پنجشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۲:۰۹ - ۲۸ خرداد ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۰۳۰۷۲۱۳
تئاتر شهر

هادی مرزبان کارگردان نمایش«آمیز قلمدون» از خطوط قرمز برای این نمایش می‌گوید

هادی مرزبان,اخبار تئاتر,خبرهای تئاتر,تئاتر

این روزها ساعت ۲۱ هادی مرزبان دارد متن آمیز قلمدون اکبر رادی را با بازی ایرج راد و فرزانه کابلی اجرا می‌کند. آمیز قلمدون نمایش‌نامه‌ای از اکبر رادی است، نوشته به سال ۱۳۷۱ که اولین اجرایش در ۱۳۷۳ برای ضبط تلویزیونی سر گرفت. بعدها در سال ۱۳۷۶ هادی مرزبان این نمایش‌نامه را در تالار چهارسوی مجموعه‌ تئاتر شهر به صحنه برد.

 

پیرمردی بازنشسته و اهل فرهنگ و ادب به نام «آقای شکوهی»، بیش از ۴۰ سال است که با همسرش «شوکت»، زندگی ساده و بدون تجملی دارند. آنها دو دختر به نام‌های «ماندانا» و «رکسانا» دارند که هریک پس از ازدواج پی زندگی خود رفته‌اند و مشکلات و گرفتاری‌های خاص خود را دارند. خانم شکوهی که از یکنواختی زندگی خسته شده است، تصمیم گرفته به خارج از کشور سفر کند.

 

آقای شکوهی هم تمام دلخوشی‌اش، موفقیت‌های دوران کارمندی و مرور خاطرات شیرین گذشته‌ است و این واقعیت مهم که هرگز در دوران کارمندی از موازین اخلاقی خود خارج نشده و همواره کارمندی صدیق و درستکار بوده‌ است. از طرفی آنها همسایه‌ای فضول و ثروتمند به نام «حشمت» دارند که مدام خانم شکوهی را درباره زندگی ساده‌شان تحریک می‌کند. آقای شکوهی که عشق و علاقه‌ای زلال و بی‌چون‌وچرا به همسرش «شوکت» دارد، در فصل پایانی نمایش، شاخه گلی را که در باغچه پرورش داده، به همسرش هدیه می‌کند و برای همیشه خاموش می‌شود.

 

  فکر کنم سال ۷۶ آمیز قلمدون را برای اولین بار اجرا کرده‌اید. چطور شد که به فکر اجرای دوباره‌ آن افتاده‌اید؟

چند دلیل دارد. یکی این بود که من حس کردم از جریان رادی و آثار او یکی، دو سالی است که دور افتاده‌ام؛ بنابراین گفتم بهتر است که یک متن از او کار کنم و حتی بعد از این هم باز متن دیگری از رادی را کار خواهم کرد. دوم اینکه نسل تئاتر‌بین امروز عوض شده است و برخی از این جوان‌ها در آن سال‌ها این کار را ندیده‌اند و سوم اینکه با توجه به شرایط فعلی جامعه افرادی مثل آقای شکوهی (شخصیت اصلی متن) در جامعه ما تعدادشان زیاد شده است و اینها باعث شد که آمیز قلمدون را دوباره اجرا کنم.

 

  چه ویژگی‌هایی در این نمایش‌نامه رادی هست که آن را در مقایسه با دیگر متونش متفاوت می‌کند؟

به استناد آنچه رادی در این متن می‌گوید و آنچه ما خودمان این روزها بنابر اتفاقاتی که در جامعه می‌افتد، می بینیم به‌هرحال الان دارد خلاف‌هایی می‌شود؛ به‌ویژه در سطح اداره و مسائل دولتی که خیلی هم از خط قرمزها عبور می‌شود که بهتر است بگوییم از روی آنها پرش می‌شود که مثلا ‌میلیاردها مثل آب خورده می‌شود و در این شرایط است که افرادی مثل شکوهی دارند به پاکی زندگی می‌کنند و به قول او با آنکه در یک‌قدمی این خطوط قرمز هم بوده‌اند؛ اما از آن عبور نکرده‌اند که اگر یک قدم می‌گذشتند، حتما در آخر عمر دچار مصیبت و بدبختی نمی‌شدند.

 

درواقع زنده‌یاد رادی در آمیز قلمدون درباره صداقت می‌گوید و صداقت را پای میز محاکمه می‌کشاند که آقای صداقت، اگر از این خطوط قرمز عبور نکنی، می‌توانی زندگی‌ات را در آخر عمر تأمین کنی؟ الان هم در جامعه ما بسیاری هستند که مثل شکوهی‌اند؛ به‌ویژه هنرمندانی که نه هنرشان را فروخته‌اند و نه اندوخته‌ای دارند؛ بلکه در آخر عمر به‌سختی زندگی‌شان دارد سپری می‌شود.

 

به‌همین‌دلیل آمیز قلمدون را کار کردم تا آدم‌هایی مثل شکوهی بیایند و این کار را ببیند و از آن تسلا بگیرند.

 

  آیا درباره اجرای ۲۱ سال پیش در شکل و شیوه اجرا تغییراتی داده‌اید؟

یک مقدار متن کوتاه‌تر شده است و در زمانی که زنده‌یاد رادی هم در آن اجرای قبلی بودند، گفتم که یک مقدار از متن را حذف کرده‌ام که ایشان لطف کرد و - خدا رحمتش کند- گفت: تو به‌عنوان مؤلف دوم و بسته به کارت هر طوری که می‌خواهی، با متن رفتار کن. البته من هم تا‌آنجایی‌که لطمه‌ای به متن نخورد، در آن تغییراتی داده‌ام.

 

  از کجا حذف شده است؟

در آن موقع من از صحنه کابوس حذف کرده بودم که الان اتفاقا به‌گونه‌ای آن را به‌ طور خلاصه‌تر آورده‌ام.

 

  کدام صحنه؟

صحنه پیشکار.

 

  همان که درگوشی به آقای شکوهی پیشنهاد رشوه می‌شود؟

بله.

 

  آیا با بودن کابوس و شکل رؤیا می‌شود گفت که این متن از آن حالت واقع‌گرایانه صرف دور شده و چیزی خلاف‌آمد آثار کلی رادی است؟

البته این صحنه رؤیا کاملا با آن دو صحنه دیگر متن متفاوت است. فکر می‌کنم رادی یواش‌یواش با این متن می‌خواهد از آن روال همیشگی‌اش دور شود اما این اتفاق بعدها با باغ شب‌نما می‌افتد و البته قبل‌تر از اینها هم هملت با سالاد فصل را نوشته که در این متن‌ها دارد به پست‌مدرنیسم هم توکی می‌زند... من به دلیل اینکه مخاطب امروز بسیار عجول است، فکر می‌کنم دیگر حوصله دوساعت‌ونیم کاردیدن را ندارد که در آن اجرای قبلی هم این کار را کرده بودم.

 

  بازیگرهایتان تغییر کرده‌اند به جز ایرج راد و فرزانه کابلی؟

بله آذر خوارزمی در نقش ماندانا، نوشین تبریزی در نقش حشمت و سمیرا کریمی در نقش رکسانا بازی می‌کنند و ایرج و فرزانه هم دیگر بعد از ۲۰ سال پا به سن گذاشته‌اند و مناسب‌تر برای خود نقش شده‌اند.

 

  در آن اجرا یک باران داشتید که الان نیست، چرا؟

بله، الان همه از آن باران یاد می‌کنند و من می‌خواستم در این اجرا استفاده بهتری کنم و آقای شکوهی و همسرش را در پایان اجرا زیر باران قرار دهم که بازیگرها زیاد موافق نبودند چون می‌گفتند احتمال دارد سرما بخوریم و اجرا قطع شود و من هم در نهایت پذیرفتم که بارانی نباشد.

 

  حال‌وهوای تمرین‌ها پس از ۲۱ سال چگونه بود؟

آن دو بازیگر که دیگر دیالوگ‌هایشان را از یاد برده بودند بنابراین باید دوباره تمرین می‌کردیم و برای همین وقت بیشتر می‌گذاشتیم هرچند دیگر بازیگران هم به نسبت برای بهترحاضرشدن تمرین‌های مناسبی داشتند. فکر می‌کنم این بازیگران در آینده نزدیک جزء بهترین‌ها باشند.

 

  در این روزهای فوتبالی جذب مخاطب برای تئاتر چگونه است؟

روزی رادی به من گفت مرزبان زیاد خودت را ناراحت نکن برای گیشه و تماشاچی و هیچ‌وقت علاقه‌مندان و بچه‌های تئاتری از تئاتردیدن دست برنمی‌دارند. همین که پنج نفر هم هر شب بیایند، کافی است و ارزش دارد به آن ۴۰۰نفری که قرار است سالن را فقط پر کنند. اینها عاشق‌اند و ارزشمند. این روزها به ناچار تب فوتبال همه جا را گرفته و من هم همه سالن‌ها را دارم رصد می‌کنم که دارند خلوت‌تر می‌شوند و ما هم مثل بقیه دچار این وضعیت هستیم. اما سه روز اول اجرایمان را سپری کرده‌ایم. فکر می‌کنم آنهایی که تئاترهای ما را دنبال می‌کنند، حتما به دیدن این کار می‌آیند.

 

  پایان کار بسیار غم‌انگیز است. چگونه می‌شود حل و هضمش کرد؟

نمی‌شود کاری کرد... چند شب پیش دختری ۳۰ساله با چشمان گریان آمد پشت صحنه که آقای مرزبان باعث شدید من پدرم را بهتر بفهمم و امشب برای بار دوم اما با پدرم آمده‌‌ام کار را ببینم و حتما باز هم می‌آیم که هرگز پدرم را فراموش نکنم. من هم از این همه گریه منقلب شده بودم و این پایان تراژدی کار است اما به قول رادی این می‌تواند یک تولد و آغاز باشد؛ چنانچه او نام پرده اول را جنین، پرده دوم را رؤیا و پرده سوم را تولد نامیده است! این تولدی برای همسر شکوهی است که پس از مرگ آقای شکوهی تازه متوجه می‌شود که انسان بزرگواری را از دست داده و هدف این متن هم این تولد دوباره برای مخاطبان است که متوجه والدین و آدم‌های دوروبرشان باشند.

 

رضا آشفته

 

sharghdaily.ir
  • 16
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش