مهمترین عناوین خبری
جمعه ۲۸ آذر ۱۴۰۴
۱۹:۱۸ - ۰۲ تير ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۴۰۰۲۷۷
رادیو و تلویزیون

ثروتم را وقف می‌کنم / ارث زیاد برای فرزندان سَم است / راهِ بُردن اموال به آن دنیا

اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون,ماه عسل خیر مدرسه‌ساز
«ماه عسل» در برنامه‌ی دیشبش میزبان مردی بود بسیار اهل صرفه‌جویی اما در عین حال بخش بسیاری از ثروت خود را در راه مدرسه‌سازی خرج کرده است.

به گزارش تسنیم، یکم تیر ۱۳۹۶، برنامه‌ی «ماه عسل»‌ و احسان علیخانی مهمانی داشته که در عین صرفه‌جوییِ بسیار، شاید از بخشنده‌ترین مردمان این روزگار باشد. آقای داورپناه خیّر مدرسه‌ساز است که تا کنون ۲۳۶ مدرسه ساخته است. داورپناه معتقد است پول‌هایی که برای ساخت مدرسه خرج کرده است، هرگز از ثروت او کم نکرده و این پول‌ها حتی به ثروت او هم اضافه شده است.

داورپناه مردی ۸۲ ساله است که روبه‌روی احسان علیخانی نشسته و ماجرای زندگیش را اینگونه تعریف می‌کند:

داورپناه: حتی یک کلاس هم سواد ندارم. اسم خودم را هم نمی‌توانم بنویسم. وقتی محضر می‌روم خیس عرق می شوم. به نظرم این تقدیر خداوند است. هیچ وقتی به مدرسه رفتن فکر نمی‌کردم. آن زمان من چوپان بودم و لزومی برای مدرسه رفتن وجود نداشت. آن زمان اینجوری بود. اما الان درس خواندن خیلی بهتر و راحت تر شده است.

علیخانی: پسربچه‌ی روستایی ما که مادرش را در ۹ سالگی از دست می‌دهد و پدرش هم کارگر سنگتراشی است که گاهی برای کار کردن به شهر می‌رود؛ الان آنقدر پول دارد که چندین مدرسه ساخته است.

داورپناه: شیخ بهایی ساختمان مسجدی را می‌ساخته و کارگران را مزد میداده است. کارگرانی که کار می‌کرداند یکی یکی می‌آمدند و مزدشان را می‌گرفتند. آن میان کسی که کار نکرده جلو می‌آید و طلب مزد می‌کند. شیخ بهایی کاغذی به او می‌دهد که رویش نوشته است «نابُرده رنج، گنج میسر نمی‌شود / مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد» من بچه‌ای ۱۰ ساله بودم که تا کوی آتیشکام می‌رفتم و در معدن کار می‌کردم. الان که به این راه فکر می‌کنم، از خودم می‌پرسم که چطور این همه راه را پیاده می‌رفتم. من خودم نمی‌دانم برای ساختن مدرسه‌ها چقدر خرج کرده‌ام.

علیخانی: سنتان که بالا رفت وارد کار سنگ‌فروشی شدید. چطور این کار را انتخاب کردید.

داورپناه: کار سنگتراشی می‌کردم. ۲۱ ساله بودم که ازدواج کردم. کارگاهی در میدان شوش بود و یک حصیرپاره می‌گذاشتم و سنگ‌هایم را در آنجا می‌فروختم. یک روز در همین کارگاه ماشینی مشکی رنگ آمد و همه‌ی سنگ هایم را خرید. این آقا شهردار اهواز بود. هر چه ساختمان در تهران می‌ساختند، سنگ‌هایش را از من می‌خرید. از آن به بعد روزگار روی خوش به من نشان داد. البته در کار سنگفروشی روزهایی هم بود که کار و کاسبی کساد بود. در این روزهای کسادی می‌رفتیم برای مردم برفروبی می‌کردیم.

علیخانی: بعدها خودتان کارخانه‌ی سنگ تراشی راه می‌اندازید. چطور این کار را کردید.

داورپناه: قدیم‌ها کارخانه خیلی گران نبود. کارخانه‌ی زاگرس را از برادرم و شریکانش خریدم. دستگاه‌هایش را آلمانی خریدیم. سرمایه را هم از همین فروش سنگ‌ها به دست آوردم. ۱۰ هزار متر زمین هم پشت کارخانه متری ۳۰ تومن خریدم. الان همان زمین ها را میلیاردها تومن می‌خرند. سنگ به کویت و امارات و امریکا می‌فرستادم.

خانمم خیلی صرفه جو بود. من همین الان هم روزی ۸ ساعت کار می‌کنم. هنوز یک قرص نخورده‌ام و بیمار نشده‌ام.

علیخانی: سواد نداشتن اذیتتان نمی‌کرد.

داورپناه: دو تن از برادران خانمم با من کار می‌کردند یکی مدیر داخلی و یکی دیگر حسابدار کارخانه بود. این دو برایم خیلی قابل اعتماد بودند. همیشه سنگ اضافه به مشتری می‌دادم. هیچ وقت کمفروشی نکردم.

علیخانی: پسربچه‌ای که روزگار چوپان بود و برای کار به معدن می‌رفت، فکرش را می‌کرد که روزی به چنین ثروتی دست یابد و تا این حد موفق باشد.

داورپناه: خانه‌ای در شمران بود که هوسش را کرده بودم. الان در همین احتشامیه خانه‌ای بهتر از آن را دارم. یعنی اگر بمیرم و باز هم به دنیا بیایم، باز هم همین راه را می‌آیم و همین همسر را برمی‌گزینم.

هفت سالم بود که پدرم گفت، همیشه حقیقت را بگو، حتی اگر به دادگاه هم رفتی حقیقت را بگو.

علیخانی: چه چیزی به زندگی شما برکت داد.

داورپناه: ما هیچ وقت شیر آب را اَلکی باز نمی‌کنیم. نان را بی خود دور نمی‌اندازیم. صرفه جویی خیلی خوب است. ما تا حالا غذایمان را دور نریخته‌ایم. اگر می‌خواهیم چایی درست کنیم، چند استکان آب و به اندازه‌ی تعداد نفرات داخل کتری می‌ریزیم که بعدا مجبور نشویم آب را دور بریزیم. همین آب کم هم برای جوش آمدنش گاز کمتری مصرف می‌شود.

سنگ‌تراشی و سنگ فروشی کار هنری است. آنقدر باهوش هستم که سنگ‌ها را می‌شناسم و بهترین‌ها را می‌خرم.

علیخانی: علم بهتر است یا ثروت.

داورپناه:‌ علم بهتر است. ثروت را اگر کسی داشته باشد و نتواند به جایش مصرف کند، اولین دشمن انسان است. من معتقدم که تقدیر این بوده که با همین بی سوادی این کارها را انجام دهم. ۲۳۶ مدرسه تا کنون ساخته‌ام. زمین این مدرسه‌ها را دولت می‌دهد. نظارت مهندس‌ها هم برعهده‌ی دولت است و ما هم می‌سازیم. اصلا حساب و کتاب هزینه‌ها را ندارم. اصلا هم نمی‌دانم چقدر در این زمینه خرج کرده‌ام. اگر مدرسه بسازید از پولتان کم نمی‌شود، بلکه اضافه هم می‌شود. اگر معتقد نباشید نمی‌شود. باید ایمان داشته باشید.

علیخانی: آقای داورپناهی که صرفه جو است و ارزش یک لیوان آب را هم می‌داند؛ چطور تا این حد سخاوتمند است که تا کنون ۲۳۶ مدرسه ساخته است.

داورپناه: الان هم می‌خواهم همه‌ی اموالم را وقف کنم. وقتی برای بچه‌ها همه چیز حاضر باشد دنبال کار نمی‌روند. می‌دانم که ثروت دادن به بچه‌هایم برایشان سم است.

دو مهمان دعوت شدند که در مدرسه‌ی روستای «نصرآباد» درس خوانده‌اند، مدرسه‌ای که آقای داورپناه ساخته است. این دو یکی شهردار و دیگری هم استاد دانشگاه است.

استاد دانشگاه: سال ۱۳۴۶ محصل مدرسه‌ی روستای نصرآباد که الان شده «سپیدشهر» بودم. تاسیس مدرسه حدود ۵۰ سال پیش بود. در روستای ما پیش از ساخت این مدرسه هیچ مدرسه‌ای وجود نداشت. الان در دانشگاه‌های کاشان درس می‌دهم.

شهردار: سال ۱۳۵۶ در مدرسه‌ی داورپناه در روستای نصرآباد درس خواندم و الان شهردار همان جا هستم که نامش سپیدشهر است. از همین مدرسه‌ای که حاج آقا ساخته‌اند قاضی برجسته، امام جمعه، نماینده‌ی مجلس، رئیس دانشگاه علوم پزشکی و ... سربرآورده‌اند.

داورپناه: وقتی کار ساخت مدرسه‌ای تمام می‌شود و شاگردان برای تحصیل وارد انجا می‌شوند، برای من دعا می‌کنند. این است که تا الان حتی یک قرص هم نخورده‌ام و تنم سالم است. الان دو مدرسه‌ی نیمه کاره داریم.

شهردار: سال ۱۳۹۴ از حاج آقا دعوت کردیم که به سپیدشهر بیاید و همان جا حاج آقا قول بازساخت مدرسه را به ما داد.

تصاویری پخش شد که مربوط به سال‌های گذشته بود. در این تصاویر آقای داورپناه برای افتتاح مدرسه‌هایی که ساخته بود به جاهای مختلف می‌رفت و مردم هم به استقبالش می‌رفتند.

علیخانی: در این تصاویر معلوم بود که استقبال‌ها با شور و شوق است. معمولا بسیاری از استقبال‌ها از مسئولان به گونه‌ای است که برخی‌ها به اجبار می‌آیند اما در این تصاویر معلوم بود که دانش آموزان با شور و عشق آمده‌اند.

شهردار: تمام کسانی که در مدرسه شهر ما درس خوانده‌اند خودشان را فرزند آقای داورپناه می‌دانند.

آذرپناه: هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد. آبی که مال همه است را نباید برای ماشین شستن استفاده کرد. من اگر بگویم پول دارم و می‌خواهم با آب خانه ماشینم را بشویم که نمی‌شود. اهل بریز و بپاش نیستم.

علیخانی: چطوری می‌توان پولدار شد؟

داورپناه: اول توکل کردن به خداوند. امضایی که می‌کنید را احترام بگذارید که اعتبار داشته باشید. پول تمام می‌شود اما اعتبار تمام نمی‌شود. وقتی اعتبار داشته باشید همیشه می‌توانید کار کنید. به خودتان دروغ نگویید. صرفه جویی کنید و پُز ندهید.

اگر کسی ثروت دارد و می خواهد با خودش به آن دنیا ببرد، باید ثروتش را وقف کند. وقف کردن بهتر است که بدهم به پسرم تا برود بفروشد.

  • 17
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش