چهارشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
۰۹:۰۲ - ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۲۰۲۶۲۶
موسیقی

کریشتوف و میکوآی توچکو:

فکر می‌کردیم در لهستان هستیم

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی,اعضای گروه «پارتیزانت»

بی‌شک یکی از باشکوه‌ترین اجراهای اردیبهشت تالار وحدت به کنسرت گروه «پارتیزانت» اختصاص داشت. در دو شب اجرای دو هنرمند لهستانی از یک خانواده با نام‌های کریشتوف توچکو پدر و میکوآی توچکو پسر شور و هیجانی زایدالوصف عاید تماشاگران سبک موسیقی راک شد. در گفت‌وگو بارها و بارها این خونگرم‌بودن ایرانی‌ها و استقبال از موسیقی‌شان آنها را به وجد آورده بود و با هیجانی خاص از حضور افراد در تمامی رده‌های سنی در این اجرا سخن می‌گفتند. حتی در پایان گفت‌وگو هم با یک «دوستتان داریم» به ایرانی‌ها مصاحبه را تمام کردند.

 

‌چه اتفاقی افتاد که گروه «پارتیزانت» پس از اجراهای مختلف در سراسر دنیا این بار برای برگزاری کنسرت به ایران آمد؟

 

میکوآی توچکو: سفارت لهستان در ایران ما را به این اجرا دعوت کرد و از آنجا که علاقه‌مند به آشنایی با فرهنگ ایران بودیم، این دعوت را پذیرفتیم. اجرا در ایران برایمان یک تجربه جدید محسوب می‌شد. من بشخصه به فرهنگ ایرانی خیلی علاقه‌مند شدم و افتخار می‌کنم که در اینجا حضور دارم.

 

‌در اجراهایی که شما در تالار وحدت روی صحنه بردید، به نظر می‌آمد سبک‌های مختلفی را امتحان کردید و اجرایتان صرفا یک کنسرت راک نبود.

 

خودتان سبک کاری گروه «پارتیزانت» را چه می‌دانید؟

میکوآی: گروه «پارتیزانت» سبک‌های مختلفی مانند راک، متال و گاه جَز را اجرا می‌کند. من سبک متال را بیشتر دوست دارم اما پدرم (کریشتوف فرانچیشک توچکو) موسیقی‌های بیشتری اعم از موسیقی‌های ایرانی، موسیقی قدیمی لهستان، کلاسیک و غیره را گوش می‌دهد. این باعث می‌شود که همواره بین ما یک تعامل خوب برقرار شود و کارمان پیشرفت کند.

 

ما یک‌سری تکنیک خاص نوازندگی داریم که اختراع خودمان است. برای مثال پدرم گیتار را به صورت خوابیده می‌گذارد و با مداد روی آن می‌زند که این تکنیک از تکنیک نواختن ساز سنتور گرفته شده. «پارتیزانت» یک گروه دونفره است ولی صدای یک گروه کامل را می‌دهد. پدرم یک گیتار دودسته دارد که بالای آن گیتار معمولی و پایینش گیتارباس است و مثل دو نوازنده عمل می‌کند.

 

‌مبنا و نگاهتان به مقوله اجرای موسیقی چگونه است؟ آیا با تکنیک‌های خود صرفا می‌خواهید مخاطب را جذب کنید یا تکنیک بهانه‌ای است برای آنچه درون خود موسیقی شکل می‌گیرد؟

 

میکوآی: ارتباط برقرارکردن با مخاطب یکی از اهداف ما از اجرای این تکنیک‌هاست. دلیل دیگرش این است که ما می‌خواهیم از سازها صدای خوبی بگیریم. ما برای ساختن یک آهنگ، تکنیک‌های مختلف را امتحان می‌کنیم و در نهایت به نتیجه می‌رسیم که آن اثر بهتر است با کدام تکنیک اجرا شود. موسیقی از تکنیک می‌آید و تکنیک هم از موسیقی. این دو مقوله جدا از هم نیستند و تأکید پارتیزانت به تکنیک به همین خاطر است. در ایران با یک خواننده معروف ایرانی به نام مسعود سعیدی بداهه‌نوازی کردیم و با یکدیگر گیتار نواختیم که اتفاق جالبی بود.

 

‌از دو اجرایتان در تالار وحدت چه بازخوردی دریافت کردید؟ واکنش مخاطب ایرانی به موسیقی شما چگونه بود؟

میکوآی: من زمانی که روي صحنه رفتم و مردم شروع به تشویق کردند، خوشحال و احساساتی شدم و اشک شوق از چشمانم آمد.

 

کریشتوف فرانچیشک توچکو: مردم ایران رفتار خیلی دوستانه و نزدیکی با ما داشتند. گاه من یک ملودی را با گیتار می‌زدم و مردم آن را با صدای دهان خود تکرار می‌کردند. توجه مردم ایران به اجرای ما باعث می‌شد که فکر کنیم در لهستان هستیم.

 

میکوآی: مخاطبان اجرای ما از همه سن‌ها اعم از نوجوان، جوان، میان‌سال و حتی کودک‌ها هم بودند و همه به شکل کنجکاوانه‌ای به موسیقی گوش می‌دادند، حتی بچه‌های کوچک. در لهستان شاید کودکان و نوجوانان کمتر به موسیقی ما توجه کنند و بیشتر بزرگ‌ترها جذب اجرا شوند اما در ایران حتی کودکان و نوجوان‌ها هم با دقت به اجرای ما توجه می‌کردند.

 

‌گروه پارتیزانت از چه سالی شکل گرفت و چه اتفاقی افتاد که شما را برای اجرا به کشورهای مختلف دعوت کردند؟

کریشتوف: من نوجوان بودم که یک‌ بار اجرای یک گروه موسیقی را دیدم و همان جا از ساز گیتار خوشم آمد. برادرم یک گیتار برایم خرید و شروع کردم به آموزش این ساز. بین سال‌های ١٩٩١ تا ١٩٩٤ در گروه یک خواننده معروف لهستانی به نام ریچارد ریدا سازهای آکاردئون و هارمونیکا نواختم.

 

بعد از آن با چند گروه کوچک کار کردم و سپس به اجرای سولو روی آوردم. با گیتارالکتریک تکنیک‌های مختلفی را اجرا می‌کردم که به‌تنهایی می‌توانست جاي خالی سازهای دیگر را پر کند. پسرم میکوآی در سال ١٩٩٦ به دنیا آمد و در پنج، شش‌سالگی شروع به آموزش ابتدایی درامز کرد. من با میکوآی تمرین می‌کردم تا اینکه او هفت‌ساله شد و از همان زمان با همدیگر می‌نواختیم. میکوآی که بزرگ‌تر شد، گروه دونفره‌ پارتیزانت را تشکیل دادیم و تور اجراهای این گروه را روی صحنه بردیم.

 

ما یک‌زمانی در لهستان سالانه ٨٠ کنسرت و ٩٠ ورک‌شاپ برگزار می‌کردیم چون بیشتر اجراهایمان داخلی بود. سال ٢٠٠٧ و در یک فستیوال موسیقی در شهر فرانکفورت آلمان حضور پیدا کردیم که من در آن فستیوال یک ‌بار همراه با تامی امانوئل و یک ‌بار هم همراه با جو ستریانی نوازنده مطرح گیتارالکتریک روی صحنه رفتم. در اجرائی که با جو ستریانی داشتم، او پس از اجرا گفت که تو فوق‌العاده بودی و نوازنده خیلی خوبی هستی. یک فیلم هم منتشر کرد که در آن از گروه پارتیزانت حمایت و تمجید می‌کند که این اتفاق برای ما خیلی ارزشمند است.

 

‌پارتیزانت جزء معدود گروه‌های موسیقی دونفره‌ای است که اعضای آن را یک پدر و پسر تشکیل می‌دهند.

 

همکاری یک پدر و پسر چگونه است و این رابطه تا چه اندازه می‌تواند به درک بهتر شما از موسیقی کمک کند؟

 

کریشتوف: خوشبختانه احساسات من و فرزندم میکوآی مثل هم است و همین به همکاری‌مان کمک می‌کند و ارتباطی میان ما شکل می‌دهد که در اجرای موسیقی خیلی کارساز است. من چند بار خواستم با خیلی از هنرمندان دیگر کار کنم اما آن ارتباطی که لازم است بین ما برقرار نمی‌شد. پدر و پسر بودن من و میکوآی در کار هنری خیلی کمکمان می‌کند و باعث می‌شود با شناخت بیشتری با هم تمرین کنیم و روی صحنه احساس خوبی داشته باشیم.

 

میکوآی: زمانی که کودک بودم، پدرم خیلی دوست داشت که موسیقی کار کنم. اولین چیزی که برایم گرفت یک گیتار بچگانه بود که من به جای دست‌زدن به سیم‌های آن، گیتار را به حالت خوابیده می‌گذاشتم و با دست روی آن می‌زدم. به همین خاطر پدرم متوجه شد من به سازهای کوبه‌ای علاقه دارم. بعد از آن برایم چوب درامز گرفت و من با آن چوب بر سر همه چیز می‌زدم و تمرین می‌کردم. چندی‌بعد دیگر یک درامز حرفه‌ای خریدم و به طور حرفه‌ای کارم را دنبال کردم.

 

‌کلام آخر... 

میکوآی: دوستتان دارم (با زبان فارسی).

 

 

 

sharghdaily.ir
  • 14
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش