شنبه ۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۲:۰۸ - ۱۳ آذر ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۹۰۳۳۴۴
فیلم و سینمای ایران

امیرعلی دانایی: متفاوت بودن «انزوا» ضربه زیادی به فیلم زد!

امیرعلی دانایی,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران
متفاوت بودن و شبیه نبودن «انزوا» به سایر آثار اجتماعی شبیه به آن، ضربه زیادی به فیلم زده است و می‌توانم این را به جرأت بگویم که بیشترین آسیب را در اکران دیده است.

خبرگزاری صبا/ چند سال پیش و با پخش سریال«کلاه پهلوی» بود که چهره جدیدی به سینمای ایران معرفی شد. ضیاءالدین دری نقش اصلی این سریال را به امیرعلی دانایی بازیگر جوانی داد که چهره‌‌اش به جز برای فعالان صنعت مدلینگ ناشناس بود.حضور دو ساله او در این سریال عملا تجربه کار خوبی را برایش به وجود آورد و پس از آن با حضور چند ساله‌‌اش در سینما نشان داد که علاقه به حضوری جدی و متفاوت در سینما دارد. او پس از کار با کارگردانان باسابقه، امسال در دو فیلم «آپاندیس» و «انزوا» که ساخته دو کارگردان فیلم اولی است، حضور یافت. حضور او در این فیلم، بهانه گپ کوتاهی شد که در آن دانایی درباره «انزوا» و برنامه‌هایش برای ادامه حضورش در سینما صحبت کرد.

 

آقای دانایی شما شخصیت اصلی فیلم هستید و نقش پرویز را در فیلم بازی می‌کنید. چه شد که به پروژه «انزوا» پیوستید؟

من در فیلمی به نام «آپاندیس» به کارگردانی آقای حسین نمازی بازی می‌کردم که قرار است به زودی اکران شود.آقای عباس میرزایی کارگردان «انزوا» به‌علت دوستی با آقای نمازی در آن فیلم نقش کوتاهی را ایفا می‌کرد و از آن جا ما با هم آشنا شدیم. آقای عباس میرزایی طرح یک خطی داستان را برای من تعریف کرد که برایم بسیار جذاب بود به‌مرور ارتباط و دوستی بین ما شکل گرفت و او فیلمنامه را برای من فرستاد که وقتی آن را کامل خواندم، بسیار لذت بردم و جذب داستان آن شدم.

 

در تمام کارهایی که تا به حال انجام داده‌ام، تمام توجهم به فیلمنامه بوده است. نکته دیگر این است که نقش برای من خیلی متفاوت بود و حتی عده‌ای فکر نمی‌کردند این نقش به من بخورد، چون یک نگاهی در سینما نسبت به من ایجاد شده است که همه فکر می‌کنند فقط باید نقش جوانان مرفه و افراد خوشتیپ را بازی کنم و شاید نقش‌های متفاوت به فیزیک و استایل من نخورد. اما من علاقه‌مند به ریسک در برخورد با کاراکتر‌ها هستم و دوست دارم تجربیات جدیدی را در کارنامه‌ام داشته باشم. ایجاد چالش با نقش برایم خیلی جذاب بود و تمام این عوامل در کنار هم باعث شد که در «انزوا» حضور پیدا کنم.

 

زمان فیلمبرداری و تمرین چه تعاملی بین شما، کارگردان و گروه بازیگران وجود داشت؟ کمی در مورد فضای پشت‌صحنه برای ما صحبت کنید.

در مورد تمرین باید بگویم که اصلا تمرین به‌شکل دورخوانی نداشتیم. از وقتی با آقای عباس میرزایی به این نقطه رسیدیم که همکاری مشترکی در این فیلم داشته باشیم، با هم خیلی معاشرت کردیم و روحیات یکدیگر را بهتر و بیشتر شناختیم. از سویی دیگر برای درک بهتر شخصیت پرویز، فیلمنامه را به‌شکل مداوم و خیلی زیاد پشت سر هم می‌خواندم واگر بخواهم دقیق باشم باید بگویم ۳۳بار این فیلمنامه را خواندم که بار آخر آن زمانی بود که سر صحنه فیلمبرداری مشغول کار بودیم.

 

این میزان از تمرکز حتما باعث درونی شدن نقش در شما شده است.

به اندازه‌ای این فیلمنامه را مانند یک داستان خوانده بودم که لایه‌های زیاد و متفاوتی از کاراکتر را در ذهن خودم داشتم شاید اگر مثلا کسی در مورد بازی من در بخشی از فیلم بپرسد که چرا اینگونه بازی کردی، جوابی برای او نداشته باشم چون در آن لحظه بازی من به این شکل بود که در فیلم ضبط شده است.دلیل این شکل از بازی هم این بود که نقش در ناخودآگاه من نشسته بود و نشانه‌های بیرونی آن ناخودآگاه را در بازی بروز می‌دادم.

 

همه بازیگران باسابقه بودند و من هم تجربه کار با بازیگران با سابقه را زیاد دارم. در اولین کارم که سریال «کلاه پهلوی» بود با بازیگران بسیار زیادی همکاری داشتم و تعامل خیلی خوبی با بازیگران دیگر داشتیم که این تعامل در این کار هم وجود داشت. درواقع این تعامل نه تنها بین بازیگران بلکه جلو و پشت دوربین در «انزوا» وجود داشت و خیلی راحت همه چیز سر صحنه اتفاق می‌افتاد.

 

کارنامه شما نشان می‌دهد تمایل به متفاوت بودن دارید و تلاش زیادی داشته‌اید از زمانی که با «سه درجه تب» وارد سینما شده‌اید بهتر بودن و متفاوت بودن را در کارنامه خود نشان دهید و حفظ کنید. به نظر خودتان چقدر در مسیر بازیگری خوب پیشرفت کرده‌اید و چه چشم‌اندازی برای خود در سینمای ایران به‌عنوان یک ستاره جوان متصور هستید؟

جواب به این سوال کمی سخت است. اول از همه باید بگویم با این حرف شما موافقم چون همیشه تلاشم بر این بوده که کارنامه خوبی داشته باشم و به‌شکلی کار کنم که بتوانم در سینما تاثیرگذار باشم. من با «کلاه پهلوی» وارد این حرفه شدم. در طی دو سالی که در این سریال بازی می‌کردم، ۶ماه کار تعطیل شد و من در آن فاصله کوتاه در فیلم «سه درجه تب» بازی کردم و شاید همان مسئله باعث شد که دیگر نخواهم در فیلمی بازی کنم تا «کلاه پهلوی» از تلویزیون پخش شود. این را هم بگویم که بابت این قضیه خیلی تاوان دادم، چون آماده شدن «کلاه پهلوی» برای پخش، هفت سال طول کشید. در طول مدت این دوران یک بازیگر می‌تواند چندین فیلم بازی کند و شاید اگر من مسیر «سه درجه تب» را در سینما دنبال می‌کردم،در حال حاضر از خیلی لحاظ‌ها جلوتر از جایی بودم که اکنون هستم.

 

چون ین نوع فیلم‌ها هم طرفدار‌های خود را دارند و بارها می‌بینم که مردم در خیابان مرا به خاطر آن فیلم می‌شناسند. بالاخره این هم یک نوع سلیقه است و بخشی از مردم تمایل به این شکل از سینما دارندف ولی باید بگویم که خواستگاه و نگاه من و آنچه که به‌عنوان هدف برای خودم در شکل دادن به کارنامه‌ام تعیین کرده بودم، این نبود. از ابتدا تمایل داشتم با کارگردان‌های بزرگ کار کنم که کم‌کم در کارنامه‌ام این اتفاق افتاد و با آقایان مهرجویی و افخمی و الوند کار کردم اما شخصا از جایگاهم راضی نیستم و دوست دارم خیلی جلوتر بروم و بهتر بشوم، این که مردم چقدر راضی هستند و مخاطبان چه رضایتی از بازیگر محبوب خود دارند یا دیدگاه منتقدان و اهالی رسانه نسبت به یک بازیگر چگونه است یک بحث جداست.

 

چون من عضو هیچ کدام از باندهای سینمایی نیستم و آنچه که در طول مسیر کارم اتفاق افتاده است به خواست خدا و باتوجه به توانایی‌هایم بوده است. خدا را بابت موفقیت‌هایم شکر می‌کنم، اما مسیرم همچنان ادامه دارد. فکرمی‌کنم مخاطبان با «انزوا» و «آپاندیس» جنبه جدیدی از بازیگری مرا دیدند و سورپرایز شدند، سعی می‌کنم باز هم به این شیوه کار ادامه دهم.

 

خیلی از بازیگران جوان مثل شما کار تئاتر هم انجام می‌دهند. خودتان هم دوست دارید در تئاتر بازی کنید و آیا تابه‌حال پیشنهادی برای بازی در نمایش داشته‌اید؟

قطعا برنامه وسیعی برای حضور در تئاتر دارم. من قبلا و در زمانی که «کلاه پهلوی» پخش می‌شد، با آقای ایوب آقاخانی که توسط او هم وارد تئاتر شدم، دو نمایش کار کردم که «رویاهای رام نشده» و «نام تمام مصلوبان عیسی» است، نام داشتند. سال گذشته، پرپیشنهاد‌‌ترین سال بازیگری خود را پشت سر گذاشتم چون پس از پخش «انزوا» در جشنواره پیشنهادات تلویزیونی سینمایی و تئاتری بسیار زیادی داشتم، اما مشکل این‌جا بود که با دو کار قرارداد بسته بودم که یکی از آن‌ها قرار بود تیرماه کلید بخورد و دیگری مهرماه که هردوی آن‌ها عقب افتاد و این باعث شد من بازی در چند تئاتر خوب را از دست بدهم. حسرت کارهای تلویزیونی و سینمایی را هیچ وقت نمی‌‌خورم اما حسرت تئاترها را می‌خورم. درنهایت تصمیم دارم باتوجه به این‌که جزو آن دسته بازیگران نیستم که همزمان چند کار را با هم انجام بدهند و هر روز سر کار باشند، برنامه‌ریزی کنم که از این به بعد وقتی سر یک فیلم سینمایی نیستم حتما در یک تئاتر حضور پیدا کنم، چون تئاتر بسیار باعث یادگیری و پیشرفت من می‌شود.

 

یعنی بازی در تئاتر بیش از دو سال بازی در سریال «کلاه پهلوی» برای شما مسائل آموزنده به همراه داشته است؟

وقتی من از «کلاه پهلوی» وارد سینما شدم، احساسم این بود که خیلی چیزها بلدم و خیلی کامل هستم چون در یک پروژه سنگین با بازیگران بزرگ سینما و تلویزیون همکاری طولانی مدتی کرده بودم، ولی وقتی بیشتر در عرصه سینما پیش رفتم و به عرصه تئاتر ورود کردم، دیدم که چقدر ناقصم و چقدر مسئله برای یاد گرفتن وجود دارد. در این مسیر خیلی‌ها به من کمک کردند و تردید نکنید اگر بازی متفاوتی در «انزوا» از من دیده‌اید، حاصل کار کردن با کارگردان‌های بزرگ در این سال‌ها و آموزش در کنار آن‌ها در تئاتر‌هایی است که بازی کرده‌ام.

 

فیلم‌های اجتماعی در سال‌های اخیر خیلی مورد توجه قرار گرفته است، آیا این ترس در شما و کارگردان نبود که فیلمتان شبیه به سایر فیلم‌های اجتماعی شود؟ چه چیزی به شما این اطمینان را می‌داد که اصالت قصه شما در حدی است که مخاطب را جذب خود کند؟

من از زاویه دید خودم به این موضوع نگاه نکردم و سعی کردم انقدر با این کاراکتر پرویز ارتباط برقرار کنم که بتواند این حس را به تماشاگر القا کند که این کاراکتر بازی نمی‌‌شود، بلکه زندگی می‌شود. واقعا هم من پرویز را در فیلم زندگی کردم و حتی تا دو ماه پس از پایان فیلمبرداری از نظر روحی درگیر او و مشکلاتش بودم. شاید این به دلیل همان زیاد خواندن فیلمنامه بود.

 

ریتم کارگردانی و فیلمبرداری در فیلم به‌شکلی بود که آن را از سایر آثار حال حاضر سینمای ایران متفاوت می‌کرد. به نظر من همین متفاوت بودن و شبیه نبودن «انزوا» به سایر آثار اجتماعی شبیه به آن، ضربه زیادی به فیلم زده است. این فیلم با سایر آثار اجتماعی متفاوت است و می‌توانم این را به جرأت بگویم که بیشترین آسیب را در اکران دیده است، شاید اگر اکران خوبی برای «انزوا» داشتیم، اتفاقات بهتری برای آن می‌افتاد. اگر به یاد داشته باشید در جشنواره فجر هم فیلم «انزوا» تا مدت‌ها جزو چند فیلم برتر آرای مردمی بود اما در آخرین روزهای جشنواره ناگهان تنزل پیدا کرد و این مسئله از نظر من خیلی شک برانگیز بود.

 

با وجود کار کردن با کارگردان‌های بزرگ، ریسک کار کردن با یک کارگردان فیلم اولی را، هم در «انزوا» و هم در «آپاندیس» قبول کردید، اگر یک کارگردان فیلم اولی با فیلمنامه جالبی دوباره به سراغ شما بیاید، حاضرید باز هم ریسک کنید و در فیلم او بازی کنید؟

بدون هیچ تردید این کار را می‌کنم. وقتی که چند فیلم با کارگردانان معتبر سینما کار کردم به خودم گفتم حالا وقت کار کردن با کارگردانان جوان و فیلم اولی است ولی به شرط فیلمنامه خوب.تردید نکنید آنچه در این سالیان، از بزرگان سینما یاد گرفته‌ام این است که قدرت فیلمنامه مهم‌‌ترین چیز در فیلم است و همین آموزش به من در دو فیلم اخیری که بازی کرده‌ام بسیار کمک کرده و حتی باعث تعامل بهتر من و گروه کارگردانی شده است. اگر فیلمنامه خوب و تاثیرگذاری به دستم برسد که کاراکتر متفاوتی برای من در آن وجود داشته باشد قطعا و با کمال میل در آن بازی می‌کنم.

 

علی ظهوری راد

 

 

  • 10
  • 4
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش