یکشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۲:۰۱ - ۱۵ بهمن ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۱۰۳۹۰۳
فیلم و سینمای ایران

گفت‌وگو‌ با بهروز شعيبی، كارگردان فيلم داركوب

فيلم داركوب,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

بهروز شعيبي، كارگردان متفاوتي‌ است. حال چه فيلم‌هايي كه ساخته با سليقه مخاطب همسو باشد يا همسو نباشد. اما نمي‌توان از خوش‌ساخت بودن فيلم‌هاي او چشم‌پوشي كرد. روايت سرراست و قصه‌گوي شعيبي از عوامل جذب مخاطب است. حال او با فيلم «داركوب» در جشنواره حضور دارد. فيلمي كه فيلمنامه‌اش را حسين تراب‌نژاد و آزيتا ايرايي بر اساس طرحي از خود بهروز شعيبي به نگارش درآورده‌اند.

 

پرونده كاري شما را كه نگاه مي‌كردم با فيلم‌ها و ژانرهاي متفاوتي مواجه شدم. به عبارت ديگر با پرونده كاري متنوع و متفاوت مواجه شدم. اين تنوع به حدي است كه نمي‌توانم حدس بزنم فيلم بعدي‌تان چه خواهد بود. شما اين پرونده را چطور ارزيابي مي‌كنيد؟

از نظر خودم بخشي از پرونده كاري من مربوط به دوراني است كه تعلق‌خاطري به سينما داشتم. يعني زماني كه دوست داشتم، فيلم‌ها و گونه‌هاي مختلف سينما را تجربه كنم؛ همانند ورز دادن و ورزش كردن. به عبارت ديگر من در هر دوره‌اي خودم را مجبور مي‌كنم كه وارد گونه‌هاي متفاوت سينما شوم كه تابه‌حال شبيه ‌آن را كار نكرده‌ام. من اين اجبار و الزام را در فيلم «دهليز» براي خودم قراردادم؛ تا قبل از فيلم «دهليز» تعدادي تله‌فيلم براي سيمافيلم ساخته بودم.

 

بعد از فيلم «دهليز» بود كه تصميم گرفتم فيلم بعدي در مايه اجتماعي باشد يا فيلمي باشد مربوط به زمان حال. به عبارت ديگر جلوي خودم را گرفتم كه صرفا فيلم‌هايي در يك‌گونه بسازم يا بخواهم با اين فيلم‌ها جاي پاي خودم را به عنوان كسي كه فيلم مي‌سازد و تجربه مي‌كند، محكم كنم. بيشتر به اين بخش تجربي نگاه مي‌كنم.

 

بنابراين ريسك كرديد؟

قاعدتا تجربيات از اين دست در فضاي سينماي حرفه‌اي و سينمايي صنعتي ممكن است در برخي از مواقع جواب ندهد اما اگر در رزومه و فيلم‌شناسي فيلمسازهاي معروف جست‌وجو كنيد، مي‌بينيد كه كارنامه‌ فيلمسازاني كه در گونه‌هاي مختلف فيلم داشته‌اند و به عنوان فيلمسازهايي كه جاي پاي‌شان در تاريخ سينما محكم بوده است، خيلي هم متنوع نبوده بلكه انگشت‌شمار هم بوده‌ اما حداقل من اين تصميم را در اين سن و اين دوره از زندگي گرفتم كه گونه‌هاي مختلفي را تجربه كنم كه سررشته‌اش در دغدغه‌هايي است كه نسبت به پيرامونم دارم.

 

اين دغدغه‌ها چطور شكل اجرايي مي‌گيرد؟ به عبارت ديگر پيشنهاد‌دهنده كيست؟

به عنوان كسي كه فيلم مي‌سازد ممكن است پيشنهاد‌دهنده‌هاي اين طرح‌ها خودم باشم يا ممكن است بر اساس طرحي از ديگري باشد كه مطابق با دغدغه خودم آن را به جلو ببرم.

 

در مقطعي شما به عنوان دستيار كارگردان فعاليت كرديد. در اين روند با كارگردانان مختلف و جريان‌هاي فكري متفاوتي كار كرديد كه خيلي متنوع است. مي‌توان گفت كه در اين روند آدم به يك گروه و ژانري تعلق‌خاطر پيدا مي‌كند. خودتان را متعلق به كدام جريانات مي‌بينيد؟

ببينيد! نمي‌توانم آناليز دقيقي از خودم بدهم يا اينكه بگويم من اصولا بر چه پايه‌اي اين روند را طي كردم. از آنجايي كه خيلي به اتفاقاتي كه براي من مي‌افتد و پيش رويم قرار مي‌گيرد اهميت مي‌دهم، سعي نمي‌كنم اتفاقات را به طرفي كه خودم تمايل دارم حركت بدهم و بچرخانم. سعي مي‌كنم در مسير و جريان اتفاقات كارم را ادامه بدهم. ولي در مورد اينكه چه جرياناتي بر من تاثير گذاشته، مي‌توانم بگويم چند سالي است از اين نگاه جرياني پرهيز كرده‌ام.

 

يعني به عنوان آدمي كه در سينما كار مي‌كنم يك تعلق‌خاطري دارم، يك كارهايي را بايد تجربه كنم و جلو بروم. ممكن است در مقطعي اين كارها مورد تاييد باشد يا در مقطع ديگر مورد تاييد نباشد يا ممكن است خيلي جريان روي موجي نباشد.

 

تاييد را به چه چيزي تعبير مي‌كنيد؟

منظورم از مورد تاييد بودن كارها، فقط بخش خاصي نيست. منظورم از تاييد، امري كلي است. كل اين ماجرا براي من زماني جذاب مي‌شود كه بتوانم نسبت به فضايي كه به آن انرژي و دغدغه دارم، تجربه كنم. واقعيت اين است بيشتر از آنكه بخواهم به جريان كلان فكر كنم و اينكه وارد چه جرياني مي‌شوم يا با چه ژانر سينمايي طرف هستم، بيشتر دارم به شكل تجربي و اتفاقاتي كه پيش روي من است نگاه مي‌كنم. به همين دليل نمي‌توانم قضاوت خوبي انجام دهم و خيلي هم سعي كردم قضاوتي به وجود نياورم تا اگر هم قضاوتي به وجود آمد، خيلي اذيت نشوم. به عبارت ديگر سعي كنم فقط كارم را انجام بدهم.

 

شما تجربه سينماي كودك هم داشتيد و اين حوزه را هم تجربه كرديد اما آن را ادامه نداديد.

سينماي كودك را همچنان دوست دارم. همچنان به نظرم مهم‌ترين گونه سينما، سينماي كودك ‌است چرا كه خيلي قوت و قدرت كارش قوي‌تر از بخش‌هاي ديگر است. اگر ما در سينماي اجتماعي يك تلنگري به زمان حال و پيرامون‌مان مي‌زنيم يا در سينماي سياسي داريم براي يك قشر خاص، يك‌بخشي را تحليل يا به نمايش مي‌گذاريم؛ سينماي كودك دقيقا كار با زمان حال و آينده يك جامعه است.

 

و اين بسيار هم مهم است.

بله! مهم است و شما مي‌توانيد به عنوان فيلمساز يك‌بخشي از زندگي يك كودك و حتي آينده او را تغيير دهيد.

 

به فيلم «داركوب» برسيم كه در اين دوره از جشنواره به نمايش در مي‌آيد. اين فيلم در كدام بخش از دغدغه ذهني شما قرار مي‌گيرد؟ به عبارت ديگر اين سوژه چه بخشي از ذهن شما را درگير كرد تا به سمتش برويد؟

درباره فيلم «داركوب» نمي‌توانم بگويم كه اين فيلمم از همه متفاوت‌تر است اما واقعيت اين است كه فيلم «داركوب» يك فيلم اجتماعي و جدي است. فكر مي‌كنم موضوعي كه در اين فيلم پرداخته مي‌شود، موضوعي مغفول در فضاي اجتماعي ما‌ است. يعني جزو مسائل اجتماعي است كه به آن نگاه نمي‌شود. زماني ما به يك موضوع مي‌پردازيم كه در جامعه مد شده يا فقط به مسائل مشترك انسان‌ها، مسائل عاطفي مشترك‌شان مي‌پردازيم كه قاعدتا تعداد زيادي از مخاطب را درگير مي‌كند اما بخش ديگري وجود دارد و آن‌ بخش هم همان بخش لايه زيرين اجتماع است.

 

يعني معضل و مساله‌اي وجود دارد كه ممكن است عوام يا همه جامعه با آن درگير نباشند ولي همه جامعه در مرز درگيري با آن هستند. يعني ممكن است فردا هر خانواده‌اي با اين موضوع يا معضل روبه‌رو شود. در «دهليز» هم همين‌طور بوده است. من وقتي به مساله قصاص، كنترل خشم، اتفاقات و درگيري‌ها مي‌پرداختم، موضوع اين نبود كه همه جامعه با آن درگير هستند يا اينكه كساني كه با آن درگير هستند محدودند اما به خودم مي‌گفتم اگر واقعا در مورد اين موارد اطلاع‌رساني‌ نشود، ممكن است روزي براي هر بخش و هر فرد اين اتفاق بيفتد. در «داركوب» هم موضوع تقريبا همين است.

 

بنابراين تحقيق ميداني و كيفي زيادي انجام داديد؟

كار ما يك بخش طولاني تحقيقات داشت. از سويي فيلمنامه خيلي سختي بود. با اينكه فيلمنامه خيلي به‌ظاهر روند داستان گونه دارد اما در روايات سعي كرديم هم كار فضاسازي و انتقال پيام اجتماعي اتفاق بيفتد و هم بتوانيم روايت نمايشي را به‌خوبي بيان كنيم. به نظرم «داركوب» خيلي فيلم سختي براي ما بود و اميدوارم اين سختي در زمان نمايش نتيجه خوبي داشته باشد.

 

سختي‌اي كه در كارهاي شما هست به انتخاب بازيگران برمي‌گردد؛ به عبارت ديگر بازيگراني را انتخاب مي‌كنيد كه از تصور مخاطب دور است. يعني مخاطب تصويري از بازيگر دارد اما شما تصوير ديگري براي مخاطب مي‌سازيد. گويي شما وارد چالش مي‌شويد و بازيگراني را انتخاب مي‌كنيد تا تصوير ذهني مخاطب را برهم بزنيد.

 

اين امر به اين دليل است كه با مقوله بازيگري خيلي درگير هستم. از قبل هم بازيگري براي من خيلي مهم بود. از سوي ديگر من در جايگاه كارگردان هيچ‌وقت طرف نابازيگر نمي‌روم. به نظرم بازيگري از مهم‌ترين بخش‌هاي حرفه سينما‌ست و براي حل اين موضوع يك ‌لايه ديگري پيدا مي‌كنم.

 

يعني شكستن كليشه‌ها؟

به عبارت ديگر روندي است كه بتوانم از توانايي بازيگرها در نقش‌هاي متفاوت استفاده كنم. فراموش نكنيد كه خودم دغدغه بازيگري داشتم و دارم. شايد تجربه بازيگري و اين دغدغه باعث مي‌شود كه بازيگرها را با شكل كليشه‌اي معمول‌شان نبينم. سعي مي‌كنم در اين مسير به متفاوت‌سازي فكر كنم.

 

شما را در بازيگري در نقش‌هاي آدم‌هاي خيلي خوب و اغلب مذهبي ديده‌ايم اما در جايگاه كارگردان بازيگرهايي انتخاب مي‌كنيد كه در تصور مخاطب داراي تفاوتي از زمين تا آسمان است. شما وقتي فيلمنامه مي‌نويسيد به بازيگر خاصي فكر مي‌كنيد؟

اين بخش، بخش گسترده‌اي است. يعني اينكه در جايگاه كارگردان مي‌توان به بازيگري فكر كرد ولي لزوما آن بازيگر حتما براي آن نقش مناسب نيست. متاسفانه در سينماي ما در مورد تعداد بازيگرهايي كه در آن كار مي‌كنند، چه به لحاظ توانمندي خود بازيگران و چه به لحاظ فيلمنامه‌ها يا به لحاظ توقع تهيه‌كننده و كارگردان؛ خيلي فضاي گسترده‌اي نداريم. اميدوارم كه اين فضا به وجود بيايد و ما بتوانيم گستردگي بيشتري در اين عرصه پيدا كنيم.

 

از سوي ديگر در فيلمنامه، ما به بازيگرهاي خاص فكر مي‌كنيم اما اينكه لزوما آن بازيگرها بتوانند بيايند، خيلي مشخص نيست و نمي‌توان روي آن حساب كرد. براي همين حتي اگر در فيلمنامه به بازيگري فكر شده باشد يا نشده باشد، به‌هرحال موقع انتخاب بازيگر و بستن گروه، اين مساله خيلي از پيش تعيين شده نيست. به همين دليل سعي كردم مثلا به انتخاب‌هاي كليشه‌اي تن ندهم. سعي كردم بازيگرهاي متفاوت‌تري پيدا كنم.

 

« هيچ چيز سخت‌تر از اون نيست كه ببيني عزيزت تصميم گرفته تنها باشه. تو از ديدنش، از شنيدن صداش لذت مي‌بري اما اون درها رو بسته و تنهايي رو جاي تو انتخاب كرده… هيچ چيز سخت‌تر از اون نيست كه ببيني تنها شدي. عزيزانت رو مي‌بيني و دوستشون داري ولي همه تو رو انكار مي‌كنن. درها رو به روت بستن و تو تنها شدي. تنهايي باتلاقه. »

 

 اين متن خلاصه‌اي از داستان داركوب است كه توسط حسين تراب‌نژاد و آزيتا ايرايي نوشته شده است.

مهناز افشار، سارا بهرامي، جمشيد هاشم‌‌پور، هادي حجازي‌‌فر، توفان مهرداديان، نگار عابدي، شادي كرم‌رودي، ثريا حلي، آتيه جاويد، عليرضا كي‌منش، ندا عقيقي و امين حيايي بازيگران اين فيلم هستند كه هر كدام نقش‌هاي متفاوتي را در «داركوب» ايفا كرده‌اند.

 

ساير عوامل عبارتند از: مدير فيلمبرداري: عليرضا برازنده، صدابردار: كامران كيان‌ارثي، طراح صحنه و لباس: آيدين ظريف، طراح گريم: فاطمه كمالي و زهرا كمالي، تدوين: فرامرزهوتهم، طراحي و تركيب صدا: عليرضا علويان، بازيگردان: علي صلاحي، عكاس: مريم تخت‌كشيان، تهيه‌كننده: سيدمحمود رضوي. محصول: موسسه سينمايي سيماي مهر

 

ندا انتظامي

 

 

etemadnewspaper.ir
  • 18
  • 3
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش