پنجشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
۰۷:۵۷ - ۰۶ آبان ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۸۰۱۲۵۷
کتاب، شعر و ادب

علی اشرف درویشان ، یکی دیگر از بزرگان ادبیات ایران از دنیا رفت؛

مرد سال‌های ابری به آفتاب رسید

علی‌اشرف درویشیان,اخبار فرهنگی,خبرهای فرهنگی,کتاب و ادبیات

وقتی روز گذشته در هیاهوی بیهوده سایت‌های خبری و مجازی نام نویسنده‌ای تیتر شد- که این اتفاق در سرزمین ادب‌پرور ما جز به مرگ نویسنده مقدور نتوان شد- باید می‌فهمیدیم اتفاقی سترگ‌تر از ادبیات رخ داده است. دیروز ادبیات یکی دیگر از بزرگانش را از دست داد.

 

یکی به بزرگی احمد محمود و هوشنگ گلشیری؛ که نبودن‌شان ادبیات را یتیم‌تر کرد. یکی به بزرگی محمود دولت‌آبادی که یک‌تنه آبروی ادبیات بوده در تمام این سال‌ها. بزرگی به نام علی‌اشرف درویشیان، مرد سال‌های ابری، نقال افسانه‌ها و متل‌های کردی. علی‌اشرف درویشیان نویسنده کرمانشاهی که در شهر خودش غریب بود و غریب ماند، غریب هم رفت. غربتی چنان تلخ که وزیر فرهنگ سرزمینش بدون ذکر نامش در توییتی از او نوشت «آبشوران و از این ولایت را در ١٣- ١٢سالگی خواندم، تلخی فقر را به کامم چشاند. داستان- خاطره‌هایی که تکرار می‌شوند.» شاید بشود گفت، مرد سال‌های ابری در چنین غربتی با رفتنش به آفتاب رسید.

 

علی‌اشرف درویشیان نویسنده و پژوهشگر عضو کانون نویسندگان که محمود دولت‌آبادی او را «نویسنده‌ مردمان تهیدست و نکبت‌زده لایه‌های ناپیدای جامعه ما» نامید، سال‌های‌ سال نوشت و نوشت و هزینه داد. نویسنده‌ای که به گفته شمس لنگرودی «در کودکی بشریت می‌زیست» زندان رفت؛ قلمش ممنوع شد؛ از زندگی کودکان فرودست و مقاومت و تلا‌ش پیوسته‌ آنها گفت و تاوان داد؛ از فقر و محرومیت و تنهایی آدم‌های فراموش‌شده حاشیه‌نشین نوشت و تاوان داد. نویسنده‌ای که جمال میرصادقی می‌گوید؛ «خوانندگانش را خود انتخاب می‌کرد» تاوان رویایی به نام عدالت را بارها و بارها داد.

 

از فصل نان نوشت و از سلول ١٨. از شب آبستن گفت و از این ولایت و البته از قصه‌های آن سال‌ها؛ که باعث شد از شغل معلمی منفصل و از دانشگاه اخراج شود و ٦‌سال را در زندان بگذراند و سرانجام با انقلاب مردم از زندان بیرون آید. چهاردهه بعدی هم سال‌های ابری بود؛ سال‌های بازنوشتن از رویای عدالت و آزادی؛ تا همین دیروز که شهناز دارابیان همسر علی‌اشرف درویشیان خبر داد این نویسنده بر اثر نارسایی ریوی در کرج درگذشته است.

 

علی‌اشرف درویشیان زاده‌ سال پرآشوب ٢٠ بود. فرزند پدری اوسا سیف‌الله نام که آهنگر بود و در گاراژ کار می‌کرد. درویشیان در‌ سال ۱۳۳۷ پس از گذراندن دوره‌ دانشسرای مقدماتی کرمانشاه، ۸‌سال در روستاهای کرمانشاه و گیلا‌نغرب آموزگار بود. در ‌سال ۱۳۴۵ در دانشگاه تهران در رشته‌ ادبیات فارسی و سپس تا کارشناسی‌ارشد روانشناسی تربیتی درس خواند و همزمان در دانشسرای عالی تهران تا رشته‌ مشاوره و راهنمای تحصیلی پیش رفت. از ‌سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ به سبب کتاب از این ولا‌یت ۳بار دستگیر و ممنوع‌ القلم شد.

 

در نخستین دستگیری، پس از ٨ماه آزاد شد و دوماه بعد دوباره در تهران دستگیر شد و به ٧ماه زندان محکوم. بار سوم هم اردیبهشت ۱۳۵۳ بود که این نویسنده که آن‌زمان سه‌ماه از ازدواجش می‌گذشت، دستگیر و به ١١‌سال زندان محکوم شد و تازه در آبان‌ماه ۱۳۵۷ بود که با انقلاب مردم ایران از زندان بیرون آمد. در کل درویشیان ٦‌سال به خاطر انتشار کتاب‌هایش در زندان بود. مجموعه‌ فصل نان و قصه‌ رنگینه را در زندان نوشت و توسط همسرش به خارج از زندان فرستاد‌. وی در بسیاری از آثارش ازجمله در آبشوران، سال‌های ابری، فصل نان و همراه آهنگ‌های بابام به زندگی خودش و سختی‌های آن‌سال‌ها پرداخته است.

 

از علی‌اشرف درویشیان رمان‌ها، مجموعه‌های داستان‌های کوتاه و آثار پژوهشی بسیاری نظیر خاطرات صفرخان، آبشوران، بیستون، رنگینه، سال‌های ابری، فصل نان، همراه آهنگ‌های بابام، گل طلا وکلاش قرمز، ابر سیاه‌ هزار چشم، درشتی، روزنامه‌دیواری مدرسه ما و سلول ۱۸ منتشر شده است. وی همچنین در مجموعه ٦ جلدی داستان‌های محبوب من با همکاری رضا خندان به جمع‌آوری داستان‌های کوتاه نویسندگان جوان پرداخت.

 

درویشیان درباره این کتاب گفته بود: کوشيده‌ام بيشتر داستان‌ها از نويسندگان نسل جوان باشد و نيز نويسندگاني که نوشته‌هاشان اين سال‌ها با توطئه سکوت روبه‌رو بوده است. به هرجهت اينها داستان‌هايي است که به دلم نشسته و هنوز هم براي ايجاد تحرک و انگيزش در خودم، آنها را بارها و بارها مي‌خوانم، مي‌خوانم تا بيشتر کار کنم و رابطه‌ام را با زندگي از دست ندهم.

 

آثار پژوهشی نظیر افسانه‌ها و متل‌های کردی، واژه‌نامه گویش کرمانشاهی و مجموعه ۲۰ جلدی فرهنگ افسانه‌ای ایران‌ (باهمکاری رضا خندان) نیز از دیگر فعالیت‌های این نویسنده کرمانشاهی است.

 

نباید فراموش کرد سخنان علی‌اشرف درویشیان را که در گفت‌وگویی خطاب به سانسورکنندگان کتاب‌هایش گفته بود: شما خیال کردید اگر کتاب‌های مرا سانسور کنید، می‌آیند کتاب‌های شما را می‌خوانند؟ نه، ملتی که به سانسور عادت کند نه کتاب شما را می‌خواند، نه کتابِ من را. این حاصل زحمات شماست، جوان‌ها این‌جور بار آمدند، بی‌مطالعه، بی‌هویت. بی‌هویتی یعنی همین!

 

او که مرگ را چنین توصیف کرده بود: مرگ را نمی‌توانستم باور کنم. ننه چطور ممکن بود بمیرد؟ پس چه کسی رخت مردم را می‌شست؟ پس کی برای مردم کِلاش می‌چید؟ هروقت ما شیطانی می‌کردیم، کی میان ران‌هامان را با چنگول کبود می‌کرد؟ چه کسی به بابا التماس می‌کرد که برای عیدمان جفتی جوراب بخرد؟ چطور ممکن بود ننه بمیرد؟ او می‌بایستی زنده باشد تا ظرف بشوید، جارو بکند، عذرا را شیر بدهد و بغض و دردش را بروز ندهد و روی جگرش بریزد. دست‌های یخ‌زده و قاچ‌قاچ خودش و ما را هرشب وازلین بمالد و برامان قصه بگوید. قصه‌های خوب. ننه خوب بود. همیشه دست‌هایش بوی صابون می‌داد، بوی پول خرده می‌داد و قاچ‌قاچ بود و دردناک بود؛ خود به مرگ رسید؛ این‌بار بی‌این‌که کسی باشد پشت سرش دنبال عدالت باشد و از مرگ نویسنده عدالت را بجوید. خداحافظ آقای درویشیان. آرام بخواب؛ که عمری آرامش را نچشیدی...

 

ماجرای آن‌سال‌ها...

نخستین‌بار با فصل نان  بود که علی‌اشرف درویشیان را شناختم؛ و از آن پس این استاد در زندگیم ماند؛ و وقتی سال‌ها بعد در یک آنتولوژی داستان‌های مورد علاقه‌اش داستان بارون بارونه مرا نیز انتخاب کرد، خیلی خوشحال شدم از این‌که داستان من هم جزو داستان‌های مورد علاقه ایشان بوده است.

 

یادم می‌آید در دهه٥٠ در دانشگاه‌ها یک‌سری برنامه بود به نام فوق برنامه؛ که دانشجوها روزهای چهارشنبه می‌رفتند تهران و کتاب می‌آوردند برای فروش به دیگر دانشجویان. آن‌سال‌ها در کنار کتاب‌های صمد بهرنگی و علی یاقوتی کتاب‌های علی‌اشرف درویشیان هم بین دانشجویان خوب فروش می‌رفت. در واقع مهمترین کتاب‌ها، کتاب‌های درویشیان بودند و بقیه در رده‌های بعد بودند. درباره تعداد علاقه‌مندان این نویسنده در آن روزها همین بس که در فوق برنامه‌ها این‌گونه نبود که کسی کتابی بخرد و بگذارد روی طاقچه. نه. کتاب‌ها دست به دست می‌شد و از همه پرطرفدارتر کتاب‌های درویشیان بود.

 

درویشیان تلاش می‌کرد فرهنگ را از طریق داستان ارایه دهد و با خوانندگانش که عمدتا دانشجویان تازه دانشگاه رفته بودند و کسانی که تازه به وادی فرهنگ پا گذاشته بودند را در میان بگذارد. خوشحالم که بالاخره توانستم در جایزه گلشیری و خانه فرمان‌آرا او را ببینم.

علی خدایی

 

درویشیان شرافت قلمش را نفروخت

|  درویشیان هیچ‌وقت نویسنده محبوب من نبود و همیشه نویسنده محبوبم بود. دلیل این تناقض را می‌توانم این‌طور توضیح دهم که جنس داستان‌‌نویسی او را دوست نداشتم ولی شرافت او و تعهدش به نویسنده‌بودن مثال‌زدنی بود، آن‌هم در دوره‌ای که انفعال سرتاپای نویسندگان این مملکت را گرفته است. درویشیان شرافت قلمش را به هیچ چیزی نفروخت و چه داستان‌هایش را دوست داشته باشیم، چه نه، اون نمونه مثالی یک نویسنده متعهد است و این تعهد کم هم به ایشان آسیب نزد. زندان و شکنجه و سانسور آثارش و ممنوع‌القلمی... او از نسل نویسندگانی بود که طور دیگری می‌دیدند و می‌زیستند و می‌نوشتند. شکافی که بین نسل ما و نسل آنها افتاد، شکاف عمیقی است. امیدوارم روزی برسد که وقتی نویسنده‌ای از دنیا رفت، صرفا درباره آثارش حرف بزنیم، نه درباره شکنجه‌های روحی و روانی‌ای که به او تحمیل شد. باید درویشیان را از نو خواند و کارنامه یک عمر نویسندگی‌اش را بررسی کرد. باید نشان داد او چه کرد و چه از خود به یادگار گذاشت، همچون صمد بهرنگی، غلامحسین ساعدی، هوشنگ گلشیری و ده‌ها نویسنده دیگری که اجازه ندادند کسی به آنها تحمیل کند، درباره چه باید نوشت و درباره چه نباید...

یوسف انصاری

 

غممان این است که جایگزین برایش نداریم

| آقای درویشیان یکی بود مثل همه ما . یکی که روزی به دنیا آمد و روزی هم از دنیا رفت. کسی بود مثل همه ما که وقتی برویم، جهان از حرکت باز نمی‌ایستد. امروز فقط ناراحت این هستیم که وقتی او رفت، جایگزین ندارد.

امروز نویسنده‌ای مانند درویشیان نداریم که از مردم بنویسد و از رنج آنها. امروز نوشتن از مردم و رنج آنها نوعی واپس‌گرایی به حساب می‌آید اما واقعیت این است که ادبیات مگر وظیفه‌ای غیر از این دارد.

 

 ما ادبیات را با درویشیان و قلم او شناختیم و وارد این حوزه شدیم. او نویسنده‌ای متعهد بود که هزینه زیادی را با  اعتقاداتش داد و تا آخر هم روی اعتقاداتش ایستاد. در دوره‌ای طولانی انتشار آثارش با محدودیت‌هایی همراه بود اما در مقطعی که گشایشی به وجود آمد آثار بیشتری از او منتشر شد.

 

 از این پس ممکن است درباره مرگ او حرف زیاد زده شود و هیچ بعید نیست انهایی که سال‌ها او را تنها گذاشتند و حالی از او نپرسیده‌اند امروز در رثای او صدایی بالاتر از همه داشته باشند اما او نویسنده‌ای بود که از میان مردم برخاست و برای مردم نوشت و زیست.  هزینه‌هایش را هم پرداخت کرد 

اسدالله امرائی

 

بیمار یک مریضی باستانی

محمود دولت‌آبادی| درویشیان، نویسنده‌ مردمان تهیدست و نکبت‌زده‌ لایه‌های ناپیدای جامعه‌ ما درگذشت. علی‌اشرف بیمار یک مریضیِ باستانی در سرزمین ما ایران بود و آرزومند آن‌که روزی- روزگاری این بیماری درمان بشود که البته نشد و به نظر می‌رسد به این زودی‌ها هم شدنی نخواهد بود!  

 

شمس لنگرودی|  زندگی به خودی خود معنایی ندارد، بعضی چیزهاست که به زندگی معنا می‌بخشد و بعضی اتفاقات است که بی‌معنابودن زندگی را آشکار می‌کند و مرگ، آن نیروی دوگانه است. در روزگار جوانی ما علی‌اشرف درویشیان یکی از عوامل شور زندگی و نوشته‌هایش جریانی انرژی‌بخش برای پرکردن خلأهای زندگی بی‌نشاط تهی از معنا بود، اما وقتی مرگ مثل گونی ناچیزی خوار به زمین‌مان می‌زند، عملا همه چیز ازجمله خود زندگی را بی‌ارزش و بی‌اعتبار می‌کند. زندگی درویشیان سراسر در مبارزه صادقانه برای تحقق رویاهایی گذشت که دیگران ریاکارانه در آن رویاها زندگی می‌کردند و می‌کنند.

 

جمال میرصادقی|  امروز برایم روز غم‌زده‌ای است؛ درویشیان نویسنده بافضیلتی بود. آنچه که در کار درویشیان مهم است و به آثار او فضیلت می‌دهد، این است که او خوانندگانش را انتخاب می‌کرد. برعکس ما که می‌نویسیم و خوانندگان می‌آیند کتاب ما را انتخاب می‌کنند .

امین فرج‌پور

 

 

shahrvand-newspaper.ir
  • 14
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
محمدرضا احمدی بیوگرافی محمدرضا احمدی؛ مجری و گزارشگری ورزشی تلویزیون

تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۶۱

محل تولد: تهران

حرفه: مجری تلویزیون

شروع فعالیت: سال ۱۳۸۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی حسابداری و تحصیل در رشته مدیریت ورزشی 

ادامه
رضا داوودنژاد بیوگرافی مرحوم رضا داوودنژاد

تاریخ تولد: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۹

محل تولد: تهران

حرفه: بازیگر

شروع فعالیت: ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲

تحصیلات: دیپلم علوم انسانی

درگذشت: ۱۳ فروردین ۱۴۰۳

ادامه
اسدالله شعبانی بیوگرافی اسدالله شعبانی شاعر و نویسنده آثار کودک

تاریخ تولد: ۴ تیر ۱۳۳۷

محل تولد: روستای بهادربیگ از توابع همدان

محل زندگی: تهران

حرفه: شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، کارشناس بازنشسته کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

تحصیلات: فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی

آثار: خرمن شعر خردسالان، جستاری پیرامون شعر کودک در ایران، قصهٔ امشب، پولک ماه، دختر باغ آرزو، پرسه‌های شبانه

ادامه
ابومنصور موفق هروی ابومنصور موفق هروی؛ پدر داروشناسی فارسی

مشهور به: موفق هروی

متولد : قرن چهارم

محل تولد: احتمالا هرات

حرفه: پزشک و داروشناس ایرانی

آثار: کتاب الابنیه عن حقایق الادویه

ادامه
آزیتا حاجیان بیوگرافی آزیتا حاجیان بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: ۲۱ دی ۱۱۳۶

محل تولد: ملایر

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر

سال های فعالیت: ۱۳۵۴ تاکنون

ادامه
رید هستینگز بیوگرافی رید هستینگز؛ امپراطور محتوا و نتفلیکس

تاریخ تولد: ۸ اکتبر ۱۹۶۰

محل تولد: بوستون، ماساچوست، ایالات متحده آمریکا

حرفه: کارآفرین، مدیر ارشد اجرایی

شناخته شده برای: بنیانگذار نتفلیکس

تحصیلات: فارغ التحصیل دانشگاه استنفورد

دارایی: ۹/۴ میلیارد دلار

ادامه
احسان قربان زاده بیوگرافی احسان قربان زاده؛ خواننده تازه کار موسیقی پاپ ایران

محل زندگی: تهران 

ملیت: ایرانی

حرفه: خواننده

سبک: پاپ و سنتی ایرانی

ساز: تنبک، باغلاما و گیتار

ادامه
فرامرز اصلانی بیوگرافی فرامرز اصلانی از تحصیلات تا شروع کار هنری

تاریخ تولد: ۲۲ تیر ۱۳۳۳

تاریخ وفات : ۱ فروردین ۱۴۰۳ (۷۸ سال)

محل تولد: تهران 

حرفه: خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار 

ژانر: موسیقی پاپ ایرانی

سازها: گیتار

ادامه

انواع ضرب المثل درباره شتر در این مقاله از سرپوش به بررسی انواع ضرب المثل درباره شتر می‌پردازیم. ضرب المثل‌های مرتبط با شتر در فرهنگها به عنوان نمادهایی از صبر، قوت، و استقامت معنا یافته‌اند. این مقاله به تفسیر معانی و کاربردهای مختلف ضرب المثل‌هایی که درباره شتر به کار می‌روند، می‌پردازد.

...[ادامه]
ویژه سرپوش