جمعه ۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۰:۴۷ - ۰۵ تير ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۴۰۱۵۳۹
فیلم و سینمای ایران

«رضا» به روایت علیرضا معتمدی در نخستین تجربه کارگردانی‌اش

علیرضا معتمدی,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,سینمای ایران

اولین بار که با فیلم «رضا» در جشنواره‌ جهانی فجر مواجه شدم غافلگیر شدم. منتقدان و فیلمنامه‌نویسان در این سال‌ها کم فیلم نساخته‌اند اما مسأله «رضا» این است که شاید شخصی‌ترین‌شان باشد. با یک جور سر نترس ساخته شده و بی‌تفاوتی به قضاوت‌ها. درواقع علیرضا معتمدی چیزی را ساخته که دلش می‌خواسته بسازد. بهتر بگویم؛ شاید فیلمی را ساخته که خودش دوست داشته روزی تماشایش کند و حین دیدنش با خودش فکر کند «هی، چقدر این آدم شبیه من است.» با وجود این «رضا» فیلم سرپا و کاملی هم هست.

این شخصی‌بودن باعث نشده برای گروه خاصی باشد و شاید در یک سینمای درست‌ و حسابی‌تر، نه در گروه هنر و تجربه و میان فیلم‌های آرتیستیک، که در سالن‌های بیش‌تر و در دسترس‌تری اکران می‌شد، چون فیلمی‌ است که حین تماشایش به تماشاگر حسابی خوش می‌گذرد، به آدم‌های داستان احساس نزدیکی می‌کند و هر لحظه‌اش می‌تواند خودش را میان این جهان ملموسی که «رضا» در آن زیست می‌کند، تصور کند. سعی کردم در این گفت‌وگو با علیرضا معتمدی شبیه فیلم خودش با او حرف بزنم. شبیه رفاقت ۱۵-۱۰ ساله‌ای که میان‌مان بوده است. بدون سانسور و رسمیت‌های رایج، وقتی جلوی کادر قرار می‌گیریم.

رفقای منتقد که فیلم می‌سازند من به اندازه خودشان نگران این هستم که فیلم‌شان خوب درآمده یا نه. این مسأله سوای آشنایی و دوستی من با آن منتقد تازه فیلمساز شده است. مثلاً صفی یزدانیان را دورادور می‌شناختم اما باز هم نگران بودم که «در دنیای تو ساعت چند است؟» فیلم خوبی از آب دربیاید.

انگار پای آبروی صنف در میان است!

این هم هست؛ اما مهم‌تر از چیزی که گفتی انگار مهم است حرف‌هایی که پیش‌تر از ما به عنوان منتقد شنیده‌ شده حالا در آثار خودمان چقدر به منصه ظهور رسیده و به اصطلاح عامیانه «درآمده»؛ در مورد فیلمت می‌خواهم بگویم چه فیلم خوبی ساخته‌ای رضا! خسته نباشی!

خیلی خوشحالم که دوست داشتی. از اولین نمایش‌ها دلم می‌خواست بدانم بچه‌هایی که سال‌ها با هم کار کرده‌ایم و نقد نوشته‌ایم مواجهه‌شان با فیلم به چه صورتی‌ است.

آدم‌هایی که تو را از نزدیک بشناسند با دیدن فیلم به راحتی متوجه خواهند شد رضای فیلمت بسیار به خودت نزدیک است و حال و هوای فیلم از خودت دور نیست. فیلم‌ات بسیار شبیه برخی فیلم‌های مستقل سینمای امریکاست. همین‌ها که خود کارگردان نقش اصلی خودش را هم بازی می‌کند. از چه زمانی به این نتیجه رسیدی که با یک فیلم شخصی وارد سینما شوی؟

یک برهه‌ای شروع به نوشتن یک داستان کردم. داستانی که بسیار شخصی بود و قصد انتشارش را هم نداشتم. این داستان چند فصل داشت و فصل آخر آن به عشق اختصاص داشت و فیلمنامه «رضا» از دل همین فصل قصه بیرون آمد. در پروسه رسیدن به فیلمنامه سعی کردم از انگیزه‌های شخصی قصه‌ام کم کنم و به یک کانسپتی از عشق برسم. قصه‌، قصه غمگینی نیست. قصه یک آدمی‌ است که عاشق می‌شود و در کنارش زندگی جریان دارد. در ابتدا قصدی برای ساخت این قصه نداشتم چون یک تنبلی‌ای دارم که می‌گفت ساخت فیلم به یک عزم جزم نیاز دارد که به نظرم آن دوره نداشتم اما بعدتر یک‌سری اتفاقات افتاد که مصمم شدم تا این قصه را جلوی دوربین ببرم و کارگردانی را تجربه کنم. برای آن قسمتی هم که می‌گویی شخصی‌ است و برآمده از حال و هوای خودم؛ بله، شخصی‌ است.

لوکیشن‌ها و اتفاقاتی که در فیلم شاهدش هستیم تقریباً همه‌شان سهمی در خاطرات من دارند اما سعی کردم این خاطرات را به قصه تبدیل کنم تا اگر فردی که من را نمی‌شناسد هم پای فیلم نشست بتواند یک قصه ببیند و با آن همراه شود.

تو در این سال‌ها یک فیلمنامه‌نویس حرفه‌ای بوده‌ای و آثار خوبی هم نوشته‌ای. سر فیلم «خرگیوش» با مانی باغبانی هم که شرایط مشابهی با تو داشت درباره این موضوع حرف زدم؛ فکر می‌کنی فیلمنامه‌نویسی تمام آن کاری نیست که باید؟ احساس می‌کنی قصه‌هایت آن‌طور که خواستی از‌ آب درنیامده‌اند؟ یا نه، این تجربه فیلمسازی تنها قرار است محدود به تعداد خاصی قصه شود؟

فیلمنامه‌نویسی خیلی به من کمک کرده؛ بخواهم صادق باشم ۹۰درصد قصه‌هایی که نوشته‌ام اصلاً قصه‌های مورد علاقه‌ام نبوده و از دید خودم در نگارش‌شان یک کار تکنیکی صرف انجام دادم. نه این‌که بگویم قصه‌هام را خراب کرده‌اند. اصلاً آن جنس سینما را دوست ندارم. در مورد «رضا» احساس کردم یک فرصتی برای تجربه‌کردن فراهم‌شده و زمین بازی به کل فرق می‌کند. من تا به امروز فیلمنامه بیش از ۳۰ فیلم و سریال را نوشته‌ و شاهد پروسه تبدیل متن به فیلم بوده‌ام و به محدودیت‌هاش آگاه شدم. مضاف بر این، فیلمنامه‌ نوشتن بسیار در کار با بازیگر به من کمک کرد و از قبل می‌دانستم که بازیگر چگونه با فیلمنامه و نقش مواجه می‌شود.

فیلمت در برخی لحظات من را یاد «نُه» راب مارشال انداخت و طبعاً یاد «هشت‌ونیم» که مرجع آن فیلم است. شاید برای این‌که تو هم به پرسوناژ اصلی «رضا» از خودت تزریق کرده‌ای. پیش از ساخت، نیم‌نگاهی به «هشت و نیم» یا بازسازی‌اش «نُه» داشتی؟

بگذار این‌جوری جوابت را بدهم. من «رضا» را فیلمی درباره عشق می‌دانستم و می‌دانم. بعد با خودم دیدم این فیلم می‌تواند درباره رابطه یا زن‌ها هم باشد و تنها به یک مفهوم محدود نیست. سعی کردم در جابه‌جای فیلم از المان‌های مرتبط به مواردی که گفتم استفاده کنم. مثلاً شهر برای من یک زنانگی‌ای دارد. به خصوص شهری مثل اصفهان. یا در جایی دیگر سعی کردم روابط کاراکتر اصلی قصه را با زن‌های زندگی‌اش نشان بدهم؛ او با عمه‌اش، همسر سابق‌اش و عشقش در فیلم مواجه می‌شود و معاشرت دارد و همه این‌ها سر و شکل فیلم را می‌سازد.

تیتراژ را که نگاه می‌کردم دیدم تیم همراهی هم کنارت داشته‌ای.

بله، تیم همراهی داشتم و سرمایه‌گذارانی که به خوبی من را درک کردند. بحث تبلیغات نیست اما سرمایه‌گذاران فیلم از همان ابتدای نگارش قصه اصرار کردند تا فیلم را بسازم و حتی گفتند خودت بازی کن؛ اتفاقی که معمولاً برعکسش می‌افتد و سرمایه‌گذار در پی آوردن یک استار است. من در این فیلم به عنوان کارگردان هر کاری دلم خواست انجام دادم و تیم اجرایی همپای من آمد.

فیلم ساختن کار سختی است؟

نظر واقعی‌ام را بگویم؟ نه، اصلاً کار سختی نیست! حالا عده‌ای که با من مخالف‌اند من را می‌کشند!

خسرو نقیبی

iran-newspaper.com
  • 12
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش