سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲
۱۹:۱۸ - ۱۸ مرداد ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۵۰۴۶۱۱
فیلم و سینمای جهان

وارونه‌نمایی قزاقی از کورشِ هخامنشی

اخبار فیلم و سینما,خبرهای فیلم و سینما,اخبار سینمای جهان
«قزاقستان» فیلمی ساخته است درباره‌ی «تومریس»، ملکه‌ی «ماساگتها»، با این مضمون که تومریس که به روایتِ قزاقها ملکه‌ی آنها بوده! از ستمِ ایرانیان به ستوه می‌آید و شورش می‌کند و با پیروزی بر هخامنشیان موفق به کشتنِ کورشِ بزرگ می‌شود.

تومریس یکی از پرخرج‌ترین فیلمهای تاریخِ قزاقستان است که گویا بیش از ۱۵۰ بازیگر دارد و برای آن بیش از هزار دست لباس دوخته شده که ۲۰ دستِ‌ آن نیز ازآنِ بازیگرِ نقش تومریس است. همچنین برای این فیلم حدودِ ده هزار سلاحِ سرد ساخته شده که نشان می‌دهد با یکی از پروژه‌های پرهزینه‌ی تاریخِ آن کشور در راستای هویت‌سازی برای ملتِ قزاق روبه‌رو هستیم؛ ملتی که پس از ساخت فیلمِ «بُرات» (Borat) درباره‌ی روحیات و خلق‌وخوی ملیِ آنان و سپس پخشِ گسترده‌ی جهانیِ آن به شدت احساسِ تحقیر و خلأ هویتی می‌کرد، این‌بار خود دست به کار شده تا به هر ضرب و زور و جعلی هم که شده نشان دهد از تاریخی دیرینه و شکوهمند در آن خطه از جهان برخوردار است!

گفتنی است که نقشِ تومریس را که از میانِ ۱۵ هزار نامزدِ این نقش انتخاب شده است «المیرا تورسین» بازی می‌‌کند و نقشِ کورشِ بزرگ را یک عربِ سوری به نامِ «غسان مسعود»! سازندگانِ تومریس نیز یکی «آکان ساتایف» است که از سوی داوران جشنواره‌ی فیلم فجر سیمرغ بلورین نیز گرفته و یکی دیگر هم دخترِ نخستین رئیس‌جمهور قزاقستان، «آلیا نظربایوا» است که بسیاری در قزاقستان بر این باورند که از راه رانت و فسادِ مالی به موفقیتِ تجاری دست یافته است.

 قزاقستان، سرزمینِ باستانیِ سکاهای ایرانی‌تبار

 قزاقستان کشوری است ۲۸ ساله در آسیای میانه که اکنون بیشتر جمعیت آن قزاق‌اند. قزاقها به زبانِ قزاقی سخن می‌گویند که زبانی است از زیرگروهِ شرقیِ زبانهای ترکی‌تبار که خود زیرشاخه‌ی زبانهای آلتایی است.

 این سرزمینی که امروزه قزاقستان خوانده می‌شود، در روزگاری نه چندان دور، زیستگاهِ مردمانی ایرانی‌تبار به نامِ «سکا» بود. تفاوت سکاها با هم‌تبارانِ ایرانی خود در فلات ایران در این بود که آنان نه یکجانشین و متمدن که کوچگرد بودند و نیز زردشتی نشدند و به ایزدانِ کهنِ آریایی باورمند ماندند.

 سکاها را دانشمندان با تیره‌هایی گوناگون، همچون آلانها و ماساگتها، می‌شناسند که این تیره‌های مختلف از سین‌کیانگِ چین و دریاچه‌ی خوارزم تا رودِ دانوب در قلبِ اروپا پراکنده بودند، هر چند بیشتر در شرق و غربِ دریای کاسپین زندگی می‌کردند.

 تومریس کیست و هرودت درباره‌ی او چه گفته است؟

چنان‌که گفته شد، ماساگتها، بنا بر نظر دانشمندان و مورخان، تیره‌ای از سکاها بودند که مردمانی ایرانی‌تبارند و پیوندی با قزاقها و ترکها، چنان‌که این فیلم در پی به تصویر کشیدنِ آن است، ندارند.

هرودت که یکی از مورخان داستان‌پردازِ یونان باستان است درباره‌ی تومریس و نبردش با کورش بزرگ گزارشی داده است که آن گزارش با دیگر منابع تاریخی همخوانی ندارد. برای نمونه، گزنفون، فلیسوف و مورخِ یونانی و از شاگردان سقراط، می‌گوید که کورش بزرگ در بستر درگذشت و به پسرانش اندرزهای اخلاقی داد. کتزیاس، دیگر تاریخ‌نگار و پزشک یونانی، می‌گوید که کورشِ بزرگ از زخمی در ران درگذشت.

به هر روی، داستان تخیلی هرودت از کشته‌شدن کورشِ بزرگ چنین است که آن را از کتاب یکمِ تاریخ هرودت، بندهای ۲۰۳ تا ۲۱۶، با ترجمه‌ی استادِ زنده‌یاد مرتضی ثاقب‌فر مرور می‌کنیم.

 هرودت می‌نویسد: «کاسپین دریایی جدا است ... در سوی خاور آن دشت پهناوری قرار دارد که تا چشم کار می‌کند بی‌پایان است. بخش اعظم این دشت به ماساگتها تعلق دارد که کورش قصد حمله به آنان را داشت ... در این زمان زنی پس از مرگ شوهر ملکه‌ی ماساگتها شده بود که تومریس نام داشت ... کورش، بزرگان ایران را فراخواند و مجلسی ترتیب داد و پس از شرحِ وضعیت نظرِ آنان را پرسید. ... کرزوس، پادشاه پیشین لودیا، به کورش گفت: ... ماساگتها از خوشیهای زندگی ایرانیان بی‌خبرند و هرگز مزه‌ی فراوانی و رفاه را نچشیده‌اند. پس بهتر است در آن جا گاو و گوسفند بسیاری بکشیم و کباب و شراب فراوانی فراهم سازیم ... ماساگتها با دیدن آن‌همه چیزهای خوب با ولعِ فراوان به خوردن و نوشیدن خواهند پرداخت و آن‌گاه بر ماست تا دلاوری خود را نشان دهیم.»

کورش این پیشنهاد را پذیرفت و آن نقشه را پیاده کرد و از این راه پسر تومریس که اسپارگاپسیس نام داشت اسیر کرد. هرودت در ادامه می‌گوید: «اسپارگاپسیس، پسرِ ملکه، همین که مستی از سرش پرید و به شوربختیِ خود پی برد از کورش خواهش کرد بند از او برگیرند و کورش پذیرفت. به محض آن‌که دستهایش آزاد شد درجا خود را کشت.» پس از چندی، نبردی سهمگین درگرفت که در آن نبرد بر پایه‌ی داستان هرودت ایرانیان از ماساگتها شکست خوردند و بسیاری از ایرانیان از جمله کورش بزرگ کشته شدند که تومریس جسد کورش بزرگ را یافت و سر را از تن جدا کرد و به جسد اهانت کرد. هرودوت در ادامه درباره‌ی آداب ماساگتها می‌گوید که زنان را متعلق به همگان می‌دانند و پیرانِ خود را همچون حیوانات قربانی می‌کنند و می‌خورند.

 به هر روی، روشن است نه ماساگتها قزاق یا ترک بوده‌اند و نه تومریس ملکه‌ی قزاقها یا ترکها. همچنین، داستانِ کشته‌شدن کورش بزرگ به دست تومریس ساخت ذهن خیال‌پرداز هرودت است و در دیگر منابع تاریخی هیچ ذکری از آن نشده است و بر پایه‌ی نظر مورخان، کورش بزرگ در نبردهای خود با ماساگتها همواره پیروز بوده است.

mardomsalari.ir
  • 19
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی: ۸
غیر قابل انتشار: ۱۱
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
علی نصیریان بیوگرافی علی نصیریان؛ پیشکسوت صنعت بازیگری ایران

تاریخ تولد: ۱۵ بهمن ۱۳۱۳

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر، نویسنده و کارگردان

آغاز فعالیت: ۱۳۲۹ تاکنون

تحصیلات: دانش آموخته مدرسه تئاتر در رشته هنرپیشگی

ادامه
رودریگو هرناندز بیوگرافی «رودریگو هرناندز»؛ ستاره ای فراتر از یک فوتبالیست | هوش و تفکر رمز موفقیت رودری

تاریخ تولد: ۲۲ ژوئن ۱۹۹۶

محل تولد: مادرید، اسپانیا

حرفه: فوتبالیست 

پست: هافبک دفاعی

باشگاه: منچسترسیتی

قد: ۱ متر ۹۱ سانتی متر

ادامه
بیژن بنفشه خواه بیوگرافی بیژن بنفشه خواه بازیگر خوش سابقه سینمای ایران

تاریخ تولد: ۱ فروردین ۱۳۵۲

محل تولد: دروازه شمیران، تهران، ایران

حرفه: بازیگر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۳

تحصیلات: فارغ‌التحصیل رشته نمایش از دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد

ادامه
یان کوم بیوگرافی یان کوم؛ بنیانگذار برنامه واتس اپ

تاریخ تولد: ۲۴ فوریه ۱۹۷۶

محل تولد: اوکراین، کی یوف

ملیت: آمریکایی

حرفه: تاجر، برنامه نویس، کارآفرین

دلیل شهرت: راه اندازی واتساپ

ثروت: ۱۵/۱ میلیارد دلار

ادامه
جلال الدین مارشاریپوف بیوگرافی جلال الدین مارشاریپوف بازیکن قوی ازبکی

تاریخ تولد: ۱ سپتامر ۱۹۹۳

محل تولد: گرگانج، ازبکستان

حرفه: فوتبالیست

پست: وینگر

باشگاه کنونی: استقلال تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
بیوگرافی و اشعار عثمان بختیاری زندگینامه عثمان بختیاری شاعر سده پنجم و ششم

تاریخ تولد: بین سال های ۴۵۷ تا ۴۶۹ هجری قمری

ملیت: ایرانی

زمینه فعالیت: شاعر و حماسه سرا

آثار: شهریار نامه - هنرنامه یمینی

وفات: بین سال‌ های ۵۱۲ تا ۵۴۸

ادامه
ابو حتوف بن حارث انصاری زندگینامه ابوحتوف بن حارث انصاری از دشمنی با امام علی تا شهادت در کربلا

محل زندگی: کوفه

دوران زندگی: همزمان با دوران زندگی امام حسین (ع)

از یاران: امام حسین (ع)

شهادت: روز دهم محرم

ابو حتوف بن حارث انصاری در سپاه عمر سعدزندگینامه ابو حتوف بن حارث انصاری

ادامه
محمد نادری بیوگرافی محمد نادری بازیگر سینما و تلویزیون

تاریخ تولد: ۱۰ تیر ۱۳۵۷

محل تولد: اردبیل

حرفه: بازیگر، فیلمنامه نویس، صدا پیشه، مجری

تحصیلات: کارشناسی ارشد کارگردانی تئاتر از دانشگاه تربیت مدرس

آغاز فعالیت: ۱۳۸۸ تاکنون

ادامه
محمد بن راشد آل مکتوم بیوگرافی محمد بن راشد آل مكتوم حاکم موفق دبی

تاریخ تولد: ۱۵ ژوئیه ۱۹۴۵

محل تولد: دبی

ملیت: امارات متحده عربی

لقب: والاحضرت شیخ محمد

حرفه: حاکم دبی

ادامه
دیالوگ های آنشرلی

دیالوگ های آنشرلی در این مقاله از سرپوش به بررسی جذابیت های دیالوگ های آنشرلی در سینما و تئاتر می‌پردازیم. آنشرلی، با تاریخچه‌ای غنی در حوزه فرهنگ و هنر، دارای دیالوگ‌هایی است که علاوه بر ارتقاء داستان، به عنوان نمونه‌هایی برجسته از زبان هنری در این صنایع شناخته می‌شوند. اثر آنشرلی  کتاب "آنشرلی" نوشته لوسی ماد مونتگمری، داستان دختری به نام آن شرلی است که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. آن شرلی دختری کنجکاو، مهربان و خلاق است که با دیالوگ های خود، شخصیتی دوست داشتنی و ماندگار در ذهن خوانندگان ایجاد کرده است. انیمیشن آنشرلی انیمیشن "آنشرلی" که در سال ۱۹۷۹ در ژاپن ساخته شده است، اقتباسی از رمان "آن در گرین گیبلز" نوشته لوسی ماد مونتگمری است. این انیمیشن، داستان دختری به نام آن شرلی را روایت می کند که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. شخصیت های آنشرلی شخصیت های اصلی انیمیشن آنشرلی عبارتند از: آن شرلی: دختری کنجکاو، مهربان و خلاق که با موهای قرمز و شخصیت دوست داشتنی خود، یکی از محبوب ترین شخصیت های ادبیات کودکان است. مریلا کاترین کاتبرت: خواهر بزرگ تر ماتیو کاتبرت که با برادرش در مزرعه گرین گیبلز زندگی می کند. مریلا زنی سخت کوش و جدی است که در ابتدا از حضور آن شرلی در خانه خود خوشحال نیست. ماتیو کاتبرت: برادر کوچک تر مریلا که مردی مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیانا براری: دختر همسایه کاتبرت ها که با آن شرلی دوست می شود. دیانا دختری مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیالوگ های انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، از این قرار است که آن شرلی، دختری یتیم که در یتیم خانه بزرگ شده است، توسط خواهر و برادری به نام های مریلا و ماتیو کاتبرت به فرزندخواندگی پذیرفته می شود. مریلا و ماتیو، آن شرلی را برای کمک به انجام کارهای خانه و مزرعه می خواهند. آن شرلی، با موهای قرمز آتشین و شخصیت دوست داشتنی خود، به سرعت با مریلا و ماتیو و همچنین با همسایه آنها، دیانا براری، دوست می شود. آن شرلی، با ماجراجویی ها و شیطنت های خود، زندگی کاتبرت ها را زیر و رو می کند و به آنها یاد می دهد که چگونه از زندگی لذت ببرند. نکات مثبت آنشرلی انیمیشن آنشرلی، از جمله انیمیشن های ماندگار و خاطره انگیزی است که با داستان جذاب و شخصیت های دوست داشتنی خود، مخاطبان زیادی را به خود جذب کرده است. از جمله نکات مثبت این انیمیشن می توان به موارد زیر اشاره کرد: - داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، داستانی جذاب و پرکشش است که مخاطبان را از ابتدا تا انتها درگیر خود می کند. - شخصیت های انیمیشن آنشرلی، از جمله آن شرلی، مریلا، ماتیو و دیانا، شخصیت هایی دوست داشتنی هستند که مخاطبان با آنها ارتباط برقرار می کنند. - انیمیشن آنشرلی، پیام های مثبتی مانند اهمیت خانواده، دوستی و امید را به مخاطبان خود منتقل می کند. دیالوگ های شخصیت آنشرلی دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بیانگر شخصیت او هستند. او دختری کنجکاو و ماجراجو است که همیشه به دنبال یادگیری چیزهای جدید است. این ویژگی در دیالوگ های او به وضوح دیده می شود. برای مثال، در یکی از دیالوگ ها، آنشرلی از معلم خود می پرسد: "حتی اگر دنیا بد باشد، همیشه چیزهای خوب هم وجود دارد." " تصور اینکه شما یک ملکه هستید واقعا عالی است. شما بدون هیچ گونه ناراحتی از آن لذت می برید و هر زمان که بخواهید می توانید از ملکه بودن دست بردارید، کاری که در زندگی واقعی نمی توانید انجام دهید." "این یک چیز خوب در مورد این جهان است ... همیشه بهارهای بیشتری وجود دارد." "وقتی فکر می‌کنم قرار است اتفاق خوبی بیفتد، به نظر می‌رسد که بر روی بال‌های انتظار پرواز می‌کنم. و سپس اولین چیزی که متوجه می شوم با یک ضربت به زمین می افتم. اما واقعاً ماریلا، قسمت پرواز تا زمانی که ادامه دارد با شکوه است... مثل اوج گرفتن در غروب خورشید است. من فکر می‌کنم که تقریباً تاوان ضربه را می‌پردازد." "خب، نمی توان یکدفعه عادت دختر بچه بودن را کنار گذاشت." "شاید... شاید... عشق به طور طبیعی از یک دوستی زیبا آشکار شد، مانند گل رز طلایی که از غلاف سبزش می لغزد."  "این یک ایده دوست داشتنی است، دایانا؛ زندگی کردن به گونه ای که نامت را زیبا کنی، حتی اگر در آغاز زیبا نبود... آن را در افکار مردم برای چیزی آنقدر دوست داشتنی و دلپذیر قرار می دهد که هرگز به تنهایی به آن فکر نمی کنند." "شاید، به هر حال، عاشقانه مانند یک شوالیه که سوار اسب می‌شود، با شکوه و هیاهوی وارد زندگی انسان نشده باشد. شاید مثل یک دوست قدیمی از راه‌های آرام به سمت آدم خزید..." "خب، همه ما اشتباه می کنیم، عزیزم، پس فقط آن را پشت سر بگذار. ما باید از اشتباهات خود پشیمان باشیم و از آنها درس بگیریم، اما هرگز آنها را با خود به آینده منتقل نکنیم." "من معتقدم که زیباترین و شیرین ترین روزها، روزهایی نیستند که در آن اتفاقات بسیار باشکوه یا شگفت انگیز یا هیجان انگیزی رخ دهد، بلکه فقط روزهایی هستند که لذت های کوچک ساده ای را به ارمغان می آورند و به آرامی یکدیگر را دنبال می کنند، مانند مرواریدهایی که از یک رشته می لغزند." "من از دوستی بسیار سپاسگزارم. زندگی را بسیار زیبا می کند." "این بدترین دوران بزرگ شدن است و من در حال درک آن هستم. چیزهایی که در دوران کودکی خیلی می‌خواستی، وقتی به آنها دست پیدا می‌کردی، به نظرت چندان شگفت‌انگیز به نظر نمی‌رسند." "آیا خوب نیست که فکر کنیم فردا روز جدیدی است که هنوز هیچ اشتباهی در آن وجود ندارد." دیالوگ های ماندگار آنشرلی "این خیلی خوب است که در مورد غم ها بخوانید و تصور کنید که قهرمانانه از طریق آنها زندگی می کنید، اما وقتی واقعاً آنها را دارید، خیلی خوب نیست" "خیلی آسان است که شرور باشی بدون اینکه بدانی." "اما واقعاً ماریلا، نمی‌توان در چنین دنیای جالبی برای مدت طولانی غمگین ماند، می‌تواند؟" "زندگی ارزش زیستن را دارد تا زمانی که خنده در آن باشد." "تجربه من این بوده است که شما تقریباً همیشه می توانید از چیزهایی لذت ببرید، اگر تصمیم خود را محکم بگیرید که این کار را انجام دهید." "دنیای قدیمی عزیز تو بسیار دوست داشتنی هستی و من خوشحالم که در تو زنده هستم." "چرا مردم باید برای دعا زانو بزنند؟ اگر واقعاً می خواستم دعا کنم به شما می گویم که چه کار می کردم. من به تنهایی یا در جنگل های عمیق و عمیق به یک میدان بزرگ بزرگ می رفتم و به آسمان - بالا - بالا - بالا - به آن آسمان آبی دوست داشتنی نگاه می کردم که انگار پایانی برای آن وجود ندارد. آبی بودن و سپس من فقط یک دعا را احساس می کنم." "این یکی از مزایای سیزده سالگی است که شما خیلی بیشتر از زمانی که فقط دوازده ساله بودید می دانید" "تا زمانی که نمردی هرگز از غافلگیر شدن در امان نیستی" "کیک‌ ها یک عادت وحشتناک دارند که وقتی می‌ خواهید خوب باشند بد می‌ شوند" "آنه تمام عاشقانه هایت را رها نکن اندکی از آن چیز خوبی است البته نه زیاد اما کمی از آن را حفظ کن" دیالوگ های زیبای آنشرلی سخن پایانی درباره دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بخشی از جذابیت این شخصیت دوست داشتنی هستند. این دیالوگ ها، شخصیت، امید، خوش بینی و عشق به طبیعت آنشرلی را به خوبی بیان می کنند. گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش