور وزیری به عنوان کارگردان و مهدی همایونفر به عنوان تهیه کننده گروهی را دور هم جمع کرده اند که در آن با قصه ای شاید نو، روزهای آغاز جنگ و تصرف و سقوط خرمشهر را روایت می کنند.

در این داستان طبق چیدمانی که از حیث گروه بازیگران وجود دارد، علاوه بر چند تن از پیشکسوتان این عرصه مثل پروانه معصومی، محمود پاک نیت و سیاوش طهمورث، شاهد حضور تعدادی از هنرمندان فعال تئاتر که کم و بیش در سینما و تلویزیون حضور داشتند هستیم. عباس غزالی، فرزین محدث، اسماعیل موحدی، مالک سراج، حمیدرضا محمدی، سلمان فرخنده، میثم راستور، مهدیه نساج،‌ نیلوفر نیکخواه و… از جمله این بازیگران هستند. این روزها مجموعه «آشوب» در لوکیشنی واقع در بوستان ولایت در حال طی کردن مراحل اولیه تصویربرداری است. در این لوکیشن که به تازگی از آن بازدید کردیم، سکانس های مربوط به یک بیمارستان جنگی در جنوب که در تصویر بخش اورژانس آن دیده می شود وجود دارد. به محض ورود به بوستان آن هم از در شماره ۴، کمی آن طرف تر با ورودی لوکیشن مذکور رو به رو می شوید و بعد از طی کردن مسافتی مقابلتان یک بیمارستان جنگی را می بینید.

 

نزدیک به ۱۰ هنرور با لباس هایی که یادآور روزهای جنگ و حال و هوای خرمشهر هستند، جلوی ورودی اورژانس بیمارستان در حال رفت و آمد اند و… سامرند معروفی به عنوان دستیار اول کارگردان مشغول توضیح زمان این رفت و آمدها و سفارشات لازم برای ضبط سکانس است. کمی آن طرف تر بازار تبادل نظر و مشورت بین مالک سراج و مجید شاه محمدی گرم بود. جدا از این هیاهوها عباس غزالی دورتر از بیمارستان و پشت فنس هایی که در راهرو بیرونی اورژانس وجود داشت، در حال آماده شدن برای ضبط سکانس پیش رو بود. بقیه عوامل هم مشغول کار خودشان بودند.

 

در بین این شلوغی ها کمی سر دستیار کارگردان خلوت تر می شود. از معروفی در گپ کوتاهی که داشتیم درباره این سکانس می پرسم، او توضیح می دهد: «در این سکانس، بازیگر نقش اصلی یعنی عباس غزالی تحت تعقیب است و باید پیامی را به کسی که دوستش دارد و در بیمارستان است برساند، اما نمی تواند با وجود شهربان ها و مامورین که آنجا هستند، به راحتی وارد شود.»

 

او همچنین از پیش روی همزمان تدوین و تصویربرداری گفت و عنوان کرد: با وجود گذشت کمتر از یک ماه تا کنون تدوین چندین قسمت از کار به پایان رسیده و برآورد کلی ما در مرحله تولید روی ۵ ماه است.

 

تغییر لوکیشن نیز از جمله دیگر مواردی بودند که معروفی دراین باره بیان کرد: بعد از ضبط قسمت های مربوط به این لوکیشن، حدود دو ماه دیگر راهی شهرک غزالی و خرمشهر می شویم. البته این کار لوکیشن های دیگری چون شهرک دفاع مقدس، آبادان و داخل شهر را نیز دارد.

 

ضبط در حل شروع شدن بود، این سکانس به گفته کارگردان سکانس پر آشوب و پررفت و آمدی است.

 

کم کم همه سر جایشان قرار می گیرند و ضبط شروع می شود، طبق معمول، چند بار کات و آغاز مجدد. در نهایت بعد از حدود چهار بار؛ کار آن طور که باید در می آید و بعد نوبت ضبط بسته کاراکترهای همان سکانس می شود. در زمان آماده کردن فضا برای این بخش فرصتی پیش آمد تا با امیر مهدی پور وزیری کارگردان مجموعه گفت و گویی داشته باشم.

 

امیرمهدی پوروزیری (کارگردان):سریال «آشوب» قصه گو و قصه محور است!

پوروزیری ابتدا با اشاره به فرمت کلی سریال «آشوب» بیان کرد: این مجموعه در ۲ فصل ۱۲ قسمتی است،‌ که داستان فصل اول آن از تقریباً ۳ ماه مانده به جنگ آغاز می شود و در واقع سیزن اول ما با شروع جنگ به پایان می رسد. در فصل دوم نیز زمانی داستان آغاز می شود که همه این آدم ها در موقعیت جنگی قرار گرفته اند. داستان کلی «آشوب» نیز به گونه ای ماندن میان عشق و وظیفه است. ما در داستانمان آدم هایی را داریم که قبل از شروع جنگ از جانب عراق آمده اند و در حال انجام کارهایی هستند که مقدمات جنگ را مهیا کنند، بنابراین در این ماجرا هم کاراکترهای عراقی حضور دارند و هم ایرانی.

 

وی ادامه داد: قصه سریال «آشوب» تا روزی که خرمشهر سقوط می کند، پیش می رود و پایان فصل دوم ما، مصادف با زمانی است که دیگر خیلی از مردم شروع به ترک این شهر کردند و اگر در آینده فرصتی باشد، ادامه کار را در سیزن های بعدی خواهیم ساخت.

 

این کارگردان در خصوص انتخاب گروه بازیگران که اغلب تئاتری هستند، گفت: تعدادی از کاراکترهای قصه، افرادی هستند که از آن طرف یعنی عراقی ها، آمده اند،‌حال قرار دادن بازیگران چهره برای نقش این افراد، از آن جهت که مخاطب آنها را می شناسد مقداری کار را دشوار می کند، در واقع باورپذیری کاراکتر را کاهش می دهد، بنابراین تصمیم گرفتیم تا بازیگران خوبی که تجربه های سینمایی هم داشتند را انتخاب کنیم، علاوه بر این ها، یکی از لذت های فیلم سازی این است که شما مهره های مدیریتی را وارد کار کنید و تماشاچی هم به تدریج با آنها ارتباط برقرار کند.

 

پوروزیری همچنین هدف اصلی از فیلم سازی را قصه گفتن خواند و افزود: در سریال «آشوب» بیشتر از این که پیام خاصی داشته باشد، قصه آدم های عادی جنگ است، یعنی من شاید در کار قبلی جنگی ام که حس می کنم هنوز تمام نشده، به یکسال محاصره آبادان پرداختم، این کار درباره سقوط خرمشهر است و در این رابطه رسانه ها، از جمله تلویزیون، اغلب به قصه آدم های شناخته شده جنگ پرداختند، اما واقعیت این است که در کنار همه این افراد، مردمی بودند که باید بیشتر به آنها بپردازیم. کسانی که داستان های معمولی تری دارند و در عین معمولی بودن حجم عظیمی از احساسات و عواطف آنها تحت تائید جنگ قرار گرفته است، قصه روابط خانوادگی ناتمامی که قربانی جنگ شد. به عقیده من نمایش روابط انسانی در بستر جنگ خیلی جذاب است و از سوی دیگر پرداختن به مردم معمولی نیز، از مواردی است که کمتر به آنها پرداخته شده است. این مجموعه نیز بیش از رساندن تاریخ، قصه گو است، اتفاقی که مردم آن را دوست دارند و در ناخودآگاه آنها می ماند. ما همیشه فکر می کنیم هر اثری قرار است یک اثر نو و عجیب و غریب باشد، اما واقعاً لازم نیست این اتفاق، بیفتد و قصه های خوب همواره در طول تاریخ با فضاسازی های دیگر، در حال تکرار هستند. اما در مورد سریال «آشوب» می توانم بگویم که این قصه را کسی نگفته است و حتی شاید اثری تا این حد قصه گو در این حوزه کمتر ساخته شده است، به همین جهت این داستان متفاوتی است و حتی اگر متفاوت هم نباشد، نوع تعریف آن که قصه گویی است، جذابیت ایجاد می کند و تماشاگر آن را دوست دارد و این نوع بیان است که اهمیت دارد.

 

کارگردان فیلم «در محاصره» درباره دشواری های تولید آثار جنگی یادآور شد: کار جنگی به تنهایی سخت نیست و حتی لذت بخش است، چون معمولاً با تنوع، پویا بودن و حرکت همراه است و این باعث می شود تا خود سازنده از اثر لذت ببرد. اما در کل ما برای ساخت بدنه کاری که به تاریخ بر می گردد، به مشکل بر می خوریم و این موضوع دلایل فراوانی دارد، از جمله اینکه ما فضای خاص و ویژه ای برای هر لوکیشن نداریم، حتی پیدا کردن چنین فضایی خیلی هزینه بر است و این سختی در تاریخ معاصر که خیلی ها آن را دیده اند، بیشتر است و هر چه کار به عقب تر بر می گردد، از این دشواری کاسته می شود.

 

عباس غزالی (بازیگر):کاراکتر رضا و داستان «آشوب» جذبم کرد!

بعد از این صحبت ها به سراغ عباس غزالی که کارش در این سکانس تمام شده بود می روم.

 

وی در گفت و گویی که با هم داشتیم در خصوص پذیرش این نقش و ویژگی هایی که کاراکتر رضا دارد عنوان کرد: من مدتی آگاهانه از تلویزیون فاصله گرفته بودم و این یکی- دو سال تمرکزم روی سینما بود و فارق از خط کشی هایی که نمی خواستم باعث محدودیتم شود، تصمیم داشتم تا با آگاهی مقداری جایی که می خواهم را در سینما باز کنم. در این مدت هم در تلویزیون پیشنهاداتی که وسوسه برانگیز باشد و من را رو به جلو ببرد، یا در خور مخاطب باشد، به چشمم نخورد، اما وقتی این قصه و کاراکتر رضا به من پیشنهاد شد، بعد از خواندن فیلمنامه، قصه من را جذب خودش کرد و کلیت کاراکتر رضا، از حال و هوای آن گرفته تا هر چیز دیگری که در آن وجود داشت، من را گرفت و دوست داشتم بعد از مدت ها بازگشت این چنینی به تلویزیون داشته باشم.

 

او ادامه داد:نقش رضا که بنا به تاریخ روایت فیلم به بعد از انقلاب و آغاز جنگ در خرمشهر برمی گردد، رضا یک فرد خرمشهری است که از جمله ویژگی های وی مثبت بودن او است. در این بین اتفاقاتی که پشت سر هم در قصه می افتد، گریبانگیر این کاراکتر می شود و این باعث می شود که او بالا و پایین های زیادی از نظر بازی داشته باشد. این نقش برای من جای کار داشت.

 

غزالی اضافه کرد: یکی از این موارد که باید به طور خاص روی آن کار می شد، نوع گویش و لهجه ای بود که به خواسته کارگردان و تصمیم گیران اصلی، قرار شد تا برای رسیدن به یک دستی در بیان لهجه، هیچکدام از کاراکترها غلیظ صحبت نکنند و از سوی دیگر برای رساندن فضای جنوب با لحن کمتری صحبت کنیم. خود من هم لهجه ای را گرفتم که بیش از لهجه بودن، یک لحن و آهنگ جنوبی است. این جزو تفاوت هایی است که چالش ایجاد کرده بود. از سوی دیگر خود کاراکتر هم پیچیدگی های خاص خودش را دارد که من را در این قصه جذب کرد و آن را پذیرفتم.

 

در این مجموعه سلمان فرخنده در نقش جاسوس عراقی با نام عماد است، از سوی دیگر نقش اصلی کار را عباس غزالی با نام (رضا) بازی می کند، فردی که درگیر یک عشق و کلی فراز و نشیب می شود. مهدیه نساج نیز در نقش مینو، یکی دیگر از کاراکترهای اصلی قصه است. اما در این بین بازیگران پیشکسوت گروه مثل پروانه معصومی نقش یک زن آرام و با صلابت که مادر رضا است را با نام (فخری) ایفا می کند. محمود پاک نیت نیز پدر رضا را با نام (نادر) بازی می کند و سیاوش تهمورث هم در نقش ابراهیم، پدر مینو، در این مجموعه حضور دارد.

 

از جمله سکانس های پر کار دیگری که با حضور این چهره ها ضبط شد، سکانسی بود که در روز، در بیمارستان جنگی رخ داد. داستان این پلان به زمانی بر می گردد که رضا (عباس غزالی) برای نزدیک شدن به عشقش مینو، پسر او را برای خرید ترقه به گمرک می برد و از قضا در همان زمان یک بمب گذاری رخ می دهد و پسر مینو به شدت آسیب می بیند و راهی بیمارستان می شود! این پلی بک کار است و در حال حاضر پسر مینو در بیمارستان بستری است و مینو همه چیز را گردن رضا انداخته است، خواهر و پدر رضا سعی در آرام کردن مینو دارند، مینو رو به خواهر رضا که بچه دار نمی شود: تو خودت اگر بچه داشتی حال منو می فهمیدی!

 

در بخش دیگر ، محمود پاک نیت رو به مینو می گوید: تو راست می گویی دخترم، من چون نوه ندارم متوجه حالت نمی شوم! در این بین پروانه معصومی با صلابت و جدیتی که دارد وارد می شود و همه برای لحظاتی به احترام او سکوت می کنند.

 

بعد از ضبط چند باره این سکانس که با احساسات فراوانی همراه بود، فرصتی شد تا با مهدی همایونفر، تهیه کننده مجموعه صحبتی داشته باشیم.

 

مهدی همایونفر (تهیه کننده):مخاطب فضای جدیدی را در لوکیشن اولیه «آشوب»می بیند!

وی در خصوص شکل گیری داستان کلی سریال «آشوب» بیان کرد: بعد از جنگ تحمیلی، علاوه بر شهدایی که از جای جای کشور در این رخداد حضور داشتند، خانواده ها و مردمی که درگیر جنگ شده بودند نیز بخش قابل توجهی را به خود اختصاص داده بودند. زمانی که جنگ شروع شد مردم بودند که در آن شرایط به تنهایی مقابل دشمن ایستادند و ما نیز خواستیم تا در قالب داستانی مجاهدت این خانواده ها را، در گیر و دار جنگ به تصویر بکشیم. در این راستا بعد از مطالعات چند ساله حس کردیم که در داستان زندگی مردم خرمشهر، می توانیم این حضور را به بهترین شکل نشان دهیم. به همین جهت علاقه مند شدیم تا در داستانی روزهای تصرف خرمشهر را روایت کنیم. در این مسیر طرح اولیه ای را از هوشنگ فلاح دریافت کردیم اما چون نقاط دراماتیک آن کم بود، طرح، چندان باب میلمان نبود. در ادامه آقایان دلگشایی و دوستان دیگرشان از جمله آقای فرخنده دعوت شدند که به همراه کارگردان (آقای پوروزیری) متن را دراماتیزه کنند، این کار حدود ۵ ماه طول کشید و بعد از اتمام متن ما هم کار را شروع کردیم.

 

همایونفر در ادامه درباره انتخاب گروه بازیگران گفت: از آنجایی که ما می خواستیم نقش مردم را نشان دهیم، مقدرای تردید داشتیم که از هنرپیشه های مشهور و شناخته شده استفاده کنیم و یا با بازیگران تئاتری کار کنیم که به طور معمول چهره هایشان در تلویزیون شناخته شده نیست. آقای پوروزیری با گزینه دوم موافق بودند و تلاش کردیم تا از چهره های تئاتری دعوت کنیم. دلیل دیگر این امر نیز این است که یکی از نقش های اصلی و محوری کار به شخصیت یک فرد عراقی که ۲ تابعیتی است بر می گردد، کاراکتری که پدر عراقی و مادر ایرانی دارد و به عنوان یک جاسوس مدتی در خرمشهر ساکن می شود. شاید اگر این شخصیت را به یک فرد مشهور می دادیم کار چندان خوب نمی شد و در نهایت تصمیم گرفتیم تا سلمان فرخنده آن را بازی کند. به نظر می رسد که این اتفاق به باور پذیری کاراکتر کمک می کند.

 

این تهیه کننده در بخش دیگری از صحبت هایش پیرامون لوکیشن اولیه سریال که این روزها در بوستان ولایت است، اظهار کرد: به نظر می رسد که این اتفاق به رویکرد فیلم که در بخشی صحنه محور و بخشی قصه محور است بر می گردد. از آنجایی که تلاش ما این بود تا قصه مان خوب به نظر برسد، چندان ضرورتی نداشت که ما توجه خیلی ویژه ای به صحنه های واقعی فیلم کنیم، وگرنه در کارهای قبلی که این موضوع اهمیت بیشتری داشت، اغلب در خرمشهر کار کرده بودیم. به همین جهت وقتی دیدیم احتیاج چندانی به فضاسازی آن چنانی نداریم، بوستان ولایت را انتخاب کردیم که علاوه بر لوکیشن مورد نیاز ما، فضای جدیدتری را به رخ تماشاچی می کشد.

 

زمان تصویربرداری سریال، موضوع دیگری بود که همایونفر درباره آن گفت به پیش بینی ما شش ماه کار است و امیدواریم در این مدت کار تمام شود و فکر می کنم بیش از نیمی از ضبط در بوستان ولایت اتفاق می افتد و بعد لوکیشن های دیگری چون خرمشهر، آبادان، داخل تهران، شهرک غزالی را خواهیم داشت.

 

پروانه معصومی (بازیگر):آن طور که باید به روزهای اول جنگ نپرداختند!

در بین آماده شدن گروه برای ادامه ضبط، سر پروانه معصومی مدتی خلوت شد و در این مجال، گفت و گو کوتاهی با وی داشتم.

 

معصومی در خصوص ورودش به سریال «آشوب» بیان کرد: من چند سال است که در تلویزیون کار نکرده ام و این به دلیل این بودکه قصه های پیشنهادی را دوست نداشتم. اما زمانی که قصه آشوب را خواندم، از آن خوشم آمد، چون ماجرای آن به چند روز اول جنگ در خرمشهر بر می گردد، داستانی که من همیشه گفته ام به آن خوب پرداخته نشده است. نمایش این مقطع زمانی برای من جذاب بود و کشش داشت، نقشم نیز در این مجموعه کوتاه است اما جای کار داشت به همین جهت تصمیم گرفتم مجدد با این کار به تلویزیون برگردم.

 

معصومی ادامه داد: من در این مجموعه نقش مادر کاراکتر اصلی قصه، که عباس غزالی آن را ایفا می کند را بازی می کنم. در مورد خود کار نیز همانطور که گفتم در فیلم ها و سریال های ما کمتر به روزهای اول جنگ و به ویژه خرمشهر پرداخته شده است، داستان زندگی آدم هایی که ناگهان درگیر جنگ شدند و نمی دانستند که چه طور باید شهرشان را ترک کنند و چه باید کنند، همه این ماجراها چندان به جنگ مربوط نیست بلکه به قصه ای بر می گردد که در کنار جنگ در حال رخ دادن بود و ما آن را حس کردیم.

 

بعد از این ها، گروه لوکیشن را برای مدتی ترک کردند تا پس از یک استراحت دوباره به کارشان ادامه دهند.

 

 

 

 

 

 

  • 9
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش