سه شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۰:۲۵ - ۰۶ آبان ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۸۰۱۳۳۷
فیلم و سینمای جهان

اندی ماسچیتی کارگردان فیلم «آن»، از ساخت این فیلم ترسناک می‌گوید

فیلم آن,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان

وب سایت آسمان/ ژانر سینمای وحشت، امسال وضعیتی خارق‌العاده را در باکس‌آفیس تجربه کرد. دو عنوان از پرفروش‌ترین فیلم‌های سینمای وحشت، در تمام دوران، در سال ۲۰۱۷ اکران شدند.

 

در پرسروصداترین اقتباس سینمایی از رمان محبوب استیون کینگ، اندی ماسچیتی که پس از اختلاف هنری استودیو با کری فوکوناگا بر سر ساخت این فیلم روی صندلی کارگردانی نشست، در حال سپری کردن روزهای دلنشینی است. او که نخستین تجربه فیلمسازی خود را با فیلم «مامان» کسب کرد، فیلم مورمورکننده خود را با راهنمایی گیلرمو دل تورو ساخت و توانست یکی از پیروزی‌های باکس‌آفیس را در سطح داخلی و بین‌المللی رقم بزند.

 

در گفت‌وگوی زیر در تورنتوی کانادا، با حضور جمعی از روزنامه‌نگاران و تیم سازنده، ماسچیتی از ضرورت سرگرم‌کننده‌بودن فیلم «آن» و محدودیت‌های بودجه می‌گوید و این‌که چرا استیون کینگ در پروسه اقتباس دستی نداشت.

 

آگاهی از این‌که در حال ساخت یک فیلم درجهR  بودید چگونه رویکرد شما را به «آن» تغییر داد؟ چراکه حوادث کتاب منبع  اتفاقات مهیبی، به‌خصوص درباره بچه‌ها هستند. آیا از ابتدا تصمیم گرفتید همه آن‌ها را به فیلم بیاورید؟

درجه R بودن فیلم عالی است؛ چراکه ماهیت و عصاره کار اصلی نیز همین‌گونه است. انتخاب استودیو در ساخت یک فیلم درجه R برایمان خبر خوبی بود و این اتفاق نادری است. این فرصت بزرگی برای وفادار ماندن به جوهره کتاب بود.

 

یافتن بازیگران خوب کودک کار سختی است، اما شما در این‌جا بازیگران کودک خوبی دارید که قرار است در محیط وحشت‌افزایی متناسب با درجه R قرار بگیرند. آیا از این نظر به مشکل خاصی برخورد کردید؟با بچه‌ها؟

بله.

 

نه؛ آن‌ها علاوه بر استعدادشان در بازیگری با ذهنی باز به این فیلم پیوستند؛ از خانواده‌هایی لیبرال می‌آیند و ما مکالمات بی‌پرده‌ای درباره تم فیلم با آن‌ها داشتیم. از خوش‌شانسی‌ام بود که در این پروژه با من همراه شدند.

 

کارگردانی این فیلم چطور به شما واگذار شد؟

فیلم در مراحل اولیه با کری فوکوناگا پیش رفت. وقتی او پروژه را ترک کرد، احتمالات بیشتری به رویش گشوده شد.آن زمان من با استودیو تماس گرفتم و وارد کار شدم و ایده‌ام را درباره فیلمنامه هیجان‌انگیز آن با آن‎ها در میان گذاشتم که مورد پسندشان قرار گرفت.

 

شما از چه نظر فیلم را مختص خود کردید تا از چیزی که فوکوناگا در سر داشت متمایز شود؟

فیلمنامه‌ همان ابتدا از لحاظ کاراکترها خوب بود، اما برای مثال به یکی از جذاب‌ترین خصوصیت‌های کاراکتر اصلی‌اش نپرداخته بود و آن ویژگی‌های دگرپیکری است. این یکی از چیزهایی بود که من در آغاز درباره آن صحبت کردم.

 

از آن‌جایی که شما با استودیو تماس گرفتید، آیا کتاب استیون کینگ از گذشته مورد علاقه‌تان بود؟ چه چیز در این داستان انگیزه بیشتری برایتان به‌وجود آورد؟

من همیشه از هواداران استیون کینگ بوده‌ام، به‌خصوص در سال‌های نوجوانی. ما با بزرگ‌تر شدن شروع می‌کنیم به قدردانی از چیزهای مشخصی مثل دوستی، عشق و تجربه‌ مراحل مختلف زندگی و چیزهای بیشتری درباره آن‌ها می‌فهمیم. به همین دلیل، پس از گذشت ۲۰ سال از آخرین باری که این کتاب را خواندم دوباره با آن احساس نزدیکی کردم.

 

مطلع‌ام که ایده تقسیم داستان به دو نیمه، که یکی به ماجرای بچه‌ها و دیگری به بزرگسالان می‌پردازد، از زمان حضور فوکوناگا در پروژه مطرح بوده است؛ اما شما، به‌عنوان یک داستان‌گو، با کارگردانی فیلم، ساخت دو نیمه مجزا و اجتناب از درهم‌آمیختن داستان بچه‌ها و بزرگسالان را از چه نظر مناسب یافتید؟

خط داستان بچه‌ها از خط داستانی بزرگسالان جالب‌توجه‌تر است، اما این حقیقت که نوعی تعامل میان دو خط زمانی وجود دارد به تصویر ذهنی‌ام نزدیک‌تر بود. پیش از پیوستن من به پروژه قرار بود این فیلم درباره بچه‌ها باشد، اما من اصرار داشتم که اگر بخش دومی هم وجود دارد باید در تعامل با خط زمانی دیگر باشد. به معنای نمایش زندگی بالغ بازنده‌ها، در قالب فلش‌بک‌هایی که به‌گونه‌ای بر رخدادهایی که در بخش اول ناگفته باقی ماندند نور می‌اندازد.

 

پیش از این در صحبت از کاراکتر پنی‌وایز از عبارت «دلقک‌های اجدادی» استفاده کردید. ممکن است کمی بیشتر توضیح دهید کاراکتر پنی‌وایز را چطور می‌بینید؟

بله. درواقع این کاراکتر هزاران سال پیش هم وجود داشته است. از لحاظ زیبایی‌شناختی هرگز جذب دلقک‌های قرن بیستمی نمی‌شوم. به نظرم بی‌مایه هستند و بسیار مرتبط با رویدادهای اجتماعی و سیرک‌ها و از این قبیل، که البته اشکالی هم ندارد. اما من به زمان‌های قدیم‌تر، مثل قرن نوزدهم، حس وابستگی بیشتری دارم و از آن‌جایی که این موجود به مدت چند قرن وجود داشته است، با خودم گفتم چرا فیلم را به سده ۱۸ نبریم.

 

در قرن نوزدهم چه چیز را جذاب‌تر می‌بینید؟

قــرن نـــوزدهــم؟ گمـــان‌ مــی‌کنـــم زیبایی‌شناسی آن باشد و همچنین نیاز به آوردن یک عامل دیگر در معادله و کاراکتر. زیاد درباره آن فکر نکردم. بیشتر انتخابی از روی غریزه بود.

 

در انتخاب بازیگر پنی‌وایز به‌دنبال چه بودید؟ زیرا ظاهرا از افراد زیادی تست بازیگری گرفتید؟

بله. اساسا امیدوار بودم کسی را پیدا کنم که من را غافلگیر کند. برای بازی در این نقش به ویل پولتر علاقه‌مند بودم. او از انتخاب‌های ما بود، اما تمایل چندانی به این نقش نداشت. صادقانه بگویم، از افراد زیادی تست گرفتم، اما درنهایت به فهرست بسیار کوتاهی رسیدیم که بیل اسکارشگورد در صدر آن قرار داشت.

 

آیا او را در جهت خاصی هدایت کردید یا در بنا کردن شخصیتش مختار بود؟

بله، او را از جهاتی راهنمایی کردم، اما پس از آن مکالمات طولانی‌ای داشتیم.

 

چه مکالماتی؟

به شما نمی‌گویم. [می‌خندد]

 

فیلم آن,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان

کمی درباره طراحی کاراکتر او توضیح دهید.

طراحی اولیه‌ای از او داشتم که بیشتر شبیه یک نوزاد بود. چیز خارج از قاعده‌ای درباره او وجود داشت؛ درباره چشمانش که از هم فاصله داشتند. پس از آن چندان به او نپرداختم. اما پنی‌وایزی که در فیلم می‌بینید خاص است؛ چون موهای دیوانه‌واری دارد. من برای نمایش حالات روانی مختلف او با موهایش بازی کردم، اما شکل رسمی او به یک نوزاد عجیب‌الخلقه شباهت بیشتری دارد.

 

در کتاب، زیرمتن جنسیت و بلوغ درحال‌رشد درنهایت به متن آن وارد می‌شود. شما در فیلم دست به چنین کاری نمی‌زنید، اما به‌عنوان جایگزین به چه فکر کردید؟

از نظر ما کل داستان تا حدی به تم بلوغ می‌پردازد و صحنه‌های فیلم در این مورد نیز استعاره‌ای از پایان دوران کودکی و ورود به بزرگسالی هستند. به نظر من پرداختن بیشتر به این موضوع ضروری نبود و به این دلیل که داستان به خودی خود یک ماجراجویی هم به شمار می‌آید، چنین چیزی به حد کافی نمایانگر این موضوع بود.

 

آیا خطی وجود داشت که با رسیدن به آن نخواهید وقایع را به همان نسبت نامأنوس کتاب به تصویر بکشید؟ آیا شما هم در نظر داشتید پنی‌وایز را مثل کتاب چیزی فراتر از یک دلقک نشان دهید؟

من دید چندان دیوانه‌واری به اسطوره‌شناسی آن نداشتم؛ اما به سطوح زیرین چیستی او در فیلم اشاره می‌شود. مثل لگوی لاک‌پشت که در یک صحنه کلیدی فیلم اتفاق می‌افتد. خودتان در فیلم ببینید. آن را لو نمی‌دهم.

 

برخی کارگردانان دیدگاه نوستالژیکی به دوران کودکی دارند و نگاه برخی دیگر انتقادی‌تر است. شما از این نظر، در کجای طیفی که دو سر آن استیون اسپیلبرگ و لری کلارک[کارگردان فیلم‌ «بچه‌ها» که تلخی‌های زندگی نوجوانان را روایت کرد] ایستاده‌اند قرار می‌گیرید؟

سوال بسیار خوبی است، اما من جایی در میانه می‌ایستم. تصویر ایدئالی از آن ندارم، اما این طیف بسیار گسترده‌ است. فیلم و لحن آن درباره کودکی و تجربه کودکی در طیف نسبتا گسترده‌ای قرار می‌گیرد. لحظات اسپیلبرگی و لحظات لری کلارکی توأمان در آن وجود دارد.

 

از نظر شما چه چیزهایی در کارهای استیون کینگ سینمایی‌تر هستند؟ چون فکر می‌کنم شما بیشتر از من طرفدار کارهای او هستید.

بله، بله. من به‌طور کلی طرفدار گستردگی کارهای او هستم. اما گاهی او به حد غایی مسائل نزدیک می‌شود که چندان باب میل من نیست. زمانی‌ که بیش از اندازه به قباحت می‌پردازد کاملا من را پس‌می‌زند. به نظرم الزامی در اتمام کتاب به‌گونه‌ای که او نوشته است وجود نداشت، اما نمی‌دانم چه بگویم.

 

شما می‌دانید چطور یک فیلم را به‌گونه‌ای که به ذائقه هواداران ژانر وحشت خوش بیاید بسازید. اما آیا این فیلم قرار است مفرح و سرگرم‌کننده هم باشد؟

همین‌طور است.

 

واقعا؟

بله،بله. این فیلم سرگرم‌کننده است، هارور است، اما دقایق احساسی هم دارد و شوخ‌طبعی در آن به‌وفور دیده می‌شود.

 

نمی‌گویم به سبک هالیوودی این را انجام می‌دهد، اما این بخشی از آن حال و هوایی است که سعی کردم به آن متعهد بمانم. ریچی، هنری و بن کاراکترهای متنوعی هستند. همه جور آدم در این گروه پیدا می‌شود. بازیگرهایی نیز که با آن‌ها کار کردم خود گوشه‌ای از این کاراکترها را در زندگی واقعی و در وجودشان دارند. در مواردی آن‌ها دست به اجرای فی‌البداهه زدند که نتیجه‌اش فوق‌العاده از آب درآمد.

 

آیا لحظاتی در کتاب بودند که نتوانستید به دلیل محدودیت بودجه، آن‌ها را بسازید؟ صحنه‌هایی که به‌شدت تمایل به ساخت‌شان داشتید، اما بیش از اندازه پرخرج بودند؟

دو صحنه بودند که آن‌ها را به تعویق انداختم؛ یکی به‌گونه‌ای نخستین برخورد دلقک با آدم‌ها را نشان می‌دهد و دیگری رؤیایی است که بیل در آن از روی یک پل به پایین نگاه می‌کند و ناگهان انعکاس یک بادکنک را در آب می‌بیند، سپس به بالای سرش نگاه می‌کند و به جای یک بادکنک یک دسته بادکنک می‌بیند و رفته‌رفته به بدن انسان تبدیل می‌شوند و نما عریض‌تر شده، تصویر چندین بچه مُرده، شناور در هوا دیده می‌شود. نتوانستم از پس هزینه ساخت آن برآیم.

 

ویستا فولادی

 

 

  • 18
  • 3
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش