جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳
۱۲:۱۰ - ۲۹ فروردین ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۱۰۵۶۵۷
رادیو و تلویزیون

گفت‌وگو با سارا صوفیانی بازیگر سریال روزهای بی‌قراری

تجربه مادری قبل از مادر شدن

سارا صوفیانی,اخبار صدا وسیما,خبرهای صدا وسیما,رادیو و تلویزیون

بعد از تمام شدن پخش مجموعه تلویزیونی بر سر دو راهی شبكه دو پخش فصل دوم سریال روزهای بی‌قراری را به كارگردانی كاظم معصومی و تهیه‌كنندگی امیرحسین شریفی آغاز كرد. این سریال كه از تولیدات صدا و سیمای مركز آذربایجان شرقی است، روایتگر زنی به نام ساراست كه از همسر سابقش جدا شده و در كنار خانواده عمو و برادرش زندگی می‌كند، اما طی ماجرایی و از طریق مرجان (افسانه بایگان) متوجه می‌شود او فرزند واقعی پدر و مادرش نبوده و هویت دیگری دارد، به همین دلیل به دنبال هویت گذشته خودش تصمیم می‌گیرد سفری داشته باشد و تنها ردپای او از گذشته یك فرش نفیس مربوط به دوره مشروطه است كه در تبریز بافته شده است. این تنها سندی است كه او را می‌تواند به مقصود برساند.

 

سازندگان این اثر تلاش كردند در قالب این مجموعه به ظرفیت‌های تاریخی و گردشگری دو استان توجه كنند، به همین دلیل بخش‌هایی از سریال در مشهد و بخش‌هایی هم در تبریز ضبط شده است. همچنین تاریخچه فرش تبریز هم در این سریال مرور می‌شود. فیلمنامه فصل دوم روزهای بی‌قراری را هم شعله شریعتی نوشته كه تا امروز چندین مجموعه ملودرام با مضامین متفاوت اجتماعی را برای تلویزیون نوشته است.

 

در این مجموعه تلویزیونی نقش سارا را سارا صوفیانی بازی می‌كندكه همسر  تهیه‌کننده سریال است.

 

او در این سریال دو نقش را ایفا كرده و به غیر از شخصیت سارای قصه، ایفاگر كاراكتر آلما، مادر سارا هم در زمان گذشته (انقلاب) هم هست كه یك زن مبارز و تلاشگر بوده است. صوفیانی نقش آلما را با آوای تركی صحبت كرده و از آنجا كه اصالتا ترك است نسبت به گویش و آوای تركی شناخت داشته است.

 

بنا به گفته این هنرمند، بازیگری اولویت دومش است و اگر نقش خوبی ‌به او پیشنهاد شود، می‌پذیرد و در غیر این صورت خودش را با درس و دانشگاه مشغول می‌كند. صوفیانی دكترای تاریخ اسلام دارد و در دانشگاه تدریس می‌كند.

 

چه برداشتی از شخصیت‌تان داشتید، زیرا در فصل جدید باید روایتگر زندگی سارا می‌شدید و هم نقش آلما، مادر سارا را بازی می‌كردید؟

شما در پایان فصل اول سریال هم دیدید و در دیالوگ‌هایی كه میان او و رها (الهام حمیدیان) رد و بدل می‌شود، متوجه شدید سارا به این دلیل با فرهاد ازدواج كرد كه زن دیگری وارد زندگی دوستش نشود و از سوی دیگر به رها می‌گوید كه هرگز زن و شوهر با فرهاد نبودند. بعد از آن سارا از فرهاد جدا می‌شود و زندگی دیگری را شروع می‌كند.

 

كاراكتر سارا را خیلی دوست داشتم، چون زندگی‌اش با پیچیدگی‌های زیادی همراه بود و همین باعث می‌شد من به عنوان بازیگر در موقعیت‌های حسی مختلف قرار بگیرم. به همین دلیل به لحاظ حسی با این كاراكتر همذات‌پنداری می‌كردم. علاوه بر آن صبر و تحمل سارا را در مواجهه با مشكلات برایم جالب بود. البته او به دلیل فراز و نشیب‌های زندگی، درگیر غم و غصه هم می‌شد، زیرا متوجه می‌شود فرزند واقعی پدر و مادرش نیست و باید به دنبال هویت گذشته خودش بگردد.

 

همه این موارد یعنی دعوت شدن من به عنوان بازیگر به چالش و نقش را برایم جذاب‌تر می‌كرد. همچنین در سكانس‌های فلاش بك باید نقش آلما، مادر سارا را هم بازی می‌كردم كه با لحن تركی صحبت می‌كرد.

 

 راستش نقش آلما هم برایم خیلی متفاوت بود. در مجموع سارا و آلما دو مادر متفاوت هستند. سارایی كه مجبور می‌شود از همسرش جدا شود و از دختری كه بزرگ كرده، به دلیل شرایط زندگی فاصله بگیرد و آلمایی كه زندگی سختی داشت و در شرایط سخت انقلاب همسرش كشته می‌شود و به ناچار باید در تنهایی بچه اش را به دنیا بیاورد و در انتها هم سر زا می‌میرد.

 

ضمن این‌كه آلما یك زن مبارز و انقلابی‌بود كه برای زندگی اش هم تلاش زیادی كرد. البته من مادر نیستم، اما باید در این سریال نقش دو مادر متفاوت را بازی می‌كردم. بنابراین تجربه چنین حسی برایم، هم جالب بود و هم دوست داشتنی.

 

شما در این سریال با آوای تركی شخصیت آلما را بازی می‌كنید. آیا نسبت به گویش تركی شناخت داشتید؟

اصالتا خانواده‌ام ترك هستند. به همین دلیل گوشم با آوا  و گویش تركی آشنا بود، به همین دلیل كار سختی نبود، اما اولین بار بود كه با آوای تركی در یك سریال تلویزیونی صحبت می‌كردم.

 

بعد از این‌كه مرجان (افسانه بایگان) وارد زندگی سارا می‌شود و حقیقت ماجرا را می‌گوید و سارا دچار شوك می‌شود، مخاطب با سردی چهره این شخصیت رو به رو می‌شود و این سردی بیش از اندازه در چهره سارا نمایان است. چرا سارا تا این میزان سرد است؟

این سردی تعمدی بود و طبیعی است وقتی متوجه می‌شود پدر و مادر واقعی اش آنهایی نیستند كه تا امروز فكر می‌كرد، دچار شوك شود. بعد از صحبت با تهیه‌كننده، كارگردان و نویسنده تصمیم گرفتیم در قالب این سردی، شوك سارا را نسبت به اتفاق زندگی‌اش نشان بدهیم.

 

چرا سارا بعد از شنیدن این اتفاق، حتی یك دیالوگ هم ندارد و فقط چهره سرد او در تصویر دیده می‌شود؟ حتی این سردی به حدی است كه مخاطب را اذیت می‌كند.

به نظرم این سردی درست و سر جایش است. برای این صحنه دیالوگ نوشته شده بود، اما بعد از مشورت با تهیه‌كننده، كارگردان و نویسنده تصمیم گرفتیم كه دیالوگ‌ها برداشته شود. وقتی یك نفر با اتفاق غیرمنتظره‌ای رو به رو می‌شود، طبیعی است زبانش بند می‌آید. شوك سارا هم چیز كمی نیست و كاملا هم طبیعی است حرف نزد و فقط چهره مات زده و سرد او دیده شود. برای مخاطب هم این گونه باورپذیرتر است كه سارا را ببیند و بر خلاف نظر شما باید بگویم كه این واكنش درستی از ساراست كه در تصویر دیده می‌شود.

 

اما سردی چهره سارا خیلی زیاد است، فكر نمی‌كردید شاید مخاطب او را پس بزند؟

نه، اصلا این طور نیست و مخاطب سارا را باور می‌كند. وقتی كسی دچار شوك بزرگی شود چنین واكنشی دارد. ضمن این‌كه شما می‌بینید بعد از این‌كه تا حد بسیار كمی از شوك خارج می‌شود، دسته گل می‌خرد و به خانه می‌رود. و همه اینها یعنی واقعیت زندگی. من باید سارا را به گونه‌ای خلق می‌كردم كه برای مخاطب قابل لمس باشد.

 

علاوه بر آن سارا زندگی‌اش پر از اتفاقات مختلف است كه او را با چالش‌های بسیاری رو به رو می‌كند و همین باعث می‌شود در موقعیت‌های زیادی قرار بگیرد و نسبت به آن موقعیت‌ها هم واكنش دارد.

 

به لحاظ حسی كدام یك از موقعیت‌های سارا شما را برای بازی با چالش فراوانی رو‌به‌رو كرد كه برایمان بگویید؟

صحنه‌ای كه مرجان درباره داستان زندگی سارا می‌گوید، در حالی كه سارا رو به روی او نشسته است. همچنین وقتی عموی سارا هم حرف‌های مرجان را تایید می‌كند و پرده از این راز بر می‌دارد، این لحظه از من انرژی زیادی گرفت. البته سارا سكانس‌های حسی زیادی داشت و در موقعیت‌های سخت قرار می‌گرفت. اجرای این صحنه‌ها، فشار زیادی به لحاظ روحی روی من می‌آورد و سخت بود، اما این سختی را دوست داشتم.

 

شما در صحبت‌هایتان اشاره كردید كه هنوز صاحب فرزند نشدید و مسلما سخت است وقتی تجربه مادر شدن را نداشتید و در سریال تلویزیونی روزهای بی‌قراری ایفاگر دو مادر متفاوت بودید.

مادر بودن یك حس غریزی است و ناخواسته در وجود هر زن نهفته است و زمانی كه مادر می‌شود این حس از نهفته بودن خارج می‌شود. بنابراین این حس هم در من وجود دارد. به هر حال بازیگر برای هر نقشی با موقعیت‌های متفاتی رو‌به‌رو می‌شود و باید كاراكترهای متفاوت را خلق كند كه هركدام از آنها هم ویژگی‌های خودش را دارد و ممكن است در زندگی عادی‌اش هرگز در چنین موقعیت‌هایی قرار نگرفته باشد و این یعنی جادوی بازیگری.

 

برای نقش‌هایتان هم ما‌به‌ازای واقعی داشتید؟

برای نقش سارا ما‌به‌ازایی نداشتم، اما نقش آلما برگرفته از اطرافیانی بود كه در خانواده همسرم دیده‌ام.

 

شما در دانشگاه هم تدریس می‌كنید. بازیگری برایتان تا چه میزان اولویت دارد؟

من دكترای تاریخ اسلام دارم و در دانشگاه تدریس می‌كنم. معمولا بازیگری كار دوم من است و اگر پیشنهاد داشته باشم و نقش را دوست داشته باشم و جذبم كند، حتما بازی می‌كنم و در غیر این صورت ترجیح می‌دهم كه در دانشگاه تدریس كنم. هر نقشی را نمی‌پذیرم، مگر آن كه دوست داشته باشم.

 

چرا فقط در كارهای همسرتان بازی می‌كنید؟ یعنی كارهای دیگر سازندگان آثار نمایشی را دوست نداشتید و جذب تان نكرده است؟

من ده سال است كه با آقای شریفی ازدواج كردم و از ۱۲ سالگی تا ۲۳ سالگی در تئاتر بازی می‌كردم، حتی در بیست و هفتمین جشنواره تئاتر فجر در تئاتری با محوریت شهید برونسی نقش محوری بازی كرده بودم و تقدیر شدم. من مقوله تدریس و بازیگری را كنار هم می‌بینم و اگر با نقش ارتباط برقرار كنم، حتما بازی می‌كنم.

 

پس اصراری هم ندارید در همه كارهای همسرتان بازی كنید؟

نه، اصلا. اگر نقش مناسب باشد به من پیشنهاد می‌دهند. من هم در همه كارهایی كه آقای شریفی ساختند، بازی نكردم و مشكلی هم ندارم.

 

بعضی‌ها می‌گویند قصه مجموعه روزهای بی‌قراری تكراری است. در این باره چه نظری دارید؟

من با این نظر موافق نیستم. به هر حال كلیت همه قصه یك فصل مشترك دارد، اما آنچه اهمیت دارد شیوه روایت است. ما در فصل دوم سریال روزهای بی‌قراری تعلیق‌هایی می‌بینیم كه برای مخاطب جذاب است؛ ضمن این‌كه به شما پیشنهاد می‌كنم كه تا انتها قصه را دنبال كنید، چون از اواسط قصه اوج زیادی می‌گیرد. به نظرم زود قضاوت نكنید. اتفاقا در فصل اول هم ماجراهایی رخ داد كه در نهایت مخاطبان و منتقدان غافلگیر شدند. به همین دلیل باید با صبوری آثار را دنبال كرد و قضاوت عجولانه نشود.  

 

 

jamejamdaily.ir
  • 18
  • 4
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
علی نصیریان بیوگرافی علی نصیریان؛ پیشکسوت صنعت بازیگری ایران

تاریخ تولد: ۱۵ بهمن ۱۳۱۳

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر، نویسنده و کارگردان

آغاز فعالیت: ۱۳۲۹ تاکنون

تحصیلات: دانش آموخته مدرسه تئاتر در رشته هنرپیشگی

ادامه
پاوان افسر بیوگرافی پاوان افسر بازیگر تازه کار سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۷ تیر ۱۳۶۳ 

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر 

آغاز فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

تحصیلات: لیسانس رشته ی مدیریت بازرگانی

ادامه
امین پیل علی بیوگرافی امین پیل علی بازیکن تازه نفس فوتبال ایران

تاریخ تولد: ۱۷ دی ۱۳۸۱

محل تولد: گیلان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک

تیم: تیم ملی فوتبال ایران

شماره پیراهن: ۱۵

ادامه
ابوطالب بن عبدالمطلب زندگینامه ابوطالب بن عبدالمطلب پدر امام علی (ع)

تاریخ تولد: ۳۵ پیش از عام‌الفیل

محل تولد: مکه

دیگر نام ها: عبدالمطلب، عبدالمناف، عمران

دلیل شهرت: رئیس قبیله بنی هاشم، پدر امام علی (ع)، عمو و حامی حضرت محمد (ص)

درگذشت: سال دهم بعثت

آرامگاه: مکه در گورستان ابوطالب

ادامه
رودریگو هرناندز بیوگرافی «رودریگو هرناندز»؛ ستاره ای فراتر از یک فوتبالیست | هوش و تفکر رمز موفقیت رودری

تاریخ تولد: ۲۲ ژوئن ۱۹۹۶

محل تولد: مادرید، اسپانیا

حرفه: فوتبالیست 

پست: هافبک دفاعی

باشگاه: منچسترسیتی

قد: ۱ متر ۹۱ سانتی متر

ادامه
موسی التماری بیوگرافی موسی التماری بازیکن فوتبال اردنی

تاریخ تولد: ۱۰ ژوئن ۱۹۹۷

محل تولد: امان، اردن

حرفه: فوتبالیست

باشگاه کنونی: باشگاه فوتبال مون‌پلیه فرانسه

پست: مهاجم

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
اوسمار ویرا بیوگرافی اوسمار ویرا سرمربی تیم پرسپولیس

تاریخ تولد: ۳ ژوئیه ۱۹۷۵

محل تولد: ریو گرانده دو سول ، برزیل

حرفه: سرمربی تیم فوتبال

باشگاه کنونی: پرسپولیس

آغاز فعالیت: سال ۱۹۹۴

ادامه
اوستون ارونوف بیوگرافی اوستون ارونوف بازیکن فوتبال ازبکی در تیم های ایرانی

چکیده بیوگرافی اوستون ارونوف

نام کامل: اوستون رستم اوگلی اورونوف

تاریخ تولد: ۱۹ دسامبر ۲۰۰۰

محل تولد: نوایی، ازبکستان

حرفه: فوتبالیست

پست: هافبک تهاجمی

باشگاه کنونی: پرسپولیس

ادامه
اکرم عفیف بیوگرافی اکرم عفیف بازیکن برتر تیم ملی قطر

تاریخ تولد: ۱۸ نوامبر ۱۹۹۶

محل تولد: دوحه، قطر

حرفه: فوتبالیست

پست: وینگر

باشگاه کنونی: السد قطر

قد: ۱ متر ۷۶ سانتی متر

ادامه
دیالوگ های آنشرلی

دیالوگ های آنشرلی در این مقاله از سرپوش به بررسی جذابیت های دیالوگ های آنشرلی در سینما و تئاتر می‌پردازیم. آنشرلی، با تاریخچه‌ای غنی در حوزه فرهنگ و هنر، دارای دیالوگ‌هایی است که علاوه بر ارتقاء داستان، به عنوان نمونه‌هایی برجسته از زبان هنری در این صنایع شناخته می‌شوند. اثر آنشرلی  کتاب "آنشرلی" نوشته لوسی ماد مونتگمری، داستان دختری به نام آن شرلی است که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. آن شرلی دختری کنجکاو، مهربان و خلاق است که با دیالوگ های خود، شخصیتی دوست داشتنی و ماندگار در ذهن خوانندگان ایجاد کرده است. انیمیشن آنشرلی انیمیشن "آنشرلی" که در سال ۱۹۷۹ در ژاپن ساخته شده است، اقتباسی از رمان "آن در گرین گیبلز" نوشته لوسی ماد مونتگمری است. این انیمیشن، داستان دختری به نام آن شرلی را روایت می کند که در یتیم خانه بزرگ شده و به یک خانواده ثروتمند در شهر مونک هاوس نیو برونزویک در کانادا فروخته می شود. شخصیت های آنشرلی شخصیت های اصلی انیمیشن آنشرلی عبارتند از: آن شرلی: دختری کنجکاو، مهربان و خلاق که با موهای قرمز و شخصیت دوست داشتنی خود، یکی از محبوب ترین شخصیت های ادبیات کودکان است. مریلا کاترین کاتبرت: خواهر بزرگ تر ماتیو کاتبرت که با برادرش در مزرعه گرین گیبلز زندگی می کند. مریلا زنی سخت کوش و جدی است که در ابتدا از حضور آن شرلی در خانه خود خوشحال نیست. ماتیو کاتبرت: برادر کوچک تر مریلا که مردی مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیانا براری: دختر همسایه کاتبرت ها که با آن شرلی دوست می شود. دیانا دختری مهربان و ساده دل است که به سرعت با آن شرلی دوست می شود. دیالوگ های انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، از این قرار است که آن شرلی، دختری یتیم که در یتیم خانه بزرگ شده است، توسط خواهر و برادری به نام های مریلا و ماتیو کاتبرت به فرزندخواندگی پذیرفته می شود. مریلا و ماتیو، آن شرلی را برای کمک به انجام کارهای خانه و مزرعه می خواهند. آن شرلی، با موهای قرمز آتشین و شخصیت دوست داشتنی خود، به سرعت با مریلا و ماتیو و همچنین با همسایه آنها، دیانا براری، دوست می شود. آن شرلی، با ماجراجویی ها و شیطنت های خود، زندگی کاتبرت ها را زیر و رو می کند و به آنها یاد می دهد که چگونه از زندگی لذت ببرند. نکات مثبت آنشرلی انیمیشن آنشرلی، از جمله انیمیشن های ماندگار و خاطره انگیزی است که با داستان جذاب و شخصیت های دوست داشتنی خود، مخاطبان زیادی را به خود جذب کرده است. از جمله نکات مثبت این انیمیشن می توان به موارد زیر اشاره کرد: - داستان انیمیشن آنشرلی، همانند داستان رمان، داستانی جذاب و پرکشش است که مخاطبان را از ابتدا تا انتها درگیر خود می کند. - شخصیت های انیمیشن آنشرلی، از جمله آن شرلی، مریلا، ماتیو و دیانا، شخصیت هایی دوست داشتنی هستند که مخاطبان با آنها ارتباط برقرار می کنند. - انیمیشن آنشرلی، پیام های مثبتی مانند اهمیت خانواده، دوستی و امید را به مخاطبان خود منتقل می کند. دیالوگ های شخصیت آنشرلی دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بیانگر شخصیت او هستند. او دختری کنجکاو و ماجراجو است که همیشه به دنبال یادگیری چیزهای جدید است. این ویژگی در دیالوگ های او به وضوح دیده می شود. برای مثال، در یکی از دیالوگ ها، آنشرلی از معلم خود می پرسد: "حتی اگر دنیا بد باشد، همیشه چیزهای خوب هم وجود دارد." " تصور اینکه شما یک ملکه هستید واقعا عالی است. شما بدون هیچ گونه ناراحتی از آن لذت می برید و هر زمان که بخواهید می توانید از ملکه بودن دست بردارید، کاری که در زندگی واقعی نمی توانید انجام دهید." "این یک چیز خوب در مورد این جهان است ... همیشه بهارهای بیشتری وجود دارد." "وقتی فکر می‌کنم قرار است اتفاق خوبی بیفتد، به نظر می‌رسد که بر روی بال‌های انتظار پرواز می‌کنم. و سپس اولین چیزی که متوجه می شوم با یک ضربت به زمین می افتم. اما واقعاً ماریلا، قسمت پرواز تا زمانی که ادامه دارد با شکوه است... مثل اوج گرفتن در غروب خورشید است. من فکر می‌کنم که تقریباً تاوان ضربه را می‌پردازد." "خب، نمی توان یکدفعه عادت دختر بچه بودن را کنار گذاشت." "شاید... شاید... عشق به طور طبیعی از یک دوستی زیبا آشکار شد، مانند گل رز طلایی که از غلاف سبزش می لغزد."  "این یک ایده دوست داشتنی است، دایانا؛ زندگی کردن به گونه ای که نامت را زیبا کنی، حتی اگر در آغاز زیبا نبود... آن را در افکار مردم برای چیزی آنقدر دوست داشتنی و دلپذیر قرار می دهد که هرگز به تنهایی به آن فکر نمی کنند." "شاید، به هر حال، عاشقانه مانند یک شوالیه که سوار اسب می‌شود، با شکوه و هیاهوی وارد زندگی انسان نشده باشد. شاید مثل یک دوست قدیمی از راه‌های آرام به سمت آدم خزید..." "خب، همه ما اشتباه می کنیم، عزیزم، پس فقط آن را پشت سر بگذار. ما باید از اشتباهات خود پشیمان باشیم و از آنها درس بگیریم، اما هرگز آنها را با خود به آینده منتقل نکنیم." "من معتقدم که زیباترین و شیرین ترین روزها، روزهایی نیستند که در آن اتفاقات بسیار باشکوه یا شگفت انگیز یا هیجان انگیزی رخ دهد، بلکه فقط روزهایی هستند که لذت های کوچک ساده ای را به ارمغان می آورند و به آرامی یکدیگر را دنبال می کنند، مانند مرواریدهایی که از یک رشته می لغزند." "من از دوستی بسیار سپاسگزارم. زندگی را بسیار زیبا می کند." "این بدترین دوران بزرگ شدن است و من در حال درک آن هستم. چیزهایی که در دوران کودکی خیلی می‌خواستی، وقتی به آنها دست پیدا می‌کردی، به نظرت چندان شگفت‌انگیز به نظر نمی‌رسند." "آیا خوب نیست که فکر کنیم فردا روز جدیدی است که هنوز هیچ اشتباهی در آن وجود ندارد." دیالوگ های ماندگار آنشرلی "این خیلی خوب است که در مورد غم ها بخوانید و تصور کنید که قهرمانانه از طریق آنها زندگی می کنید، اما وقتی واقعاً آنها را دارید، خیلی خوب نیست" "خیلی آسان است که شرور باشی بدون اینکه بدانی." "اما واقعاً ماریلا، نمی‌توان در چنین دنیای جالبی برای مدت طولانی غمگین ماند، می‌تواند؟" "زندگی ارزش زیستن را دارد تا زمانی که خنده در آن باشد." "تجربه من این بوده است که شما تقریباً همیشه می توانید از چیزهایی لذت ببرید، اگر تصمیم خود را محکم بگیرید که این کار را انجام دهید." "دنیای قدیمی عزیز تو بسیار دوست داشتنی هستی و من خوشحالم که در تو زنده هستم." "چرا مردم باید برای دعا زانو بزنند؟ اگر واقعاً می خواستم دعا کنم به شما می گویم که چه کار می کردم. من به تنهایی یا در جنگل های عمیق و عمیق به یک میدان بزرگ بزرگ می رفتم و به آسمان - بالا - بالا - بالا - به آن آسمان آبی دوست داشتنی نگاه می کردم که انگار پایانی برای آن وجود ندارد. آبی بودن و سپس من فقط یک دعا را احساس می کنم." "این یکی از مزایای سیزده سالگی است که شما خیلی بیشتر از زمانی که فقط دوازده ساله بودید می دانید" "تا زمانی که نمردی هرگز از غافلگیر شدن در امان نیستی" "کیک‌ ها یک عادت وحشتناک دارند که وقتی می‌ خواهید خوب باشند بد می‌ شوند" "آنه تمام عاشقانه هایت را رها نکن اندکی از آن چیز خوبی است البته نه زیاد اما کمی از آن را حفظ کن" دیالوگ های زیبای آنشرلی سخن پایانی درباره دیالوگ های آنشرلی دیالوگ های آنشرلی، بخشی از جذابیت این شخصیت دوست داشتنی هستند. این دیالوگ ها، شخصیت، امید، خوش بینی و عشق به طبیعت آنشرلی را به خوبی بیان می کنند. گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش