شنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۴
۱۳:۱۳ - ۰۳ دي ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۰۰۰۶۸۸
تئاتر شهر

پای صحبت اهالی تئاتر درباره حضور کسانی که از سینما به تئاتر می‌آیند

«بازیگر» علیه «بازیگر»

تئاتر,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر

موضوع حضور برخی از نام‌آشنایان سینما در تئاتر که از آنها به عنوان «سلبریتی» یاد می‌شود، بحثی بسیار طولانی و البته با قدمت چندساله است. اما هر چه هست حالا این بحث به نظر بیشتر شنیده می‌شود و هر کدام از اهالی تئاتر درباره آن نظری دارند. در این‌میان، مهمترین بحثی که مطرح می‌شود و به‌تازگی هم حادثه آفرید، موضوع تماشاگرانی است که حالا به یمن حضور همین چهره‌های آشنا وارد تئاتر شده‌اند.

 

تماشاگرانی که از تئاتر خیلی چیزی نمی‌دانند و به قول یکی از مدرسان تئاتر هنگام تماشا «پاپکُرن» هم می‌خورند.داستان تماشاگران هم البته به نظر تغییر کرده است. زمانی تماشاگران به سودای دیدن «این» و «آن» به سالن‌های تئاتر گسیل می‌شدند. با دسته‌گل‌های بزرگ می‌آمدند تا فلان آقا یا خانم بازیگر چشم‌رنگی را روی صحنه از نزدیک ببینند، با آنها خوش و بش کنند، حال و احوال و عکسی به یادگار بگیرند.

 

اما حالا با زیاد شدن این قبیل از تئاتر‌ها به نظر کم‌کم تب دیدن سلبریتی‌ها هم به سردی نشسته است. البته این بحث به این معنا نیست که دیگر چنین چیزی وجود ندارد، اما به اعتقاد برخی از اهالی تئاتر، این گروه وقتی به سالن‌های تئاتر آمدند، کم‌کم با تئاتر و مقولات مطرح در آن آشنا شدند و برخی از اهالی تئاتر می‌گویند هنوز هم کسانی که برای دیدن این و آن به سالن‌ها می‌آیند، در میان تماشاگران دیده می‌شوند اما همین تماشاگران بر اثر حضور در سالن‌ها و حشر و نشر با تماشاگران حرفه‌ای‌تر تئاتر چیزهایی یاد گرفته‌اند که دیگر دیدن چهره‌ها آنها را راضی نمی‌کند. 

 

اینها بخشی از نظرات است، اما گروه دیگر با استناد به تجربیات خود هنوز هم بر این اعتقادند که هر چند ممکن است برخی از تماشاگران بر اثر حضور در سالن‌های تئاتر، تغییر ذائقه پیدا کنند اما هنوز فراوانی آنهایی که برای دیدن سلبریتی‌ها به دیدن تئاتر می‌آیند، بسیار بیشتر است؛ با این‌حال نوک پیکان حملات به سمت سلبریتی‌ها هنوز هم وجود دارد. هنوز هم این گروه احتمالا به این دلیل که با چشم و ابرو مطرح شده‌اند نه به واسطه توانایی‌هایشان، هر جا که حاضر می‌شوند با نقد عده‌ای از میانه جامعه مواجه می‌شوند؛ عده‌ای از روشنفکران هم دلایل بسیار زیادی برای نقدهای تند آنها دارند.

 

همین چند‌سال پیش بود که یوسف اباذری به مردمی تاخت که برای زیارت یک سلبریتی حاضر به هر کاری هستند. سلبریتی‌ها در تئاتر چند وقتی است حاضر می‌شوند و گاهی خوب و گاهی هم بد بازی می‌کنند؛ هر چند یکی از مدرسان دانشگاه از اساس معتقداست که آنها اصلا بازی بلد نیستند. در این مجال، نظر تعدادی از اهالی تئاتر درباره این گروه آمده است:

 

گپی با فریندخت زاهدی، مدرس تئاتر درباره حضور سلبریتی‎‌ها در تئاتر

سلبریتی‌ها، تئاتر را خراب می‌کنند

این روزها هر سمت که رو می‌کنید، صحبت از سلبریتی‌هاست. زلزله که می‌شود ناگاه می‌بینید سروکله برخی از سلبریتی‌ها پیدا می‌شود که هر چند برخی از آنها دلسوزانه وارد شدند و اقداماتی انجام دادند، اما برخی دیگر اقداماتی انجام دادند که سروصدای ملت را درآورد. این اعتقاد نزد برخی وجود دارد که این گروه برای این‌که مدت بیشتری اسم، نام و خاطرشان سرزبان‌ها باشد یا عکس‌های‌شان دست‌به‌دست بچرخد، حاضرند هر کاری انجام دهند.

 

در سوی دیگر هرازگاهی اتفاقاتی رخ داده که وقتی سروکله سلبریتی‌ها پیدا می‌شود، خواه‌ناخواه نقدهایی را به وجود می‌آورد که البته در برخی موارد ممکن است حاصل پیش‌فرض‌های جامعه باشد. حالا فرض کنید در جایی که موضوع جدی است و به قول اهالی آن، رسالتی را هم بر دوش دارد، سلبریتی‌ها حضور پیدا کنند و تغییراتی هم بدهند، این‌جاست که نقدها بسیار جدی‌تر می‌شود.

 

«فریندخت زاهدی» معتقد است حضور این افراد در تئاتر به این دلیل که بازی بلد نیستند، فضای تئاتر را خراب می‌کند. زاهدی، کارگردان و مدرس تئاتر است، در رشته هنرهای دراماتیک دانشگاه تهران تحصیل کرده و لیسانس گرفته است. او در مقطع کارشناسی ارشد هنرهای دراماتیک در «U.C.L.A» ادامه تحصیل داده و دکترای پژوهشگــری هنر را از دانشگاه اسلو اخذ کرده است. حالا «فریندخت زاهدی» با «شهروند» به گفت‌وگو نشسته و درباره «سلبریتی‌ها» و حضور آنها در تئاتر نظرات خود را ارایه کرده است.

 

او معتقد است سلبریتی‌هایی که از سینما می‌آیند، نمی‌توانند در تئاتر خوب ظاهر شوند، چون بازی بلد نیستند و هم خود را خراب می‌کنند و هم تئاتر را. آنچه در ادامه آمده محصول گفت‌وگوی «شهروند» با این استاد دانشگاه است:

 

آغاز بحثی که می‌خواهیم درباره آن صحبت کنیم، احتمالا از آن‌جاست که از زمانی به بعد تصمیم‌گیران حوزه فرهنگی، سیاست‌شان بر این بوده و هست که تئاتر خصوصی شود و دخل و خرجش را خودش دربیاورد. این امر باعث رواج تئاتر گیشه شده و مثلا پای چیزی به نام «سلبریتی» را هم به تئاتر باز کرده است. این موضوع را بسیاری از اهل تئاتر آسیب می‌دانند. نظر شما درباره آن چیست؟

من از همان آغاز این ماجرا جزو منتقدان بحث بودم و مخالفت جدی با آن داشتم. برای این موضوع هم دلایل کافی دارم.

 

دلیلش چه بود؟

ببینید! تئاتر هنری ویژه است، این ویژه‌بودن متعلق به امروز و دیروز هم نیست. ویژگی که می‌گویم این است که ماهیت اصلی هنر نمایش و تئاتر، فرهیختگی است. در طول تاریخ چند ‌هزار ساله هنر تئاتر، این فرهیختگی جزو هنر نمایش بوده است. اگر ما این فرهیختگی را از تئاتر بگیریم، تبدیل می‌شود به سرگرمی صرف. خیلی چیز واضحی است. این بحثی که طرح می‌کنم، اصلا پیچیدگی ندارد.

 

فرمولش به همین سادگی است که گفتم. چیز پیچیده‌ای نیست که برخی دنبال اما و اگرهای آن می‌گردند و قرار نیست با طرح موضوعی به این راحتی خودمان را با تعارف پیچیده سرگردان کنیم. می‌خواهم بگویم به همین سادگی اگر فرهیختگی را از تئاتر و هنر نمایش بگیریم، دیگر چیزی نمی‌ماند.

 

خب این وسط چه آسیبی به تئاتر می‌رسد؟

موضوع این است که اینها فرهیختگی را از هنر نمایش و تئاتر گرفته‌اند و به موضوعی سردستی و یک سرگرمی صرف تبدیلش کرده‌اند. من با این کارهایی که روی صحنه می‌آید و مردم هم برای وقت‌گذرانی به تماشایش می‌روند، مشکلی ندارم، اما همه ما باید بدانیم اینها تئاتر نیست.

 

یعنی تئاتر با خوانش خواص و تعریف غیر از آنچه این گروه می‌دانند.

نه تئاتر با همان بحثی که درباره فرهیختگی عرض کردم که تاریخ چند‌هزار ساله دارد. تئاتر به‌عنوان عنصری فرهنگی که می‌تواند جامعه را به تفکر وا دارد، می‌تواند زوایای جدیدی به مخاطب بدهد، همچنین می‌تواند به مخاطب درباره موضوعات اجتماعی، روانی، فلسفی، زیبایی‌شناسی و... افق جدیدی را نشان دهد.

 

چنین چیزی الان در تئاتر ما وجود ندارد، مگر به‌ندرت که گاهی در تئاتر‌هایی با مضامین اجتماعی دیده می‌شود و هرازگاهی کاری جدی مانند پچ‌پچه‌های اشکان خیرنژاد روی صحنه می‌آید، یعنی باید زمان زیادی منتظر بمانید و به تئاتر بروید و کاری را تماشا کنید که بعد از پایان احساس نکنید وقت‌تان را به بطالت گذرانده‌اید.

 

من همین چندی پیش در یکی از روزنامه‌ها یا مجلات تیتری را دیدم که نوشته بود «تئاتر خنده می‌فروشد» یا چیزی شبیه این. واقع همین است و وضع تغییر کرده است. برای همین الان تئاتر گلریز دیگر خوب نمی‌فروشد، چون تقریبا همه تئاترها همین است و صحنه‌هایی دارد که بازار تئاتر گلریز را کساد کرده است. صحنه‌هایی که وجود دارد، انگار برای خندیدن طراحی شده که به‌وفور می‌بینیم.

 

یعنی شما مخالف حضور سلبریتی‌ها در تئاتر هستید؟

ببینید! به نظر من هیچ ایرادی ندارد، آنها هم وارد تئاتر شوند و کار کنند، اما به این شرط که بازی بلد باشند که به نظر من نیستند. خیلی از آنها در سینما، ١٥ یا ٢٠ برداشت سینمایی دارند تا یک برداشت قابل تحمل دربیاید، آن‌هم به این شرط که کارگردان خودش بازی‌شناس باشد. اینها خیلی‌های‌شان اصلا بازی بلد نیستند. وقتی روی صحنه می‌آیند، عملا آبروی خودشان را هم می‌برند.

 

دوم این‌که فرض کنید اینها خیلی خوب بتوانند بازی روی صحنه را هم انجام دهند و آنچه از آنها خواسته می‌شود، در دید قرار گیرد، اما اگر آن سلبریتی را می‌کشند روی صحنه و از او لودگی می‌خواهند، تقصیر این جریان است. تقصیر آن کارگردانی است که خودش را به پول فروخته است. من کاری از یک نفر ١٠‌سال پیش دیدم که بسیار خوب و با اجرای جدی و بی‌نظیر بود و ١٠سال بعد یک کار صددرصد لودگی از او دیدم که تمام ارزش‌ها را از دست داده و متن کاملا ازدست رفته بود.

 

چرا؟

برای این‌که پول دربیاورد. او خودش را به پول فروخته بود.

 

بنابراین این حضور کاملا آسیب‌زاست...

ما نمی‌توانیم نسخه‌ای کاملا مشخص درباره این موضوع ارایه دهیم و بگوییم اگر سلبریتی بیاید، بد است. اما چنانچه می‌گوییم اگر سلبریتی بیاید، بد است، به این دلیل است که نخست بلد نیست در تئاتر بازی کند که اگر واقعا بلد باشد، اجرای زنده را انجام بدهد، خیلی هم خوب است. مثال می‌زنم مریل استریپ هم مگر یکی از همین سلبریتی‌ها نیست؟ هست اما من خودم بازی او را روی صحنه دیده‌ام. بسیار بازی درست و خوبی داشت.

 

آل‌پاچینو هم روی صحنه می‌آید. چارلتن هیستون، یول برینو و داستین‌ هافمن هم می‌آیند روی صحنه. اینها در آف براددی بازی می‌کنند و بسیار هم قابل توجه حاضر می‌شوند و نشان می‌دهند که وقتی می‌گویند من بازیگرم؛ روی صحنه می‌آیند که نشان دهند من بازیگر هستم. اما در این سو ما خیلی از سلبریتی‌ها را می‌بینیم که روی صحنه می‌آیند و فقط آبروی خودشان را می‌برند. درواقع کار تئاتر و نمایش را خراب می‌کنند.

 

کارگردانی هم که می‌آید و از این کارها می‌سازد، عملا کارگردان نیست. او فقط می‌آید و از اینها استفاده می‌کند که پول بسازد. بازیگری بلد نیست. کارگردان باید بازیگری بلد باشد که یک بازیگر که بازی بلد نیست را به بازی وادارد.

 

درواقع چنین کارگردانی می‌خواهد به ضرب و زور نام یکی دیگر، برای خودش نامی دست‌وپا کند. اینها موضوعات بسیار جدی حوزه نمایش است که باید در مورد این موضوعات بحث شود. از آن طرف وقتی شما بهترین بازیگر را هم روی صحنه بیاورید، اما نمایش نمایش نباشد، کار درست درنمی‌آید. اینها را من دیده‌ام که می‌گویم. می‌بینید بازیگر بسیار جدی‌ای که کارهای بسیار خوبی هم انجام داده را به بازی‌ای وامی‌دارند که همه‌اش لودگی است. بازیگر خودش خودش را خراب می‌کند.

 

این بازیگر که بازیگر خوبی است، او چرا به این اقدام دست می‌زند؟

وقتی به بازیگری که بازیگر خوبی است و برای او احترام قایل هستید و سابقه دارد، می‌گویید چرا در این کارها حاضر می‌شوی و سابقه خوبت را خراب می‌کنی، می‌گوید مگر خیال می‌کنید کاری غیر از این کارها پیشنهاد می‌شود، همه کارها همین‌طور است. خب پس این یک جریان است. جریانی که شاید خیلی آگاهانه این کار را کرده است.

 

یارانه تئاتر را قطع کرده، به آنها گفته‌اند بروید خودتان خرج خودتان را دربیاورید. چه اتفاقی می‌افتد؟ از آن سو هم ملت خسته‌اند. ملت دنبال خستگی درکردن هستند و عادت کرده‌اند، می‌روند روی صحنه لودگی می‌بینند و می‌خندند. اگر تئاتر ما طبقه‌بندی داشته باشد، تئاتر حرفه‌ای ما عبارت است از آثار کارگردان‌های ایکس و ایگرگ و زد. برای اینها در سال یک ردیف بودجه می‌گذاریم و به هر کدام سفارش یک یا دو کار می‌دهیم و به‌طور رپرتوار کارهای‌شان را جزو کارهای حرفه‌ای و در مکان خاص نمایش می‌دهیم.

 

این کارگردان دیگر خیالش راحت است، گروه خودش را دارد و کار می‌کند و در ‌سال کارهای خودش را خواهد داشت.به ترتیب کارگردان‌های مختلف کارهای خود را روی صحنه می‌برند و به این طریق در طول ‌سال ما کارهای حرفه‌ای خواهیم داشت. می‌توان سالن برای کار آماتور، استندآپ کمدی و کارهایی برای سرگرمی داشت، باید تئاتر طبقه‌بندی شود، تا هرکس در جای خودش قرار بگیرد.

 

سودای دیدن یک چهره

تماشاگرانی که فقط برای دیدن یک چهره به تئاتر می‌آیند

اصغر همت بازیگر پیشکسوت

تئاتر امروز ما کمی با آنچه در قدیم بوده، تفاوت پیدا کرده است. تفاوت‌هایی که مثلا در دهه ١٣٣٠ شمسی، آن‌طور که الان است، نبود. شاید یکی از جاهایی که باید تأسف بخوریم، همین‌جا باشد. وقتی با پیشکسوتان عرصه تئاتر صحبت می‌کنیم، آنها با این نظر موافق خواهند بود که یکی از تفاوت‌های امروز و دیروز تئاتر، این است که از جوهر خود کمی فاصله گرفته است.

 

تئاتر به قاعده هنری است که در آن نوعی تولید فکر وجود داشته و از این پس هم باید همین‌طور باشد، اما به دلایلی این تغییر به وجود آمده و مخاطب تئاتر، نوع دیگری شده است. از نظر من، این‌که فقط همه ما این موضوع را بپذیریم، اهمیت ندارد، بلکه باید آن را تحلیل کرد. تحلیل این وضع هم در وقت اندک امکان ندارد؛ باید نشست و ساعت‌ها درباره‌اش صحبت کرد که چه شد آن مخاطب دهه‌١٣٣٠ تئاتر به مخاطب امروزی تبدیل شد.

 

 اینها موضوعاتی است که اگر بتوانیم به‌درستی به آنها بپردازیم و سوالات موجود در این زمینه را پاسخ دهیم و در مجموع به جمع‌بندی درستی از آن برسیم، احتمالا می‌تواند ما را در حل معضلات مبتلابه تئاتر یاری و کمک کند.تئاتر امروز ما مشکلات فراوانی دارد و نمی‌توان آنها را در یک موضوع خاص خلاصه کرد. این کار غیر از این‌که هنر است، یک شغل هم هست؛ امور رفاهی و تأمین معیشت می‌خواهد و... بنابراین یکی از موضوعات تئاتر حضور «سلبریتی‌ها» در این رشته است.

 

موضوعی که گاهی به‌نظر می‌رسد از طرف برخی مسئولان حمایت هم می‌شود، زیرا این افراد خواهی‌نخواهی باعث می‌شوند گروهی از تماشاگران برای دیدن این بازیگران هم که شده به تئاتر بیایند. به نظر من مسئولان باید به این جمع‌بندی برسند که هجوم گروهی از تماشاگران برای دیدن یک تئاتر یا کم‌بودن مخاطب تئاتری دیگر، ملاک خوبی برای ارزیابی این هنر نیست.

 

این نوع استقبال‌های دفعی از یک نمایش بیشتر از واقعی‌بودن آنها، مجازی و کاذب است. همین‌طور که پیش از این هم صحبت کردیم، تماشاگری که تمام فکر و ذکرش این است که بازیگری را که در سینما دیده روی صحنه ببیند و احتمالا بعد از اتمام اجرا چند کلمه‌ای با او صحبت کند، همان‌طور که به‌صورت دفعی آمده، به‌صورت دفعی هم می‌رود. ما نمی‌توانیم این نوع تماشاگران را تماشاگران واقعی تئاتر به حساب آوریم و به آنها دل ‌خوش کنیم. این گروه از تماشاگران دغدغه تئاتر را ندارند.

 

مشخص است که برای چه آمده‌اند. پیشرفت تئاتر نمی‌تواند متوقف به آنها باشد. اگر تئاتر دلسوز داشته باشد و مسئولانش برای این هنر دل بسوزانند، کاری که انجام خواهد شد، این است که تعداد تئاترهای فاخر افزایش خواهد یافت.

 

 شاید ما اهالی تئاتر هم مقصر باشیم و همه تقصیرها را نباید به گردن دیگران انداخت، اما به‌هرحال این مسئولان هستند که اگر می‌خواهند اتفاقی در این زمینه بیفتد، باید هزینه ساخت تئاترهای فاخر که مثلا به زندگی و معرفی مفاخر این مرز و بوم می‌پردازد را تأمین کنند، اما این اتفاق نمی‌افتد یا کمتر می‌افتد. در این شرایط نمی‌توان انتظار چیز دیگری داشت. وقتی در این حوزه کاری انجام نداده‌ایم، نمی‌شود انتظار تماشاگری هم داشته باشیم که دغدغه فکری و اجتماعی داشته باشد.

 

باید به اهالی تئاتر اعتماد کرد

ساناز بیان کارگردان تئاتر

من آدم صریحی هستم و همان‌قدر که در کارم صریح حرف می‌زنم در عمل هم با همان صراحت اظهارنظر می‌کنم.دلیل ندارد ما به هم دروغ بگوییم و همدیگر را تأیید کنیم. من رفتار بسیار مبتذل «نایس» بودن را نمی‌فهمم. واقعیت این است که تئاتر اشکال مختلفی دارد. در تمام دنیا تئاتر اینترتیمنت داریم تئاتر مستند؛ کلاسیک تجربی آزمایشگاهی و... و هر کدام از اینها مخاطبان خاص خود را دارد. من نقدی که دارم به تماشاگر نیست.

 

من هیچ‌وقت به بازیگر سینمایی که فیلم‌های زرد کار کرده و حالا می‌خواهد بیاید در تئاتر، خرده نمی‌گیرم. آن بازیگر مقصر نیست. صحنه تئاتر جای آزمودن است. باعث افتخار است که کسی بتواند پایش را در این وادی بگذارد. خود من افتخار می‌کنم که هر شب می‌توانم بیایم روی صحنه. اتفاقا این بازیگران وقتی به تئاتر می‌آیند عموما خیلی بهتر ظاهر می‌شوند. من مقصر را کارگردان‌هایی می‌دانم که از آنها استفاده می‌کنند. اگر ما خودمان به‌عنوان تئاتری به خودمان باور و به ظرفیت همکارانمان در تئاتر ایمان نداشته باشیم، چطور می‌خواهیم به تئاتر ایمان داشته باشیم.

 

موضوع این است که باید مسئولان را هم در این بحث مقصر دانست. آنها تئاتر را که هنوز توانی برای روی پای خود ایستادن ندارد و هنوز یاد نگرفته چطور می‌شود در این فضا حاضر شد، یکه و تنها رها کرده‌اند. مثل این می‌ماند که یک نوجوان که هیچ مهارتی ندارد را در خیابان رها کنید تا هزینه‌هایش را خودش تأمین کند.

 

به‌نظر شما او چه راهی را پیش خواهد گرفت. تقریبا مشخص است؛ تئاتر هم همین‌طور. به همین دلیل است که کارگردان‌ها به جای این‌که کارهای بادغدغه بسازند، کارهای گیشه می‌سازند؛ در این کارها هم مجبورند از عوامل پولساز استفاده کنند. بنابراین این‌که تماشاگر یا سلبریتی را مقصر بدانیم، خیلی درست به‌نظر نمی‌رسد. همه مقصرند و بخشی از این تقصیر متوجه مسئولان و سیاست‌گذاران است.

 

حمیدرضا عظیمی

 

 

shahrvand-newspaper.ir
  • 11
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش