جمعه ۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
۱۶:۱۰ - ۱۱ بهمن ۱۳۹۵ کد خبر: ۹۵۱۱۰۰۸۸۲
کتاب، شعر و ادب

عبدالرضا مدرس‌زاده:

تعبیر نخلبند، ظلم به خواجوست

اخبار فرهنگی,خبرهای فرهنگی,کتاب و ادبیات,عبدالرضا مدرس‌زاده
پنجمین نشست از مجموعه درس‌گفتارهایی درباره‌ خواجوی کرمانی به «خواجو و سبک عراقی» اختصاص داشت که با سخنرانی دکتر عبدالرضا مدرس‌زاده چهارشنبه ششم بهمن‌ماه در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.

به گزارش ایسنا، بر اساس خبر رسیده، متن صحبت‌های مدرس‌زاده در این نشست در پی می‌آید.

شاعری خواجوی کرمانی محصول گسترش شعر فارسی دری به نواحی دورتری از خراسان بزرگ در قرن‌های هفتم و هشتم هجری است. خواجو از زادگاهش کرمان به شیراز، پایتخت شعر فارسی، می‌رود و پس از فراگیری سبک و ساختار شعر سبک عراقی به ویژه سعدی هنر خود را تا حد شاعری صاحب سبک ارتقا می‌دهد. خواجو را بایست شاعری سرآمد و تاثیرگذار در سبک شعر عراقی دانست که در میان دو قله‌ رفیع شعر فارسی سعدی و حافظ قدری رفیع و شایان احترام دارد.

ایستادن خواجو بین دو قله‌ بزرگ شعر فارسی

خواجو شاعری صاحب سبک و گفتار است و کسی است که می‌شود پای درس و پیام او نشست. اگر مثل ناصرخسرو و خاقانی کمتر در سطح اجتماع به او توجه شده است به کم‌کاری و کم‌اثر بودن پیام شاعرانه او برنمی‌گردد بلکه بیشتر به دلیل کم‌توجهی و غفلتی است که ما در بیشتر زمینه‌ها داشته‌ایم. اگر تاریخ را نگاه کنید خواجو ۴۰ سال پس از مرگ سعدی و ۶۰ سال پیش از رحلت حافظ در شیراز از دنیا می‌رود. خواجو بین این دو قله بزرگ، استوار و رفیع شعر و ادبیات و فرهنگ ما قرار گرفته است. دماوند در برابر اورست تپه است و خواجو در برابر حافظ و سعدی این گونه می‌نمایاند. خواجو شاعری است که با ورود به منطقه‌ای که پایتخت شعر و هنر و ادبیات ماست یعنی فارس و شیراز موفق می‌شود نفوذ کند و در آن محیط بماند و در آن محیط کار فرهنگی کند. او توانسته است کاری بزرگ و بسامان انجام دهد.

از برکات دانش سبک‌شناسی این است که به ادبیات نگاه علمی داریم نه نگاه ذوقی و احساسی. در سبک‌شناسی این صدای شاعر است که می‌ماند و شنیده می‌شود و سبک‌شناسی دانشی است که از ورای همه ورق‌های خاک‌گرفته تذکره‌های سنتی به ما حرف تازه می‌دهد که همان نخلبند شعر است که در باب خواجو به کار برده‌اند که همزمان هم می‌تواند مدح و هم نکوهش خواجو باشد.

ما در سبک‌شناسی پس از ۸۰ سال تاسیس کوشش می‌کنیم از زیر آوارهای زمان آوازها را بشنویم، سبک‌شناسی این آوارها را کنار می‌زند تا آوازها شنیده شود. با سبک‌شناسی و نگاه سبک‌شناختی فاصله‌های زمانی و مکانی از بین می‌رود و با ممارست در دیوان حافظ و خواجو می‌توانید شهروندی باشید که در روزگار آنها زندگی می‌کنید زیرا سبک‌شناسی چنین هنری  دارد.

با سبک‌شناسی راز ماندگاری و مانایی شاهنامه را درمی‌یابیم

در سبک‌شناسی کارنامه فرهنگ و هنر و تمدن ایرانی و اسلامی یک‌بار مرور می‌شود. ما با سبک‌شناسی و مرور کارنامه می‌توانیم بگوییم راز ماندگاری و مانایی شاهنامه چیست و چرا گرشاسپ‌نامه آن توفیق را ندارد و گشتاسب‌نامه آن افتخار را نتوانسته کسب کند و در آثار سعدی چیست که در آثار سیف فرغانی آن اندازه نیست که بتوان آن را برجسته کرد. کارکرد سبک‌شناسی این است که کارنامه فرهنگ و زبان و ادبیات ما را پیش چشم می‌آورد. سبک صدای شخص است، سبک اثر انگشت ادبی صاحب سبک است. در سبک‌شناسی متوجه می‌شوید که راز ماندگاری یک اثر ادبی چیست و اگر چه چیزی وارد آن شود به مانایی اثر ادبی لطمه وارد می‌کند.

 دومین دوره شعر فارسی در تاریخ ادبیات به صورت سنتی سبک عراقی است. گفته‌اند که در دیوان نظامی، خاقانی، سعدی و حافظ کلمه و تعبیر عراق را مشاهده می‌کنید. با ناصرخسرو زبان فارسی دری به آذربایجان رفت و در قرن ششم شد مکتب آذربایجانی. در تاریخ ادبیات تا قرن هفتم در برخی از نقاط ایران شاعری که به فارسی دری شعر بگوید نداریم. جریان سیال زبان فارسی به ری و آذربایجان رفت و سپس یک شاخه آن به سپاهان یا اصفهان رفت و جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی از آن فضا بیرون آمد. کم‌کم نظامی، ذوالفقار شروانی، خاقانی و جمال تعبیر عراق را به‌کار برده‌اند. تفاوت خراسانی و عراقی هم همین است که شعر از شمال شرق آمد به طرف مرکز و جنوب ایران تاریخی که مثل گدازه‌های درخشان آتشفشان حرکت می‌کرد و هرجا می‌رفت همه را تحت تاثیر قرار می‌داد.

خواجو در مسیر کمال شعر فارسی از آغاز و نقطه اول یعنی رودکی تا آخر این دوره که حافظ و بابافغانی و جامی است در بهترین جا ایستاده است. این مساله برای این نیست که خواجو غزل سست ندارد بلکه غزل ترکی و مغولی یا سلجوقی نیز دارد که اصلا به درد نمی‌خورد اما وقتی معدل می‌گیریم متوجه می‌شویم کسی که توانسته از سعدی معنا، تعبیر، ترکیب و مضمون را بگیرد، آن را  تحلیل کند و دودستی به حافظ تقدیم کند، خواجوی کرمانی است. در دیوان خواجو غزل‌هایی وجود دارد که آن غزل‌ها را اول سعدی گفته است. شعرا اصرار داشتند که از این ترفندها و ابتکارات ادبی استفاده کنند.

اگر غزل‌های مشابه سعدی و خواجو و حافظ را در سه فهرست فراهم کنیم مشخص می‌شود که خواجو دقیقا حلقه اتصال و ارتباط دو شاعر بزرگ شیراز و ادب فارسی است. درباره‌ خواجو کار کم شده جز دیوان خواجو که چند دهه قبل تصحیح شده است و مقاله‌هایی که از همایش سال ۱۳۷۰ در دو جلد چاپ شده است، در این ربع قرن برای خواجو کاری انجام نداده‌ایم. دو کتاب سبک‌شناسی در روزگار ما منتشر شده که در یکی از این کتاب‌ها یک کلمه از خواجو نیامده است و همه به سعدی، مولوی و حافظ پرداخته‌اند و دیگر شعرا کنار گذاشته شده‌اند و در کتاب دیگر نیز در حد یک اشاره آمده است که در بیتی به خواجو اشاره شده که آن هم معلوم نیست از کیست و به سادگی از کنار ماجرا گذشته‌اند.

خواجو، عماد فقیه و شاه نعمت‌الله ولی اضلاع مکتب ادبی کرمان

شاعری که کارهای نظامی را در منظومه‌های غنایی، احساسی و حماسی پاسخ داده و قصایدی دارد که صدای خاقانی را باز می‌توانید بشنوید و غزل‌هایی که شاهکار و شاه‌بیت‌های اوست. باید به این شاعر توجه می‌شد و بسامدگیری واژگان و تعبیراتی که خواجو در این غزل‌ها گذاشته که بسیاری از آنها از ضمیر ناخودآگاه و از درون پرجوشش او برآمده است باید بسامدگیری، دسته‌بندی و ثبت و ضبط شود تا بتوانیم به حرف‌های جدی‌تری درباره این شاعر برسیم. شاید بعدها مطرح شود که در قرن هشتم خواجو، عماد فقیه کرمانی و شاه نعمت‌الله ولی می‌توانستند اضلاع مکتب ادبی کرمان را تشکیل بدهند.

در دوره صفویه مکتب ادبی کاشان، مکتب سپاهان و مکتب ادبی آذربایجان نداشتیم. شاعری که در کوهستان زندگی می‌کند با شاعری که در کویر زندگی می‌کند شعرهایشان یکسان نیست و تفاوت‌هایی را می‌توان در آثار آن‌ها دید؛ اگر مبتکر باشد و مقلد نباشد. تعبیر نخلبند شعرا برای خواجو که سعدی هم در دیباچه گلستان از آن استفاده می‌کند، شاید برای این سخن سعدی متناقض‌نما است و برخی فکر می‌کنند که خواجو شاعری نامدار نیست. سعدی در گلستان می‌گوید  «نخلبندی دانم ولی نه در بستان/ شاهدی فروشم ولی نه در کنعان».

بعضی از دیوان‌های شعری ما همین حالت را دارند که خوب معرفی نشده‌اند و چیدمان خوبی ندارند. نخل به معنی مطلق گیاه و درخت است و نخلبند کسی است که گل‌های مصنوعی و خشک را درست می‌کند. شکل منفی این است که شاعر گل‌های قشنگ و زیبایی را درست کرده و چیده اما گل‌ها عطر خوبی ندارند.

خواجو گل‌های زیبایی در تاریخ ادبیات ما فراهم کرده که بویی ندارند و تنها رنگ و لعاب ظاهری دارند. تعبیر نخلبند برای خواجو ظلمی است که به او شده است. اینکه بزرگان گفته‌اند خواجو شاعری درجه سوم است این‌طور نیست، باید با مباحث جدید و امروزی بلاغت و نقد ادبی برخی از ردیف‌هایی را که خواجو در غزل دارد، بررسی کرد. این غزل‌ها در حافظ و سعدی نیست و این نشان می‌دهد که خواجو بسیار توانمند است اما وسوسه‌های شاعرانه که از سر تنوع‌طلبی و تفنن دارد شاعر را قلقلک می‌دهد که تقلید کند و مجموعه شعر از آن فخامت جدا می‌شود. خواجو به درستی نخلبندی کرده و گل‌آرایی کرده و صحنه ادب فارسی را پردازش کرده است و هنری که خواجو به خرج داده است موفق شده که به درستی سطح شعر سبک عراقی را ارتقا ببخشد.

خواجو در بالا بردن سطح کیفی سبک عراقی نقش ایفا می‌کند

ما از قرن ششم دوره جدیدی از فرهنگ و تمدن ایرانی و اسلامی را شاهدیم. خانقاه‌ها فعالیت‌شان آزاد می‌شود و شاعران ما فاضل و عالم می‌شوند. انوری‌ها و سنایی‌ها دانشمند روزگار خود هستند و علاوه بر طبع شاعری علم و دانش و فضل هم دارند. یکی از این شاعران خواجو است که در بالا بردن سطح کیفی سبک عراقی نقش ایفا می‌کند و ما وامدار او هستیم. خواجو از شاعرانی است که بینش آرمانگرایانه شاعران ما و فرهیختگان ایرانی را در آن دخالت می‌دهد و در شفاف شدن و تیزبین شدن دیدگاه‌ها خواجو اثرگذار است. خواجو ترجیح می‌دهد منظومه‌های غنایی را مثل نظامی بگوید و چند قصیده مهم را مثل خاقانی بسراید. خواجو همان نگاهی که خاقانی به اصالت و ماندگاری فرهنگ ایرانی دارد دنبال می‌کند و در تقویت بینش فرهنگی و معنوی جامعه ایرانی مثل خاقانی و نظامی و سعدی موثر است. حتی می‌شود گفت که غزل سعدی اخلاقی و آرمانگراست و می‌شود رعایت اخلاق و ملاحظات انسانی را در غزل عاشقانه خواجو هم دنبال کرد. غزل عاشقانه خواجو در لفافه و پوششی از حیا و شرم هنرمندانه پنهان شده و این نکته مهمی است.

قبل از خواجو سوزنی سمرقندی‌ها بودند که از بس دیوان‌شان نقطه‌چین داشته در هیچ خانه‌ای از آن‌ها استفاده نمی‌شد و بعد عبید زاکانی آمده که این وسط خواجو خوش درخشیده است و توانسته با یک بینش قوی، ادراک انسانی، اخلاقی و اسلامی کار را دنبال کند. رسالت دیگر خواجو انتقال میراث فرهنگی و هنری و زبانی و ادب قبل به بعد است. کم اتفاق می‌افتد که سه شاعر مثل سعدی، خواجو و حافظ پشت سر هم در یک منطقه باشند که این هم به جز برکات گُل کردن فرهنگ و تمدن ایرانی در قرن هفتم در فارس نیست که هجوم مغول‌ها به خراسان و از بین بردن مفاخر و مشاهیر فرهنگی خراسان باعث می‌شود که فارس مورد توجه باشد و خراب و ویران نشود. خواجو در یک شیب ملایم از شعر غلام‌بارگی، خراسانی، سلطان محمودی، ایازدار تا شعر عارفانه‌ای است که حافظ دارد و بعد به جامی می‌رسد، قرار دارد. خواجو کسی است که برای اولین بار به اسم و رسم  و به نشان از چهارده معصوم از پیامبر اسلام تا امام عصر به شعر یاد کرده و وصف آن کرده است.

خواجو از این فرصت مناسب به نیکی در تبیین معارف اسلامی و نجات دادن شعر از آنچه باعث لوث شدن شعر می‌شود، استفاده کرده است. سلمان ساوجی هم همین طور است و در این زمینه کار کرده و همه را تقدیم حافظ کرده‌اند. شعر از رودکی به فرخی و سپس منوچهری و امیرمعزی و آن‌گاه به‌دست حافظ می‌رسد که در هنر آنچه ارزش دارد  ابتکار نیست بلکه کمال و اوج است.

خواجو راه شعر را برای حافظ هموارتر و روشن‌تر کرد

پاسداشت ارزش‌های اخلاق و دینی کار دیگر خواجو است و فرصت ناب هنری که در اختیارش قرار گذاشته شده می‌تواند آن را مدیریت کند. خواجو در بیان عشق و احساس غزل‌های زیبایی دارد. خواجو یعنی آرامش، تذکر، پند، حسرت، افسوس و بیدارباش و به ما می‌گوید همه این تلخی‌ها و ناکامی‌ها می‌گذرد. در مسیر کمال شعر فارسی از سنایی که نقطه آغاز است و قرن ششم که دوره انتقال است و از خراسانی به عراقی که اتفاقی هنری و ادبی است یک‌شبه رخ نمی‌دهد و به مرور زمان قصیده‌سرایی به غزل‌پردازی تبدیل شد و حماسه به عشق و مدح پادشاه به عرفان تبدیل شد. قرن هفتم دو چیز است یکی عشق و دیگری عرفان. عشق در شکل زمینی بسیار زیبا و دلپذیر می‌شود مانند اشعار سعدی و در شکل عرفانی می‌شود غزلیات  شمس و بعد در خود عرفان می‌شود عطار و مولانا که می‌توان به وداع با دربارها و سلام به خانقاه‌ها، وداع با قصیده و سلام به غزل اشاره کرد.

در قرن هفتم عشق با عراقی به پختگی می‌رسد و لطیف‌ترین شکل غزل سنتی فارسی در این قرن است و عرفان در کنارش است که می‌شود سعدی و مولانا. در قرن هشتم اگر کسانی مانند خواجو به شیوه تلفیق روی نمی‌آوردند حرفی برای گفتن نداشتند. عاشقانه‌ترین و لطیف‌ترین تعبیر عاشقانه را سعدی گفته و ۷۰۰ غزل به یادگار گذاشته است. عرفان مولانا هم بی نیاز از تعریف است و شاعری است که خداوندگار عرفان است. سپس عشق و عرفان را با هم تلفیق کردند، لفظ عاشقانه و معنی عارفانه را درهم آمیختند و آماده و پخته تقدیم حافظ کردند که حافظ آن را به اوج و کمال رسانید. باید به اندازه‌ای که از حافظ استفاده می‌کنیم وامدار و سپاسگزار خواجو باشیم زیرا این شاعر است که راه را هموارتر، روشن‌تر و اثبات‌شده‌تر کرد و خواجو باعث می‌شود که حافظ بیاید.

  • 12
  • 1
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه
عقیل بن ابی طالب زندگینامه عقیل بن ابی طالب؛ از صحابه پیامبر و امام علی (ع)

تاریخ تولد: ده سال بعد از عام الفیل

محل تولد: مکه

محل زندگی: مکه، مدینه

دلیل شهرت: صحابه و پسرعموی محمد

درکذشت: دوران حکومت معاویه، مدینه

مدفن: بقیع

ادامه
علیرضا مهمدی بیوگرافی علیرضا مهمدی؛ پدیده کشتی فرنگی ایران

تاریخ تولد: سال ۱۳۸۱ 

محل تولد: ایذه، خوزستان، ایران

حرفه: کشتی گیر فرندگی کار

وزن: ۸۲ کیلوگرم

شروع فعالیت: ۱۳۹۲ تاکنون

ادامه
حسن معجونی بیوگرافی حسن معجونی بازیگر کمدی سینمای و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حسن معجونی

نام کامل: محمد حسن معجونی

تاریخ تولد: ۲۸ دی ۱۳۴۷

محل تولد: زنجان، ایران

حرفه: بازیگر، کارگردان، طراح، مدرس دانشگاه

تحصیلات: رشتهٔ ادبیات نمایشی از دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۵ تاکنون

ادامه
ابراهیم بن جعفر ابی طالب زندگینامه ابراهیم بن جعفر ابی طالب

نام پدر: جعفر بن ابی طالب

سن تقریبی: بیشتر از ۵۰ سال

نسبت های مشهور: برادر محمد بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر ابی طالبزندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

زندگینامه ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب فرزند جعفر بن ابی طالب بوده است، برخی از افراد ایشان را همراه با محمد از نوه های جعفر می دانند که عمال بن زیاد وی را به شهادت رساند. برخی از منابع می گویند که ابراهیم و محمد هر دو از لشکر ابن زیاد فرار کرده بودند که بانویی در کوفه آنها را پناه می دهد، اما درنهایت سرشان توسط همسر این بانو که از یاران ابن زیاد بود از جدا شد و به شهادت رسیدند. 

ادامه
مریم طوسی بیوگرافی مریم طوسی؛ سریع ترین دختر ایران

تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۶۷

محل تولد: تهران

حرفه: ورزشکار، دونده دوهای سرعت

تحصیلات: کارشناسی تربیت بدنی از دانشگاه تهران

قد: ۱ متر ۷۲ سانتی متر

ادامه
زهرا گونش بیوگرافی زهرا گونش؛ والیبالیست میلیونر ترکی

چکیده بیوگرافی زهرا گونش

نام کامل: زهرا گونش

تاریخ تولد: ۷ جولای ۱۹۹۹

محل تولد: استانبول، ترکیه

حرفه: والیبالیست

پست: پاسور و دفاع میانی

قد: ۱ متر و ۹۷ سانتی متر

ادامه

انواع ضرب المثل درباره شتر در این مقاله از سرپوش به بررسی انواع ضرب المثل درباره شتر می‌پردازیم. ضرب المثل‌های مرتبط با شتر در فرهنگها به عنوان نمادهایی از صبر، قوت، و استقامت معنا یافته‌اند. این مقاله به تفسیر معانی و کاربردهای مختلف ضرب المثل‌هایی که درباره شتر به کار می‌روند، می‌پردازد.

...[ادامه]
ویژه سرپوش