جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۴:۴۲ - ۱۴ مرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۵۰۳۳۱۰
فیلم و سینمای ایران

گفت و گو با مرتضی آتش زمزم؛ کارگردان فیلم مالیخولیا

مالیخولیا، فیلمی در باره یک بیماری حاد روانی+ عکس

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران,فیلم مالیخولیا
از همان ابتدا و با شنیدن نام فیلم، مخاطب می‌داند که قرار است اثری ببیند سرشار از توهم. فیلم که شاید به نوعی بیماری مالیخولیا یا همان توهم حاد را دستمایه خود قرار داده ولی در جایی از فیلم این مخاطب است که با خود تکرار می‌کند آیا من هم دچار توهم شده‌ام و همین مسأله مخاطب را سرگردان می‌کند.

فیلم مالیخولیا به کارگردانی مرتضی آتش زمزم با تأخیر دو ساله روانه اکران شد. درست زمانی که یکی دو فیلم با موضوع بیماری‌های روحی، اکران شده اند. آن هم در شرایط نامساعد اکران در ایام ماه مبارک رمضان که مخاطب کمتری به سینما می‌رود ولی این فیلم با موضوع متفاوتش جای بحث زیادی داشت.

 

از سوژه این فیلم و نظرات متفاوت مخاطبان و منتقدان تا انتخاب بازیگران که همگی علاوه بر بعد مثبتی که دارند، انتقادهایی را هم در بر داشته‌اند. با مرتضی آتش زمزم که بیشتر به ساخت آثار مستند معروف است درباره «مالیخولیا» و هدفش از فیلمی که معتقد است همه‌اش توهم است همراه شدیم.

 

نخستین سؤالی که درباره فیلم «مالیخولیا» به ذهن مخاطب می‌رسد، این است که صاحب اثر با دستمایه قرار دادن بیماری توهم یا همان مالیخولیا قصد دارد ما را متوجه این بیماری کند یا از این موضوع برای ساخت یک اثر در ژانر وحشت بهره ببرد.

 

این فیلم شاید کمی وهم و تعلیق داشته باشد ولی نمی‌توان آن را در ژانر وحشت گنجاند. من به‌دنبال فیلمنامه خوب بودم. چون در حال حاضر مشکل سینما، قصه است. خیلی از فیلمسازان خوب ما به‌دلیل قصه‌های خوب‌شان است که فیلم هایشان مطرح می‌شود. در همین راستا با آقای آبکنار طرح‌های مختلف را مرور می‌کردیم تا به این سوژه رسیدیم.

 

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران,فیلم مالیخولیا

 

فیلمنامه «مالیخولیا» چندین بار نوشته و بازنویسی شد تا به مرحله ساخت رسید. ازهمان ابتدا فرم و نوع روایت فیلم برایمان جذاب بود و فکر می‌کردیم در سینمای ایران و حتی دنیا کمتر به چنین موضوعی پرداخته شده است. همین تفاوت مهم‌ترین دلیلم برای انتخاب این موضوع بود.

 

همچنین فیلمنامه این کار برای ۷-۶ سال پیش است. شورای اخذ پروانه آن دوره معتقد بود که این قصه عشق مثلثی را نشان می‌دهد و هر چه توضیح دادیم که این فقط توهم است، فایده نداشت و به زبان مشترکی نرسیدیم تا در دولت جدید موفق به گرفتن مجوز شدیم بدون هیچ تغییری اساسی در کلیت قصه.

 

از همان ابتدا هم این فیلم تا این اندازه مبهم بود؟

فیلم «مالیخولیا» از آن دست فیلم‌هایی است که باید چندین بار دید و درباره‌اش بحث کرد. به نظرم دوستانی که دوبار فیلم را دیدند نظرشان با سری اول فرق می‌کرد و قضاوتشان تغییر کرده است و این از محسنات فیلم است. چون مخاطب را به فکر فرو می‌برد.

 

چرا کار را تا این اندازه سخت کردید که مخاطب برای رسیدن به قضاوت مشترک و متوجه شدن حرف کارگردان باید چند بار فیلم را ببیند؟

نمی‌گویم حتماً دو یا چند بار ببیند. منظورم این است که اگر دوبار این فیلم را ببینیم راحت‌تر می‌شود درباره‌اش حرف زد. به نظر من کار ما روایت عجیب و غریبی نیست. ما می‌خواستیم نشان بدهیم هر کس از دید خودش به اتفاق‌های پیرامون خودش نگاه می‌کند. چیزی که در جامعه ما به وفور دیده می‌شود. به نظرم بیننده با دوبار دیدن ارتباط بهتری با فیلم برقرار می‌کند.

 

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران,فیلم مالیخولیا

 

پس هدف اصلی شما این بود که هر کس یک برداشت داشته باشد؟

بله. رسیدن به برداشت‌های مختلف،مهم‌ترین هدف ما بود. ما سه گزینه داریم که مخاطبان رأی‌شان بر یکی از این سه گزینه‌ها است.

 

قطعاً برای پرداخت صحیح این فیلم و سوژه اصلی آن به کارشناس مراجعه کردید. چقدر خواستید به لحاظ علمی هم این بیماری را به مخاطب نشان دهید. این در حالی است که در فیلم شخصیتی به‌عنوان روانپزشک دیده نمی‌شود و این شخصیت‌ها و قصه است که به مخاطب می‌فهماند چنین بیماری وجود دارد.

من سال‌ها مستند کار کردم و به این واسطه به شکل مستند زمان زیادی درباره‌ این موضوع تحقیق کردم و بار علمی به کار دادم. همسرم هم روانشناس است و از نشانه‌ها و علائم این بیماری نکات مهمی در اختیارمان قرار داد.

 

به لحاظ علمی توهم گاهی اوقات می‌تواند طبیعی باشد و برای هر کسی پیش بیاید ولی این بیماری از نرمال تا درجه حاد‌ش وجود دارد که ما بدترین شکل آن را روایت کردیم. ولی در مورد حضور نداشتن روانپزشک در این اثر باید بگویم در برخی فیلم‌ها روانپزشک در صحنه‌هایی برای مخاطب کلاس درس برگزار می‌کند. به نظرم این سطحی‌ترین مدل و الگو کردن یک مشکل است.

 

در فیلم ما روایت و موقعیت‌ها هستند که مخاطب را نسبت به پدیده‌ای چون توهم یا همان مالیخولیا آگاه می‌کنند. به نظرم قضاوت آدم خوشبین نسبت به یک آدم بدبین درباره قصه ما فرق می‌کند. یعنی اشخاص با توجه به کاراکتر خودشان و تجربه‌های شخصی‌شان، یکی از شخصیت‌ها را انتخاب می‌کنند.

 

و شما کاراکترهای متعددی برای قضاوت در فیلم در نظر گرفتید.

بله. روی هر سه شخصیت می‌توان قضاوت کرد.

ولی خب به نظر گزینه اول شیرین است. شیرین(لاله اسکندری)که بعد از روبه‌رویی حسام با بازی محمدرضا هدایتی و شوهر سابقش با بازی نادر فلاح شک‌مان می‌برد که این دختر متوهم است یا حتی شکمان به یقین بدل می‌شود.

شاید هم نقشه حسام و شیرین است برای دیوانه کردن همسر حسام.

 

بله این حدسی است که درباره هر سه شخصیت می‌توان زد. یا اینکه خود مینا؛ همسر حسام با بازی لیلا اوتادی دچار بیماری توهم است.

درسته هر سه شخصیت در مظان اتهام هستند.

 

این همه پیچیدگی و رمزگذاری، بدون رمزگشایی‌هایی هر چند کوتاه و لفافه دلیلی ندارد فقط مخاطب از سینما با ابهام  وگاه غر زدن بیرون می‌آید.

چرا ابهام؟ این‌ها فقط یک انتخاب است که هر کدام به زندگی و تجربه‌های شما نزدیک است.

 

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران,فیلم مالیخولیا

 

می توان به این نتیجه رسید که این فیلم برشی از واقعیت کنونی جامعه این روزهای ماست. اینکه هر کس هر طور که بخواهد دیگران و وقایع اطراف خود را قضاوت می‌کند و این شیوه به ایجاد مشکلات بزرگی در جامعه ما دامن زده است.

درسته. ما بحث سنت و مدرنیته را هم در این کار مطرح کردیم. جامعه ما یک جامعه سنتی است که می‌خواهد خیلی سریع از این سنت به سمت مدرنیته فرار کند. در محله‌ها و قشرهای متفاوت قضاوت‌های مختلفی نسبت به مواقع پیرامون می‌شود.همه هم معتقدند قضاوتشان درست است. به همین دلیل ما از فضای سنتی هم در این کار بهره برده‌ایم. من در این کار روی مرز واقعیت و توهم راه رفتم.

 

و کاش این مرز را بواسطه نور و رنگ یا هر چیز دیگری مشخص می‌کردید.

مخاطب باید این را به سختی انتخاب کند. ما حتی سکانس‌هایی را  که تکرار کردیم ، نصف نصف نشان دادیم. یعنی از زوایای مختلف روایت شد و دائم پایمان دو طرف مرز بود.

 

بهتر نبود که این اندازه حق انتخاب را از مخاطب می‌گرفتید؟

ببینید باید تکلیف مشخص می‌شد. یا انتخاب را بر عهده مخاطب می‌گذاشتیم یا کلاً حق انتخاب را می‌گرفتیم. حد وسطی نبود. حالا نمی‌دانم انتخاب شما چیست؟

 

راستش انتخاب هم سخت است. یعنی نمی‌توان انتخاب دقیقی داشت. شیرین را بشدت درگیر بیماری توهم می‌بینیم. آن هم بعد سکانس رویارویی شوهر سابقش با حسام. در جایی دوست داریم که مینا را متوهم بدانیم و عشق حسام را به او واقعی بدانیم و قبول کنیم که او خیانتکار نیست. ولی حسام گاهی نشان می‌دهد، خیلی هم بی‌گناه نیست. پس قبول کنید که یک انتخاب وجود ندارد و همین دلیلی برای سرگردانی مخاطب است.حتی این روایت غیر خطی سرگردانی را مضاعف می‌کند.

ببینید مخاطب فرهنگی ما رشد زیادی کرده است. به نظرم در حال حاضر مخاطبان حد وسط ندارند. یا کسانی هستند که آثار فست فودی دوست دارد یا مخاطب فرهنگی که اهل چالش است که این فیلم هم برای چنین مخاطبانی ساخته شده است که وقتی از سینما بیرون می‌آیند درباره‌اش فکر می‌کنند. فیلمی که بیننده را بعد از خروج از سالن سینما رها کند، فیلمی نیست که به‌عنوان کالای فرهنگی ارائه شود. من به دنبال این بودم که مخاطب به فکر واداشته شود.

 

دوست دارم بدانم انتخاب خودتان چه بود؟

من خودم جزو یکی از دسته‌هایی هستم که شخصیت‌ها را قضاوت کردم. ولی جزو دسته خوش‌بین. شاید قبل از تولید انتخابم شیرین بود. وسط تولید به مینا رسیدم و در نهایت به حسام هم فکر کردم و با این انتخاب‌های شخصی‌ام کاراکترها و در نهایت مخاطبم را به چالش کشاندم.

 

اصرار شما برای اینکه دو خانم این قصه چنین بیماری را با خود یدک بکشند چه بود؟

اصرای نبود. چرا خوشبینانه‌تر به این مسأله نگاه نمی‌کنید. به بعد دیگر شخصیت‌ها هم نگاه کنید. خانمی که کار فرهنگی می‌کند؛ مدیر شرکت است و... فکر می‌کنم تا اندازه‌ای هم فیلم من زن سالار است. حتی اگر قرار باشد این فیلم در خارج از کشور ساخته شود جلوه بدی از زنان به نمایش نگذاشته‌اند.

 

چقدر تلاش کردید بازیگران کار با این بیماری آشنا شوند. آنها هم در پروسه تحقیقاتی شما حضور داشتند. بخصوص لاله اسکندری که بیشتر از همه در او المان‌های یک بیمار را می‌دیدیم؟

بازیگران بعد از نگارش فیلمنامه به جمع ما پیوستند و از آن جایی که من به همراه نویسندگان اشراف کامل را روی فیلمنامه داشتیم؛ کارمان با بازیگران هم راحت شد. البته برای رفع پیچیدگی‌های قصه جلسات مختلف دورهمخوانی گذاشتیم و همدیگر را توجیه کردیم. با اینکه بودجه محدودی برای این کار داشتیم ولی خوشبختانه کسانی که با ما همکاری کردند همگی دغدغه فرهنگی داشتند و می‌دانستند که قرار نیست کار تجاری روی پرده ببریم و همکاری زیادی با ما داشتند.

 

چطور شد که به این انتخاب در تیم بازیگری رسیدید؟ با توجه به قصه، انتظار این می‌رفت به‌دنبال بازیگران متفاوت‌تری بروید. مانند نادر فلاح که بهترین بازی را بین کستینگ شما داشت. یا به طور مثال انتخاب لیلا اوتادی با توجه به کارنامه نه چندان موفقش و بازی‌های ضعیفش بر چه اساسی بود؟

به نظرم لیلا اوتادی در این کار بهتر از کارهای دیگرش ظاهر شد. در مورد نقش مرد قصه به‌دنبال این بودم که مخاطب به فکر واداشته شود که به فضای کارمان نزدیک باشد. ناگفته نماند که ما این فیلم را قبل از «برادرم خسرو» ساختیم، ولی من نه بودجه این کار را داشتم و نه ارتباط لازم را. به همین دلیل به سراغش هم نرفتم. در سینمای ما کسانی که شهاب حسینی را نمی‌توانند داشته باشند، به دنبال کسانی می‌روند که در سینمای ما کلیشه هستند و به نقش هم نزدیک نیستند. از آن جایی که شخصاً تجربه‌گرا هستم و اهل ریسک برای نقش مرد به دنبال بازیگر متفاوتی بودم.

 

خیلی هم متفاوت! از محمدرضا هدایتی تیپ‌های بامزه و متفاوتی درذهن مخاطب ماندگار شده است!

درست است. ولی با محمدرضا از قبل آشنا بودم. بازیگری است که در امر فرهنگی دغدغه‌مند است و اهل مطالعه. تئاتر هم کارکرده است. به همین دلیل می‌دانستم که او توانایی این کار را دارد و مخاطب با تماشای چند سکانس ابتدایی تصاویری را که از او در ذهن داشته است فراموش می‌کند.

 

خب انتخاب هدایتی با توجه به توانایی‌هایی که در گذشته از خود نشان داده شاید خیلی نگران‌کننده نباشد ولی لیلا اوتادی چطور؟ نگرانتان نکرد؟

 

چرا. ولی خب بسیاری هم معتقدند در این کار لیلا اوتادی نسبت به کارهای قبل خیلی بهتر ظاهر شده است.

 

نکته جالب انتخاب لاله اسکندری بود که در این فیلم هم شغلی را برایش در نظر گرفته اید که خود ایشان مشغول به آن هستند. این انتخاب چقدر اتفاقی بود و تا چه اندازه برنامه‌ریزی شده؟

 

برای خودم هم جالب بود ولی خیلی این انتخاب برنامه‌ریزی نشد. ما در بین گزینه‌هایمان ایشان را انتخاب کردیم و خوشبختانه این همکاری صورت گرفت و نقش هم جا افتاد.

 

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران,فیلم مالیخولیا

 

علاوه بر قصه فیلم که برگرفته از توهم است در ساختار و جلوه‌های بصری این کار هم با استفاده از نور و تصویر فضای مالیخولیایی ایجاد کردید...

 

بله. به طور مثال ما گریم را به غیر از سکانس پایانی از این کار حذف کردیم. من با دوستان شرط بستم که صورت شسته جلوی دوربین خواهید رفت.

 

خیلی از بازیگران این شیوه را نمی‌پسندند. در این قضیه دچار چالش نشدید؟

زمانی که من این شرط را با دوستان مطرح کردم، فکر کردند شوخی می‌کنم تا زمان فیلمبرداری که دچارهمین چالش شدیم. نگرانی از طرف بازیگران داشتیم که خیلی حرفه‌ای و با گفت‌و‌گو این نگرانی‌ها را برطرف کردیم. چون آنها هم می‌دانستند که با یک کار تجاری روبه‌رو نیستیم و ما را همراهی کردند. خوشبختانه ما پشت دوربین هم تورج اصلانی را داشتیم که خیلی در این امر به ما کمک کرد.

 

بحث فیلمبرداری شد. یکی از ویژگی‌های فیلم نوع فیلمبرداری تورج اصلانی است. فیلمبرداری که سبک کارش به آثار هنر و تجربه نزدیک است و نور و رنگ، نقش مهمی در کارش دارد. ارتباط این فرم با قصه و محتوای فیلم چگونه است؟ اصلاً تورج اصلانی چه زمانی گزینه شما محسوب شد؟

انتخاب اول من بایرام فضلی بود که دوست صمیمی‌ام هستند ولی به دلیل همزمان شدن این کار با کار دیگری، نتوانست با ما همکاری کند و خود ایشان، آقای اصلانی را پیشنهاد دادند. الان خوشحال هستم که به این واسطه با تورج اصلانی آشنا شدم، چرا که معتقدم تورج اصلانی آرتیست است و به نظرم در کارهای تجربه گرا، باید آرتیست پشت دوربین حضور داشته باشد. حتی بیشتر از جلوی دوربین. همان‌طور که گفتم من در این کار روی مرز توهم و واقعیت راه رفتم و به همین دلیل خیلی خوب توانستیم با تورج اصلانی به هدف مشترکی برسیم.

 

تناسب محتوای فیلم با فضاهایی که انتخاب کردید چه بود؟ چرا از فضای سنتی و زیبای اصفهان برای فیلم که همه‌اش توهم است استفاده کردید؟ جدا از اینکه اصفهان زادگاه خودتان بود چه دغدغه دیگری داشتید؟

معماری ایرانی در فیلم از ابتدا اعمال شده بود. اگر هم شرایط کار در اصفهان را نداشتم بی‌شک یزد گزینه بعدی‌ام بود. همان‌طور که قبلاً اشاره کردم بحث سنت و مدرنیته در فیلم ما مطرح بود. به نظر من معماری ما خودش افسانه و حتی خرافه دارد. اینها رگه‌ها و لایه‌های فیلم نیز هستند. ما در معماری و هنرهای تجسمی‌مان افسانه و خیال را به وفور دیده‌ایم و این به فضا و فرم فیلم کمک می‌کرد. از آن جایی که با شهر اصفهان آشنا هستم نخستین انتخاب من هم این شهربود.

 

در نهایت چقدر این کار توانست خواسته‌تان را برآورده کند؟

من این کار را دوست داشتم. درست است که مخاطب زیادی نداشت؛ البته با تمام کم لطفی‌هایی که نسبت به کار شد که این کم لطفی‌ها شامل تمام آثار مستقل می‌شود ولی در نهایت خوشحال هستم که کار فرهنگی ارائه دادم.

 

به نظر شرایط بدی در اکران داشتید؟

 

متأسفانه شرایط اکران ما بسیار بد بود. بعد از اعتراضی هم که به سینما‌ها کردیم کلاً فیلم را از روی پرده برداشتند. متأسفانه داستان سینمای مستقل در ایران همیشه به همین منوال بوده است.البته از روز اول می‌دانستم فیلم  تجاری نیست و  لذا انتظار شرایط فوق‌العاده‌ای را در اکران عمومی نمی‌کشیدیم.

 

ولی در کل این اندازه بی‌اهمیتی به سینمای مستقل اصلاً خوب نیست. در ایران باید یا فیلم طنز باشد یا سوپراستارهای آنچنانی داشته باشد یا در نهایت فیلم‌ها سفارشی باشد که بتواند اکران خوبی داشته باشد.

 

هزینه تبلیغات برخی از این آثار سفارشی به اندازه ساخت چند اثر سینمایی است. این مسأله نه عادلانه است نه حرفه ای. کاش سینمای مستقل بتواند به جایگاه واقعی خود  در ایران برسد.

 

سمیرا جعفری

 

 

ion.ir
  • 23
  • 7
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۱۰
غیر قابل انتشار: ۱۴
جدیدترین
قدیمی ترین
ما که با تحصیلات بالا و مطالعات روانشناسیمون هیچی از فیلم متوجه نشدیم بیچاره افرادی که با تحصیلات و مطالعات کم اومدن بلیط تهیه کردن. حیف زمانی که برای تماشای همچین فیلمی صرف کردیم. واقعا خود نویسنده و تهیه کننده و عوامل فهمیدن چی به چی بود؟؟؟؟!!!!
متاسفانه وقتی مواد مخدر محرک زا در میان کارگردانان و نویسندگان سینما و تلویزیون رایج شود نتیجه ش این فیلم مزخرف مالیخولیا میشود . مدتهاست که این نوع نگرش بیمار کارگردانان و نویسندگان در آثار فیلم و سریال خودنمایی می کند مثلا همین سریال لیسانسه ها ساخته سروش صحت که کاملا در توهم و به دور از هرگونه واقعیت حتی در حیطه طنز ساخته شده . افسوس که برای هر کدام از این آثار کلی هزینه صرف میشود و بازیگران ما باید انرژی خود را در یک کار عبث صرف کنند . راستی جریان چیست جدیدا لیلا اوتادی و یکتا ناصر در هر فیلم و سریالی حضور دارند واقعا ما دیگر بازیگر نداریم که گیر دادن به این دو بازیگر .
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش