جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۳:۰۴ - ۰۲ تير ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۴۰۰۳۹۵
فیلم و سینمای جهان

«هنری وینکلر» از یک مینی سریال با مضمون کمدی تلخ می‌گوید

هنری وینکلر,اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان

«بری» عنوان یک مینی سریال جدید است که آن را الک برگ و بیل هادر به‌عنوان طراحان اصلی، سناریست‌ها و کارگردانان و حتی بازیگران پرورانده و در قالب ۸ اپیزود نیم ساعته برای شبکه HBO ارائه کرده‌اند. «بری» درباره یک قاتل اجیر شده دچار افسردگی (با بازی‌ بیل هادر) است که از منطقه میدوست امریکا می‌آید و طی مأموریتی تازه در شهر لس‌آنجلس، عشق زیادی را به هنر بازیگری و حضور در فیلم‌های سینمایی در وجودش احساس می‌کند و در همین راستا و همسو با تعدادی از بازیگران تازه‌کار سینما و دوستداران هنرپیشگی سر از کلاس‌های هنری یک معلم

 

پیر و کارآزموده (با بازی هنری وینکلر کهنه‌کار و مسن) در می‌آورد و ضمن کارآموزی در این عرصه راجع به بسیاری از گزینش‌ها و کارهای سابقش به شک می‌افتد و می‌کوشد بین دنیای تروریستی‌اش و فضای هنرپیشگی یک تعادل ایجاد کند و برای هر یک تعبیری داشته باشد تا چنان تضادی از زندگی‌اش رخت بربندد. شاید بهترین فرد برای صحبت درباره این مینی‌سریال‌متفاوت وینکلر ۷۳ ساله باشد که نخستین نشانه‌های حضور و درخشش وی در هنر‌های تئاتر و سینما و در عرصه تلویزیون از اواسط و اواخر دهه ۱۹۶۰ یعنی بیش از ۵۰ سال پیش‌ رؤیت شد

 

و در سال‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ کم رقیب و ستاره نسل روشنفکران نامیده شد و با اینکه در دهه‌های بعدی زیر فروغ ستاره‌های جوان‌تر قرار گرفت اما هرگز از متن و بطن هنرهای نمایشی و از جمله سینما و تلویزیون دور نمانده و اسم وینکلر را به یک نام بخصوص در این عرصه تبدیل کرده است. وینکلر در این مصاحبه از دلایل جذب خود به «بری» و نظر مساعدش به نقش محوله به وی و از استادی بیل هادر در حرفه‌اش می‌گوید و از ترکیب مؤثر او با الک برگ.

 

 

آقای وینکلر، بین‌هادر و برگ تفاوت‌های محسوسی وجود دارد اما چگونه است که یکدیگر را اینگونه کامل می‌کنند؟

تعدد وظایف بیل هادر در این سریال باورنکردنی است، به‌طوری که اضافه بر تهیه و کارگردانی این مجموعه، نوشتن متن و حتی قسمتی از مسئولیت تولید را هم بر عهده داشته است.

 

قدر مسلم اینکه هادر نیک می‌داند چه می‌خواهد و همین مسأله ما را به سوی پایانی موفق سوق داد. ما حتی این امتیاز را داشتیم که در بعضی موارد از برخی دیالوگ‌های معروف فیلم‌های معروف و قدیمی به قصد رساندن معانی و مفاهیم مورد نظر بیل هادر بهره گیریم و از این طریق بگوییم که چگونه این مرد که کارش چیزی دیگر و یک قاتل حرفه‌ای است، دل به بازیگری می‌بندد.

 

‌ آیا اصولاً دوست دارید که از برگه‌های راهنما برای خواندن متن سناریوی‌تان بهره‌گیرید. هرچه باشد این روشی است که در فیلم «بری» اجرا می‌شود.

 

من معمولاً متون خود را حفظ می‌کنم ولی گاه شرایطی پیش‌ می‌آید که یک هنرپیشه به این برگه‌ها نیاز پیدا می‌کند. یادم می‌آید در یکی از نمایش‌های تجربی اولیه‌ام که کاری از شکسپیر بود، من قسمتی از دیالوگ خود را به کلی فراموش کردم اما به‌لطف همین برگ‌های یادداشت و در بر دارنده دیالوگ‌ها قادر به ادای کلمات شدم. در تدارک صحنه‌های فیلم «بری» نیز مسائلی از این دست پیش آمد و وقتی قضایا را به هادر و برگ گفتم، به خنده افتادند. این نکات در حالی شکل گرفت که من در روز‌های منتهی به فیلمبرداری از کمک پسرم مکس هم که دستی در کارگردانی دارد، بهره‌مند شدم.

 

‌ از نظر شما مردی با این سطح اجتماعی و سن که در سناریو وصف آن آمده، چرا باید به بازیگری علاقه‌مند شود و دنبال این قضیه را هم بگیرد؟

در نگاه نخست به‌نظر نمی‌رسد او فرق زیادی با قاتلان مزدوری از این دست داشته باشد اما متن داستان بتدریج چیزی خلاف این را به ما می‌گوید. وقتی او به‌دنبال دریافت پولی است که برای انجام مأموریتش به وی وعده داده‌اند، به آرامی تغییراتی را در او می‌بینیم و او نشان می‌دهد که قضایا را متفاوت می‌بیند. وی در زمینه شغلی و کاری‌اش تا زمانی که پول عملیاتش را دریافت می‌کند، برایش فرقی ندارد که فرد پرداخت‌کننده کیست. با این حال او با نشان دادن عشقش به بازیگری این را هم ثابت می‌کند که برایش فرق دارد که خودش چه می‌کند و چه چیزهایی را دارد یا ندارد. ‌به‌واقع فیلم «بری» می‌خواهد بگوید بین آنچه اکثر مردم از خود بروز می‌دهند و ماهیت درونی‌شان فرق زیادی وجود دارد و بعضی افراد پرشقاوت هم در قلب‌شان آرامتر از آنی هستند که قاعدتاً باید باشند.

 

با این اوصاف از بازی کردن در این فیلم و همکاری با بیل هادر و الک برگ باید بسیار راضی باشید.

 

همین‌طور است. کاری که آنها انجام داده‌اند، یک مینی سریال پر از خلاقیت و سرشار از نکات بکر است و ما توانستیم قصه‌ این مرد جنایتکار را به مرحله‌ای برسانیم که بینندگان با آن احساس همسویی کنند و برای کشف و لمس واقعیات تا آخرین مراحل به پیش بروند. البته من هنوز هم نمی‌فهمم چطور این هنرمندان توانسته‌اند کاری بکنند که این ماجرا معقول از آب درآید و تصویر و تجسم آن درست باشد.

 

 مشخص است که شما هنوز هم از حرفه بازیگری لذت می‌برید.

همین طور است. این حرفه‌ای است که من از نوجوانی‌ام آرزو داشتم با موفقیت وارد آن شوم و بدیهی است که اینک و سال‌ها بعد‌ از آن شروع اولیه احساس شادی و رضایت کنم. من و شرکایم چندین و چند طرح و برنامه و فیلم و سریال را در سال‌های اخیر نوشته‌ایم و بجز «بری» من در سریال «مک گیور» نیز به‌عنوان یک تهیه‌کننده انجام وظیفه کرده‌ام. اضافه بر این رؤیاهای شیرین حرفه‌ای، یک زندگی خصوصی پر ماجرا هم دارم و صاحب ۵ نوه هستم و این یک هشدار به تمامی کسانی است که مرا هنوز جوان می‌دانند. البته من درهیأت یک جوان هم اینک نیز مشغول نگارش سناریوی سریال «آغازی دیر بهتر از هرگز شروع نکردن است» هستم.

 

چه چیزهایی در یک پروژه شما را به سوی خود می‌کشانند؟

من فکر می‌کنم این یک چیز حسی و غریزی است و وقتی هنرمندی از یک موضوع خوشش می‌آید، پشت آن را می‌گیرد و تا پایان راه را می‌رود. شاید خوشبینی مفرط هم چیز خوبی نباشد اما بنای کار من این است که اگر سناریویی را پسندیدم تا پایان مراحل تولید و عرضه فیلم یا سریال پیش می‌روم و در ذهنم این باور را قوت می‌بخشم که یک کار بسیار خوب را در دست اجرا و تهیه دارم.

 

‌ آیا ایراد خاصی در کار تهیه این سریال‌ها وجود دارد که نیاز به رفع داشته باشد؟

فکر می‌کنم در طول مدت تهیه این سریال‌ها و مینی‌سریال‌ها آدم‌ها به‌قدری می‌روند و می‌آیند و استمرار در کارشان نیست که گاه ارتباطی دیرپا بین آنها و بینندگان‌ شکل نمی‌گیرد. بعضی که جذاب‌تر از سایرین هستند، گاهی سهم لازم را در متن قصه دریافت نمی‌کنند و برخی دیگر قبل از اینکه متوجه حضورشان شوید، محو شده و می‌روند. به همین خاطر است که «بری» را می‌پسندم زیرا قدری تفاوت در این ماجرا ایجاد

 کرده است.

 

iran-newspaper.com
  • 15
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
شاه نعمت الله ولی شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه ایرانی

تاریخ تولد: ۱۴ ربیع الاول۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

نام های دیگر: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

پیشه: فلسفه و تصوف

مکتب: عارف و تصوف

آثار: شرح لمعات، رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرشید اسماعیلی بیوگرافی فرشید اسماعیلی فوتبالیست جوان ایرانی

تاریخ تولد: ۴ اسفند ۱۳۷۲

محل تولد: بندرلنگه، هرمزگان، ایران

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک هجومی

باشگاه کنونی: پیکان

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر 

ادامه
رضا عطاران بیوگرافی رضا عطاران؛ ستاره سینمای کمدی ایران

تاریخ تولد: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷

محل تولد: مشهد

حرفه: بازیگر، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، تدوین‌گر، خواننده

آغاز فعالیت: ۱۳۶۹ تا کنون

تحصیلات: دانشجوی انصرافی دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران 

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش