دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۸:۲۰ - ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۲۰۷۶۳۰
موسیقی

ردوان کامکار:

دوره ژانگولربازی گذشته است

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی,اردوان کامکار

اردوان کامکار بعد از چهل و پنج سال سنتور نوازی الان به جایی رسیده که می توان از او به عنوان یکی از قله های موسیقی امروز ایران یاد کرد. نوازنده ای که جزو معدود نوازندگانی است که دو دستانش قدرتی برابر دارند و همین نیز مضراب های چپ و راستش را یکدست کرده است. او مثل تمام اعضای خانوده اش خلاق است و یاغی. اردوان کامکار سنتور نوازی را زمانی رو کرد که موسیقی بی کلام و بی خواننده در میان مردم طرفداری نداشت.

 

اما اردوان کامکار با آلبوم «دریا» خیلی کارها کرد و راه ها رفت و خوش درخشید. اردوان کامکار بارها و بارها عنوان کرده که به کار هنری به چشم یک مبارزه نگاه می کند. این هنرمند خلاق معتقد است کار هنری یعنی جنگیدن با خیلی عوامل که جلوی کار هنرمند را می گیرد. او که اخیرا در شیراز کنسرتی موفق برگزار کرد و به تازگی نیز کتابی از ایشان به نام مجموعه قطعات «اردوان کامکار» توسط نشر نای و نی به چاپ رسیده، این هنرمند در گفتگو پیش رو با موسیقی ایرانیان از ماجرای آخرین مبارزه اش در شیراز می گوید.

 

** شما به تازگی یک مستر کلاس و یک کنسرت در شهر شیراز برگزار کردید که کنسرت‌تان به نسبت اجراهای‌ دیگرتان چه به لحاظ رپرتوار اجرایی و چه به لحاظ فرم، اجرای متفاوتی بود و در آن برای نخستین بار از سه سنتورنواز جوان روی صحنه استفاده کردید. برای شروع گفتگو از تجربه حضور در شیراز و بازخورد کنسرت‌تان بگویید و اشاره کنید که این کنسرت چقدر برای‌تان رضایت‌بخش بود؟

اجرای ما در شیراز اجرای با شکوهی بود. مردم شیراز مردم بسیار فرهنگی و فرهیخته‌ای هستند. ما برای مردم سنتوارنوازی کردیم و در طول دو ساعت اجرا حتی یک نفس بلند از تماشاگران نشنیدیم که این نشان از فهم موسیقایی و هنری مردم این شهر دارد. من به احترام درک زیبای مردم شیراز از موسیقی و احترامی که آنها برای ما قائل بودند، تا ساعت ۳ صبح ایستادم که مردم امضاء بگیرند. به آنها گفتم که هر کس عکس یا امضاء می‌خواهد من در خدمتم. در شیراز خیلی به ما خوش گذشت و اجرا و مستر کلاسی که برگزار کردیم برای شخص من خیلی جذاب بود. من در فروردین ماه در شیراز یک مستر کلاس برگزار کردم که استقبال عجیبی از آن شد. یک مستر کلاس نهایتا با حضور ۱۰۰ نفر برگزار می‌شود اما در آن روز حدود ۲۰۰ نفر به مستر کلاس من آمدند و آن مستر کلاس تا ۸ سال به

طول انجامید! این در حالی است که تایم معمولا یک مستر کلاس  یک ساعت و نیم است. خوشبختانه مردم شیراز استقبال خوبی از مستر کلاس به عمل آورند و هر کس که دوست داشت به دیدن مستر کلاس آمد. این مستر کلاس در حوزه شیوه سنتورنوازی خودم بود و در آن در مورد ریتم، متر، ملودی، کوک، مضراب‌گذاری، تکنیک و… بحث شد.

 

** شب دوم چطور گذشت؟

شب دومی که در شیراز بودیم، کنسرت ما در تالار احسان برگزار شد که گنجایش حدودا ۵۰۰-۶۰۰ تماشاگر را داشت. در این کنسرت من به اتفاق سه سنتورنواز با نام‌های سیاوش کامکار، مهیار طریحی و مصطفی مومنیان که از شاگردان خودم بوده‌اند، روی صحنه حضور پیدا کردم و با حضور همدیگر اجرایی انجام دادیم که تا به حال اتفاق نیفتاده بود. در بخش نخست کنسرت، ۳ قطعه از ساخته‌های بچه‌ها اجرا شد و در نهایت هم قطعه‌ای که من نوشته‌ بودم را اجرا کردند. در بخش دوم هم خود من به روی صحنه رفتم و برای مردم عزیز شیراز اجرا کردم که خیلی خوش‌شان آمد و بازخورد خوبی داشت.

 

** خودتان هم اشاره کردید که اجرای‌تان روی صحنه اجرای متفاوتی بود که

تا به حال اتفاق نیفتاده بود. اساسا چه اتفاقی روی صحنه افتاد که کنسرت‌تان را به یک کنسرت سنتورنوازی متفاوت تبدیل ‌کرد؟

 

کاری که ما در شیراز انجام دادیم به نوعی یک نوآوری بود. مستر کلاس معمولاً یک برنامه خشک است که فقط به درد آن‌هایی که احتیاج دارند، می‌خورد ولی ما فردای برگزاری مستر کلاس، کنسرت را برگزار کردیم تا کسانی که به طور مشترک در هر دو برنامه حضور پیدا کرده بودند، روز اجرای کنسرت کاملاً متوجه شوند که دقیقا در اجرای ما چه اتفاقی می‌افتد؛ یعنی این کار هم به یادگیری‌شان در مستر کلاس کمک کرد و هم به فهم و درک بهتر از اجرای کنسرت. بنابراین از این حیث برگزاری یک مستر کلاس و به دنبال آن اجرای یک کنسرت، اتفاق نو و تازه‌ای محسوب می‌شد. در روز کنسرت هم تماشاگران با یک اجرای متفاوت روبرو بودند. سه نوازنده سنتور شامل دو نوازنده سنتور معمولی و یک نوازنده سنتور باس قطعاتی را اجرا کردند که بخش مربوط به هر کدام متفاوت از دیگری بود؛ یعنی برای هر کدام از آن‌ها آهنگ‌های جداگانه نوشته شده بود ولی در عین حال همه با هم یک اجرای منسجم داشتند؛ درست مثل یک سوئیت کامل از سه نوازنده غربی. خوشبختانه این شگرد جدید در سنتورنوازی مورد اقبال اکثریت مخاطبان قرار گرفت و مردم شیراز اجرای‌مان را دوست داشتند.

 

** با توجه به بازخورد مثبتی که از اجرای کنسرت در شیراز گرفتید و همچنین به خاطر متفاوت‌ بودن فرم اجرایی این کنسرت، لزوم تکرار چنین کنسرتی در شهرهای دیگر کشور هم احساس می‌شود. قصد به روی صحنه بردن این کنسرت در پایتخت و یا در شهرهای دیگر را ندارید؟ 

کنسرتی که ما در شیراز برگزار کردیم در دو شهر ساری و اصفهان هم تکرار شد این دو کنسرت را هم مثل کنسرت شیراز، بر اساس قولی که داده‌ام، خودم به طور خصوصی برگزار کردم اما از این به بعد شرکتی که با آن قرارداد بسته‌ام، امور اجرایی کنسرت‌های مرا مشخص می‌کند و برای اجرا در شهرهای مختلف برنامه‌ریزی خواهد کرد. برنامه‌های دیگری را هم در سر دارم که ترجیح می‌دهم فعلاً به آن‌ها اشاره نکنم تا ایدهاجرایی‌شان لو نرود چون مثلاً اگر همین برنامه شیراز را من از پیش اشاره می‌کردم که مستر کلاسی برگزار می‌شود و سپس کنسرت در ادامه مستر کلاس به روی صحنه می‌رود، احتمالاً عده‌ای با این ایده زودتر از من چنین کاری را انجام می‌دادند، لذا فعلاً ترجیحم این است که برنامه‌های آتی‌ام رسانه‌ای نشود.

 

** خانواده کامکارها در موسیقی ما شناخته شده اند، این عجین شدن نام خانواده شما با موسیقی به نظر تا اندازه ای زیادی مرهون پدرتان است؟ 

موفقیت پدرم در درک موسیقی و تربیت ما تا اندازه زیادی مدیون سواد موسیقی او بود. پدرم سطح علمی اش خوب بود‌ سواد خواندن و نوشتن موسیقی را به خوبی آموخته بود. او تئوری موسیقی را در نظام فرا گرفت. در آن دوره که تازه به ارتشیان دستور داده بودند که باید سواد بیاموزند. یک نفر از فرانسه می آید و به آنها آموزش موسیقی می دهد، این معلم فرانسوی در ابتدا سطح اینها را آنقدر پایین تشخیص می داد که از آموزش موسیقی به آنها خودداری می کرد و ابتدا آنها را مجبور می کرد تا تئوری موسیقی را یاد بگیرند. پدر بنده هم چون خیلی به موسیقی علاقه مند بودند آموزش لازم تئوری موسیقی را می آموزند. کسانی که در یگان نظامی ساز می زدند معمولا کاملا گوشی می نواختند و استایل های نوازندگی را نیز با نگاه کردن می آموختند مثل استاد همایون خرم. پدر من به دلیل علاقه اش به صورت علمی ساز را می آموزد، به همین دلیل هم ما زمانی که به موسیقی علاقه مند شدیم اصلا گوشی کار نمی کردیم اما متاسفانه در آن زمان کسی نبود که به شاگردش با اتوود و نت ساز بیاموزد اما پدرم خودش دفترنتی داشت که ملودی هایی را در آن یادداشت کرده بود؛ دفترچه بزرگی که حدود ۳۰۰ صفحه داشت. در آن زمان دستگاه کپی در دسترس نبود و پدر نیز هر نتی که می نوشت و می خواست تا به شاگردانش بدهد را خودش سریع می نوشت به شاگردش می داد. همین امر او را در زمینه آموزش موسیقی بسیار ممتاز می کند. پدر دستش خیلی سریع بود بنابر این هر ملودی که به دستش می رسید سریعا یاد داشت می کرد تا از یادش نرود. حتی آقایان یوسف زمانی که از اساتید موسیقی ما بودند زمانی که به تهران آمدند تا کار موسیقی را جدی تر دنبال کنند قبل از آن تئوری موسیقی را پیش پدرم آموختند.

 

** با این وجود امروز شاید خیلی ها از زحمات افرادی چون مرحوم پدرتان یاد نکنند!

متاسفانه از آنجا که در کشور ما همه چیز شفاهی و گوشی منتقل می شود اظهار نظر کردن بسیار راحت است. فرض کنید من امروز 

 

خاطره ای تعریف می کنم و اگر هم دروغ بگویم شاید نتوان خیلی به این غیر واقعی بودن پی برد و خیلی ها هم چون منِ اردوان کامکار گفته ام حرفم را حجت بدانند و ماجرا را قبول کنند. می خواهم بگویم من چیزی در مورد این مسئله نشنیدم. 

 

** باید قبول کرد که جامعه امروز فارغ از این نگاه که با ارزش گذاری هنری همراه است قضاوت می کند کاری هم با درست بودن آن موسیقی از نظر اصول هنری ندارد! در چنین شرایطی انتظار از هنرمند چیست؟

آقایی از دوستان دولتی برای یکی از برنامه های من عنوان کنسرتو سنتور را انتخاب کردند، من به ایشان گفتم کاری که من کرده ام که اسمش کنسرتو نیست. کنسرتو یک برنامه مشخصی دارد، باید از جایی شروع کنی و به جایی ختم کنی. اولش مثلا چهارصد میزان کادانس بزنی بعد برگرد در قسمت دوم به بخش اول اشاراتی کنی و الی آخر. کاری که من کردم ربطی به کنسرتو ندارد، اسمش را می توانید چیز دیگری بگذارید اما بدون شک کنسرتو نیست. این اسم های دهن پرکن برای هیچ کس چیزی نمی شود و در نهایت هم هرکسی خودش می فهمد که این کارها اشتباه است چون عده ای از آدم تقلید می کنند و این باعث انحراف دیگران است. به طور مثال آقای میثاقیان نوازنده ای بود که خیلی از ملودی های جهانی را با سنتور می زد اما چه شد؟ خبری از او آثارش هست؟ خیر چون این حرکات اتفاقاتی گذرا هستند و ریشه ندارد. تکنیک هم در این آثار وجود ندارد چون تکنیک این چیزها نیست. الان نوازنده مستعد خیلی زیاد است. بارها اتفاق افتاده که من افرادی را دیده ام و به آنها هم گفته ام که خیلی از من با استعداد‌ترند اما فکر کرده اند دارم شوخی می کنم حتی من خیلی از امکانات را داشته ام که آنها نداشته اند اما خوب ساز می زنند. الان هم زمان کارهای سطحی و ژانگولر بازی ها گذشته است.

 

** بله به درد نمی خورد اما مردم اینطور فکر نمی کنند چون می گویند با این چیز ها سرگرم می شوند و به آنها خوش می گذرد، از طرفی آن گروه هم پولش را در می آورد و مسئولین هم از این کار راضی اند چون مورد استقبال مردم قرار گرفته است…

من در خارج از ایران آشنایی را ملاقات کردم که همه این کنسرت های پاپ را می رفت و به قولی پایه ثابت این برنامه ها بود، همینطورکه با او قدم می زدم ناگهان یکی از همین خواننده های معروفی که او مخاطبشان بود از کنار ما عبور کرد. این فرد به من گفت استاد این آقا را شناختی؟ گفتم نه گفت: این همان فلان شده است! ببینید این مخاطب آن خواننده بود اما بعد هم با یک لقب زشت او را خطاب می کرد. من در اینجا هم بارها و بارها هنرمندانی را دیده ام که در دورانی مردم برای بودن در برنامه هایشان سر و دست می شکستند اما الان هیچ کس آنها را نمی شناسد. زمانی که میرزا عبدالله تار می زد کس دیگری تار نمی زده؟ هزاران نفر دیگر بوده اند که تار می زدند اما چرا میرزا عبدالله اینقدر نامش ماندگار شد؟ او آمد و آن ردیف دست و پا شکسته و هر کی به هرکی را سرو شکل داد و کاری برای موسیقی این سرزمین کرد بنابراین نامش می ماند. حالا ممکن است در آن زمان در بین عوام جایگاه آنچنانی نداشته است اما بی شک خواص او را به خوبی می شناختند. 

 

نام ها همیشه در بین خواص ماندگار می شود. شما فکر می کنید شعر نیما را در زمان خودش خیلی ها قبول داشتند؟ تا همین ده سال پیش خیلی ها بودند که اشعارشان همه جا استفاده می شد اما الان هیچ نامی از آنها باقی نمانده است. تعارف نداریم، موسیقی را باید خواص بپسندند و سلیقه عام مردم به درد ماندگار شدن نمی خورد چون خواص باید بگویند عوام چه بشنود.

 

 

 

 

 

aftabeyazd.ir
  • 17
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش